اعدام در بلوچستان: نامهایشان را به خاطر بسپار
طی یک ماه گذشته دستکم ۱۵ زندانی بلوچ با اتهامهای عمدتا سیاسی-امنیتی، حمل مواد مخدر و قتل بدون برگزاری دادگاه عادلانه و دسترسی به وکیل، در سکوت اعدام شدند. چگونه در تحمیل این «سکوت» موفق بوده اند؟ این سکوت ناشی از چیست؟ آیا در پوشش تبعیضها و ستمها نیز تبعیض وجود دارد؟ برای شکستن سکوت، بیایید تا نامهای این اعدامشدگان را تکرار کنیم!
طی یک ماه گذشته دستکم ۱۵ زندانی بلوچ با اتهامهای عمدتا سیاسی-امنیتی، حمل مواد مخدر و قتل بدون برگزاری دادگاه عادلانه و دسترسی به وکیل، در سکوت اعدام شدند. چگونه دستگاههای امنیتی در تحمیل این «سکوت» موفق بوده اند؟ این سکوت ناشی از چیست؟ آیا در پوشش تبعیضها و ستمها نیز تبعیض وجود دارد؟ برای شکستن سکوت، بیایید تا نامهای این اعدامشدگان را تکرار کنیم!
بلوچها را یک بار حکومت ایران از صحنه بازنمایی خط میزند و یک بار بسیاری از دیگر نهادهای مدنی ایرانی در داخل (یا خارج). وقتی پای بلوچستان به میان میآید، فرق زیادی هم بین جمهوری اسلامی و پادشاهی پهلوی وجود ندارد. هزاران بلوچ در سرتاسر ایران بدون شناسنامه زندگی میکنند، از روستاهای رو به ویرانی قصرقند (کسر کنت) تا حلبیآبادهای کرج که مأموران چادرهای بلوچها را آتش میزنند؛ از مشهد مقدس با حلبیآبادهای عظیم در حاشیهاش تا شیرآباد زاهدان. و برای بعضیها شناسنامه نداشتن، تاریخی به مراتب بیشتر از ۴۰ سال استبداد مذهبی دارد.
کودکی را در یکی از روستاهای نیکشهر در نظر بگیرید، جایی که هزارها بیشناسنامه وجود دارند و خدمات بهداشتی اندک است و فقر فراوان و خدمات اولیه مثل آب و گاز و برق یک استثناء مهم. زینب یا علیاصغر، ۵ ساله، ۶ ساله، ۸ ساله، برای برداشتن آب به کنار هوتگای میرود و داخل آن میافتد و جان میدهد. زینب، علیاصغر، شناسنامه نداشتند و وجودشان از سوی دولت به حساب نمیآمد و مرگشان هم در آمارهای دولتی شمرده نخواهد شد.
از همه فاجعهبارتر آنکه چنین داستانی تخیل هم نمیخواهد، زیرا اتفاقی است همان قدر تکراری که هولناک. برای نمونه، یک علیاصغر ۵ ساله فرودین همین امسال در هوتگ روستای عارفاباد دشتیاری غرق شد. و یک زینب هشت ساله مرداد سال جاری در دهستان جکیگور هنگام برداشتن آب از رودخانه سرباز غرق شد.
نماینده وقت چابهار در ۱۳۹۳ گفته بود بیش از چهار هزار و ۵۰۰ تن در استان سیستان و بلوچستان فاقد شناسنامه هستند و بیشتر آنها در نیکشهر زندگی میکنند. این آمار اما بسیار کمتر از آمار واقعی است و مسعود رئیسی، فعال سیاسی و اجتماعی ساکن بلوچستان به نشریه آنلاین «سوآرت» میگوید:
«بنا بر آماری که نماینده مردم ایرانشهر و سرباز در مجلس مطرح کرده، بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار نفر ایرانی بدون شناسنامه و سایر اوراق هویتی هستند. این افراد معمولا ساکنان کوههای مناطق دشتیاری، نیک شهر، توابع چابهار، بمپور ایرانشهر و شیرآباد زاهدان هستند. زندگی برای بیشناسنامههای استان سیستان و بلوچستان که تعدادشان به نسبت جمعیت استان کم نیز نیست، بسیار دشوار است، خصوصا با بحرانهای پی در پی اقتصادی که معیشت مردم استان را بسیار تحت تاثیر قرار داده است.»
👈🏽 بیشتر بخوانید: ۳۰ درصد جمعیت ۱۰۰ هزار نفری زاهدان شناسنامه ندارند
شناسنامه نداشتن، ثبت نشدن در آمار ملی، به معنای آن است که این افراد از منظر سیستم وجود ندارند و حکومت آنها را «نمیشمرد». وقتی حکومتی ساکناناش را نشمرد، نمیتواند ادعای بازنمایی یا نمایندگی آنها را داشته باشد.
پس شگفتآور نیست که حکومت در بسیاری از دیگر جنبهها نیز اجازه بازنمایی بلوچها را نمیدهد و تبعیض سیستماتیک علیه این اقلیت قومی، مذهبی و زبانی وجود دارد. این نکته را میتوان در سخنان زنی دید که مأموران چادر سرپناه خانوادهاش را در یک حلبیآباد در شهریار کرج آتش زدند:
«هرچه گفتيم چادرها را آتش نزنيد، کسي به حرفمان گوش نکرد. گفتند، شما غيرقانوني آمدهايد؛ اصلا ايرانی نيستيد؛ از همين حرفها که سالهاست به ما میزنند. ما همه ايرانی هستيم، فقط چون شکل زندگيمون، زبونمون و لباسهامون با شما فرق ميکنه و شناسنامه نداريم، کسی حرفمون رو باور نميکنه.»
در استان سیستان و بلوچستان، حدود یک پنجم کودکان زیر ۵ سال دچار سوء تغذیه هستند: لاغری، کموزنی و کوتاهی قد. ۱۴۱ هزار کودک نیز از تحصیل بازمانده اند. آب آشامیدنی پاکیزه در بسیاری از شهرها وجود ندارد. هوای شهرهایی مثل زابل در میان آلودهترینها است. ریزگرد و طوفان شن بیداد میکند. و تغییرات اقلیمی در کنار بیتوجهی دولتی به محیط زیست این منطقه را شاید تا پیش از پایان این قرن به کل غیرقابلزیستن کند.
اگر سیاستهای حکومتی نشان از «بیارزش شمردن» زندگیها در این منطقه دارد، جای شگفتی نیست که آمار اعدام در میان بلوچها نیز چنین بالاست. اساساً در کشورهایی که مجازات مرگ برچیده نشده، اقلیتها بیش از همه قربانی این قتل حکومتی میشوند. حتی این عدم تناسب در مورد مجازات حبس هم وجود دارد.
در برابر نشمردن حکومتی، نهادهای مدنی و فعالان و مبارزان باید صدای شمردهنشدهها باشند.
نامهایشان را به خاطر بسپار
در یک ماه گذشته، دستکم ۱۵ زندانی بلوچ اعدام شدند. پس از کارزار «#اعدام_نکنید» سال گذشته، نباید در برابر این اتفاق سکوت کرد. کارزار سال گذشته هم با تلنگری نسبت به تبعیض ساختاری در بازنمایی همراه بود. ۲۴ و ۲۵ تیر، پس از تأیید حکم اعدام امیرحسین مرادی، محمد رجبی و سعید تمجیدی، کاربران ایرانی در توئیتر هشتگ #اعدام_نکنید را به ترندی جهانی بدل کردند. چند ساعت پیش از خبر تأیید حکم آنها، صبح سهشنبه ۲۴ تیر صابر شیخ عبدالله و دیاکو رسولزاده، دو زندانی سیاسی کرد اعدام شده بودند.
تا کنون نامهای بسیاری از اعدامشدگان در سالهای اخیر را تکرار کرده ایم و به خاطر سپرده ایم و برای بسیاری پیش از قتل حکومتی آنها کارزار برپا کرده ایم. زمان آن فرارسیده که برای تکرار و یادآوری نام اعدامشدگان بلوچ نیز تلاش به مراتب بیشتری انجام دهیم. آنچه در ادامه میآید، تلاش ما در این راستاست:
بهنام ریگی، ۲۹ آذر ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. اتهام بهنام ریگی درگیری با ماموران مواد مخدر است، اما از اتهام دقیق در پرونده و روند دادرسی اطلاعی در دست نیست.
شعیب ریگی، ۲۹ آذر ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. اتهام بهنام ریگی درگیری با ماموران مواد مخدر است، اما از اتهام دقیق در پرونده و روند دادرسی اطلاعی در دست نیست.
عبدالباسط خشت، ۳۰ آذر ماه ۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. عبدالباسط خشت اهل روستای «بانست» از توابع شهرستان کنارک بود و در حالی اعدام شد که به خانوادهاش اطلاع داده نشد و امکان ملاقات آخر با خانوادهاش را پیدا نکرد. از اتهامها، جزئیات و روند دادرسی پرونده اطلاعی دقیقی در دست نیست. به گزارش کمپین فعالین بلوچ، عبدالباسط خشت هشت سال پیش (۱۳۹۱) به اتهام قتل یک مامور نظامی به اعدام محکوم شد، اما او بارها این اتهام را رد کرده بود.
عبدالحمید میربلوچزهی، ۶ دی ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. عبدالحمید میر بلوچزهی از فعالین مذهبی اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان بود که در تاریخ ۷ آذرماه ۹۴ بازداشت شده بود. مصطفی نیلی، وکیل عبدالحمید میربلوچزهی، یک روز قبل از اجرای حکم اعدام موکلش در توییتی از مقامهای قضایی درخواست توقف اجرای حکم اعدام و اجازه بررسی درخواست اعاده دادرسی را کرده بود، اما این زندانی بلوچ بدون امکان اعاده دادرسی اعدام شد.
مهربان براهویی، ۳۰ آذر ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. مهربان براهویی هنگام اعدام ۶۰ سال داشت و مسافرکشی میکرد. از روند بررسی پرونده و دادرسی مهربان براهویی اطلاع دقیقی در دست نیست. او سال ۹۶ به دلیل پیدا کردم مواد مخدری که یکی از مسافرها در خودرویاش به عنوان مخفی کرده بود، دستگیر شد. به گزارش کمپین فعالین بلوچ براهویی پس از بازداشت اعلام کرده بود که مواد مخدر متعلق به او نیست. به گفته یک منبع آگاه به کمپین فعالین بلوچ، از آنجایی که مهربان براهویی سابقه کیفری نداشت حکم او با یک درجه تخفیف توسط دیوان عالی کشور صادر شد، اما شعبه یک دادگاه انقلاب زاهدان به ریاست قاضی مهران بامری حکم اعدام صادر کرد و جانشین او سیدرضا جواد موسوی این حکم را تایید کرد. محسن افضلی، وکیل مهربان براهویی از خانواده او خواسته بود طبق اعمال ماده ۴۷۷ قانون آیین دادرسی کیفری برای لغو حکم موقت تا تعیین تکلیف پرونده در دیوان عالی کشور اقدام کنند. روز پنجشنبه ۴ دی ماه خانواده براهویی برای انجام مراحل قانونی اعتراض خود را به اجرای احکام، دیوان عالی کشور، کشور، قوه قضاییه و دادگستری تحویل دادند، اما در حین انجام مراحل آیین دادرسی متوجه شدند که مهربان براهویی چند روز قبل اعدام شده است.
الیاس قلندرزهی، ۱۴ دی ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. او هنگام اعدام ۲۱ سال داشت. الیاس قلندرزهی در یک فایل صوتی که از زندان منتشر کرد، از اعمال شکنجه برای اعتراف اجباری توسط ماموران امنیتی گفت. حسن دهواری و الیاس قلندرزهی بارها اعلام کردند که مانند تعداد دیگری از زندانیان بلوچ صرفا به خاطر فعالیت سیاسی سایر اقوام یا اعضای خانواده و برای وادار کردن آن افراد به بازگشت به کشور یا توقف فعالیت به شکل گروگان بازداشت و سپس به اعدام محکوم شدهاند. الیاس قلندرزهی در حالی اعدام شد که یک روز قبل از احرای حکم، محمدرضا فقیهی، وکیل این زندانی با اشاره به وجود اشکالات قضایی در روند دادرسی و حکم صادر شده، از ثبت درخواست اعاده دادرسی در دبیرخانه دیوان عالی کشور برای این زندانی خبر داده بود و خواهان توقف اجرای عجولانه حکم اعدام موکلش شد. الیاس قلندرزهی زندانی امنیتی بلوچ در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۹۳ بازداشت و در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۹۵، به اعدام محکوم شد.
حسن دهواری، ۱۴ دی ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. او هنگام اعدام ۲۸ سال داشت. حسن دهواری در حالی اعدام شد که یک روز قبل از اجرای حکم، محمدرضا فقیهی، وکیل این زندانی با اشاره به وجود اشکالات قضایی در روند دادرسی و حکم صادر شده، از ثبت درخواست اعاده دادرسی در دبیرخانه دیوان عالی کشور برای این زندانی خبر داده بود و خواهان توقف اجرای عجولانه حکم اعدام موکلش شد. الیاس قلندرزهی زندانی امنیتی بلوچ در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۹۳ بازداشت و در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۹۵، به اعدام محکوم شد. به گزارش هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسن دهواری و الیاس قلندرزهی در زمان درگیری مسلحانه نیروهای سپاه و تعدادی از اعضای یک گروه شبه نظامی بلوچ از زندان به مقابل خانه محل درگیری منتقل شدند و مقاومت کنندگان مسلح ساکن خانه که رابطه خویشاوندی با حسن دهواری و الیاس قلندرزهی داشتند تهدید شدند در صورت عدم تسلیم شاهد اعدام صحرایی این دو زندانی در همان محل خواهند بود.
امید محمودزهی، ۱۴ دی ماه ۱۳۹۹ در شهرستان خاش اعدام شد. او هنگام اعدام ۳۰ سال داشت. از روند بررسی و مراحل دادرسی امید محمودزهی اطلاع دقیقی در دست نیست. به گزارش کمپین فعالین بلوچ او به اتهام اقدامات مسلحانه به اعدام محکوم شده بود.
مجید ریگی، ۲۰ دی ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. مجید ریگی به اتهام «حمل مواد مخدر» حکم اعدام دریافت کرده بود و در حالی اعدام شد که حدود ۱۰ سال در زندان مرکزی زاهدان نگهداری میشد.
جُما زاروزهی، ۲۴ دی ماه ۱۳۹۹ در زندان نصرآباد (زابل) اعدام شد. جما زاروزهی اهل منطقه قرقری از توابع شهرستان هیرمند بود. او به مسافرکشی اشتغال داشت و در جریان نزاع با مسافران که به کشته شدن یکی از آنها بر اثر چاقو انجامید، به اتهام قتل به قصاص نفس محکوم شده بود.
محمد انور عالیزهی، ۳۰ دی ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. محمد انور عالیزهی سال ۱۳۹۶ در منطقه جون آباد به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت و به اعدام محکوم شده بود. بر اساس تصاویری که از محمد انور عالیزهی بعد از اعدام منتشر شد، آثار کبودی و ضرب و شتم بر صورت به جا مانده بود.
یونس خانشینی روحانی اهل سنت معروف به «حافظ عبدالستار»، یکم بهمن ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. یونس خانشینی از هشت سال پیش به اتهام قتل به اعدام محکوم شده بود. کمپی فعالین بلوچ به نقل از یک منبع گزارش داده که «قتل را افراد دیگری که با او رابطه و رفت و آمد داشته انجام دادند که با فرار آنها، ماموران امنیتی وی را بازداشت کردند.»
عبدالرئوف کبدانی، یکم بهمن ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. عبدالرئوف کبدانی اهل شهر زابل درآبان ماه ۹۴ به اتهام حمل مواد مخدر در مرز میلک به همراه سه فرزند خردسالش بازداشت شده بود. یک منبع آگاه در خصوص وضعیت عبدالرئوف کبدانی به کمپین فعالین بلوچ گفته: «عبدالرئوف قبل از این سابقه کیفری نداشته و با توجه به قانون سلب اعدام حمل مواد مخدر از نوع تریاک بدون اسلحه تا چند صد کیلو تنها حکم زندان دارد.» طبق ماده ۴ قانون مجازات حمل مواد مخدر از نوع تریاک، هر کس بیش از پنج کیلوگرم اقدام به حمل و نگهداری تریاک کند جریمه نقدی آن ۳ تا ۵ میلیون تومان و ده تا بیست و پنج سال زندان و در صورت تکرار، اعدام و مصادره اموال به استثناء هزینه تأمین زندگی متعارف برای خانواده محکوم اعلام شده است.
یونس جمشیدزهی، یکم بهمن ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. یونس جمشیدزهی در تاریخ ۲۸ دی ماه ۱۳۹۲ به اتهام قتل دستگیر و به مدت هفت سال در زندان مرکزی زاهدان زندانی بود.
شمسالدین باجیزهی، یکم بهمن ماه ۱۳۹۹ در زندان مرکزی زاهدان اعدام شد. شمسالدین باجی از بلوچهای افغانستان و ساکن در روستای روتک از توابع شهرستان واش بود که به اتهام قتل به همراه یونس جمشیدزهی در تاریخ ۲۸ دی ماه ۱۳۹۲ دستگیر شده بود.
مولوی امان الله بلوچی و حافظ عبدالرحیم کوهی، دو زندانی سیاسی بلوج هستند که حکم اعدام دریافت کردهاند. این دو زندانی سیاسیــامنیتی بلوچ ۲۷ دی ماه سال جاری جهت اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شدند، اما ۳۰ دی ماه با توقف مشروط اجرای حکم به بند عمومی بازگردانده شدند. آنها با این وجود، همچنان در خطر اعدام قرار دارند.
به گفته یک منبع آگاه و نزدیک به خانواده این دو زندانی سیاسی به «رسانک»، مقامهایی قضایی جهت تخفیف در مجازات خواهان معرفی و تحویل دادن دو نفر به نامهای مولوی عبدالله پارسا و عبدالحی جلبی هستند.
مولوی امان الله و حافظ عبدالرحیم سال ۱۳۹۴ به اتهام «عضویت در گروه های مخالف نظام»، «محاربه» و «اقدام علیه امنیت ملی» به ۱۰ سال زندان و اعدام محکوم شدهاند، اتهامهایی که هر دوی این روحانیهای اهل سنت رد کردهاند.
نظرها
نظری وجود ندارد.