ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تعطیلی خانه خورشید، بسته‌تر شدن روزنه‌ فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد

معلوم نیست با بسته‌شدن این ان‌جی‌او سرنوشت ۲۵۰۰ زنی که تحت پوشش آن بوده‌اند و حدود ۶۰۰ نفر از آن‌ها بهبود یافته‌اند چه خواهد شد.

«خانه خورشید تعطیل شد.» گزاره‌ای خبری که ابتدا ساده به‌نظر می‌رسد اما ناامنی تهران را برای زنانی که تحت پوشش این خانه بودند تشدید می‌کند. صبح روز دوشنبه نهم اسفند هزاروچهارصد با این خبر آغاز شد. لیلا ارشد یکی از بنیانگذاران این خانه به همشهری گفت گرچه این خانه تا پایان اسفند به زنان معتاد و بی‌خانمان پناه می‌دهد اما از سال جدید دیگر خانه خورشیدی برپا نخواهد بود. آن‌چه در گفت‌وگوی ارشد توجه‌ها را بیشتر جلب می‌کند این است که عزمی برای تنگ‌تر شدن فضا برای سازمان‌های مردم‌نهاد و ان‌جی‌اوها وجود دارد. حال معلوم نیست با بسته‌شدن این ان‌جی‌او سرنوشت ۲۵۰۰ زنی که تحت پوشش آن بوده‌اند و حدود ۶۰۰ نفر از آن‌ها بهبود یافته‌اند چه خواهد شد. در گزارش پیش رو سعی شده تا فضایی که «خانه خورشید» با نور تاباندن بر تاریکی‌های تهران ساخته بود کمی ترسیم شود.

در یکی از جنوبی‌ترین نقاط تهران، با گذر از کوچه پس‌کوچه‌هایی که اغلب محل سکونت بی‌خانمان‌ها و افراد معتاد است، خانه‌ای از سال ۱۳۸۵ به همت لیلا ارشد و سرور منشی‌زاده تاسیس شد که به زنان بی‌پناه و معتاد سرپناه می‌داد و برای توانمند‌سازی آنان گام برمی‌داشت و آنان را از خیابان خوابی، تعرض، ناامنی و خشونت نجات می‌داد و برای برخی زندگی را تمام شده می‌دانستند زندگی می‌ساخت. 

خانه خورشید، در انتهای پارك «هرندی» در محله شوش واقع شده. این خانه تا سال ۱۳۹۳  به عنوان نخستین مركز گذری كاهش آسیب (DIC) زنان به صورت روزانه، پذیرای ۱۰۰ زن و حدود ۲۵ كودك بود اما از سال ۹۳ به مركزی برای اشتغال‌زایی، حرفه‌آموزی، مشاوره و امدادرسانی به زنان معتاد و كارتن‌خواب تغییر كاربری داده بود. 

ارشد از دهه ۵۰ به‌سبب دانشجویی در رشته مددكاری در محله دروازه غاز تهران حضور داشته است. او در گفت‌وگویی درباره چرایی حضورش در این منطقه برای تاسیس خانه خورشید گفته بود:

«در دهه ۷۰ با انجمن حمایت از حقوق كودكان كار به این منطقه آمدم و متوجه شدم بیشتر این كودكان، درگیر مساله اعتیاد مادران‌شان هستند. در آن سال‌ها، سازمان بهزیستی تصمیم گرفت نخستین مركز گذری كاهش آسیب (DIC) خاورمیانه را تاسیس كند و از من خواست كه مدیریت مركز زنان را بپذیرم. كار تازه و دشواری بود چرا كه فعالیت در حوزه زنان، به ویژه زنان مبتلا به اعتیاد، بسیار دشوارتر از مردان و فشار، تبعیض و برچسب زنی های گوناگون در این عرصه بیشتر است.»

«خانه خورشید» به مدت ۱۰ سال نخستین مركز گذری کاهش آسیب زنان بود و در سال‌های فعالیتش تجربه‌های ناخوشایند بسیاری را از سرگذارند تا این‌که نهایتا این خانه به یك مركز اشتغال‌زایی، ارائه حمایت‌های اجتماعی و توانمندسازی تبدیل شد و به زنان معتاد مراجعه‌كننده خدمات مشاوره می‌داد. 

در این خانه همین‌طور درمان دارویی برای ترک اعتیاد، ارائه سرنگ و سوزن و وسایل پیشگیری از بارداری ناخواسته نیز شامل حال افراد تحت پوشش می‌شد و آموزش‌ها و مهارت‌های فردی، بهداشت، فرزندپروری، آموزش های جنسی سالم، كلاس‌های حرفه‌آموزی، یوگا، هنر و مشاوره هم به برنامه‌ها اضافه شد.

ارشد همچنین درباره گسترده‌تر کردن فعالیت‌های این خانه گفته بود:

«تعریفی که پروتکل بهزیستی از یک دی‌ای سی (مرکز گذری کاهش آسیب زنان) دارد این است که فضای ۶۰متری، با شش، هفت‌نفر همکار است، مهم آموزش و دارو درمانی همچون متادون است و حداقل‌هایی همچون غذای گرم و توزیع کاندوم و سرنگ. اما وقتی ما وارد شدیم، دیدیم اینها کمتر از حداقل‌هاست و اگر قرار است اتفاقی در زندگی زنی که اعتیاد دارد بیفتد قطعا باید نگاه همه‌جانبه باشد، باید بتوانی نیازها و خواسته‌های این آدم‌ها را ببینی، روان‌شناس داشته باشیم، ما در آن حد حداقلی محدود نماندیم. ما فکر کردیم اگر زنی که اعتیاد دارد و به هر دلیلی رانده شده از خانه یا ترک کرده اگر قرار باشد بر مدار سلامت و درمان باقی بماند حمایت‌های دیگر هم احتیاج دارد؛ از جمله هویتش شناسنامه‌اش. بسیاری از زنانی که مراجعه می‌کردند این کارت هویت را نداشتند. طبیعتا وقتی کسی هویت ندارد جزو شهروندان هم حساب نمی‌شود، از خدمات درمانی نمی‌تواند استفاده کند، دفترچه ندارد، از آنجایی که درمان در کشور ما هزینه دارد رایگان نیست، این زنان هزینه‌های پرداخت را نداشتند و طبعا از درمان دور می‌ماندند. یارانه دریافت نمی‌کردند، اگر خودشان فاقد شناسنامه بودند فرزندان‌شان هم شناسنامه نداشتند و تحصیل برایشان مقدور نبود. این چرخه آسیب باقی می‌ماند و نمی‌شکند. بنابراین فکر کردیم ما باید کارهای بیشتری انجام دهیم. پس از چهارسال کار در محله با شرایط محدودتر، شهرداری با تلاش زیاد مکان مناسبی را در اختیارمان قرار داد. ما توانستیم در آنجا بخشی را به حرفه آموزش تخصیص دهیم. آموزش مهارت‌های اجتماعی و زندگی را برای زنان داشته باشیم. بتوانیم جلسات گروهی مددکاری بگذاریم. حتی ما فکر کردیم باید برای فرزندان دختر این زنان‌ هم کاری انجام دهیم. ما می‌خواستیم چرخه را بشکنیم. فکر کردیم اگر چهار تا کامپیوتر داشته باشیم به فرزندان‌شان آموزش دهیم. معلم گرفتیم، دوره گذاشتیم اما واقعیت این بود که زور مواد و زور رفتارهای غیرمناسب بیشتر بود. فقر، نداشتن امکانات مالی و سرپناه همه اینها باعث می‌شد آنها فکر کنند این راه، راه مناسبی نیست چون امکان اشتغال نداشتند. ما فکر می‌کردیم می‌توانند صفحه‌آرا و حروفچین و تایپیست شوند اما برای آنها در آن محله امکان نداشت و به‌دلیل نداشتن شناسنامه و شرایط زندگی نامناسب در جایی برای کار پذیرفته نمی‌شدند و چون نمی‌توانستند درآمد کسب کنند دوباره به چرخه آسیب بازمی‌گشتند.»

با امنیتی‌تر شدن فضا و بسته‌تر شدن فضا برای سازمان‌های مردم‌نهاد «خانه خورشید» هم تعطیل می‌شود و با غروب این خورشید، هیچ معلوم نیست نوری که به تاریکی تنهایی این زنان و فرزندان‌شان می‌تابید از کدام روزن دیگر بار طلوع خواهد کرد؟

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.