آوای تبعید ۲۳: ویژه زبان و ادبیات ترکی
بیست و سومین شماره نشریه ادبی «آوای تبعید» به کوشش اسد سیف توسط نشر پیام در آلمان منتشر شد. بخش عمدهای از این شماره به زبان و ادبیات ترکی اختصاص دارد. این بخش زیر نظر شیوا فرهمند راد تهیه شده است.
اگر نگوییم شماره ۲۳ آوای تبعید تنها نشریهای است که در حوزه زبان فارسی منتشر میشود و با این حال شمارهای را هم به ادبیات و زبان ترکی اختصاص داده، دستکم میتوانیم گفت «آوای تبعید» از نادر نشریات ادبی است که در خارج از ایران با امکانات اندک منتشر میشود و با اینحال به اهمیت «زبان مادری» در کثرت و گوناگونی آن در فلات ایران توجه دارد.
اسد سیف پیش از این در ویژهنامه ادبیات و زبان گیلکی آوای تبعید، در مقدمهای ضرورت پرداختن به زبانهای محلی را یادآوری کرده بود: «هستی در زبان تکرار میشود. مرگ هر زبان همانا مرگ یک فرهنگ است. هر زبانی که بمیرد به این معناست که دیگر هیچ واقعیتی به آن زبان بیان نمیشود.»
فرزندان مهاجران و تبعیدیان در نسل دوم که زبان کشور میزبان، زبان عاطفی آنان است با این مشکل به خوبی آشنایی دارند. بنابراین جدا از مسأله «مرکزگرایی» در ایران که با تأکید بر زبان فارسی و سرهنویسی چه در زمان پهلوی اول و دوم و چه در دوران جمهوری اسلامی به عاملی برای سرکوب ملیتهای ساکن فلات ایران در شمال و شمال غربی، غرب و در جنوب و جنوب شرقی کشور تبدیل شده، اصولاً اکنون با توجه به تجربه «تبعید» در گستره چهار دهه، میتوان گفت موضوع زبان مادری از معضل تبعید جدا نیست. از همین روی در شماره ۲۳ آوای تبعید موضوع زبان و زبان مادری و زبان ترکی، چند زبانی بودن یک کشور، و وطن و تبعید، «چه فیزیکی و چه زبانی»، و دشواریهای آنها، به ویژه در بخش مقالات مطرح شده است.
کشتار «امیت» برای به فراموشی سپردن ودیعه مادر
رضا براهنی، نویسندهای زاده تبریز که به زبان فارسی، یعنی زبان دوماش آثاری ماندگار از خود به جای گذشته و در عرصه شعر معاصر ایران نیز با «خطاب به پروانهها» تحولآفرین بوده و علاوه بر این برخی از بهترین نویسندگان ایران نیز آموخته کلاسهای او هستند، در مقاله «سفر ترک» درباره ستمی که «مرکزگرایی» بر ملیتهای ساکن فلات ایران روا داشته، با توجه ویژه به «فارسی شکر است» جمالزاده مینویسد: «اصل ستم، هم ادبی است و هم اجتماعی، و جالب این است که اثری که اصل چندصدایی بودن قصه را پیش میکشد، با حذف واقعیت اصلی آن چند صدا، با آن پیش کشیدن هم مخالفت میکند. این تعارض و تناقض از برخورد ناقص ما با مدرنیته و به سبب ورود ما به عصر رشد ناموزون تاریخی ما به وجود آمده است. ما از جا کنده میشویم که درک کل قضیه را از آن خود کنیم، اما به دلیل عقبماندگی تاریخی اجتماعی و فرهنگی خود، و به دلیل درک نادرست حتی روشنفکران و نویسندگان ما از مدرنیته، درست در مقطع ظهور آن در ایران، نمیتوانیم مشکل تاریخی، بومی، اجتماعی، و فرهنگی خود را در کمال مسالمت به حل قطعی آن بسپاریم.»
چنین است که به تعبیر براهنی وقتی که «امیت» یا به یک معنا مادری بودن زبان ملیتهای دیگر به فراموشی سپرده میشود، هم مادر کشته میشود و هم زبانی که فرزند از او به ارث برده است.
۱۳۰۰ شمسی: نقطه اتصال جوهر تاریخ
تولستوی معتقد است «برخی زمانها مقید به منطق تاریخی خوادث و براهین دیالکتیک تاریخی هستند و اینگونه زمانها را باید نقطه اتصال جوهر تاریخ دانست.»
۱۳۰۰ شمسی چنین نقطه اتصالی است. در این زمان است که نمونههایی از رمان اجتماعی، «افسانه» سروده نیما یوشیج و «یکی بود یکی نبود» محمد علی جمالزاده پدید میآیند. همزمان زبانهای ملیتهای دیگر یا به تعبیر براهنی «امیت» آنها به حاشیه رانده میشود. در مقالات این شماره آوای تبعید ردی از این راندگیشدگی در دو سوی رود ارس را میتوان سراغ گرفت.
رقیه کبیری، داستاننویس که از او چندین رمان به زبان فارسی منتشر شده و اکنون به زبان مادری خود بازگشته، در گفتوگو با عطیه طاهری میگوید: «هجرت از زبان غیر مادری به زبان مادری چیزی است مثل بازگشت به خویشتن. اما این امر به آسانی صورت نمیگیرد. دور شدن از آن ازخودبیگانگی، و رها شدن از عدم اعتماد به نفسی که زبان غیرمادری سالها نرم نرمک بر ناخودآگاه و روح و روان من تحمیل کرده بود، کار راحتی نبود. و هنوز هم با این مسئله دست به گریبانم. من در خانهای بزرگ شدهام که همگی به زبان تورکی صحبت میکنیم. مادرم در زمان حکومت یک ساله پیشهوری به زبان تورکی درس خوانده بود و زبان تورکی و فارسی را به خوبی میخواند. پدرم بیشتر اشعار مذهبیاش را به زبان تورکی نوشته است، و من نیز کم و بیش میتوانستم اشعار معجز شبستری و ترجمه حافظ به زبان تورکی و اشعار ترکی استاد شهریار را بخوانم. اما همه اینها به معنی تسلط نوشتاری بر زبان مادریام نبود. هنگامی که شروع کردم به زبان تورکی بنویسم، تمام مدت ذهنم در حال مجادله بود. از طرفی با کشف معنای هر واژهای در زبان مادریام ذوق زده میشدم اما از طرف دیگر حس غریبی داشتم از این که دستور زبان و ساختار زبان مادریام را بلد نیستم. به این میماند که شما در شهری متولد شوید و زندگی کنید و عشق بورزید اما هیچ معلوماتی درباره شهر نداشته باشید.»
نویسندگان تبعیدی با این حس به خوبی آشنایی دارند، با این تفاوت که آنها ناگزیر نیستند به زبان کشور میزبان قلم بزنند. اگر هم در اوایل کار تجربهای در این زمینه داشتهاند، بیشباهت با تجربه رقیه کبیری نبوده است: «مینوشتم بی آن که متوجه شوم ساختار جملههایم مثل جملههای فارسی از آب در میآید. دایره واژگان ترکیام بسیار محدود بود. برای نوشتن یک داستان کوتاه بارها و بارها لغتنامه فارسی- تورکی دکتر بهزادی را ورق میزدم و دنبال معادل تورکی در لغتنامه میگشتم. برای من تاسف آور بود که سالهای مدیدی از زندگیام را با زبان مادریام صحبت بکنم اما دستور زبان و ساختار جمله را بلد نباشم.»
هانا آرنت در مصاحبهای میگوید زبان مادری هیچ جایگزینی ندارد: «آدمها ممکن است زبان مادریشان را فراموش کنند. آن خلاقیت و زایایی که آدمی در زبان مادریاش دارد با فراموشکردن آن از بین میرود.»
راندهشدگی در دو سوی ارس
شیوا فرهمند راد در «فشردهی تاریخچهی آموزش ترکی آذربایجانی» ردی از گسست با زبان مادری را پی میگیرد و به همان سال ۱۳۰۰ شمسی که به تعبیر تولستوی همانا نقطه اتصال «جوهر تاریخ» است، میرسد: «اگر به گذشتهی خیلی دور نرویم، پس از تصرف بخش هایی از شمال ایران به دست ارتش روس و بسته شدن عهدنامههای گلستان و ترکمانچای (۱۸۲۸)، و با وجود یک زخم جدایی به بزرگی رود ارس، و با آن که سیر آموزش زبان مردمان هم زبان در دو سوی ارس هر یک کم وبیش راه خود را رفت، با این حال رفت وآمد و ارتباط فرهنگی مردم دو ساحل تا نزدیک یکصد سال پس از آن ادامه داشت. کارگران، پیشه وران، بازرگانان، روشنفکران، اندیشمندان، انقلابیان، پیشگامان تاریخ بیداری ایران، و آورندگان آموزش و پروش نوین به ایران، که بیشترشان خواندن و نوشتن یا سواد عالی را در قفقاز میآموختند؛ مبارزان انقلاب مشروطیت، جنبش جنگل، و حزب کمونیست ایران، در درازای یک صد سال با رفت و آمد میان دو ساحل ارس میکوشیدند که آن زخم جدایی را بخیه بزنند. ارتباط فرهنگی دو سوی ارس البته در دوران حکومت شوروی در آن سو، و پهلوی در این سو، و تا امروز نیز با همهی محدودیتها، همواره به اشکال گوناگون ادامه داشته است. بنابراین نمیتوان تحول آموزش زبان ترکی آذربایجانی را در ایران به کلی جدا از تحول آن در قفقاز دنبال کرد.»
«موقعیت اجرای آشیقی در ایران امروز و فروپاشی یک نهاد اجتماعی» نوشته منیره اکبرپوران از دیگر مقالات به یاد ماندنی این شماره آوای تبعید است. سایر مقالات به زبان ترکی است که طبعاً برای خواننده فارسیزبان قابل فهم نیست.
در این شماره اشعاری هم به ترکی آذربایجان، ترکی ترکمن، ترکی خراسان، ترکی خلج، ترکی قشقایی، ترکی استان مرکزی و ترکی همدان از شاعران ترک منتشر شده که خود به تنهایی بیانگر گستردگی زبان ترکی در فلات ایران است.
آوای تبعید را چگونه میتوان تهیه کرد؟
آنان که مشتاق خواندن «آوای تبعید» بر کاغذ هستند، میتوانند این نشریه را از سایت «آمازون» بخرند.
پس از وارد شدن در سایت «آمازون»، آدرس زیر را جستجو کنید.
Avaye Tabid: Das Magazin für Kultur und Literatur
و یا اینکه آن را مستقیم از انتشارات «گوته-حافظ» سفارش بدهید؛
goethehafis-verlag@t-online.de
www.goethehafis-verlag.de
نخستین شماره «آوای تبعید» در خرداد ۹۶ در ۳۵۰ صفحه منتشر شد. هر شماره «آوای تبعید» به موضوعی اختصاص دارد و آن موضوع ویژه را سردبیر مهمان به عهده میگیرد.
«آوای تبعید» در نخستین شماره خود اعلام کرده بود که قصد دارد زبان تبعیدیان در معنایی فراتر از مرزهای جغرافیایی باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.