هفته سوم دادگاه حمید نوری: جلسه اول به پایان رسید
نخستین جلسه از هفته سوم دادگاه حمید نوری، از عاملان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در دادگاه مرکزی شهر استکهلم به پایان رسید. جلسه نخست پس از اظهارات وکیلان مدافع متهم، با شهادت ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق و از شاکیان پرونده ادامه یافت.
محاکمه حمید نوری با نام مستعار حمید عباسی، دادیار سابق قوه قضائیه و شکنجهگر زندان گوهردشت در دهه شصت، به دلیل دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و مشخصاً تابستان سال ۱۳۶۷سه شنبه ۱۹ مرداد / ۱۰ اوت آغاز شد. این اولین بار است که طی بیش از سه دهه پس از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، یکی از متهمان به دست داشتن در این جنایت در دادگاه محاکمه میشود.
در این دادگاه پس از قرائت کیفرخواست توسط دادستانها ۳۵ شاکی و ۲۵ شاهد که همه از خانوادههای قربانیان کشتار ۶۷ یا جان به دربردگان هستند، روایتهای خود را تعریف میکنند.
دوشنبه ۲۳ اوت / اول شهریور هفته سوم دادگاه حمید نوری در دادگاه مرکزی شهر استکهلم آغاز شد. وکلای حمید نوری هفته گذشته همه اتهامهای وارد به او را رد کردند و در جلسه امروز نیز به آن پرداختند. روز گذشته احمد معصومیفر، سفیر جمهوری اسلامی ایران در سوئد نیز مدعی «شکنجه روحی و جسمی، هتک حرمت اعتقادی و نقض حقوق» حمید نوری در زندان شد.
دادگاه در ادامه جلسه اول شهریور به شهادت ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق و از شاکیان پرونده پرداخت.
ایرج مصداقی، زندانی سیاسی سابق در دهه ۶۰ و از شاکیان پرونده حمید نوری، در جریان سومین هفته دادگاه توضیحاتی درباره روند دادگاه به «زمانه» ارائه داد:
ایرج مصداقی به زمانه گفت که به نظر او دفاعیه تیم وکلای حمید نوری در هفته دوم بسیار سست بود. مصداقی گفت:
«آنها نمیتوانندبه جزئیات بپردازند، برای همین تلاش کردند به حاشیه پرداخته و از پاسخ به اصلیترین پرسشها شانه خالی کنند؛ ولیکن من فکر میکنم امروز به اندازه کافی شواهد و مدارک داریم برای اینکه نشان دهیم حمید نوری در دوران کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت بوده و در این کشتار سهم ویژه داشته است.» (ایرج مصداقی در فایل ویدئویی این گفتوگو نام زندان را قزلحصار میگوید اما در تماس با زمانه تأکید میکند که زندان مورد نظرش گوهردشت بوده نه قزلحصار.)
ایرج مصداقی درباره تاثیر حواشی موجود بر روند دادگاه نیز گفت که «این حواشی هیچ تأثیری بر روند دادگاه ندارند.» به گفته او دادگاه روی آن چیزهایی که در خود صحن دادگاه اتفاق میافتد متمرکز است و هیاهوهایی که در فضای مجازی اتفاق میافتد مطلقا حقیقت ندارد و اساسا دستگاه قضایی سوئد به این مسائل نمیپردازد و آنها را جدی نمیگیرد.
در جلسه روز نخست از هفته سوم چه گذشت؟
اولین جلسه محاکمه حمید نوری در هفته سوم با صحبتهای وکیل او آغاز شد. او بار دیگر به شهادت شاهدان از جمله ایرج مصداقی و مهدی اصلانی وارد شده و به صحبت درباره آنها پرداخت.
وکیل حمید نوری به کتابهای منتشر شده از سوی مهدی اصلانی، حسین فارسی، محمود رویایی و ایرج مصداقی پرداخت و بر تاریخ انتشار این کتابها و شخصیتپردازی حمید نوری در آنها تمرکز کرد.
وکیل مدافع مدعی است که در مورد پرداختن به شخصیت حمید نوری در این کتابها تناقض وجود داشته است.
وکیل حمید نوری به لیست اسامی زندانیان سیاسی اعدام شده نیز پرداخت. او به فهرستهایی که توسط ایرج مصداقی، محمود رویایی، دلجو آبادی، عفو بینالملل، علی ذوالفقاری، حسین فارسی، سازمان مجاهدین خلق، لیست ایران تریبونال و لیست بنیاد عبدالرحمن برومند اشاره کرد و گفت که از نظر وکیلان مدافع دادیار سابق قوه قضائیه، این لیستها واضح و مشخص نیستند.
وکیل نوری گفت مشخص نیست این لیستها از کجا آمده، چه کسی آنها را نوشته، و روش تهیه آن چه شده است.
به گفته وکیل دادیار سابق دستگاه قضائی جمهوری اسلامی، موضع حمید نوری این است که اعدامها هرگز رخ نداده و با توجه به اینکه مشخص نیست این لیستها چگونه نوشته شده، نمیتواند اتهامات را بپذیرد.
حمید نوری در هنگام صحبتهای وکیلش به افراد مختلف در دادگاه نگاه میکرد و سر تکان میداد. او پیراهن و شلوار سیاه به تن و جوراب خاکستری و کفش (کتانی) سفید به پا داشت. سر و ریشش مرتب بود و پیوسته در تأیید ادعاهای وکیلش سر تکان میداد.
دادگاه در ادامه به شنیدن شهادت ایرج مصداقی اختصاص داشت. رئیس دادگاه سوالهایی را که مصداقی باید به آنها پاسخ دهد مطرح کرد.
دادستان گفت با توجه به گذشت بیش از ۳۰ سال از اعدامهای ۶۷ و زمانی که ایرج مصداقی در زندان بوده است، یادآوری دشوار است اما لازم است که آنچه روایت میشود دقیق، روشن و مشخص باشد.
دادستان از ایرج مصداقی خواست روایتش را از پیش از زمان وقوع جرایم منتسب به حمید نوری آغاز کند. او از ایرج مصداقی خواست که بگوید که کی و چرا بازداشت شده است؟
ایرج مصداقی پاسخ داد:
«در سال ۱۳۶۰ در تهران در ارتباط با مجاهدین بازداشت شدم. در شعبه یک اوین بازجویی شدم. در آنجا شکنجه شدم. در مهر ماه سال ۶۱ به دادگاه برده شدم. وکیل نداشتم و نمیدانستم کیفرخواست چیست. در دادگاه من بودم و حاکم شرع اما خوششانس بودم که چشمبندم را برداشتند. همچنین خوششانس بودم که دادگاهم ۲۰ دقیقه طول کشید. کسانی بودند که دادگاهشان سه چهار دقیقه طول کشید. من را به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین، فعالیت تبلیغی و شرکت در تظاهرات به ۱۰ سال حبس قطعی محکوم کردند.»
در ادامه ایرج مصداقی گفت که از زندان گوهردشت به اوین و باز به زندان قزلحصار منتقل شده است.
به گفته مصداقی، آخرین بار به دنبال خالی کردن زندان قزلحصار از زندانیان سیاسی جهت اختصاص دادن آن به زندانیان عادی از این زندان به زندان گوهردشت منتقل شده است. او پس از جابهجا شدن در زندانهای گوهردشت، اوین و قزلحصار، تا ۲۹ بهمن ۱۳۶۸ در زندان گوهردشت بود و پس از آن تا زمان آزادی در اوین ماند.
ایرج مصداقی گفت که از اکتبر ۱۹۹۴ در سوئد زندگی میکند. او تا تیر ماه ۱۳۷۳ در ایران بوده اما از وقتی ایران را ترک کرد به کشور بازنگشته است. او توضیح داد ایران را با همسر و فرزند ۲۵ روزهاش غیرقانونی و از طریق کوه ترک کرده است.
ایرج مصداقی به یاد داشت که دادیاری اوین او را تهدید کرده بود که اگر در یک شهر مرزی دستگیر شود، اعدام خواهد شد و اگر فعالیت سیاسی کند، باز اعدامش میکنند: «قبل از اینکه به یک شهر مرزی بروی، یک قبر برای خودت در بهشت زهرا بخر.» ایرج مصداقی گفت که مادر و برادرش همچنان در ایران زندگی میکنند.
این جانبهدربرده از کشتار همچنین تأکید کرد همه کسانی که نامشان را در لیست اعدامیها آورده، میشناخته است.
مصداقی درباره ارتباطش با دیگر زندانیان سیاسی آن دوره به دادستان گفت:
«من هنوز خودم را در زندان احساس میکنم و به همین دلیل با دوستان زندانم در تماس و رابطهام.»
ایرج مصداقی در ادامه به بیان تفاوتها میان ساختمان زندانهای گوهردشت و قزلحصار پرداخت که دادستان از او خواست به بیان حالتها، وضعیت و شرایط زندانیان در این دو زندان و تفاوتهای این زندانها بپردازد. مصداقی گفت: «سرکوب زندانیان سیاسی از سال ۶۶ در زندان گوهردشت شدیدتر شد.»
او در شرح دلیل این سرکوب گفت که به نظر او، احتمالا دلیل آن فعالیتهای نظامی مجاهدین خلق بود. مصداقی تأکید کرد که از آن زمان نرمش برای زندانیان ممنوع شد:
«در صورت سرپیچی “پاسدار”ها تونل درست میکردند و با مشت و لگد و … ما را میزدند.»
ایرج مصداقی همچنین به شکنجه موسوم به "اتاق گاز" اشاره کرد:
«ما را به اتاقی بدون پنجره میفرستادند، زیر درز در پتو میگذاشتند تا هوا وارد نشود. … حال ما خراب میشد. بعد دوباره تونلی تشکیل میدادند و ما را در هنگام خروج کتک میزدند.»
مصداقی گفت اولینبار حمید نوری را در این زمان دیده است.
مصداقی در پاسخ به سوال دادستان درباره این نوع شکنجه شهادت داد که دو بار به اتاق گاز منتقل شده است و در اولین مورد از آن، با متهم یعنی حمید نوری مواجه شده است. این روایت مربوط به سال ۱۳۶۶ است.
ایرج مصداقی به خاطر میآورد که ناصریان (محمد مقیسه) با الفاظ زشت دستور زدن میداد. او تأکید میکند که اینها را میدیده و میشنیده است:
«وقتی حمله میکردند ناصریان دستور حمله میداد و بعد حمید نوری ادامه میداد. … او هم میگفت که میزنیم شما را تا سر حد مرگ تا آدم بشوید. اینها را ناصریان و او که اینجا نشسته (اشاره به حمید نوری) میگفتند.»
ایرج مصداقی شهادت خود را اینگونه ادامه داد:
«رئیس زندان گوهردشت سید حسین مرتضوی زنجانی بود. من او را شناسایی کردم. عکس او را در ایام انتخابات دیده بودم … مجید تبریزی، مدیر داخلی زندان بود که خیلی زود به زندان اوین منتقل شد. “محمود” ــ که فامیلی او را نمیدانستم؛ خاکی، مسئول سالن ملاقات؛ و عرب، یک دادیار دیگر هم بودند.»
ایرج مصداقی گفت که پاسدارهای زیادی را میشناخته و هر روز آنها را میدیده است. دادستان از او پرسید که منظورش از پاسدار چیست؟ مصداقی گفت: «نگهبانان زندان». او در ادامه به ترقی ناصریان در دستگاه قضائی اشاره کرد که هم سرپرست زندان شده و هم دادیار بوده است.
مصداقی گفت به همین دلیل هم نقش حمید نوری پررنگتر شد:
«با پیشرفت ناصریان (محمد مقیسه) معاون او هم نقش جدیتری در سرکوب پیدا کرد.»
ایرج مصداقی گفت که این موارد را با جزییات در کتابش نوشته در حالی که نمیدانسته قرار است روزی در دادگاه حمید نوری بنشیند و این موارد را شرح بدهد. او گفت که ناصریان از زندان قزلحصار با زندانیان انتقالی به زندان گوهردشت منتقل شده است.
ایرج مصداقی گفت موارد بسیاری از نظر حقوقی به ناصریان (محمد مقیسه) مرتبط میشد و به همین دلیل هم به حمید نوری دستیار او؛ از جمله این موارد ملاقات با خانواده، آزادی با وجود پایان دوران محکومیت و … بودند.
مصداقی همچنین گفت: «به هنگام آزادی بایستی سازمان خود یا عقاید خود را تکذیب میکردیم؛ در مقابل تماشاچیان یا دوربین. و در این مورد دادیار تصمیم میگرفت. دو نفر باید ضمانت شما را میکردند. میزان وثیقه را دادیار تعیین میکرد. این دادیار بود که برای تنبیه شما را به انفرادی میفرستاد.»
مصداقی در پاسخ به سوال دادستان که از کجا میداند این موارد را دادستان تصمیم میگرفته، خاطرنشان کرد که سه بار در گوهردشت به انفرادی منتقل شده، کتک خورده و در این مورد “عرب” تصمیم گرفته است. مصداقی گفت گرچه این تصمیم را دادیار دیگری گرفته اما ناصریان و حمید نوری در جریان بودهاند.
ایرج مصداقی در ادامه روایت کرد که در هیأت مرگ از آنان پرسیده شده: «عید قربان» گذشته کجا بودهاند؟ چون ناصریان و حمید نوری میدانستهاند آنان در آن تاریخ در انفرادی بودهاند. هر کس در پاسخ به این سوال گفته بود انفرادی، اعدام شد.
در نوبت بعدازظهر دادگاه، دادستان از مصداقی خواست تا روشن کند که از کجا میفهمد این دادیار است که تصمیم میگیرد. مصداقی هم روایتی ارائه کرد از یک مورد دیگر مرتبط به اعیاد مذهبی: عید غدیر. او گفت «ما یک کیک درست کردیم که ممنوع بود و بعد من را برای تنبیه با کتک به انفرادی منتقل کردند. من پرسیدم که چقدر قرار است در انفرادی بمانم؟ پاسدارها در پاسخ گفتند که ناصریان و حمید عباسی در این مورد تصمیم میگیرند. این ماجرا به سال ۱۳۶۶ برمیگردد.»
ایرج مصداقی ماجرایی را هم از سال ۱۳۶۵ روایت کرد. جریانی که برمیگردد به شکنجه او تا حدی که بیهوش میشود. مصداقی گفت که در بهداری به او آمپولی زدهاند که از درد آن برخاسته. او گفت وقتی به هوش آمده شاهد خنده پاسدارها بوده است.
مصداقی در ادامه شهادت خود گفت که او را پیش رئیس زندان بردهاند و او از خلال گفتوگوها مطمئن شده است که دادیار و معاون او یعنی حمید نوری (عباسی) درباره مسائل مختلف زندانیان تصمیم میگیرند.
مصداقی در ادامه روایتش به موارد متعددی پرداخت که شکنجه شده و با کابل و چوب و … کتک خورده است. او گفت که در تمام این موارد دادیار (در مورد این روایت «عرب») نقش اساسی داشته است. در ادامه دادستان به مصداقی گفت که به نظر میرسد او در این موارد تنها نبوده است. مصداقی در پاسخ گفت که هشت نفر زندانی بودهاند و نام افراد در کتابش هست.
دادستان از ایرج مصداقی خواست که به زندان گوهردشت و دادیاران آن بپردازد. مصداقی گفت ناصریان (محمد مقیسه) که مصداقی برای اولین بار نامش را به عنوان دادیار در این جلسه آورده، عرب و حمید نوری بودهاند.
مصداقی گفت که از دوم مرداد ۱۳۶۷ دیگر عرب را در زندان گوهردشت ندیده است و تنها ناصریان و عباسی (حمید نوری) بودهاند. او در پاسخ به سوال دادستان گفت که نام واقعی عرب را نمیداند. مصداقی گفت ناصریان مقام بالاتر بود و عرب و نوری پایینتر؛ در اوین هم به همین ترتیب بوده است.
در ادامه دادستان از ایرج مصداقی پرسید پس با آغاز اعدامها دیگر عرب را در زندان ندیدید؟ و مصداقی در پاسخ گفت «نه! آخرین بار که دیدمش دوم مرداد ۶۷ بود.»
دادستان باز هم به طرح سوال از مصداقی پرداخت: آیا افراد در دادیاری وظایف را بین خودشان تقسیم میکردند؟
مصداقی در پاسخ گفت:
اطلاعی ندارم اما فکر نمیکنم که چنین تقسیمبندیای وجود میداشت. من از آنها نپرسیدم اما وقتی موضوعی پیش میآمد تصمیم میگرفتند. هر کس که بود تصمیم میگرفت اما تصمیم نهایی را ناصریان میگرفت اما از وظایف حمید نوری گرفتن اعتراف اجباری از زندانیان بود.
ایرج مصداقی در ادامه شرح داد که چگونه زندانیان در کنار حمید نوری در مقابل دوربین یا تماشاگران قرار میگرفتند و نوری از آنان سوال میکرد، مسخرهشان میکرد یا مجبورشان میکرد بیشتر توضیح بدهند (در مخالفت با یا تخریب سازمانشان). این ماجرا بعد از پایان اعدامها بوده است.
ایرج مصداقی در پاسخ به دادستان برای مقایسه جایگاه حقوقی حمید نوری با نظام قضایی سوئد گفت که جایگاه او میتواند “نماینده دادستان” باشد.
مصداقی در پاسخ به سوال دادستان که آیا برای دادیار بودن در ایران (در دهه ۶۰) تحصیلات خاصی لازم بود گفت: «نه! نیازی نبود.» او همچنین به اسدالله لاجوردی، رئیس پیشین زندان اوین و دادستان انقلاب تهران در دههٔ شصت اشاره کرد که با «۱۲ سال سواد» مرد اول دادگستری در آن زمان بود.
ایرج مصداقی در ادامه همین بحث گفت «ابراهیم رئیسی که عضو هیأت مرگ بود و اکنون رئیس جمهور است ۲۰ سالگی پست قضایی داشت؛ در دو جا: کرج و همدان.» مصداقی همچنین به مصطفی پورمحمدی، عضو دیگر هیات مرگ و وزیر سابق کشور و دادگستری جمهوری اسلامی هم اشاره کرد و از نقشش در حوزه قضایی در عین جوانی و نداشتن تحصیلات کلاسیک گفت.
دادستان از ایرج مصداقی خواست درباره ''لشکری'' صحبت کند. مصداقی در پاسخ گفت:
«هر وقت میخواستند کسی را شکنجه کنند و بزنند او را صدا میکردند و زیر نظر او این کار انجام میشد. لشکری خیلی بزرگ و قوی هیکل بود.»
مصداقی با بیان اینکه لشکری با او به زندان گوهردشت منتقل شده است، گفت که لشکری در آغاز یک پاسدار معمولی بود اما به دلیل شدت عمل و بیرحمیاش به ریاست پاسداران رسید و ارتقای مقام یافت. ایرج مصداقی گفت که حمید نوری هم همین روند را طی کرده است.
دادستان از ایرج مصداقی پرسید که این اطلاعات را از کجا میداند؟
مصداقی گفت که خیلی از این موارد بودهاند و «من از دوستانم شنیده بودم که حمید نوری در سال ۶۲ نگهبان بندآنان بوده است.» مصداقی تأکید داشت که حافظه خیلی خوبی دارد، و اینکه نوری نگهبان بند بوده باشد را به چشم ندیده اما بر اساس روایت دوستانش این مسأله را به خاطر میآورد. او در ادامه به کسانی به عنوان افسر نگهبان اشاره کرد و از فردی به نام عادل نام برد که مسئول فروشگاه زندان بوده است. به گفته مصداقی عادل هم در بردن زندانیان برای اعدام نقش داشته است. او از فردی با نام بیات هم به عنوان مسئول بهداری اسم برد.
ایرج مصداقی در ادامه به تعداد “پاسدار”ها در زندان پرداخت و گفت که ۷۰-۸۰ نفر در زمان اعدامها در زندان بودهاند:
«همه را خواسته بودند و هیچکس حق ترک زندان را نداشت. … من شنیدم که لشکری میگفت همه بیایند، بعدا نگویید نگفتی. من این را در کتابم نوشتم. من پشت در میشنیدم.»
مصداقی همچنین گفت به آن عدد ۷۰-۸۰ نفر باید نگهبانان بیرون و روی برجکها و … را هم اضافه کرد. در ادامه دادستان از مصداقی خواست عدد زندانیان گوهردشت را بگوید. مصداقی گفت از نظر من بیش از هزار و ۵۰۰:
«آنجا همه زندانی سیاسی بودند و همچنین زندانیان افغان که بیگاری میکردند.»
ایرج مصداقی تأکید داشت که زندانیان افغان کارهای مختلفی در زندان میکردند و زندان به جای اینکه برای کارهای داخلی “پاسدار” استخدام کند، از این زندانیان استفاده میکرد.
دادستان از مصداقی خواست که درباره لباس مسئولان زندان صحبت کند. مصداقی گفت اغلب لباس شخصی داشتهاند با شلوار سبز. او درباره لباس دادیارها هم میگوید که آنها -چنانکه پیشتر گفته- نظم خاصی نداشتهاند و لباس شخصی میپوشیدهاند.
در ادامه دادگاه دادستان نقشهای از زندان گوهردشت را به نمایش درآورد. تصویری از کتاب رقص طاووس ایرج مصداقی. مصداقی گفت این نقشه را با کمک مسعود اشرف سمنانی کشیده است.
نقشه دیگری هم از زندان گوهردشت نمایش داده شد که ایرج مصداقی به بیان جزییات تصاویر پرداخت. در ادامه رئیس دادگاه از مصداقی خواست که بگوید چه زمانی این تصاویر را کشیده است و مصداقی گفت سال ۲۰۰۵.
ایرج مصداقی در حالی که با هیجان درباره نقشه توضیح میداد گفت در سه دقیقه نقشه را کشیده است اما بعد گفته است که قبلا یک اشتباهی داشته و در جریان این گفتوگو به آن اشتباه پی برده و آن را اصلاح کرده است.
«من صدها ساعت فکر کردم. صدها ساعت خودم را در آنجا نگاه میکردم تا بفهمم این دادگاه دقیقا چگونه و کجا بود؟ … دادگاه “هیأت مرگ” در راهروی ۱۱ بود.»
دادستان درباره نقشه از مصداقی خواست که توضیح دهد او دقیقا در کدام قسمت از این زندان بوده و هنگام اعدامها چه کار میکرده است؟
مصداقی به ساختمان شماره دو طبقه سوم اشاره میکند:
«۱۱ خرداد ۱۳۶۷ به آنجا منتقل شدیم. من از این بند بود که اواخر خرداد به انفرادی منتقل شدم. من به ساختمان شماره ۱۵ طبقه دوم منتقل شدم و تا روز ۸ مرداد ۱۳۶۷ در طبقه دوم ساختمان شماره ۱۵ بودم.»
مصداقی در ادامه گفت:
«بعد از نهار بود که ما را به همان بند سابق (سالن شماره دو) منتقل کردند. دائم اسامی بندها را عوض میکردند برای اینکه اگر بعدا کسی شهادتی داد و در خارج خاطراتی تعریف کرد همه چیز نامشخص باشد...من سال ۶۱ در همین بند طبقه سوم زندانی بودم، آن زمان اسمش بند ۱۹ بود. دلیل انتقال ما به بند سابق برای این بود که این ساختمان را برای اعدام نیاز داشتند. چون این ساختمان ایزوله بود و زندانیها نمیتوانستند با جایی تماس بگیرند.»
مصداقی در ادامه شرح ساختمان زندان گفت که محل مورد اشاره او یک طرفش محوطه زندان بوده و هیچ بندی در مقابلش قرار نداشته و «طرف دیگرش هم بهداری است و بنابراین ارتباط این ساختمان با همه زندان قطع است.»
ایرج مصداقی در ادامه توضیحاتش در دادگاه گفت:
«همه بندهای دیگر میتوانستند از طریق مرس نوری با هم تماس بگیرند. مرس نه با صدا، با تصویر یا نور. من میتوانستم از یک با دو تماس بگیرم. هر جایی که چشم من میدید میتوانستم با آن تماس بگیرم.»
ایرج مصداقی در ادامه گفت:
«زندانیانی را که میخواستند پیش هیأت مرگ ببرند به این ساختمان میبردند و آنهایی که شب زنده بودند دوباره به همین ساختمان بازمیگرداندند. طبقه اول خالی بود، طبقه سوم در هر اتاق ۵-۶ نفر بودند. من هم در اتاق دوم بودم و هم سوم.»
دادستان از ایرج مصداقی در مورد ساختمانهای دیگری هم پرسید. ایرج مصداقی درباره ساختمان شماره پنج توضیح داد و گفت:
«بعد از کشتار ۶۷ ما را به ساختمان شماره پنج منتقل کردند. ما طبقه سوم بودیم...اما ساختمان شماره ۴؛ یک محلهای به نام جمشید در تهران بود که سابقا محله زنان تنفروش بود و تا ۶ ماه بعد از انقلاب هم آنجا به کارش ادامه میداد اما آنجا را بستند. در شهریور سال ۶۷ آن محله را با خاک یکسان و همه کسانی را که آنجا زندگی میکردند دستگیر کردند. به زندان گوهردشت آوردند. زنان با کودکانشان آنجا زندگی میکردند و یک شب مأمورها ریختند و آنها را شدیدا به دلیل آواز خواندن کتک زدند. ما صدای جیغ زنها و بچهها را میشنیدم.»
دادستان از مصداقی پرسید قبل از اینکه زنان و کودکان به ساختمان ۴ منتقل شوند چه کسانی آنجا بودند و مصداقی توضیح داد که زندانیان سیاسی که بعد از اعدام آنها فضا خالی شد تا زنان و کودکان را بیاورند.
مصداقی درباره ساختمان شماره ۶ هم به دادگاه گفت:
«در آنجا حمید نوری اسامی را میخواند و به عادل، مسئول فروشگاه میگفت آنها را به بندشان ببر. این یک کُد بود بین آنها که یعنی ببرید آنها را اعدام کنید. در طبقه اول سلولهای انفرادی خالی بود و در آنجا به زندانیان حکم اعدام را ابلاغ میکردند...مردی از اجرای احکام اوین به نام جواد که ۶ انگشت داشت، با یک پوشه آبی همراه زندانیان میرفت و کارهای حقوقی مربوط به اعدام را در اجرای احکام انجام میداد. جواد به زندانیان میگفت اگر وصیتی دارند بنویسند...یکی از زندانیان همبند من که اهل کرج بود به اسم م.ل که من اسم کاملش را میدانم، به اینجا برده شد و حکم اعدام به او ابلاغ شده بود.»
ایرج مصداقی در ارتباط با مورد م.ل توضیح داد که «او گفته بود حاضر است اطلاعاتی بدهد که اعدام نشود و به همین دلیل از آنجا خارج شد و برای همین من میدانم که زندانیان را به آنجا میبردند. هر بار میخواستند کسی را اعدام کنند، جواد را که ۶ انگشت داشت میدیدم که پوشه به دست به سمت حسینیه میرود.»
دادستان از ایرج مصداقی پرسید که آیا زندانیانی در طبقات دیگر ساختمان شماره ۶ (در نقشه) بودند؟ که ایرج مصداقی هم در پاسخ گفت بله، زندانیان دیگری هم بودند.
دادستان از ایرج مصداقی پرسید که آیا ساختمان دیگری هست که بخواهید دربارهاش صحبت کنید؟
ایرج مصداقی در پاسخ گفت:
«ساختمان شماره ۹ که سلول انفرادی در آنجا بود و وسط راهرو را دیوار کشیده بودند برای اینکه ما نتوانیم مرس بزنیم...چون من میتوانستم با سلولهای روبهرویی بر روی زمین مرس بزنم. روی زمین میخوابیدم و صورتم را روی زمین میگذاشتم و دستم را تکان میدادم تا زندانیانی که در سلولهای دیگر هستند، سایه دست من را ببینند و از این طریق با آنها صحبت میکردم.»
ایرج مصداقی درباره محل اعدام زندانیان سیاسی در حالی هم گفت:
«حمید نوری و ناصریان (قاضی مقیسه) میخواستند فشار بیشتری به ما بیاورند. محل ملاقات ما با خانوادههایمان را همان جایی انتخاب کردند که دوستان ما را کشتند...به مادرم گفتم دوستانم را همینجا اعدام کردند و حالا شما را آوردهاند تا با ما ملاقات کنید.»
ایرج مصداقی با بغض به دادستان گفت که «همانجا با خودم عهد کردم که هیچوقت این موضوع را فراموش نکنم و برای همین امروز اینجا هستم و تلاش کردم حمید نوری را به دادگاه بکشم و از دادگاه سوئد خواستم عدالت را اجرا کنند.»
در ادامه دادستان نقشه دیگری از نقشههایی را که ایرج مصداقی تهیه کرده است نمایش داد و از او خواست درباره ساختمانها و محوطههای دیگری که در اطراف ساختمانهای اصلی زندان گوهردشت وجود داشتهاند توضیح دهد.
حمید نوری با حالتی هیجانی در بخشی که در مورد نقشههای زندان گوهردشت صحبت میشد، به ایرج مصداقی نگاه میکرد، سرش را تکان میداد و روی صندلی تکان میخورد. عینکش را در میآورد و با خنده به ایرج مصداقی نگاه میکرد.
روز اول از هفته سوم دادگاه حمید نوری حدود ساعت۱۷ به وقت محلی به پایان رسید. جلسه بعدی چهارشنبه ۲۵ اوت/سوم شهریور خواهد بود.
گفتوگو با حاضران در محل دادگاه:
نیما سروستانی، مستندساز که برادرش را در جریان اعدامهای دهه ۶۰ از دست داده است، درباره حواشی پیش آمده به دنبال طرح پیشدفاع وکلای حمید نوری به سوالات زمانه پاسخ داد.
این گفتوگو دقایقی پیش از آغاز اولین جلسه از هفته سوم دادگاه نوری انجام شده است:
نیما سروستانی در ارتباط با بحثهایی که پیرامون مستند در حال ساخت او از روند بازداشت و محاکمه حمید نوری پیش آمده به زمانه گفت:
واقعیت این است که این مستند هنوز ساخته نشده؛ ما نزدیک به یک و نیم سال است که مشغول تصویربرداری هستیم، از پروسه دستگیری حمید نوری تا تمدید بازداشت و محاکمه.
به نظر سروستانی این مساله تاثیری بر روند دادگاه ندارد چرا که تیم وکلای حمید نوری در دادگاه نه تنها به این مستند در حال ساخت اشاره کردند، بلکه به تمام شواهد تصویری دیگری همچون مصاحبه با آیتالله منتظری که جز اسناد دادگاه است و توسط نیما سروستانی تهیه شده نیز اعتراض کرده و بیطرفی او را در ساخت و تهیه این آثار زیر سوال بردهاند. چرا که خود او نیز برادرش را در جریان اعدامهای دهه شصت از دست داده است. نیما سروستانی در پاسخ میگوید که در کار مستندسازی اصولا باید بیطرف بود و باید اجازه داد که بینندهها قضاوت کنند و حتی از نظر حقوقی هم مستند اجازه میدهد که حقوقدانها آن را بررسی کنند.
عفت ماهباز، زندانی سیاسی در دهه ۶۰ که همسر او علیرضا اسکندری در سال ۶۷ اعدام شد، از اهمیت دادگاه حمید نوری میگوید.
عفت ماهباز به زمانه میگوید که این دادگاه به نظر او از مهمترین دادگاههایی است که در دنیا برگزار شده و اهمیت تاریخی دارد. او که به عنوان یکی از دادخواهان خاوران در محل حاضر است از برگزاری این دادگاه بسیار شادمان است. عفت ماهباز که ۷ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی بوده و همسر خود را در جریان اعدامهای ۶۷ از دست داده به زمانه گفت هر رزوی که از این دادگاه میگذرد نوری به قتل عام ۶۷ تابیده میشود. او این دادگاه را افشاگری بزرگی برای عوامل کشتار ۶۷ میداند و یاد مادران خاوران را که دیگر در قید حیات نیستند گرامی میدارد. به گفته خانم ماهباز باید نقش بزرگ مادران خاوران را در فراموش نشدن جنایات ۶۷ همیشه به یاد آورد.
حمید اشتری، زندانی سیاسی در دهه ۶۰ و از شاهدین دادگاه حمید نوری، درباره دفاعیات وکلای حمید نوری و ادعای آنها که لیست زندانیان سیاسی معتبر نیستند و تفاوتهایی که در اسامی افراد در کتابهای نوشته شده درباره اعدامهای سال ۶۷ وجود دارد، با زمانه گفتوگو کرده است.
حمید اشتری به زمانه گفت طبیعی است که وکیل در جهت دفاع از موکلش اقدام کند، فارغ از اینکه موکل او به چه اتهامی در پیشگاه دادگاه حاضر است.
او میگوید داستان حمید عباسی(نوری) داستانی است که بر آن تاکید شده است و به نوار منتشر شده از آیتالله منتظری اشاره میکند که خطاب به هیات مرگ میگوید: شما را در آینده جزو جنایتکاران توی تاریخ مینویسند. به گفته حمید اشتری با توجه به اینکه برخی از مقامهای جمهوری اسلامی (فلاحیان، پورمحمدی، رئیسی، ...) در جاهایی به این موضوع اشاره کردهاند، کسی نمیتواند منکر اعدامهای آن زمان شود. او به عنوان یکی از شاهدان اصلی پرونده روند دادگاه تا اینجا را عالی توصیف میکند. به نظر اشتری برخی حواشی موجود تاثیری بر متن دادگاه نخواهد داشت:
در جریان دادگاه حمید نوری، وکلای او به کتابهایی که درباره دهه ۶۰ و اعدامهای سال ۶۷ نوشته شده پرداختند. وکلای حمید نوری به دلیل برخی تناقضها در اسامی افراد این اسناد را فاقد اعتبار دانستند. یکی از کتابهایی که در دادگاه به عنوان مدرک ارائه شده، کتاب «کلاغ و گل سرخ» نوشته مهدی اصلانی است. مهدی اصلانی، ازجانبهدربردگان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، نویسنده و فعال دادخواهی در این رابطه با زمانه گفتوگو کرده است:
مهدی اصلانی، درباره ادعای وکلای مدافع مبنی بر نامشخص بودن نحوه تهیه فهرست قربانیان اعدامها گفت:
«آن چه در جلسه امروز شنیدیم، وکلای حمید نوری خیلی دست بازی ندارند و دفاع بسیار منفعلانهای دارند. انکار کشتار تابستان ۶۷ در حالی که خود مقامات و حتی رئیسی [عضو هیات مرگ] به آن اشاره کردهاند و رئیسی گفته باید به خاطر آن جایزه بگیرم، [ممکن نیست]. در این زمینه اسناد فراوانی دارد.»
اصلانی که خود از نویسندگان خاطرات زندان و شرح کشتار ۶۷ است، به اسناد رسمی حکومتی درباره کشتار و فتوای خمینی اشاره کرد و گفت که کارگزاران رسمی نظام هم کشتار را انکار نکردهاند.
او در مورد فهرست قربانیان نیز گفت:
«مشخص است تا زمانی که حکومت جمهوری اسلامی برقرار باشد، ما نمیتوانیم فهرست شستهرفتهای داشته باشیم که همه روی آن توافق و تفاهم کامل داشته باشند؛ مثل همه دیگر کشتارهای شبیه این در تاریخ.... تا زمانی که حکومت اسلامی برقرار است، کشتار ۶۷ پوشهای است که به تمامی باز نشده است. به همین خاطر اسامی که در جاهای مختلف آمده، میتواند اشکالات و تناقضاتی داشته باشد. ولی در این که کشتار و قتلعام صورت گرفته، تردیدی وجود ندارد.»
او درباره اینکه نام حمید نوری در کتاب او نبوده و او بعدتر به این فرد اشاره کرده، چنین توضیح داد:
«من نام خیلیهای دیگر را هم نیاورده بودم. نام نبردن از خیلیهای دیگر که در کشتار حضور داشتهاند، دلیل تبرئه آنها نیست. نام نوری برای این کم آورده شده است که ما با کسانی همچون داوود لشکری یا ناصریان (مقیسه) ما روزانه با آنها سر و کار داشته ایم و درگیر بودهایم. ما حمید نوری را هر روز نمیدیدیم و موارد مشخصی بوده که او را دیدهایم.»
جلسه بعدی دادگاه که به ادامه شهادت ایرج مصداقیاختصاص دارد چهارشنبه همین هفته ۲۵ اوت/ سوم شهریور برگزار خواهد شد.
نظرها
نظری وجود ندارد.