نَفس در حبس: وضعیت زندگی زنان افغانستان زیر پرچم امارت اسلامی؛گزارش از کابل
گشت و گذاری در کابل، پس از روی کار آمدن طالبان: زنان شوکه شدهاند.
روزهای انگشتشماری است که افغانستان و مردمانش روزگار عجیب زندگی را سپری میکنند، روزهایی که روایتهای گوناگون از داخل این کشور، توجه مردم و رهبران جهان را به خود جلب کرده است، روزهای که رنگهای پنهانِ سیاست، نیت رهبران جهان، خیانت رهبری دولت قبلی، بیخبری سیاستمداران افغان از جریانهای پشت پرده و سرنوشت مبهم نزدیک به ۳۵میلیون نفر را که نزدیک به نصف آن زنان هستند، بیان میکند.
در میان موارد قابل بحث پیرامون دگرگونیهای وضعیت سیاسی در افغانستان یک مورد ویژه و قابل تامل، بحث زنان به ویژه نسل جوان ۲۰ تا ۳۰ساله است که پیشرفهایشان حاصل دو دهه نظامداری نوین در این کشور پنداشته میشد.
سومین روز امارت طالبان
سومین روز حاکمیت افراد گروه طالبان بر افغانستان و کابل است برای دریافت دیدگاه زنان به شهر رفتهام؛ شهری که از زندگی بیش از پنج میلیون نفر در آن سخن گفته میشود و این روزها میزبان هزاران خانواده بیجا شده ناشی از جنگ نیز هست.
شهری که روزهای هفته قبل، وقتی در آن قدم میزدی ممکن نبود با یکی دو تا از زنان در هر چند قدمی رو به رو نشوی، امروز اینگونه نیست. هر چند حضور مردم و ترافیک نسبت به روزهای قبل بیشتر شده است، ولی به سختی میتوان زنانی را پیدا کرد که حاضر به حرف زدن آن هم برای رسانه باشند.
ناگزیر شدم که شرط چند تا از مصاحبهشوندگانم را مبنی به پنهان ماندنِ هویتشان قبول کنم. در یکی از پیادهروهای مقابل دانشگاه کابل با سحر دختر ۲۵ساله رو به رو شدم که یک حجاب سرتا پا سیاه به تن دارد و یک ماسک به رنگ سیاه نیز به روی خود قرار داده است. پس از احوالپرسی از سحر پرسیدم که در مورد این روزها و چگونگی بیرون شدنش از خانه برای ما بگوید.
سحر فارغالتحصیل دانشگاه است و در یکی از بخشهای وزارت صحت عامه وظیفه دارد. او میگوید نخستین روز است که با این پوشش و پس از حضور طالبان در افغانستان و در کابل، از خانه بیرون شده است.
سحر به حدی نسبت به وضعیت حساس شده که کوچکترین خطر را نمیخواهد به جان بخرد و به همین لحاظ اجازه نداد تا از جریان گفت و شنودمان عکسبرداری کنم. گفت:
«جمهوریت نیست، امارت است.»
ملکه خانم جوانی است که صاحب یک فرزند است. گفتم در مورد احساس این روزهای زندگیاش برایم قصه کند. میگوید:
«احساس ترس دارم، فکر میکنم بهترین و مناسبترین مکان برایم خانه است، و فکر میکنم هرگاه از خانه بیرون شوم، با واکنش ناخوشایند افراد گروه طالبان مواجه میشوم و شاید من را مورد مواخذه قرار داده، چرایی بیرون شدنم از خانه را بپرسند.»
به باور ملکه، وقتی آزادیهای فردی و فکری سلب شود یا محدود، انگیزه خلق خلاقیتها در اندیشه میمیرد، و یاس و ناامیدی سبب میشود تا فکر کنی که همه چیز نقش بر آب شده است.
ملکه میگوید که فکر میکرد اگر دولت افغانستان در مبارزه با طالب و جلوگیری از حاکم شدن امارت کوتاه بیاید، جامعه جهانی به ویژه قدرتهای حامی این دولت بیتفاوت نمیمانند، اما این گونه نشد و بسیار ساده وضعیت دگرگون شد.
هرچند تا هنوز طالبان رفتار زشتی در برابر مردم در شهر کابل نکردهاند، اما ملکه حاکمیت طالبان را با استناد به دوره قبلی آنان، برگشت به دوره سیاه عنوان میکند. او در سه روز گذشته خود را زندانی و شکست خورده تصور میکند.
لیلا امید، از فعالان مدنی در شهر کابل است. دیدگاهش را در پیوند تحولات اخیر در کشور پرسیدم. میگوید:
«از روزی که طالبان آمدهاند زندگی برای ما دشوار شده است، ۲۰ سال زندگی آزاد و حالا آمدن زیر بیرق امارت بسیار سخت است، من خودم نتوانستم بروم سر کار.»
در حالی که شامگاه سهشنبه ذبیحالله مجاهد، سخنگوی گروه طالبان برای نخستین بار در انظار عامه و از طریق رسانهها ظاهر شد و گفت که زنان میتوانند در بخشهای صحی، معارف، تحصیلات عالی، پلیس و سارنوالی که نیاز مردم است حضور داشته باشند، اما آن را مشروط کرد به رعایت تذکراتی که شریعت اسلامی به آن امر و نهی کرده است.
اما لیلا امید میگوید:
«زنان افغان بیحجاب نبودند که امروز امارت اسلامی بیاید و برای آنان تعین تکلیف کند. نمیدانیم چه میشود، آینده ناروشن کشور بدون رهبری و نظام، نبود نظم و پلیس در شهر از کلانترین عواملی است که میتواند امید داشتن به آینده را مکدر سازد.»
ساره سیرت، از فعالان مدنی و حقوق زن، زاده ولایت کاپیساست. او به تازگی و چند ماه پیش از سقوط کابل به دست طالبان به عنوان مشاور در وزارت امور زنان گماشته شد.
هنگام تهیه این گزارش برایش پیام گذاشتم و جویای احوالش شدم. میگوید در کابل به سر میبرد، در پیوند با وضعیت از او پرسیدم. میگوید:
«شوکه شدهام.»
برای همه زنان این وضعیت قابل هضم و درک نبوده و نیست و ساره هم روزهای سختی را سپری میکند:
«طالبان باید واقعیتهای امروز افغانستان را بپذیرند، مشارکت فرهنگی ادامه پیدا کند و برای بقای خودشان حضور زنان را در ساختارهای نظام سیاسی، اجتماعی، فرهنگی نفی نکنند.»
ساره سیرت میگوید:
«جهان نباید همانند رهبران دولت قبلی افغانستان مردم این کشور را فراموش کرده و تنها بگذارند، در راستای چگونگی نظام آینده، نقش زنان و جلوگیری از تحمیل ایدههای استکباری دخالت کنند.»
پروان در همجواری ولایت کاپیسا و در شمال کابل، از دیگر ولایتهایی است که در دوران مقاومت و دولت قبلی روایتهای نامیمون از نبردها میان مجاهدین و طالبان را در سینه دارد اما این روزها زیر حاکمیت گروه طالبان نفس میکشد.
وتریه سعیدی، مسوول انجمن اجتماعی زنان متعهد در شهر چاریکار مرکز ولایت پروان، هم چنان از نا روشن بودن آینده نگران است و تاکید میکند که طالبان نباید قیوداتی را بر زنان وضع کنند و در صورت وضعِ قیودات اگر از سوی زنان مورد تایید قرار گیرد، به این معناست که ۲۰سال گذشته را نادیده گرفته و همه چیز را از صفر آغاز میکنیم.
وتریه سعیدی میگوید آنها نظارت دقیق بر وضعیت دارند و در صورت هر گونه بحث تحمیلی بالای زنان صدا بلند خواهند کرد.
مسؤل انجمنِ اجتماعی زنان متعهد در ولایت پروان به رادیو زمانه میگوید:
«هرچند طالبان تعهد کردهاند که ممنوعیتی بر آموزش و کارِ زنان در بیرون از منزل نخواهند داشت اما این گروه فراموش کرده است که مردم بالای آنان اعتماد ندارند و اعلامیههای پی همِ اخیر آنان نیز رضایت و اعتماد مردم را به دنبال نداشته است.»
وتریه سعیدی خوش برخوردی و عدمِ خشونت از سوی طالبان را به آرامش قبل از طوفان تشبیه میکند که در نتیجه نظارت دقیق جامعه جهانی بر عمالِ طالبان در افغانستان وجود دارد و هرگاهِ به طالبان اعتماد میشود جامعه جهانی باید تضمینهای بیقید و شرط از این گروه داشته باشد.
حذف تصویر زنان
یکی از مواردی که پس از حضور طالبان در شهر کابل بیشتر مورد جلب توجه قرار گرفت، روکش کردن یا رنگ کردن عکسهای خانم ها در صالونهای آرایشگری بود.
زینت، ۱۵ سال میشود که در شهر کابل آرایشگری میکند. زینت این مسلک را در ایران آموزش دیده و فرا گرفته است. او با ایجاد یک صالون آرایشگری در شهر کابل درآمد خوبی داشت و خانوادهاش را کمک اقتصادی میکرد، اما میگوید از روزی که طالبان به کابل آمدهاند، جرات نکرده است تا همانند همیشه آرایشگاه را باز کند.
زنان در ۲۰ سال گذشته از حقوق، آموزش، تحصیل، کار، فعالیتهای سیاسی، فعالیتهای مدنی، فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، هنری، آزادی بیان، حضور در رسانهها، حضور در کنسرتهای موسیقی، مشارکت در ساختارهای سیاسی، کارکردن در بیرون ازمنزل، حق فعالیتهای ورزشی و موارد دیگر بر خوردار بودند.
بر بنیاد قانون اساسی افغانستان، زنان ۲۵ درصد در پارلمان این کشور و ۳۵ درصد در نهادهای دولتی حضور داشتند.
یکی از درشتترین بخشهای که حضور زنان را در خود جا داده بود رسانههای افغانستان بود. همه رسانههای دیداری، شنیداری و چاپی افغانستان دارای خبرنگاران و کارمندان زن بودند اما به محض ورود افراد طالبان به کابل، به یک باره تصویر کارمندانِ زن رسانه ها متوقف شد.
افراد گروه طالبان در ولایتها نیز در تماس با مسؤولانِ و نهادهای حامی رسانههای آزاد از خبرنگاران و صاحبان رسانهها خواسته اند که به کارهایشان بر گردند اما به شرط این که صدا و تصویر کارمندانِ زن را منتشر نکنند، از نشر و پخش موسیقی اجتناب بورزند و در ارایه اطلاعات بی طرفی کابل را حفظ کنند.
این تصاویر پراکنده، تنها بخشی از تصویر بزرگتری است که زنان افغانستان این روزها از آینده خود در ذهن دارند.
نظرها
یک اُرُدیست
پرسش جهانیان از طالبان در مورد حقوق زن و جایگاه آنها در اجتماع آینده، شعور و فهم طالبان را به چالش طلبیده است. آنها در طی سالهای گذشته آنقدر درگیر فعالیتهای نظامی و انتحاری بوده اند که هیچگاه فرصت پرداختن به این موضوعات را نداشته اند و اکنون می دانند سرسری گرفتن این چالش چندان هم آسان نیست و می تواند باتلاقی ژرف برای آینده آنها باشد. ((رستاخیزهای مردمی، بدون همراهی زنان دلیر، ناممکن است چرا که زن، پرچمدار وارستگی، پاکی و از خودگذشتگی است . فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی - کتاب سرخ ))