جنبش «من هم» و روایتهای زندانیان زن
ایجاد تغییر و مبارزه با آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی زندانیان زن از جمله زندانیان سیاسی زن مستلزم شناخت دقیقتر از انواع و ابعاد این شکل از خشونت و اهدافی است که دنبال میکند.
پس از چند سال آگاهیرسانی درباره اشکال گوناگون خشونت جنسی و جنسیتی در ایران، در ماههای گذشته با فعالیتهای جنبش «من هم» ایران، عمومیتر شدن افشاگری زنانی که تجربه آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی داشتهاند و پیگیری کنشگران جنبش فمینیستی ایران، توجه افکار عمومی به شکل جدیتری درگیر این مساله بسیار مهم شده است. در این بستر است که توجه و اعتراض عمومی به آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی زندانیان زن اعم از زندانیان سیاسی و دیگر زندانیان، به ویژه با کنشگری چهرههای شناختهشده چون نرگس محمدی اهمیت دوچندانی پیدا میکند.
از اقدامات قابل توجهی که در این راستا و متمرکز بر این موضوع در هفتههای اخیر صورت گرفته است، برگزاری اتاقی با عنوان «زندانیان سیاسی زن؛ از تحقیر و تعرض جنسی تا تنبیه بدنی» در شب چهارشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۰ در شبکه اجتماعی کلابهاوس است. بخش عمده این برنامه که بیش از پنج ساعت ادامه پیدا کرد، به بازگویی روایتهای تعدادی از زندانیان سیاسی زن سابق و خانوادههای زندانیان سیاسی زن از نسلهای گوناگون و در دهههای مختلف اختصاص داشت.
این نوشته به بررسی ابعادی از اهمیت رویدادهای این چنینی و یادآوری نکاتی که لازم است در جریان روایتگریهای عمومی آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی مورد توجه قرار گیرد میپردازد.
روایتهای آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی
آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی به مجموعهای از رفتارها گفته میشود که بدون رضایت طرف مقابل با ماهیت جنسی یا جنسیتی ابراز شود. آزار کلامی با ماهیت جنسی و جنسیتی، تماس هر عضوی از بدن، نگاه کردن به عکس و فیلم گرفتن از بدن برهنه، اظهارنظرهای همراه با تعابیر جنسی، واداشتن افراد به تماشای اعمال با ماهیت جنسی، دخول اشیا، آلت جنسی یا هر عضو دیگری از بدن در واژن، مقعد یا دهان با وجود عدم رضایت طرف مقابل و در شرایط زور و اجبار نمونههایی از آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی به حساب میآید.
آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی در زمان بازداشت، بازجویی و زندان، شکلی جدی از اعمال خشونت به زنان به ویژه در جوامع مردسالار است. بازگو کردن روایتهای تجربه آزار و تعرض، از یک سو در مسیر مبارزه با انواع خشونت علیه زنان در ایران حائز اهمیت است و از سوی دیگر، در مسیر پاسخگو کردن حکومتی که نه تنها چنین موارد نقض حقوق بشر در زندانها را بر میتابد که خود عامل اجرای آنهاست.
پیش از این، در طول سالها تعدادی از زندانیان سیاسی زن روایتهای آزار و تعرض را در خاطرات زندان، شهادتنامهها، مصاحبهها و نامهها بازگو کرده بودند که در برخی مقالات، گزارشهای حقوق بشری، اخبار و برنامههایی چون «صد روایت؛ یک روایت» نیز بازتاب پیدا کرده است. علاوه بر تأثیر تلاش سالیان افرادی که در رابطه با خشونتهای جنسی و جنسیتی به طور کلی و اعمال این خشونتها به زندانیان سیاسی زن به طور خاص فعالیت کردهاند، بستر جنبش «من هم» و افزایش حساسیت و آگاهی جامعه نسبت به آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی و حقوق آزاردیدگان، فضای مناسبی فراهم کرده است تا این روایتگریها در مسیر ایجاد تغییر وارد فاز تازهای شود.
ایجاد تغییر و مبارزه با آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی زندانیان زن از جمله زندانیان سیاسی زن مستلزم شناخت دقیقتر از انواع و ابعاد این شکل از خشونت و اهدافی است که دنبال میکند. در برنامه روایتگری اجرا شده در کلابهاوس که پیشتر به آن اشاره شد، در خلال روایتهایی که بازگو شد اشکالی از آزار و تعرض کلامی و بدنی با هدف ایجاد فشار به زندانیان زن عنوان شد که نه تنها در دهههای گذشته، بلکه در سالهای اخیر و هماکنون نیز در زندانهای ایران اعمال میشود.
اجبار به تکمیل کردن تصورات جنسی بازجو در زمان بازجویی، اجبار به بازآفرینی ارضای جنسی و رابطه جنسی به صورت مکتوب یا مقابل بازجو، درخواست جنسی تحت پوشش پیشنهاد صیغه کردن، استفاده از کلام جنسیتزده و به کار بردن الفاظ رکیک جنسی در زمان بازداشت و بازجویی، اظهار نظر همراه با تمسخر در مورد بدن زندانی در زمان بازجویی، دستور به برهنه شدن و بازرسی بدنی همراه با تحقیر، لمس بدنی، انجام تست بکارت، محدود کردن دسترسی به نواربهداشتی، کارگذاشتن دوربین در حمام، دسترسی به عکس، فیلم و مطالب خصوصی زندانیان سیاسی زن و دخترانشان و اجبار به پوشیدن چادر و محرومیت از برخی حقوق در صورت تمرد، از جمله مواردی است که تنها در یک برنامه در رابطه با تجربه آزار و تعرض زندانیان زن در ایران امروز بازگو شد.
اقدام به آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی در واقع جلوهای از اعمال زور و قدرت به زندانیان زن است. با توجه به فراگیری این گونه رفتارها با استناد به روایتهای مختلف، بیشک آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی به اشکال مختلف به زندانیان سیاسی زن به صورت هدفمند به عنوان ابزاری برای ایجاد فشار، سرکوب و شکستن مقاومت فرد به کار میرود.
به لحاظ قانونی، آزار و تعرض و همچنین شکنجه جنسی و جنسیتی در کشورهای مختلف به صورت کاملا یکسان تعریف و تدوین نشده است. اما «کنوانسیون بینالمللی منع شکنجه» که البته به امضا و تصویب جمهوری اسلامی ایران نرسیده است، شکنجه را این گونه تعریف میکند: «شکنجه به عملی عمدی اطلاق میشود كه سبب درد و رنج شدید جسمی یا روانی فرد شود و توسط یا به تحریک و یا توافق صریح یا ضمنی مأمور دولت و یا فرد دیگری که تحت عنوانی رسمی عمل میکند به وجود آید و انگیزههایی چون كسب اطلاعات یا اقرار از فرد یا شخص سوم، مجازات فرد به دلیل عملی كه او یا شخص سومی مرتكب شده و یا مظنون به ارتكاب آن است، ایجاد رعب یا اعمال زور بر فرد یا شخص سوم یا هر انگیزه دیگر مبتنی بر اعمال هر نوع تبعیض، موجب آن شده باشد.»
امکان مبارزه با آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی در زندانهای ایران به عنوان اشکالی از شکنجه نگاهی حقوقی میطلبد که این نوشته قصد پرداختن به آن را ندارد.
تاریخ شفاهی به مثابه ابزار مبارزه
روایتهای آزار و تعرض که در برنامه کلاب هاوس بازگو شد، نه تنها به طور زنده به گوش چند صد شنونده برنامه رسید بلکه با اطلاع شرکتکنندگان ضبط شد و در شبکههای اجتماعی قرار گرفت. تاریخ شفاهی تجربههای آزار و تعرض در زندانهای ایران با برگزاری برنامههای این چنینی در شبکههای اجتماعی یا در جریان کارزارها و پروژههای متمرکز بر موضوع، با در نظر گرفتن اصول مربوط به روایتگری عمومی تجربههای آزار و تعرض، میتواند به مرور جمعآوری و منتشر شده و در مسیر مبارزه با این نوع از خشونت علیه زنان مؤثر واقع شود.
تاریخنگاری چون بسیاری دیگر از رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، در سالهای اخیر با بازنگری جدی در روششناسی و رویکرد مواجه شده است؛ نوعی از بازنگری که تلاش دارد معضل حذف گروههای تحت تبعیض از صفحات تاریخ را برطرف کند. توجه روزافزون به تاریخ شفاهی و روایتهای زندگی که البته با پیشرفت چشمگیر تکنولوژیهای صوتی، تصویری، اینترنت و شبکههای اجتماعی همراه شده است، در این بستر اتفاق میافتند.
آزادی عمل بیشتر و دسترسی راحتتر برای ثبت اتفاقات و روایتها و انتقال آن باعث شده که تاریخ شفاهی نه فقط در جریان گردآوری اطلاعات و شواهد به منظور ثبت و بررسی موضوعات یا وقایعی در گذشته مورد استفاده پژوهشگران حوزههای مختلف یا قانونگذاران قرار گیرد، بلکه به طور مستقیم مخاطب خود را پیدا کرده و در جریان جنبشها و تحولات اجتماعی استفاده شود؛ به این ترتیب که بتواند تجربه و شهادت افراد را عمومی کرده و باعث ایجاد حساسیت در جامعه و آگاهیرسانی با هدف تغییر مناسبات قدرت، پاسخگو کردن یا افزایش همدلی و همبستگی اجتماعی نسبت به موضوعی ویژه شود.
دو عنصر متمایز کننده تاریخ شفاهی، عمل شنیدن و حافظه است. عمل شنیدن تنها مربوط به زمانی نیست که روایت به صورت عمومی بازگو میشود. در هر نوع تجربه آزار و تعرض، به دلایل گوناگون چون اعمال قدرت و خشونت از طرف آزارگر، عدم شناخت دقیق آزاردیده از حقوق خود، نبود دسترسی به منابع حمایتی، ساختارهای غلط قانونی و آماده نبودن فضای جامعه، شکستن سکوت ممکن است برای سالها اتفاق نیفتند. چنانکه در خلال روایتهای آزار و تعرض زندانیان زن میشنویم، یکی از نگرانیهای زندانیان زن برای علنی و عمومی کردن روایتها، احتمال بدتر شدن شرایط زندانی در زندان یا اضافه شدن مجازاتها و صدور احکام جدید است. با این حال، میبینیم که این روایتها گاه به صورت خصوصی برای شخصی دیگر در زندان بازگو شده است که او امروز بدون آشکار کردن هویت آزاردیده واقعیت را افشا میکند. در واقع، شخص دیگری که روایت را با دقت شنیده و به حافظه میسپارد، در فرصت مناسب و با صلاحدید شخص آزاردیده میتواند به هر صورت که توافق کرده باشند تمام یا بخشی از روایت را عمومی کند.
یکی دیگر از عناصر اصلی متمایزکننده تاریخ شفاهی، امکان بیشتری است که برای انتقال احساس فراهم میکند. غم، شادی، اضطراب، خشم و زخمهای تروما از طریق شنیدن صدای راوی بسیار مؤثرتر منتقل میشود. این عنصر به ویژه زمان روایتگری تجربههای به شدت تکاندهنده چون تجربههای جنگ، نسلکشی یا شکنجه اهمیت دو چندانی پیدا میکند. در رابطه با روایتهای آزار و تعرض زندانیان زن نیز عمق رنجی که این تجربهها رقم زدهاند با شنیدن صدای راوی، ذهن و روح شنونده را تکان میدهد و این امید وجود دارد که امکان همدلی و همصدایی برای مبارزه را بالا ببرد. با این حال، لازم به تأکید اکید است که این موضوع از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است و به هر قیمتی و بدون در نظر گرفتن خطرات و آسیبهای احتمالی نباید آزاردیده را در موقعیت به غایت پیچیده، دشوار و رنجآور یادآوری و بازگویی عمومی تجربه آزار و تعرض و یا تشویق و اصرار بیمورد در مورد شیوه روایتگری قرار داد.
اصولی برای به حداقل رساندن آسیبها
باید توجه داشت که احساس ترس، درماندگی، شرم، گناه، نگرانی از دست رفتن آبرو، قضاوت، توهین، تشکیک و انکار جامعه در صورت عمومی کردن روایتهای آزار و تعرض، از جمله موانع جدی برای شکستن سکوت آزاردیده و افشاگری آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی است. علاوه بر این، شکستن سکوت آزاردیده مخالف خواست آزارگر است، چون رابطه قدرت را تغییر میدهد و در مسیر پاسخگو کردن پیش میرود. به همین دلیل احتمال برانگیختن واکنش آزارگر و اعمال قدرت و خشونت برای انتقامجویی، تعدی، مجازات، تهدید و ارعاب فرد آزاردیده وجود دارد. همه این خطرات مسئولیت ما را در مواجهه و در جریان ثبت و انتقال روایتهای آزار و تعرض دو چندان میکند. به همین دلیل، آموزش افرادی که در جریان بازگویی روایتها دخیل هستند و اولویت دادن به مدیریت ریسکهای مربوط به دوباره تروماتیزه کردن یا ایجاد تروماهای جدید برای زنان آزاردیده بسیار مهم است.
برای مدیریت این ریسک باید نکاتی را در نظر گرفت که برخی از آنها در ادامه میآید. ابتدا به مرور برخوردهای نادرست در کلام و رفتار در مواجهه با روایتها و آزاردیده بپردازیم.
قربانی نکوهی، متهم کردن آزاردیده به اینکه چرا اقدامی مؤثر در جهت متوقف کردن آزار و تعرض انجام نداده است، مطرح کردن سؤالات و اظهارنظرها به شیوهای که به احساس شرم و گناه آزاردیده دامن بزند، بیتوجهی، بیاحترامی، برخورد همراه با توهین و تحقیر، انکار، بیاهمیت جلوه دادن یا کوچکانگاری تجربه رنج آزاردیده، عدم اختصاص زمان کافی برای روایتگری به آزاردیده، همچنین تشویق بیمورد و هول دادن آزاردیده برای بازگو کردن کل یا بخشهایی از تجربه که مایل نیست به خاطر بیاورد یا بازگو کند، بازخواست آزاردیدگان برای نشکستن سکوت و سؤالات و کنجکاویهای بیجا از جمله برخوردهای ناموجه و اشتباه در مواجهه با فرد آزاردیده و روایتهای آزار و تعرض است.
به دلیل آسیبهای روحی که برخورد نادرست شنوندگان و جامعه در جریان بازگویی روایتها میتواند به وجود آورد اقدامهای حمایتی برای محافظت از افراد آزاردیده بسیار اهمیت دارد. پیش از عمومی کردن روایتها در نظر گرفتن مواردی مثل اینکه آیا افراد آزاردیده برای بار اول است که روایت خود را به صورت عمومی بازگو میکنند یا نه، آیا از چگونگی برگزاری مصاحبهها و برنامههای روایتگری و چگونگی انتشار اطلاعات کافی دارند یا نه، آیا از حمایت افراد خانواده، دوستان و نزدیکان برخوردارند یا نه و آیا امنیت آنها لحاظ شده است یا نه، مهم است. در جریان روایتگری باید با احترام و همدلی با افراد آزاردیده برخورد و در کل محیطی امن برای آنها فراهم کرد. تصمیمگیری اینکه به چه صورت، چه زمانی، کجا و تا چه اندازه روایت خود را بازگو کنند با افراد آزاردیده است. همچنین اختیار اینکه چه چیزی را به صورت عمومی و چه تجربیاتی را در فضایی خلوت بازگو کرده و خصوصی نگه دارند و هر زمان که مایل بودند روایت را قطع و مکان را ترک کنند با افراد آزاردیده است. و در نهایت، به ویژه در رابطه با زندانیان سیاسی زن، تقلیل ندادن داستان زندگی، فعالیت و تجربه مقاومت و مبارزه زنان به تجربه آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی بسیار اهمیت دارد.
سخن پایانی
جنبش «منهم» فضایی بسیار مناسب برای مبارزه فراگیر و متمرکز با آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی در زمان بازداشت، بازجویی و زندان فراهم کرده است که در سالهای گذشته به این شکل وجود نداشت. این بستر به ویژه در کاهش انگ اجتماعی که یکی از موانع جدی بر سر راه بازگو کردن روایتها و مبارزه با این شکل از خشونت جنسی و جنسیتی است و بالابردن آگاهی، همدلی و همبستگی عمومی نقش مهم و مؤثری ایفا میکند.
در عین اهمیتی که بازگو کردن عمومی روایتها برای تغییر رابطه قدرت و در مسیر مبارزه با آزار جنسی و جنسیتی و تعرض جنسی علیه زندانیان زن دارد، باید درک درستی از دلایل سکوت آزاردیدگان، شرایط و نیازهای آنها و موانع ساختاری اجتماعی و قانونی در مسیر پاسخگوکردن آزارگران داشت. در این میان، یادگیری و افزایش آگاهی در مورد ابعاد مختلف موضوع برای کنشگران، خبرنگاران، پژوهشگران و دیگر افرادی که در مسیر بازگو کردن حقیقت نقش دارند در جهت برطرف کردن موانع روایتگری و کاهش خطرات و آسیبها اهمیت شایان توجهی دارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.