خیزشِ فرهنگیان و خواست پایهای عدالت اجتماعی
رها رستمی − جنبش معلمان در ایران سابقهای طولانی دارد، اما هیچگاه انسجام و تداوم چند سال اخیر را نداشته است. معلمان چه میگویند و چه خواستههایی دارند. از زبان خودشان بشنویم.
این گزارش محصولِ مصاحبه با چند نفر از اعضای فعال کانون صنفی معلمان ایران است که نخواستند نامشان فاش شود. موضوع گفتوگوها بر هدفها و مطالباتِ مشخصِ آنها متمرکز است. این روشنگری به ویژه از آن جهت حائز اهمیت است که بخشهایی از جامعه ایران با معلمان و اعتراضات و مطالباتشان همدلی نشان نمیدهند و حتی برخی جایگاهِ مهم شغلی این قشر را درک نکردهاند. خانوادههای دانشآموزان جزو آن دستهای هستند که میتوانستند دستِکم در مطالبه آموزش رایگان کنارِ معلمان بایستند، اما حمایت فعالی از سوی آنان ندیدیم، به این دلیل که بسیاری از آنها معتقدند که تنها مطالبه معلمان در ایران افزایش حقوقشان است نه چیزِ دیگری.
شنیدن سخن خود معلمان در مورد خواستهها و حرکت صنفیشان ممکن است در رفعِ برخی از سوءتفاهمها کمک کند.
افزایش حقوق تنها یکی از خواستههاست
در فضای فکری عمومی در ایران به ویژه در دو سال اخیر، جوی به راه افتاده که مدام معلمان را در جایگاه متهم قرار میدهند. میشنویم که بگویند معلمان دو سال است هیچ کاری انجام نمیدهند و حقوق هم میگیرند. اینجا و آنجا این حرفها را از زبان کسانی میشنویم که فرزندِ دانشآموز دارند و نیز خانوادههایی که فرزندی ندارند. اکنون هم که خودِ معلمان پا به میدان گذاشتهاند و برخی از مهمترین مطالبات برای اصلاح نظام آموزشی را پیش کشیدهاند، پشتیبانی از آنان آنچنان که باید نیست و به بیان همدلیهایی در کف خیابان، شبکههای اجتماعی و بیانیههای چند اتحادیه کارگری و برخی از تشکلهای کوچک دانشجویی محدود مانده است.
پرسش از یک معلم: فکر میکنید دلیلِ نبود پشتیبانی فعال از خیزش شما چیست؟
پاسخ میدهد: «راستش برخوردهای منفی چیز جدیدی نیست. از روزی که ما شروع به اعتراض کردیم از این حرفا زیاد شنیدیم. حتی برادرِ خود من اینا رو بهم گفته. این که مثلا مگه شما چیکار میکنید که باید حقوقتون بیشتر بشه؟ ولی موضوع فقط حقوق ما نیست. هرچند ما اینو هیچ وقت پنهان نکردیم و همیشه خواستیم حقوقمون بیشتر بشه. این که عار نیست. معلومه که من میخام پول بیشتری بگیرم که زندگیمو باهاش بچرخونم. ولی دوستانی که این چیزا رو میگن متوجه نیستن که ما در کنارِ مسئله حقوق، چیزای دیگهای هم گفتیم. چرا اونا رو نمیگید. اگر واقعا مسئله فقط حقوق من باشه من میتونم اصلا تمرکز خودمو از روی درس و مدرسه بردارم و برم توی بازار آزاد درآمدمو بیشتر کنم. ولی واقعا مسئله فقط این نیست. مسئله ما اجتماعیه. ما داریم از تبعیض و فقر و ترک تحصیل هم میگیم. ما میخایم تو این کشور عدالت آموزشی برقرار بشه که به نفع همه است.»
در پاسخ به همین پرسش معلم دیگری میگوید:
«این واقعا بیلطفیه به نسبت ما. خودِ من یکی از موارد اعتراضم همیشه نسبت به مدرسههای مخروبه و کهنه بوده. خب درست شدن اینا که دیگه به حقوق من ربطی نداره. بچه خود من داره تو همین مدرسهها درس میخونه که ایمنی ندارن. همونطور که بچه همسایهم هم اونجا درس میخونه. این که کرونا اومده و دو سال آموزش مجازی شده که مقصرش ما نیستیم. ما در هر صورت کارمونو انجام دادیم. همون تدریسو تو خونههامون انجام دادیم. خیلیهای دیگه هم همینطوری کار کردن ولی انگشت اتهام فقط به سمت ما است. انگار ما باید برای همه چیز توضیح بدیم.»
عدالت آموزشی
گفته میشود که معلمان به محض افزیش حقوق، دست از اعتراض بر میدارند. یک معلم توضیح میدهد که خواست پایهای عدالت آموزشی است: «ما وقتی از چیزی به نام عدالت آموزشی حرف میزنیم دیگه مشخصه چی میخایم. موضوع اینه که افزایش حقوق من یه چیز مجزا از کلِ سیستم آموزشی نیست. اینا کلا به هم وصله. یعنی تنها زمانی من میتونم یه حقوق آبرومندانه داشته باشم که بودجه وزارت آموزش و پرورش در کلیتش بیشتر بشه و کلا سهم آموزش از بودجه کشور بیشتر بشه. این معنیش اینه که ما خواستار یه تغییر جدی هستیم که همه این مسائلو پوشش بده. یعنی هم جایگاهِ منِ معلمُ سرِ جاش برگردونه، هم دانشآموز بتونه با امکانات و راحت تحصیل کنه.»
معلمانِ معترض در مسیرِ اعتراضاتشان بارها تأکید کردهاند که با کالاییسازی آموزش به طور کلی مخالفاند و همواره منتقدِ دخالتِ سازمانهای سودجوی خصوصی در آموزش بودهاند. در این میان، اصلاحِ نظامِ رتبهبندی و دستمزدِ خودِ آنها هم بخشی از این مطالبه کلی است.
معلمِ دیگری در اینباره میگوید:
«الان من با حدود ۵ سال سابقه ماهیانه ۶ میلیون حقوق میگیرم. اگه طرح رتبهبندی اجرا بشه حقوق من تقریبا میشه ماهیانه ۸ میلیون. ولی میبینم که باز هم زیر خط فقرم. یعنی واقعیتش اینه که مشکلاتِ معیشتی ما با این شرایط هم حل نمیشه. با اون چیزی که اونا برای رتبهبندی مطرح کردن یک معلم باید هفتخان رستم را طی کنه تا از مربی به استاد تمامی برسه. من خودم شخصا خیلی امیدوار نیستم به این طرح. مشکلاتِ ما سراسریه. همه درگیرِ گرانیان. الان مثلا یکی از اقوامِ خود ما پرستاره و ماهیانه ۷ تومان پول میگیره. به من میگه اگه حقوق شما بیشتر بشه باید حقوق ما چند برابر بشه! وقتی فکر میکنم میبینم که خب اون هم حق داره راست میگه..ولی بهش گفتم تفاوتِ ما اینه که من اومدم دارم برای حقم میجنگم.. شما هم اگه میتونی بجنگ. تازه من همزمان دارم صدای دانشآموزای خودمم میشم.. دارم میگم مثلا این مدرسه چرا هنوز بخاری نفتی داره.. چرا نیمکتاش پوسیده است.. چرا از مردم پول میگیرید.»
عدالت اجتماعی
با تورمِ بیحد و حصری که به جزئی ثابت از ساختار اقتصادی کشور تبدیل شده، تا چه حد افزایش حقوق میتواند مشکل معیشت معلمان را حل کند؟ آیا آنها مجبورند هر سال دوباره برای رساندن حقوقشان به تورم تجمع کنند و هزینه بدهند؟
در این رابطه این پرسش با یک آموزگار در میان گذاشته میشود: آیا بهتر نیست به جای تأکید صرف بر مسئله دستمزد و اقزایش حقوق، مسئله قدرت خرید را مطرح کنید که بسیار روشنتر است و مطالبه دیگر اقشارِ فرودست هم هست؟ آیا مطلوبتر نیست که معلمان به جایگاهِ متصلکننده مطالبه همه اقشارِ پایین در ایرانِ امروز بدل شوند و مسائلشان را با کلیتِ جامعه پیوند دهند؟
پاسخِ او این است: «فعلا سیاستِ کانون صنفی چنین چیزی نیست. ما همین الان هم برای مطرح کردنِ همین مطالباتِ پیشپاافتاده کلی هزینه دادیم. از طرف نهادهای امنیتی کلی تهدید شدیم و همین الان هم یه عده زندانن. این یک تغییر خیلی ریشهایتر میخاد که حقیقتش فعلا در توانِ جنبش معلمان نیست. ترجیحِ ما اینه که قدم به قدم پیش بریم. به هر حال کسی نمیدونه در آینده چه اتفاقایی ممکنه بیافته. ما تا الان سعی کردیم با همه گروههایی که خواهان عدالتند همصدا باشیم و تواناییمون در همین حد بوده. باید قبول کنیم همچین کارایی تو کشور ما واقعا سخته. همین الان یه عده از همکارای خودِ ما مُخبِرَند. در حالی که اگه قرار باشه تغییری روی بده به نفع خود اونها است و اونا قبل از ما حقوقشون بیشتر میشه. ما همچین معلمایی هم داریم».
معلمِ دیگری در پاسخ به همان پرسش میگوید:
«اعتراضِ ما تا الان هم تو همین مسیر بوده. دقت کنید وقتی من دارم میگم باید طبق قانون اساسی آموزش برای همه تا آخر متوسطه رایگان باشه، معنیش اینه که من دارم از جانب جامعه خودم حرف میزنم. من دارم از قانون دفاع میکنم. ولی خب تجربه به من ثابت کرده این مسائل با هم باید رفع بشه. یعنی تنها وقتی ممکنه منِ معلم جایگاهمو به دست بیارم که آموزش دوباره ملی بشه. که همه چیز روی روال پیش بره. من اگه حقوقِ آنچنانی هم بگیرم هیچ فایدهای نداره وقتی که تو یه مدرسه بیروح و داغون کار کنم.»
عدالت آموزشی، عدالت اجتماعی
مطالبه معلمان در ایران خواستی خودخواهانه نیست. آنان علاوه بر دفاع از حقوقِ صنفی خودشان، از جانب بخشهایی از جامعه به میدان آمدهاند که به هر دلیلی در موردِ مسئله آموزش همگانی سکوت کردهاند. بیشترِ خانوادهها تا جایی که بتوانند تلاش میکنند تا فرزندانشان را به هر قیمتی به مدرسه خصوصی و پولی بفرستند و اینگونه مسئله را دور بزنند. اما واقعیت این است که ناعدالتی در ساختارِ آموزشی که بخشی بیعدالتی در نظام اجتماعی کلی است، بسیار گستردهتر از آن است که با اینگونه تصمیمهای فردی قابل چشمپوشی باشد. بیشتر مردم در ایران حتی اگر هم بخواهند نمیتوانند هزینههای مدرسه خصوصی را تأمین کنند. بخش اعظم خانوادهها ناچارند فرزندانشان را به مدرسههایی عمومیـ دولتی بفرستد که طبق قانون باید رایگان باشند. اما آنجا هم از آنها پول میگیرند. خیزشِ معلمان تاکنون باید گوشِ این بخش از جامعه را به مسئله آموزش حساس کرده باشد. آنها سعی کردهاند بیانِ خاصی از مطالباتشان داشته باشند که تأمین عدالت آموزشی را به شعار و هدف اصلی آنها تبدیل کند. عدالتی که تنها در سایه تأمین عدالت کلی و بزرگترِ اجتماعی قابل دستیابی است و البته منفعتِ آن هم برای همگان است.
نظرها
نظری وجود ندارد.