گزارش میدانی
واقعیت مشکل مسکن به روایت مردم
رضا شکری − گزارشی درباره بحران مسکن و اجارهبها در ایران. پای صحبت مردم در بنگاه معاملات ملکی، در تاکسی، در خیابان.
گزارشی درباره بحران مسکن و اجارهبها در ایران. پای صحبت مردم در بنگاه معاملات ملکی، در تاکسی، در خیابان.
حسن روحانی در سال آخر دولتش به یاد موضوع مسکن و اجارهخانه افتاده است. او رئیس دولتی است که ادعا دارد از ماجرای افزایش قیمتی بنزین که منجر به اعتراضات وسیع اجتماعی و کشته شدن بین سیصد تا هزار و پانصد شهروند ایرانی شد تازه درآن روز جمعه که مشغول استراحت بود خبردار شده است!
در انتخابات ریاست جمهوری، حسن روحانی کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان و بخش معتدل اصولگرایان بود. او اکنون در هنگامی که دلار از مرز بیست و دو هزار تومان گذشته است ادعا دارد اقتصاد کشور تحت کنترل است. روحانی از بسیاری از مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران خبر ندارد و یا خبر دارد و خود را به ندانستن میزند. البته وقتی اوضاع به حالت به مرز انفجار میرسد به ناگاه از مشکلات باخبر میشود.
حل مسئله مسکن با دستور؟
حسن روحانی بعد از هفت سال نشستن بر صندلی ریاست دولت در سال آخر مسئولیت خود متوجه شده است که وضعیت مسکن در ایران بحرانی است. ظرف یک هفته دو دستور در زمینه مسکن و اجازهبها ابلاغ کرده است. طبق این دستورات قرار است جهش شدید قیمت مسکن و اجارهبها در ایران حل شود. او همچنین ادعا کرده است یک میلیون واحد مسکونی تا پایان دولت او توسط دولت ساخته شود و در اختیار مردم قرار بگیرد. مشخص نیست این چند درصد از این وعده محقق خواهد شد و ایا این خانهها به دست مردم خواهد رسید یا مانند ماجرای املاک نجومی به هواداران حکومت بخشیده خواهد شد.
در جدیدترین دستورات حسن روحانی در زمینه مسکن، وعده داده شده است که به مستأجران نیازمند وام ودیعه مسکن داده شود. طبق این دستورات قرار است قیمت اجارهبها از طریق تعیین سقفی برای افزایش نرخها کنترل شود. آیا واقعا مشکل مستأجران در ایران با بخشنامه و نامهنگاری قابل حل است؟
روی کاغذ همه چیز خوب است. این حکومت در حال پیروزی بر دشمنان خود است. اعلام میشود تا چند ماه دیگر قرار است همه چیز درست شود. به طور مرتب درباره مشکلات مردم جامعه بخشنامه و دستور صادر میشود. ادعا میشود اقتصاد در حال پیشرفت و کشور در حال توسعه است.
روایت مردم چیست؟ مردم کوچه و بازار درباره بحران مسکن و مشکلاتی که حسن روحانی ظرف یک هفته با دو بخشنامه آنرا حل کرده است چه میگویند؟
در بنگاه معاملات ملکی
■ در یک بنگاه معاملات ملکی دو خانواده و چند فرد پیر و جوان نشستهاند. مرد بنگاهی همزمان که با تلفن صحبت میکند در حال بررسی موبایل خویش است. یک ساعت در این بنگاه با صاحب بنگاه و مشتریانی که میآمدند و میرفتند گفتوگو کردم. حرفها فراوان است. این بنگاه شلوغتر از بنگاههای دیگر است. مراجعان میگویند که این املاکی مرد خوبی است، چون «مسخره نمیکند.» مراجعان میگویند برخی املاکیها از مراجعان میزان پول پیش و کرایهای که میتوانند برای اجاره مسکن بپردازند را سؤال میکنند و بعد به عنوان تفریح یا برای تحقیر، میزان پول آنان و خود آنها را مسخره میکنند. برایم سؤال پیش میآید که چرا یک کاسب باید مشتریان خود را برنجاند؟ چرا یک کاسب باید مشتریان خود را از خود دور کند؟ صاحب بنگاه پاسخ این پرسش را میدهد: «بسیاری از کسانی که بنگاه معاملات ملکی دارند در حال مشارکت در ساخت و خرید و فروش هستند. خودشان را درگیر مسئله اجاره نمیکنند. دردسر زیاد دارد، کلی باید زحمت کشید طرفین را راضی کرد؛ آخرش سودی ندارد. این همکاران بنده متاسفانه چون بازار کساد شده است و مشتری ندارند با این کارها سر خودشان را گرم میکنند. این مدت زیاد شنیدهام که مشتریان اسم آوردهاند که این بنگاه و آن بنگاه رفتار زشت کردهاند.»
یک پیرمرد که نه املاکی است و نه مراجعه کننده و دقیقاً مشخص نیست چرا در بنگاه نشسته است بعد از شرح مختصری بر وضعیت اجاره مسکن که آنرا با عبارات «کرایههای افتضاح» و « قیمتهای عجیب و غریب» توصیف میکند اینچنین به شرح علت ماجرا میپردازد: «بله ما هم زیاد میشنویم که صاحبخانهها وجدان ندارند و دوران بدی شده است ولی این حرفها حرف مفت است. اینجا بازار است، وجدان مال زورخانه است. در بازار هرچقدر پول بدهی همانقدر آش میخوری. قیمت آش امروز در بازار این است که میبینید. اجاره رفته بالا چون قیمت مسکن رفته بالا. قیمت مسکن رفته بالا چون قیمت دلار رفته بالا. ربطی به وجدان صاحبخانه ندارد که دلار بالا رفته است.»
مسکن مهر و عاقبت آن
■ یک مستأجر سی و پنج ساله، دارای مدرک فوق لیسانس، شاغل و داری یک فرزند میگوید که مشکل مسکن و اجارهخانه در ایران ریشه در عدم توازن عرضه و تقاضا دارد. «تقاضا بیشتر شده است و عرضه کم شده است.» او میگوید مسکن مهر «خوب بود یا بد بود به هر حال عرضه را افزایش داده بود برای همین قیمت مسکن مدیریت شده بود.»
در زمان محمود احمدینژاد پروژه مسکن مهر کلید خورد اما در دولت روحانی به این بهانه که چاپ پول بدون پشتوانه باعث افزایش نرخ تورم شده است از ادامه این پروژه صرفنظر شد. اکنون در سال آخر دولت حسن روحانی وضعیت بسیار بدتر از آن چیزی است که دولت حسن روحانی در سال اول خود درباره سیاستهای پولی دوره احمدینژاد اعلام میکرد. چاپ پول بدون پشتوانه در دولت محمود احمدینژاد قیمت دلار را به چهار هزار و دویست تومان رساند و این دولت در نهایت قیمت دلار را در سقف سه هزار و چهارصد تومان تحویل دولت حسن روحانی داد. دولت حسن روحانی دلار را با قیمت سه هزار و چهارصد تومانی تحویل گرفته است و اکنون قیمت دلار در بازار آزاد بیش از بیست و دو هزار تومان است. هر آنچه که دولت محمود احمدینژاد کرده است دولت حسن روحانی بدتر از آن را کرده است.
مسئله مسکن مهر را از یک زاویه دیگر نیز میتوان دید. دولت احمدینژاد تلاش کرد تا با تزریق منابع مالی بخش مسکن را رونق دهد. این رونق باعث شده بانکها وارد بازار مسکن شوند و به ساخت واحدهای لوکس و متراژ بالا در نقاط گرانقیمت شهر بپردازند. این واحدها بخش عمدهای از واحدهای خالی در ایران را تشکیل میدهند و باعث کاعش منابع مالی و رکود در بخشهای اقتصادی نیازمند به نقدینگی شده است.
عدهای نیز به طور کلی با این دو نظر مخالف هستند و معتقدند این سیاستها در اثر یک وضعیت بحرانی ده ساله ایجاد شده است که سیاستهای نظام جمهوری اسلامی در زمینه مسائل هستهای، موشکی و منطقهای ایجاد کرده و ربطی به این یا آن دولت ندارد.
نظرات متنوع دیگری نیز وجود دارد.
■ شهروندی که در یک نانوایی صنعتی وظیفه نظافت، بستهبندی نان و فروش را دارد معتقد است مشکل گرانی قیمت مسکن و اجارهخانه در ایران مانند همه مشکلات دیگر به دلیل فساد است. او میگوید «وقتی هر کسی پول زیر دستش است بر میدارد» و «از ایران میرود» دیگر پولی باقی نمیماند که صرف تامین زیرساختها و مایحتاج اساسی مردم شود.
این کارگر نانوایی میپرسد: «این پولهای نجومی را چطوری جابجا میکنند؟ » و به طور مشخص درمورد مسکن میگوید: «قبلاً دزدی یواش یواش بود! پولهایشان را زمین و ماشین میخریدند. گاوداری و مرغداری میزدند. الان دزدی اینطوری است که مسئولی که هست یکجا بر میدارد و میبرد. میبرد خارج. اینجا زمین و خانه و گاوداری نمیخرد.» او افسادهای نجومی و خروج ثروت ناشی از این فساد را باعث گرانی مسکن و افزایش قیمت کرایهخانه، گوشت، مرغ و «همه چیز» میداند.
اتهام متقابل مستأجران و مالکان
شاید نیاز به گفتن نداشته باشد که مستأجران با چه دیدی به مالکان نگاه میکنند. مستأجران از مالکان با عنوان مشتی انسان «طماع»، «پولپرست»، «بیانصاف»، «زالو»، «بیوجدان»، «از خدا بیخبر»، «گدا صفت»، «حیوان» و صفتهای دیگری یاد میکنند که به دلیل اینکه حاوی توهینهای جنسی یا نژادی هستند قابل بیان نمیباشند.
در مقابل مالکان زیادی هستند که میگویند زندگی آنها از راه اجارهدادن خانهها و آپارتمانها میگذرد و برای امرار معاش چاره دیگری جز افزایش اجارهبها ندارند. آنها نیز مستأجران را «متوقع»، «طلبکار»، «مفتخور»، «بیانصاف»، «خوشخیال» و... میدانند.
■ یک مالک میگوید: «هر سال دولت حقوق کارگران را بالا میبرد. ما که حقوق نداریم و از راه اجاره زندگی میکنیم مجبوریم اجاره را بالا ببریم.» یک مالک دیگر میپرسد: «قیمت خانه من ششصد و هشتاد میلیون تومان است. اگر بفروشم و در بانک بگذارم سودش بیشتر از کرایهای است که مستأجر به من میدهد. چطور مستأجرها توقع دارند ششصد و هشتاد میلیون پول بیزبان زیر دست آنها باشد ولی از آنها کرایه کم بگیریم؟ شما وقتی سوار تاکسی میشوید میتوانید به راننده بگوئید وضع من خوب نیست و با من کمتر حساب کن؟ کرایه برای همه یک نرخ است. سالی سی تا چل درصد نرخ تورم است پس سالی سی تا چهل درصد باید برود روی اجاره. قانونش این است. امسال من فقط سی درصد کرایه را زیاد کردم. با ده درصد ضرر کرایه دادم بعد مستأجر میگوید کرایه زیاد است. اگر زیاد است برو جای دیگر که ارزان است کرایه کن.»
■ یک خانم در آستانه سالخوردگی میگوید که همسر و شغلی ندارد. فرزندانش مشغول زندگی خود هستند و کرایه طبقه دوم خانهای که در آن زندگی میکند تنها منبع درآمد زندگی اوست. «مستأجر من هفته اول ماه حقوق میگیرد و کرایه مرا میدهد. من حقوق ندارم. خدایی اگر حساب کنیم حقوق او از من بیشتر است. او با حقوق خودش هم کرایه میدهد و هم زندگی میکند اما من فقط کرایه میگیرم.»
■ یک مستأجر میانسال و دارای دو فرزند میگوید که صاحبخانه او در همان محلی که او زندگی میکند صاحب سه واحد مسکونی است و «بنگاهی از دهنش در رفت که جاهای دیگر واحدهای دیگر دارد. پارسال که قیمتها خیلی پائینتر از امسال بودند میگفتند ماهی هفده میلیون تومان کرایه جمع میکند از مستأجرهایش.» این شهروند میگوید مالک خانهای که او آنرا اجاره کرده در هنگام اخد قرارداد حاضر نشده است صد هزار تومان تخفیف بدهد. میگوید: «دوازده تا صد هزار تومان میشود یک و دویست. ماهی هفده میلیون درآمد یعنی نمیدانم سالی چقدر میشود ولی خیلی زیاد میشود. حاضر نشد ماهی صد هزار تومان تخفیف بدهد.»
به نظر مستأجران، دولت چه نقشی در معادلات اجارهبها دارد؟
■ یک مستأجر جوان با دو فرزند میگوید «دولت طرف صاحبخانه است. کنار ایستاده تا صاحبخانهها هر کاری دوست دارند بکنند.»
■ یک خانم شاغل و مجرد که مستأجر است و فرزندی ندارد میگوید در طی سالهایی که به صورت مستقل زندگی میکند و خودش قرارداد را میبندد، ندیده است که قانونی در این زمینه وجود داشته باشد. او میگوید: «مثلاً در مغازهها مجبور هستند روی اجناس اتیکت بزنند و اگر اجناس قیمت نداشته باشند تعزیرات آنها را جریمه میکند. این مسئله تبدیل به قانون شده است. شما وقتی به یک میوهفروشی در جنوب شهر مراجعه کنید باز میبینید اجناس قیمت دارد ولی درباره قرارداد اجاره خانه هیچ قانونی وجود ندارد. هر سال صاحبخانه با هر قیمتی که خودش تمایل دارد خانه را برای اجاره میگذارد و هیچ نظارتی از طرف دولت روی مسکن نیست.»
■ یک نوجوان که با پدر و مادر خود در خانه اجارهای زندگی میکند میگوید هر سال از اینکه میبیند پدر و مادر او برای تمدید قرارداد یا پیدا کردن خانه جدید و اثاثکشی دچار استرس میشوند بسیار ناراحت میشود و از اینکه نمیتواند به آنها کمک مالی کند از دست خودش عصبانی است. این نوجوان میگوید: «پدرم که سر کار است و وقت ندارد. من و مادرم از این بنگاه به آن بنگاه دنبال خانه میرویم. روی سایت... قیمتها را نگاه میکنم.» این کمکی است که او به خانواده خود میکند و طی این کمک متوجه شده است که سیستم بنگاههای معاملات ملکی و بازار اجاره مسکن با «قانون تگزاس» اداره میشود. منظور او از «قانون تگزاس» اشاره به دوران غرب وحشی و دوران کابویها در ایالات متحده آمریکا است. دوران حکمرانی اسلحه و زور، نبود قانون و رواج دوئل.
■ یک جوان فارغالتحصیل و شاغل که به همراه دو دوست دیگر خود در یک خانه تکخواب ساکن است میگوید تا دو سال قبل دو نفری زندگی میکردهاند اما به دلیل گرانی قیمت مسکن مجبور شدهاند نفر سومی را اضافه کنند. «اتاق خواب هر یک ماه دست یک نفر است و دو نفر دیگر حال را بین خودشان تقسیم میکنند. سیستم چرخشی است.»
این شهروند در مورد نظارت قانونی در زمینه مسکن و اجاره خانه میگوید:«سیستم مدیریت در کشور ما باگ دارد. اگر اصولگرایان از کنسرت یا تئاتر خوششان نیاید به قوه قضائیه شکایت میکنند و مدعی العموم فیلم را توقیف میکند ولی تابحال دیده نشده که بسیجیها به دلیل بالا بودن کرایهخانه شکایت کنند و مدعیالعموم شکایت را پیگیری کند. سی درصد از جمعیت ایران اجارهنشین هستند. چرا مسئلهای به این مهمی نظارتی نمیشود؟ »
■ یک خانم شاغل در بخش خصوصی میگوید با آنکه «هر دو کار میکنیم» از عهده مخارج سنگین زندگی بر نمیآئیم. «یکی از حقوقهای ما کامل برای اجاره میرود و با آن حقوق دیگر برای قسط وام، گوشت، مرغ و خرجهای دیگر میرود.» این شهروند کشورمان چنین استدلال میکند که «وقتی هزینه بنگاه که سادهترین مسئله است قانون ندارد و بنگاههای خیلی راحت بیشتر از نیم درصد قانونی پول میگیرند معلوم است روی خود کرایهها هیچ قانونی نیست.»
■ یگ کارگر ماهر در بخش فلزکاری که ماهیانه چهار و نیم میلیون تومان حقوق دریافت میکند مشکل را در روندهای قانونی و سیستم قضایی در ایران میداند: «حالا شما فرض کن قانون هست، چه کسی وقت دارد برود دنبال شکایت؟ پول نداشته باشی شکایت نمیتوانی بکنی. از همان جلوی در شروع میشود که پوشه بخر، عریضه بنویس، تمبر بخر، کارت بکش، پول کارشناس بده. شلوغ است. به مردم توهین میکنند. مردم را علاف میکنند. من که حقوقم چهار و نیم است نمیتوانم مرخصی بگیرم و بروم دنبال شکایت. تازه وضع من خیلی خوب است. به جز ما که از قدیمیها هستیم بقیه با حقوق دو و نیم کار میکنند. چند نفر جوان هستند با حقوق یک و هشتصد کار میکنند. این بنده خدا میتواند برود شکایت کند؟ از دست کی شکایت کند؟ قاضی میگوید برو بگرد خانه ارزان بگیر؛ مجبورت که نکردهاند. چه حرفهایی میزنید شما خبرنگارها. سؤالهای الکی میپرسید. تا حالا کی از دست صاحبخانه شکایت کرده که ما نفر دوم باشیم؟ یکبار آن اوایل که من کلهام داغ بود کار به شکایت و شکایتبازی رسید. من تجربه دارم. قانون دربست طرف صاحبخانه است. مستأجر هیچ حقی ندارد.»
■ یک خانم کارگر میگوید صاحبخانههایی هستند که حق کمیسیون بنگاه را نمیدهند و آنرا به گردن مستأجر میاندازند. حق کمیسیون بنگاه مبلغی است که صاحبان بنگاهها املاک به عنوان حقالزحمه دریافت میکنند. این هزینه باید به صورت مساوی بین مالک و مستأجر تقسیم شود. چند مستأجر و حداقل دو املاکی تایید میکنند که مالکانی هستند که همه هزینه بنگاه را بر عهده مستأجر میدانند و از پرداخت سهم خودشان از این هزینه خودداری میکنند. یکی از املاکیها میگوید: «نه قانون است و نه عرف. هر کسی کلاه خودش را قاضی کند معلوم است که این پول درست نیست ولی چارهای نیست. ما همان اول به مستأجر میگوئیم که شرایط به این روال است. بعضیها قبول میکنند و بعضیها قبول نمیکنند.» او میگویند «خانههایی که از یک نظری خوب هستند، امتیازاتی دارند یا خانههایی که ارزانتر هستند معمولاً اینطور هستند که صاحبخانه حق بنگاه را نمیدهد چون میداند خانهاش زود اجاره میرود و مشتری زیاد است.
■ یک راننده تاکسی معتقد است که در ایران فقط یک مشکل وجود دارد و آن مشکل وجود نظام جمهوری اسلامی است. او سؤال میکند: «چهل و یکی دو سال از عمر این رژیم گذشته است. وقت داشته موشک درست کند، هستهای درست کند، غنیسازی درست کند، اسلحه درست کند، مسجد درست کند، اتوبان درست کند، زیردریایی درست کند، برای شما عرض کنم خیلی چیزها. برای همه این کارها وقت داشته اما وقت نداشته چهارتا قانون بنویسد که تکلیف قیمتها معلوم شود. یکی از مسافرها تعریف میکرد آن وقتی که داعش بود اول کاری که کرده بود تکلیف پول و بازار را معلوم کرده بود. این رژیم با این همه پول نفتی که داشت و این همه سال وقت، اندازه داعش عرضه نداشته که کار مردم را راه بیاندازد. چهل سال گذشت هنوز مملکت هر کی به هر کی است. هر کس زور دارد، هر کس مال دارد، هر کس پارتی دارد هر کاری دلش بخواهد میکند. قانون کجا بود؟ کاری که جمهوری اسلامی با مردم ایران کرده است یزید با امام حسین در کربلا نکرد. در این اوضاع وای به حال آن بدبختی که مستأجر باشد. زندگی مستأجری یعنی هیچی. زیر صفر. به خصوص این سالها دیگر معلوم نیست چه خبر است. مشکل مملکت ما خود جمهوری اسلامی است. تا جمهوری اسلامی هست ما روی خوش نمیبینیم. هر روز خرابتر میشود. گرفتار شدهایم. آبان بود دیگر؟ هنوز خبری نشده زدند هزار و پانصد نفر را کشتند. انگار مخصوصاً گفتند زیاد بکشید تا مردم بترسند. میدانستند هرچه جلوتر برود وضع مملکت خرابتر میشود. نسقگیری کردند.»
نظرها
نظری وجود ندارد.