اخلاق در قبالِ حیوانات وحشی - معرفی کتاب
جویا آروین - کتابِ "اخلاق در قبالِ حیوانات وحشی: مسئلهی اخلاقی و سیاسیِ رنجِ حیواناتِ وحشی" یکی از تازهترین آثاری است که از نظرگاهی فلسفی و اخلاقی به درد و رنجِ حیواناتِ وحشی میپردازد.
راه بردن به دنیای حیوانات کاری بس دشوار است اگر اصلاً شدنی باشد. ما انسانها زبان حیوانات را نمیدانیم و از این رو به دنیای درونِ آنها هم راهی نداریم. با این روی اما بسیاری از ما میپذیریم که از رفتارهای حیوانات و نیز با مقایسهی رفتارهای آنها و وضع زندگیِ آنها با رفتارها و وضع زندگیِ خودِ ما انسانها میتوانیم پی ببریم که حیوانات چه درد و رنجهایی میبَرند. البته برخی از این درد و رنجها به دست خودِ ما انسانها رقم میخورد وقتی حیوانات را برای منافع خود به کار میگیریم یا از بین میبریم. دربارهی درد و رنجی که از طریق کردوکارهای انسانی، برای مثال در دامداریهای صنعتی، بر حیوانات میرود بسیار گفته و نوشتهاند. اما بحث دربارهی درد و رنجی که بر حیواناتِ وحشی میرود بحثی کمابیش تازه است.
کتابِ اخلاق در قبالِ حیوانات وحشی: مسئلهی اخلاقی و سیاسیِ رنجِ حیواناتِ وحشی یکی از تازهترین آثاری است که از نظرگاهی فلسفی و اخلاقی به درد و رنجِ حیواناتِ وحشی میپردازد. این کتاب را امسال انتشارات راتلج منتشر کرده است. کتاب به این پرسش میپردازد که انسان از نظر اخلاقی و حقوقی چه وظیفهای در قبالِ دردها و رنجها در حیات وحش دارد.
میدانیم که در پیِ دستاندازیهای انسانها آسیبهای جدی به طبیعت وارد آمده است. برای همین است که بسیاری از صاحبنظران در حوزهی اخلاق زیستمحیطی بر این باورند که انسان باید طبیعت را به حالِ خود رها کند و در آن دخالت نکند. اما در این کتاب نویسنده در جهتِ مخالف استدلال میکند. او معتقد است که ما انسانها وظیفه داریم راههای بیخطر و مطمئنی بیابیم تا بتوانیم از درد و رنجِ حیواناتِ وحشی بکاهیم. کتاب در آغاز بر پرسشهایی از این دست متمرکز میشود: آیا دخالت در طبیعت همواره کاری نادرست است یا گاهی درست و حتا ضروری است؟ نویسنده به برخی رنجهایی که حیوانات وحشی میبرند اشاره میکند و دلایلی اخلاقی میآورد که چرا ما باید در این زمینه احساس مسئولیت کنیم و دست به کاری درخور بزنیم. افزون بر سویهی اخلاقی، نویسنده مسئله را از منظر حقوقی هم بررسی میکند و میکوشد به این پرسش پاسخ دهد که آیا حقوق حیوانات ایجاب میکند که انسان برای پاسداری از آن حقوق در طبیعت دخالت کند.
البته نویسنده بر این باور است هر دخالتی که با چنان هدفی در طبیعت انجام میشود باید بر پژوهشهای بسنده متکی باشد. برای مثال، نویسنده معتقد است باید با بهرهگیری از پیشرفتها در مهندسیِ ژنوم به سمتی برویم که بتوانیم برخی ویژگیهای موروثی در حیوانات وحشی — ویژگیهایی که موجبِ درد و رنجِ آنها میشود — را با اصلاح ژنتیکی تغییر دهیم. یکی از نمونههایی که نویسنده در این زمینه میآورد روش زاد و ولد در حیوانات وحشی است. بسیاری از حیوانات وحشی فرزندان زیادی میزایند که در نتیجه اکثرِ این فرزندان چون از مراقبتِ لازم برخوردار نمیشوند مدتِ چندان درازی زنده نمیمانند بلکه با تحملِ بسی درد و رنجها اندکی پس از تولد میمیرند. در این باره نویسنده معتقد است اخلاقاً وظیفه داریم این مدلِ زاد و ولد را از طریقِ اصلاح و ویرایشِ ژنتیکی تغییر دهیم تا از درد و رنجِ این حیوانات کاسته شود.
در پیشگفتار کتاب میخوانیم:
«در سالهای اخیر نظریهپردازان در حوزهی حقوقِ حیوانات هرچه بیشتر پی بردهاند که حیوانات وحشی اغلب زیستی خوشایند و کامیابانه را تجربه نمیکنند. گرچه همواره میدانستهایم که دنیای وحش قلمروی ناخوشایند و خشن است، قلمرویست که در آن حیوانات درنده وحشیانه به طعمههای خود حمله میکنند، صاحبنظران در حوزهی حقوقِ حیوانات اکثراً به این تشخیص رسیدهاند که اکثریتِ حیوانات وحشی از سلامت و کامیابی بیبهرهاند. بر اساس اطلاعاتی که دربارهی تولید مثلِ حیوانات وحشی داریم، اکثریتِ جانورانی که ادراک حسی دارند ممکن است حتا به معنای واقعی زندگی نکنند. هرچه باشد، فقط برخی از حیواناتِ وحشی (آنهایی که در تولید مثل از راهبردِ k پیروی میکنند) با زاییدنِ فقط یک یا چند فرزند و مراقبت درخور از آنها ژن خود را حفظ میکنند. بسیاری از حیوانات به شیوهی دیگری از ژن خود محافظت میکنند: فرزندان زیادی میزایند ولی این فرزندان مراقبت مناسبی نمیبینند. بسیاری از مارمولکها و سوسمارها و دوزیستان و ماهیها و پستاندارانِ کوچک در تولید مثل چنین راهبردِ فرگشتی (راهبردِ r) دارند: حیواناتی که از راهبردِ r پیروی میکنند بهجای آنکه تولید مثل را به یک یا چند فرزند محدود کنند و از آنها بهخوبی مراقبت کنند چندین فرزند میزایند که اکثرشان اندکی پس از تولد بهعلت بیماری، گرسنگی، جراحت و یا سرما میمیرند یا شکارِ دیگر حیوانات میشوند. در برخی موارد، مرگی که نوزاد در این گونه تولید مثل تجربه میکند سریع اما دردناک است؛ برای مثال وقتی بهسرعت طعمهی حیوانی دیگر شود. در دیگر موارد، مرگِ نوزاد بهتدریج و بهستوهآورنده است (برای نمونه مرگ بهعلت گرسنگی و سرما). و حتا وقتی بهسرعت بمیرند مرگِ آنها پیش از آنی رخ میدهد که در محیطِ خود احساسِ راحتی کنند و بتوانند بهراحتی در محیطِ پیرامون جنب و جوش کنند. به بیان دیگر، اکثرِ نوزادانِ جانورانی که از استراتژیِ r پیروی میکنند برای مدت کوتاهی به این سو و آن سو میخزد و سپس یا به مرگی سریع و دردناک میمیرند و یا به مرگی تدریجی و دردناک. فقط شمار اندکی از فرزندانی که با استراتژیِ r متولد میشوند آنقدر زنده میمانند که بتوانند با خطراتِ محیط مقابله کنند و قادر باشند تولید مثل کنند.» (ص۱) «شاید برایتان عجیب باشد اگر به شما بگویم در واقع بسیاری از مردم بر این باوراند که ما میتوانیم و اخلاقاً وظیفه داریم کاری برای کاستن از درد و رنج جانوران وحشی بکنیم. برخی دخالتها در حیاتِ وحش، بهطور خاص دخالتها در مقیاس گسترده، اگر بخواهند بیخطر و مؤثر باشند باید بر پژوهش مبتنی شوند، و ما دلایل اخلاقیِ قوی برای حمایت از چنان پژوهشهایی داریم. با نظر به پیدایش فناوری کریسپر (CRISPR)، به نظر من یک عرصهی پژوهش که در این زمینه نویدبخش است مهندسی ژنوم یا ویرایش ژنوم است. با بهکارگیریِ روشی که «ژن درایو» (gene drive) نام دارد (روشی در مهندسی ژنتیک که ژنها را اصلاح میکند تا دیگر از قانونهای وراثت پیروی نکنند.) میتوانیم خصلتهای مفید را با مهندسیِ ژنتیک در میان حیوانات وحشی بپراکنیم.» (ص۳)
نظرها
جمشید
اخلاق در قبال حیوانات وحشی! موضوع عجیبی است. باور نمیشود کرد که تا کجاها فکر بشر رفته است.