تنش هستهای با ایران: صفآرایی حامیان احیای توافق در برابر حامیان اقدام نظامی
در شرایط بنبست مذاکرات هستهای دو قطب متضاد بین تحلیلگران غربی و اسرائیلی به وجود آمده است: یک قطب راهکار را دستیابی فوری به یک توافق میداند و قطب دیگر، بازنگشتن به برجام و اقدام نظامی یا دستکم تهدید واقعی به اقدام نظامی را ضروری معرفی میکند.
با ادامه مذاکرات هستهای در وین، گفتارها درباره چگونگی برخورد با مسأله هستهای ایران هر چه قطبیتر شدهاند. عدهای خواهان احیای هر چه سریعتر نوعی توافق بین تهران و واشنگتن هستند و عده دیگری اقدام نظامی را تنها راه حل قابل اتکا برای جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هستهای میدانند.
آخرین وضعیت مذاکرات در وین
مذاکرهکنندگان ارشد هستهای ایران و قدرتهای جهانی جمعه ۲۴ دی به پایتختها بازگشتند اما مذاکرات تخصصی در آخر هفته ادامه یافت. به گزارش خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا)، علی باقری کنی رییس هیات مذاکره کننده ایرانی که جمعه به تهران بازگشته بود، بامداد دوشنبه برای ادامه گفتوگوها با نمایندگان گروه ۱+۴ عازم وین شد.
همزمان با گفتوگوها، ایران اجرایی شدن قرارداد استراتژیک ۲۵ ساله با چین را به طور رسمی اعلام کرد. چین در مذاکرات تا کنون تأکید کرده که خواهان لغو تحریمها علیه تهران است. حسین امیرعبداللهیان، وزیر خارجه جمهوری اسلامی دوشنبه در گفتوگو با شبکه تلویزیونی سی جی تی ان چین گفت که «ما در جریان مذاکرات، پیشنهادی مثبت، سازنده و واقعبینانه در وین ارائه کردیم. چین و روسیه ازاین پیشنهاد حمایت کردند، اما کشورهای غربی از جمله آمریکا، هیچ پیشنهاد مثبتی ارائه نکردند.»
او در عین حال گفته که تهران به دنبال اتلاف وقت در مذاکرات وین و یا به انحراف کشاندن روند گفتوگوها نیست و اگر طرف مقابل به تعهدات توافق هسته ای بازگردد، ایران هم به تعهداتش بازخواهد گشت.
با وجود این، سخنگوی وزارت خارجه ایران دوشنبه به خبرنگاران گفت که «اختلافات مهمی باقی مانده است ... در بحث رفع تحریمها گفتوگوها منوط به تصمیمات سیاسی شده که در طرف مقابل معطل مانده است».
جمهوری اسلامی و رسانههای حکومتی مذاکرات هستهای را در ادبیات خود «مذاکرات برای رفع تحریمها» خواندهاند. قدرتهای غربی اما میگویند که پیشرفتهای بسیاری در برنامه هستهای ایران رخ داده و بحثهای فنی بر سر برنامه هستهای بخش مهمی از اختلافها است.
دو قطب متضاد: توافق سریع در برابر افزایش فشار و تهدید نظامی
در شرایط بنبست مذاکرات هستهای دو قطب متضاد بین تحلیلگران غربی و اسرائیلی به وجود آمده است: یک قطب راهکار را دستیابی فوری به یک توافق میداند و قطب دیگر، عدم بازگشت به برجام و اقدام نظامی یا دستکم تهدید واقعی به اقدام نظامی را ضروری معرفی میکند.
یک نمونه این بحث در روزنامهی محافظهکار وال استریت ژورنال درگرفته است. ابتدا ششم ژانویه مارک دوبوویتس از بنیاد دفاع از دموکراسیها ــ شهره به جنگطلبی ــ و متیو کرونیگ از شورای آتلانتیک در مقالهای در این روزنامه از گزینه اقدام نظامی علیه ایران دفاع کردند. آنها نوشتند:
«تهران به سمت تسلیحات هستهای حرکت میکند و علاقه ناچیزی به پیشرفت دیپلماتیک دارد. و این یعنی تقریباً باید مطمئن بود که رئیسجمهوری بایدن به زودی با انتخابی سرنوشتساز بین دو گزینه رویارو میشود: اجازه دادن به رژیم آخوندی برای بدل شدن به قدرت دارای تسلیحات هستهای، یا استفاده از نیروی نظامی برای توقف آن. خط قرمز برای اقدام نظامی زمانی فرا خواهد رسید که زمان دستیابی ایران به سلاح هستهای به میزانی کمتر از زمان واکنش پنتاگون به آن برسد. با توجه به روند کنونی، این اتفاق میتواند در اوایل امسال رخ دهد. اگر این اتفاق بیفتد، در آن لحظه رئیسجمهوری باید دستور حمله نظامی به تأسیسات هستهای ایران را صادر کند».
۱۴ ژانویه جرمی بنـامی، رئیس سازمان یهودی و لیبرال جی استریت در نامهای به وال استریت ژورنال به تندی از مقاله دووبیتس و کرونیگ انتقاد کرد و نوشت:
«مارک دووبیتس و متیو کرونیگ وقتی که برای نابودی توافق هستهای بسیار موفق با ایران تلاش میکردند، در اشتباه بودند و حالا نیز به خاطر فشار آوردن بر رئیسجمهوری بایدن برای رفتن به سمت مناقشه نظامی با ایران در اشتباه هستند.»
او با اشاره به اینکه تحت برجام، ایران محدودیتها و نظارتهای سرسختانهای را بر برنامه هستهای خود پذیرفته بود، ادامه میدهد:
«آقایان دوبوویتس و کرونیگ از تصمیم فاجعهبار رئیسجمهوری ترامپ برای خروج یکجانبه از توافق هستهای ستایش کردند، هرچند ایران در حال پیروی از توافق بود. رویکرد "فشار حداکثری" آقای ترامپ یک شکست کامل بود و تندروهای ایران را تقویت کرد و آنها را به افزایش غنیسازی اورانیوم تا سطوح بیسابقه کشاند. اما این جنگطلبها به جای اینکه به اشتباه خود اعتراف کنند، تقصیر وضعیت کنونی را به گردن دیپلماسی میاندازند. حالا آنها دارند به ما میگویند که ایالات متحده در نتیجه سیاستهایی که آنها مشوقاش بوده اند، باید خود را برای آغاز جنگ پرهزینه دیگری در خاورمیانه آماده کند.»
جرمی بنـامی از دیپلماسی و دستیابی به توافق دفاع میکند و هرگونه اقدام نظامی را مردود میشمرد.
دوبوویتس و کرونیگ در ادامه این بحث در نامهای به وال استریت ژورنال ۱۶ ژانویه مینویسند که توافق ۲۰۱۵ به ایران مسیری برای دستیابی به سلاح هستهای اعطا کرد و موضع جنگطلبانه خود را چنین توجیه میکنند:
«استدلال اصلی او [بنـامی] این است که توسعه برنامه هستهای ایران به خاطر خروج دونالد ترامپ از توافق ۲۰۱۵ و تحمیل کارزار فشار حداکثری رخ داد. مشکل آنجاست که زمانبندیها این باور را تأیید نمیکنند. آقای ترامپ در مه ۲۰۱۸ از توافق خارج شد و تحریمهای سرسختانه را از نوامبر ۲۰۱۸ تا زمان رفتن از قدرت اجرا کرد. هرچند تهران نخستین گامها برای توسعه برنامه هستهای را مه ۲۰۱۹ برداشت، مهمترین گامها پس از انتخاب رئیسجمهوری ایدن در نوامبر ۲۰۲۰ رخ دادند. این قدمها شامل غنیسازی اورانیوم ابتدا در سطح ۲۰ درصد و سپس ۶۰ درصد (یک گام پیش از غنیسازی با خلوص تسلیحاتی)، تولید اورانیوم فلزی برای کلاهکهای هستهای، عملیاتی کردن سانتریفیوژهای پیشرفتهتر و افزایش انبوه ذخایر اورانیوم غنیسازیشده میشوند.»
آنها استدلال میکنند که تحرکهای هستهای ایران پس از آن رخ داد که جمهوری اسلامی مطمئن شد بایدن فشار حداکثری را رها میکند و گزینه نظامی را کنار میگذارد. این دو در نهایت مینویسند:
«آقای بنـامی ما را جنگطلب میخواند. اما ما همرأی چندین رئیسجمهوری پیشین از جمله باراک اوباما هستیم که آشکارا گفتند دستیابی ایران به سلاح هستهای غیرقابل قبول است و همه گزینهها از جمله نیروی نظامی باید روی میز باشد.»
این بحث در میان بسیاری دیگر نیز جریان دارد. عبدالرسول دیوسالار در وبسایت انستیتو خاورمیانه در واشنگتن دراینباره مینویسد:
«بحثها درباره راهحل نظامی برای برنامه هستهای ایران به شدت قطبی شده: بین کسانی که استدلال میکنند تهدید جنگ و حمله نظامی پیشگیرانه میتواند یک راه حل باشد و دیگرانی که استدلال میکنند اقدام نظامی تنها برنامه نظامی ایران را تسریع خواهد کرد. این تفاوت عقیده همچنین در مرکز اختلافها در ارزیابیهای اطلاعاتی ایالات متحده و اسرائیل قرار دارد.»
او در ادامه تأکید میکند که تهران پس از حمله نظامی علیه تأسیساتاش برنامه هستهای خود را رها نخواهد کرد و موانع بسیاری برای تحقق هدفهای منتسب به چنین حملهای وجود دارد. او میافزاید:
«درحالیکه این استدلال اغلب مطرح میشود که زمان برای دستیابی به توافق رو به پایان است، در واقعیت طرفهای مذاکره به دلیل نبود گزینه محدود هستند و مجبورند سراغ راهحل دیپلماتیک برای بحران بروند زیرا این تنها گزینه معقول پیش روست.»
در همین راستا، گودت باگات استاد دانشگاه در مرکز مطالعات استراتژیک خاور نزدیک و آسیای جنوبی در دانشگاه دفاع ملی در واشنگتن در وبسایت «بولتن دانشمندان اتمی» استدلال میکند که مذاکرهکنندگان در وین باید با اضطرار عمل کنند زیرا ایران و اسرائیل درگیر همآوردطلبی هستهای شده اند.
مقامهای اسرائیلی بارها ایران را به حمله نظامی تهدید کرده اند و میگویند بخشی از توافق احتمالی قدرتهای جهانی با ایران نخواهند بود و به آن اعتنا نخواهند کرد. در عوض، مقامهای ایرانی نیز تهدیدهای متقابلی علیه اسرائیل مطرح کرده اند.
او با اشاره به هک شدن وبسایت و حساب توئیتری جروزالم پست و پدیدارشدن تهدید به انفجار نیروگاه هستهای اسرائیل در آنها مینویسد:
«اگر تاریخ راهنمای ما باشد، اسرائیل شاید در برابر تهدید ایران دست به اقدام بزند. اینکه چنین تهدیدها و تهدیدهای متقابلی جنگ روانی هستند یا واقعی، مشخص نیست. اما هر دو کشور ظاهراً توانایی نظامی و اراده سیاسی برای حمله کردن به همسایگان خود را دارند. از آنجا که جنگها اغلب با اشتباههای محاسباتی یک طرف یا هر دو طرف آغاز شده اند، همآوردطلبی دو کشور برای هدف قراردادن تأسیسات هستهای یکدیگر را نباید نادیده گرفت. به طور خاص، دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی در وین باید با حس اضطرار وارد مذاکرات برای احیای برجام شوند. جنگ تمام عیار بین جمهوری اسلامی و دولت یهود میتواند ضربه بزرگی به ثبات در خاورمیانه بزند و منافع آمریکا در سرتاسر جهان را به خطر بیندازد.»
آیا توافق ممکن است؟
با وجود تهدیدها و اختلافها، امکان توافق کماکان مهیاست، هرچند زمان برای دستیابی به آن هر چه کمتر و کمتر به نظر میرسد.
اگرچه ضرب الاجلی برای مذاکرات تعیین نشده، مقامهای آمریکایی گفته اند که پایان ژانویه یا اوایل فوریه باید مذاکرات به نتیجه برسند. ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده اخیراً گفته بود که زمان باقیمانده «بسیار بسیار کوتاه است ــ چند هفته و نه چند ماه».
در مورد امکان توافق، همگی از نوعی توافق موقت حرف میزنند ــ چیزی شبیه به توافق موقتی که ۲۴ نوامبر ۲۰۱۳ بین ایران و قدرتهای جهانی در ژنو امضا شد و نام رسمی آن «برنامه اقدام مشترک» بود. این توافق بنیان دستیابی به توافق اصلی، «برنامه جامع اقدام مشترک» یا برجام در ۲۰۱۵ شد.
پاتریک وینتور، دبیر ارشد دیپلماتیک روزنامه گاردین درباره امکان توافق چنین گزارش میدهد:
«آنهایی که به مذاکرات نزدیک هستند، میگویند که به باور آنها امکان نوعی توافق وجود دارد. اما این توافق از نظرگاه غربیها آن چنان از نظر مقیاس محدود خواهد بود که به آن به عنوان توافقی موقتی نگاه میشود. اگر چنین توافقی رخ دهد، به قول انریکه مورا مذاکرهکننده ارشد اتحادیه اروپا، به خاطر عدم تلاش نبوده است.»
نظرها
نظری وجود ندارد.