هراس از دادخواهی؛ تلاش برای تخریب مزار اعدامشدگان ۶۷ در لنگرود
گفتوگو با سیامک نادری، از جانبهدربردگان اعدامهای ۶۷ در زندان گوهردشت
سیامک نادری میگوید تنه اصلی دادخواهی و کثرت خانوادههای دادخواه در داخل ایران است اما این دادخواهی به دلیل ارعاب و سرکوب در طی ۳۳ سال گذشته، امکان بروز و ظهور نداشته و خاموش مانده است. به همین دلیل خانوادهها با وجود همه تهدیدات و خطرات از داخل ایران با ارسال عکس، ویدئو، اطلاعات و یادگاریهایی که از اعدامشدگان ۶۷ باقی مانده، سعی میکنند به هر طریق ممکن صدای خود را به جهانیان برسانند.
محاکمه حمید نوری (عباسی) دادیار سابق قوه قضاییه و شکنجهگر زندان گوهردشت (به گفته شاهدان اعدامها) در دهه ۶۰ در سوئد را که از روز ۱۹ مرداد/ ۱۰ اوت ۲۰۲۱ آغاز شد، شاید بتوان بزرگترین دستاوردِ چند دهه فعالیت دادخواهان برای کشتارهای دهه ۶۰ قلمداد کرد.
حمید نوری ۵۸ ساله بعدازظهر شنبه ۹ نوامبر ۲۰۱۹ در فرودگاه آرلاندا در پایتخت سوئد بازداشت شد. بر اساس آنچه دادستانی سوئد اعلام کرده، اتهام حمید نوری «نقض قوانین بینالمللی از طریق جنایت علیه بشریت و قتل» به دلیل شرکت در کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ در ایران است.
تا به حال ۵۶ جلسه از دادگاه نوری برگزار شده و روند محاکمه او از هفته دوم ماه ژانویه ۲۰۲۲ در سالن ۳۷ دادگاه بدوی استکهلم از سر گرفته میشود.
۳۴ سال پیش و در فاصله ماههای خرداد تا شهریور، هزاران زندانی سیاسی پس از انجام یک سوال و جواب کوتاه به جوخههای مرگ سپرده شدند. برخی از آنان حتی دوران محکومیت خود را پشت سر گذاشته و در انتظار خبر آزادی بودند. نوشتهها و فعالیتهای بازماندگان آن دوره نشان میدهد در طول دهه ۶۰ و به ویژه در تابستان سال ۶۷ دهها هزار زندانی سیاسی وابسته به سازمان مجاهدین خلق، سازمان فداییان خلق، حزب توده، سازمان پیکار و چند گروه و سازمان سیاسی دیگر، بدون محاکمه به جوخههای اعدام سپرده شده و در گورهای بینشان دفن شدهاند.
خانوادههای قربانیان این کشتار گروهی در طول دهههای گذشته همواره با دادخواهی در مجامع بینالمللی، خواستار محاکمه عاملان و آمران این کشتارها شدهاند.
دادخواهی برای جانباختگان و اعدامشدگانِ دهه ۶۰ در طول سالهای گذشته همگام با فعالیتهای دادخواهان در خارج از کشور، در ایران هم ادامه داشته است.
سیامک نادری، فعال سیاسی و از شاهدان دادگاه حمید نوری است که هفت سال از دوران جوانی خود را در زندان گوهردشت کرج به سر برده و بنا به گفته خودش سه سال از مدت حبس خود را در سلولهای انفرادی گذرانده است. او معتقد است بدنه اصلی دادخواهی برای جانباختگان دهه ۶۰ در داخل ایران است و در طی سالهای گذشته، دادخواهان از درون کشور همواره با ارسال عکس، ویدئو، اطلاعات و یادگاریهایی که از اعدامشدگان ۶۷ باقی مانده، سعی داشتهاند به هر طریق ممکن، صدای دادخواهی خود را به جهانیان برسانند.
نادری، همچنین چند ویدئو و عکس مرتبط با تخریب مزار شماری از اعدامشدگان ۶۷ در شهرستان لنگرود را که از داخل ایران به دست او رسیده، در اختیار زمانه قرار داده است.
این ویدئوها که در ششم مهر ماه سال ۱۳۹۹ گرفته شده، نشان میدهند سنگ مزارهای مربوط به کشتهشدگان اعدامهای ۶۷ در کنار غسالخانه در لنگرود را سیمان و کاشیکاری کردهاند اما پس از اعتراض خانوادهها در برابر این اقدام، نهادهای دولتی ناگزیر باز سنگ مزارها را به موقعیت پیشین خود برگرداندهاند.
زمانه برای روشنتر شدن اهمیت پیوند میان فعالان جنبش دادخواهی در داخل و خارج از کشور و همچنین مسائل مرتبط با محاکمه حمید نوری در سوئد، با سیامک نادری گفتوگو کرده است.
زمانه: به نظر شما اهمیت دادخواهیِ پرونده کشتار ۶۷ در جامعهای همچون جامعه ایران که چندین دوره سرکوب و کشتار را تجربه کرده، کجاست و چرا این دادخواهی مهم است؟
سیامک نادری: اگر به روند ۳۳ ساله رژیم [جمهوری اسلامی ایران] توجه کنیم، میبینیم که از ابتدا تاکنون اساسا هیچ روزنهای برای دادخواهی قائل نبوده است. در روزهای گذشته یکی از نمایندگان مجلس عنوان کرد اگر وکیلی این نظام را قبول نداشته باشد، نمیتواند به عنوان وکیل در دادگاه حاضر شود. آن زمان هم که ما در زندان به سر میبردیم اساسا هیچکدام از ما وکیل نداشتیم. در واقع این مادران ما بودند که خارج از زندان به جای وکلای ما بودند. دادخواهی در داخل ایران هیچگونه امکان بروز و ظهور ندارد چرا که این سیستم، یک سیستم فاشیستیِ مذهبی است و اجازه نمیدهد هر کس با هویت خود و چارچوبهایی که لازمه یک جامعه مدنی است، وجود داشته باشد.
از نظر من پرونده دادخواهی حمید نوری، امنیتیترین پرونده نظام جمهوری اسلامی در طول عمر خود است. در طول این چهار دهه، همه پروندههای سیاسی-امنیتی به نوعی از درون یا بیرون رژیم افشا شده اما سران رژیم، از صدر تا ذیل درباره پرونده قتل عام سال ۶۷ سکوت میکنند.
به عنوان مثال، میرحسین موسوی، نخست وزیر وقت رژیم گفته بود قتل عام ۶۷ یک سرش به [روحالله] خمینی، یک سرش به دولت، یک سرش یه قوه قضاییه و سایر عناصر برمیگردد و اگر بخواهیم سر آن را باز کنیم باید تا انتها این مسیر را ادامه دهیم که به صلاح ما نیست.
همچنین آیتالله [حسینعلی] منتظری در نوار دومی که منتشر نشد و به خاطر آن پسرش احمد منتظری را تهدید کردند، عنوان کرده بود خونی که به ناحق ریخته شده، کار را تمام خواهد کرد. این شواهد نشان میدهند سران نظام به خوبی واقفاند که اگر روزنهای برای دادخواهی درباره این پرونده باز شود، به آغاز یک محاکمه علیه جنایتی که از پشتبام مدرسه رفاه آغاز شد و تا سرکوب و اعدام و شکنجه امروز ادامه دارد، منجر خواهد شد.
■ تأثیر دادگاه حمید نوری بر افکار عمومی داخل ایران چگونه است؟ این دادگاه که در خارج از ایران برگزار میشود چقدر میتواند در پیوند با دادخواهی در داخل ایران باشد؟
- به نظر من تنه اصلی دادخواهی و کثرت خانوادههای دادخواه در داخل ایران است اما این دادخواهی به دلیل ارعاب و سرکوب در طی ۳۳ سال گذشته، امکان بروز و ظهور نیافته و خاموش مانده است. به همین دلیل خانوادهها با وجود همه تهدیدات و خطرات از داخل ایران با ارسال عکس، ویدئو، اطلاعات و یادگاریهایی که از جانباختگان ۶۷ باقی مانده، سعی میکنند به هر طریق ممکن صدای خود را به جهانیان برسانند به ویژه اینکه این فعالیتها با محاکمه حمید نوری، دادیار زندان گوهردشت در قتل عام دهه ۶۰ توأمان شده است.
این دادگاه در داخل ایران بازتاب وسیعی داشته و تنها فقدان ارتباط و تماس با داخل ایران مانع انعکاس فعالیتهای دادخواهان داخل ایران در رسانهها میشود. از نظر من این دادگاه بر اقدامات بعدی سیاسی و حقوقی در رابطه با محاکمه جنایتکاران و سران نظام جمهوری اسلامی مؤثر خواهد بود.
■ لطفا درباره ویدئوهایی که از تخریب مزار شماری از جانباختگان دهه ۶۰ در شهرستان لنگرود به دستتان رسیده توضیح دهید. این ویدئوها چطور به دست شما رسید و شیوه گردآوری آن به چه شکل بوده و هدف از جمعآوری آنها چیست؟
- این اولین ویدئوها و عکسهایی نیست که از داخل ایران ارسال میشوند. این روند از سال ۹۷ آغاز شده است. حدود دو سه ماه پیش بود که از سنگ مزار گروه سربداران، اتحادیه کمونیستها که در سال ۶۰ دستگیر و اعدام شدند، بیش از ۸۰ عکس ارسال شد. به نظر من این همان پیوندی است که در داخل ایران به عنوان تنه اصلی دادخواهی با دادگاه و محاکمه حمید نوری ایجاد شده است.
ویدئوها در ششم مهر ماه سال ۱۳۹۹ تهیه شده و نشان میدهند سنگ مزارهای مربوط به قتل عام ۶۷ در کنار غسالخانه در لنگرود را سیمان و کاشیکاری کردهاند اما با اعتراضاتی که خانوادهها در برابر این اقدام انجام دادند، رژیم ناگزیر شده باز سنگ مزارها را به موقعیت پیشین برگرداند. این موارد در فیلمهای اول و دوم کاملا مشخص است. در این فیلمها کاملا توضیح داده شده است.
نکته مهمی که وجود دارد، ترس و وحشت رژیم است. همپا با ادامه محاکمه حمید نوری در استکهلم سوئد، رژیم ناگزیر شده که سنگ قبرها را برگرداند چرا که به هیچ وجه نمیخواهد در داخل ایران حساسیت و انگیزشی در میان مردم ایجاد کند. اگر این مسأله در داخل ایران بازتاب رسانهای پیدا کند و موضوع این مزارها با دادگاه نوری پیوند بخورد، بیش از پیش برای رژیم دردسرساز خواهد بود. رژیم تماما سعی میکند آن کشتارها را انکار کند. در لنگرود اما سکوتی که رژیم کرده و سعی کرده با برگرداندن سنگ قبرها، صدای خانوادهها را خاموش کند ناشی از وحشت و هراسی است که از دادخواهی و محاکمه حمید نوری برای او ایجاد شده است.
■ طبق گزارش منابع حقوق بشری از جمله سازمان عفو بینالملل، چند سال پیش در اهواز هم مزار اعدامشدگان سال ۶۷ را تخریب کردهاند. همچنین گزارشها حاکیست در استان فارس در شهرهای کازرون و شیراز هم اتفاق مشابهی افتاده است. به نظر شما هدف از تخریب این مزارها چیست؟ آیا شما اطلاعاتی درباره حذف مدارک کشتار در شهرستانهای دیگر هم در دست دارید؟
- هدف این رژیم، تخریب همه گورهای ۶۷ است چرا که قصدشان از بین بردن اسناد است. همانطور که حمید نوری در دادگاه همه چیز، از جمله واضحات و اسناد موجود در دادگاه و حتی فایل صوتیِ مربوط به گفتوگوی منتظری با هیأت مرگ را انکار میکند، رژیم هم ۳۳ سال است چنین کاری میکند. انکار رژیم با تخریب سنگ قبرها بازتاب پیدا میکند.
به عنوان مثال در اهواز روی سنگ قبرهای اعدامشدگان ۶۷ اتوبان ساختهاند. سال ۱۳۹۷ از اهواز برای من ویدئوهایی ارسال شد. دوستان گفته بودند که در عفو بینالملل ویدئویی منتشر شده که حاوی یک عکس هم بود. دوست ما در اهواز تمامی سنگ قبرها را که پوشیده با خاک و علف بود پاک کرده و از آنها فیلمبرداری کرده بود. در این ویدئو حدود ۱۹ سنگ قبر شناسایی شد که فیلم آن موجود است و کروکی آن هم به صورت دستی کشیده شده است. در این ویدئو همچنین تابلوی «جاده در دست احداث است» را میتوان دید.
اینها فعالیتهایی است که مردم انجام میدهند. از تهران، سراب، اردبیل، آمل و شهرهای دیگر هم ویدئو و عکسهایی به دستم رسیده است. این نیاز کار ما در رابطه با دادخواهی است.
جنایت ۶۷ به قدری هولناک است که رژیم نه تنها آن را در دادگاه انکار میکند بلکه در این ۳۳ سال هدفش این بوده که تمامی آثار این جنایت را در سراسر ایران محو و نابود سازد. در طی مدت این ۳۳ سال، اخبار بیشماری در این زمینه داشتهایم. تأکید میکنم بسیاری از سنگ قبرهایی که مربوط به اعدامیان سال ۶۰ است سالم باقی مانده ولی قتل عام ۶۷ نقطه حساسیت رژیم است و بر تخریب و نابودی آن انگشت گذاشته تا باعث زدودن تاریخچه و اسنادی شود که ما از این قتل عام در ذهن داریم. دادخواهان باید تا حد امکان اسناد و اطلاعاتی را که در دسترس دارند به دادگاه ارائه داده و هم در رسانهها بازتاب دهند تا باعث پیشروی امر دادخواهی شوند.
■ به عنوان کسی که از نزدیک دادگاه حمید نوری را پیگیری میکنید، برگزاری این دادگاه یکسری حاشیههایی هم به دنبال داشته است. برای نمونه کسانی که به نحوی مربوط به این دادگاه میشوند انتقاد کردهاند که چرا جای شاهد و شاکی در این دادگاه عوض شده؟ همچنین برخی معتقدند که چرا مشارکت سازمانیافته حمید نوری در جنایت علیه بشریت، به اتهام قتل تقلیل داده شده است. ارزیابی و نظر شما چیست؟ به نظر شما آیا دادگاه در روند درستی پیش میرود؟
- اگر سوال و ابهامی وجود داشته باشد قاعدتا پاسخهایی که داده شده باید قانعکننده باشد. بخشی از این دادگاه مربوط به کیفرخواست است که میتوان در سوئد آن را با این شیوه پیش برد. حتی آقای یوران [یارلمشون]، یکی از وکلای شاکیان، قبلا توضیح دادند و در مصاحبهای تکمیلی که با نیما سروستانی هم داشتند (که در یوتیوب هم قابل دسترسی است) اعلام کردند کسانی که در قتل عام ۶۷ در گوهردشت حضور داشته و در راهروهای مرگ بودهاند، شاکی محسوب میشوند و خانوادهها و زندانیانی که در گوهردشت حضور نداشته یا در مقابل هیأت مرگ قرار نگرفتهاند، به عنوان شاهد محسوب میشوند. این چارچوبی است که دادگاه تعیین کرده است.
در پاسخ به این پرسش که چرا کشتار چپها را به عنوان قتل محسوب میکنند، نظر دادستان این است که کیفرخواست بر اساس یک جنگ بینالمللی تنظیم شده است. شق دیگری وجود دارد که میگوید این یک جنایت جنگی است. آنجا که دادستان عنوان میکند یک جنگ بینالمللی بوده، عطف به حمایت صدام و دولت عراق از سازمان مجاهدین در حمله به داخل مرزهای ایران است. نوارهای صوتیای از مسعود رجوی وجود دارد که گفته بود ما از صدام خواستیم که در عملیات فروغ جاویدان از ما پشتیبانی هوایی کند. این اسناد وجود دارد. در این کیفرخواست میگویند چون سازمان مجاهدین به داخل خاک ایران حمله کرده و در مقابل حکومت زندانیان را اعدام کرده است، در نتیجه این اقدام جنایت جنگی محسوب میشود. این کیس نسبت به سایر کیسها مثل نسلکشی، نتیجه بهتری در دادگاه ایجاد خواهد کرد.
کیس مربوط به گروههای چپ به صورت عام، چون چه به صورت فردی و چه در شکل سازمانی در عملیات فروغ جاویدان علیه رژیم شرکت نداشتهاند، قتل محسوب میشود. اساسا منظور کاستن از ارزش و جایگاه این جانباختگان یا گروهها و سازمانها نیست بلکه یک شیوه و کار حقوقی است در جهت پیش بردن هر چه بهتر این دادگاه. با توجه به تجربه آقای یوران و سایر وکلا در این زمینه، اینگونه تحلیل کردهاند که با این شیوه به بهترین نحو میتوان در سوئد این محاکمه را پیش برد.
به عنوان مثال من که در جایگاه شاکی هستم حتی اگر به عنوان شاهد حاضر میشدم در محتوا چه برای خود من و چه برای شکایتی که در دادگاه عنوان میکردم، هیچ تفاوتی ایجاد نمیکرد. این تنها یک کادر و چارچوب حقوقی است که دادگاه در نظر گرفته است. به نظر من همه دوستان از هر حزب، گروه و سازمانی که هستند باید در این چارچوب آن را درک کنند وگرنه اگر آن را به یک نوع توهین یا کم ارزش قائل شدن، تقلیل دهیم، بیشتر باعث آزرده شدن اذهان میشود که اساسا پایه در واقعیت ندارد. آنچه اصالت دارد دادخواهی است تا این پرونده را همه با هم به پیش ببریم. دادخواهان نیاز دارند که در این دادگاه، طنابها را تا هر مقدار که در توان و ظرفیت داریم، به سمت پیشبرد آن و در یک جهت بکشند.
این هنر نیست که سیامک نادری در خارج از کشور فعالیت سیاسی میکند یا در دادگاه شرکت میکند بلکه هنر، قیمت و بها دادن به آن مردمانی است که ۳۳ سال است این جنایت را فراموش نکردهاند، از سنگ قبرها حفاظت کرده و از کوچکترین تحولات فیلم و عکس میگیرند و در این شرایط آنها را ارسال میکنند تا صدای این دادخواهی را به جهان برسانند.
از نظر من این ماییم که میتوانیم صدای مردم را برسانیم و این وظیفه ماست که صدای آنان در جهان باشیم.
نظرها
نظری وجود ندارد.