سالمندی در ایران؛ دوران فرزانگی یا سالخوردگیِ هولآور؟
تصویرها، شواهد و تجربههایی که بسیاری از شهروندان از نزدیک با آنها روبهرو میشوند تصویری وحشتآور از دوران سالمندی پیش رو میگذارد. آیا دولتی که در عادی کردن شرایط اقتصادی و هموار کردن مسیر تأمین معیشت مردم ناتوان است، میتواند کار مفیدی برای سالمندان انجام دهد؟
- در دوران سالمندی، انسانی که از کوران زندگی بیرون آمده تبدیل به انسانی باتجربهتر، حرفهایتر، عاقلتر، فهیمتر و کاملتر میشود. به بیانی دیگر سالمند به سرمایه و پشتیبان بزرگی برای خود، خانواده و جامعه تبدیل میشود و حالا نوبت ماست که به عنوان مدیران، مسوولان، کارشناسان جامعه، فرزندان و ... از این سرمایههای فرزانه استفاده کنیم و بهرهمند شویم.
«سند ملی سالمندان» در ایران با جملههای بالا آغاز میشود. این جملهها برای کسانی که از نزدیک با مشکلات سالمندی دستو پنجه نرم میکنند، چیزی بیش از حرف و شعار نیست.
تصویرها، شواهد و تجربههایی که خیلی از ما از نزدیک با آنها روبهرو میشویم، تصویری وحشتآور از دوران سالمندی پیش رویمان میگذارد. سارا جزو آدمهاییست که خیال میکنند سالخوردگیِ ترسناکی در انتظارشان است؛ حتی اگر در سرنوشتشان خبری از فقر و نداری نباشد. او فوق تخصص روانپزشکی کودک ونوجوان است و با اینحال از سالخوردگی هراس دارد. به گفتهی او این خیالات چندان هم بیراه نیستند:
«چند وقت پیش برادرم زنگ زد و گفت که مادرمان از صبح روز قبلش پشت تختش گیر افتاده بوده. گوشوارهاش پشت تخت افتاده بوده و خواسته بوده آن را بردارد اما یک شبانهروز همان جا بین دیوار و تخت در بدترین شکل ممکن بیآنکه حتی بتواند غلت بزند، افتاده و لباسش را کثیف کرده بوده. کمی آنطرفتر هم پدرم افتاده بوده. پدرم هوش و حواس درستی ندارد اما این اتفاق مادرم را حسابی از زندگی ناامید کرده. مدام پشت تلفن گریه میکند و از این میگوید که چهقدر جلوی در و همسایه خجالت کشیده. تصمیم گرفتیم یک پرستار شبانهروزی برای هر دو بگیریم اما انگار وارد یک هزارتو شدیم.»
سارا در مالزی زندگی میکند و سالی یک بار میتواند به پدر ومادرش سر بزند. پدرش هم پارکینسون دارد و هم مبتلا به فراموشیست. مادرش هم اضافه وزن دارد. او میگوید:
«با خیلیها صحبت کردیم. یکی میگفت من یک زن تنها هستم و در خانهای که مرد باشد نمیتوانم شب بمانم. دیگری را چون مرد بود مادرم قبول نمیکرد. سر آخر مجبور شدیم دو پرستار بگیریم تا یکیشان روز بیاید و دیگری شب اما این تازه آغاز ماجرا بود.»
آقایی که هر روز صبح برای عوض کردن لباسهای پدر به خانهی پدر و مادر سارا میرود، به گفتهی او خوشاخلاق و بذلهگوست و گاهی حتی با خودش تنبک میبرد و برای پدر و مادر سارا ساز میزند و آواز میخواند:
«اما امان از دومی. خانم خیلی بداخلاق و غرغروییست و برای هر کاری از ما پول میخواهد. گاهی هم حتی پیش مادرم مینالد و از او پول دستی میگیرد.»
این در حالیست که خدمات سرپایی برای سالمندان نیز چندان رضایتبخش نیست. بر اساس آمارهای منتشر شده در مجلهی الکترونیکی سالمند، در زمستان ۱۳۹۹، ۳۱ درصد از کل مراجعههای سالمندان برای انجام معاینات پزشکی بوده، ۲۸ درصد برای دریافت نسخه و گرفتن دارو، ۱۳ درصد دریافت مشاوره و آموزش و حدود ۱۰ درصد انجام تزریقات و پانسمان. درصد کمی از سالمندان هم سایر خدمات سرپایی مانند تصویربرداری، آزمایش و اعمال جراحی سرپایی دریافت کردهاند. طبق این پژوهش میدانی، ۵۴ درصد از کسانی که پرسشنامهها را پر کردهاند گفتهاند خدمات سرپایی ضعیف است.
بر اساس همین پژوهش، تعداد زیادی از سالمندان به دلایلی چون بالا بودن هزینهها، خوددرمانی و نداشتن پوشش مناسب بیمه، از دریافت خدمات سرپایی بیبهرهاند.
عدهی زیادی از سالمندان، خانه را به درمانگاه و بیمارستان ترجیح میدهند و به همین دلیل نیازمند خدمات پرستاری در خانهاند. استخدام پرستاران برای خدماتدهی در منزل مشکلات شایعی را پیش میآورد از جمله بداخلاقی با سالمند، کم شدن وسایل خانه از جمله ظرف و ظروف و لباس و گوشت و مرغ از فریزر، اعتیاد پرستار، آوردن افراد غریبه به خانه، خستگی و خوابآلودگی و خیلی دیگر از موارد اینچنینی.
به گفتهی سارا، همه چیز در شرکتهای خدمات بهزیستی گل و بلبل است اما وعده و وعیدها، عکسهای خوشگل و تبلیغات آنچنانی، فقط درِ باغ سبز است.
او این ماجرا را یک داستان رنجآور و خسته کننده میخواند:
«این همه آگهی و این همه سایت خدماتی راه انداختهاند ولی خدماتشان آنقدر هم که فکر میکنیم و انتظار داریم، کامل نیست چون از طرف دولت هیچ نظارتی روی کارشان نیست.»
عباس عبادی، معاون نظام پرستاری در جلسهی کارگروه نظام پرستاری گفته است که سیاست وزارت بهداشت توسعه "هومکِر" (مراقبت در خانه) است و تاکنون ۱۰۴۹ مجوز در این زمینه نیز صادر شده و ۷۳۶ مورد آن فعال است:
«بنابراین حدود ۳۰۰ مرکز هومکِر ثبت شده اما فعالیت ندارند.»
عبادی از اتحادیهها خواسته است تا افراد غیرمتخصص را شناسایی و آنها را معرفی کنند تا برخورد لازم با آنان انجام شود:
«این متخلفان باید از طریق مراجع قانونی تنبیه شوند. هزینه این تخلفات باید بالا برود تا کسی جرأت ورود به مسائل تخصصی در حوزهی خدمات پرستاری و هومکِر را نداشته باشد.»
احساسی که از گناه عذابآورتر است
احسان به دلیل شغلی، از سه سال پیش در جزیره کیش سکونت دارد و از پدرش دور است. پدر او تنها زندگی میکند و از چند وقت قبل دچار فراموشیست. احسان میگوید:
«به گفتهی پزشکان، مغز پدرم کوچک شده و حالا عذاب وجدان دارم که چهطور او را که مثل یک کودک است، تنها بگذارم.»
به نظر احسان شرایط خانههای سالمندان هم مطلوب نیست:
«در شهرستان ما دو مرکز خصوصی هست که هر دو هم به خاطر کمبودِ منابع انسانی، خیلی تمیز و مرتب نیستند و از نظر تغذیه هم به شدت ضعیفاند. به این ترتیب تنها راه باقی مانده برای من استخدام پرستار در منزل است.»
احسان میگوید عذاب وجدان دارد و احساس گناه میکند.
نفیسه ف. که خود را شهروندی پایبند مذهب میداند، به زمانه میگوید بخشی از احساس گناهی که امثال احسان دارند محصول القائات رسانهها به مردم است:
«درست است که ما به عنوان فرزند وظایفی داریم ولی در مواقعی که از دستمان کاری برنمیآید چه کنیم؟»
نفیسه میگوید:
«تلویزیون در کلیپهایی که پخش میکند از تنهایی سالمندان حرف میزند و خیلی هم تأکید میکند که برویم سر بزنیم. در واقع باید بگویم تمرکز سیستم حاکمیتی ما با استناد به آیات واحادیث این است که مسوولیت را به گردن فرزندان بیندازد و از خودش سلب مسوولیت کند.»
او تأکید میکند که نباید گول این تبلیغات ایدئولوژیک و ارزشی را خورد:
«متأسفانه در کشور ما تعادل و توازنی وجود ندارد. هر جا به نفعشان باشد به حدیث و آیه متوسل میشوند. با این همه شعاری که میدهند آیا سالمندان بعد از بازنشستگی در امنیت هستند؟»
حسامالدین علامه، رئیس دبیرخانهی شورای ملی سالمندان در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، آماری تلخ از وضعیت فعلی سالمندان در ایران ارائه کرده است:
«تغییرات سبک زندگی و الگوی مسکن مثل آپارتماننشینی و کوچک شدن مسکن، وضعیت اشتغال زوجین در شهرهای بزرگ و وضعیت نامطلوب اقتصادی خانوادهها به دلیل تحریم و کرونا موجب شده شاهد گزارشهایی از افزایش میزان رهاشدگی سالمندان در چند سال اخیر باشیم. اکنون ظرفیت مراکز اقامتی شبانهروزی سالمندان تحت پوشش سازمان بهزیستی حدود ۲۰ هزار نفر است در حالی که نزدیک ۱۰۰ هزار نفر در نوبت پذیرش این مراکز هستند.»
به گفتهی عباس عبادی، معاون نظام پرستاری، بسیاری از پرستارانی که در منزل خدمات میدهند از تحصیلات آکادمیک برخوردار نیستند:
«در حوزهی خدمات هومکر به عنوان پیشتازان و پیشگامان هومکر حتما وظیفهی کار علمی کردن و وکیل مدافع بیمار بودن را انجام دهیم. این کار باعث حذف افراد غیرحرفهای میشود.»
به گفتهی عبادی سیستم دولتی نمیتواند برای نظارت بر همهی این مراکز ورود کند و اگر هم وارد این حوزه شود، خطر بروز فساد وجود دارد.
دولت کارت منزلت میدهد، خانوادهها هزینههای نجومی
بر اساس آمارهای ارائه شده، مجموع «بازنشستگان، از کارافتادگان و وظیفهبگیران تحت پوشش صندوق بازنشستگی کشوری» تا آغاز سال ۱۴۰۰ به یک میلیون و ۵۰۵ هزار و ۱۰۵ نفر رسیده است که از این تعداد، یک میلیون و ۲۲۰ هزار و ۹۲۶ نفر بازنشسته، ۱۳ هزار و ۴۲۱ نفر از کار افتاده و بیش از ۲۷۰ هزار نفر وظیفهبگیر هستند.
سارا میگوید:
«پدر و مادر من دبیر آموزش و پرورش بودند و بعد از ۳۰ سال بازنشسته شدند اما به جز حقوق بازنشستگی و فروشگاه تعاونی امکانات دیگری در اختیارشان نیست. شهرداری هم به آنها کارت منزلت داده که میتوانند مجانی سوار اتوبوس شوند و استخر بروند اما پدر ومادر من پای رفتن ندارند. دوران سالمندی باید دورهی لذت بردن از دستآوردهای یک عمر کار وفعالیت باشد اما در ایران اصلا اینطور نیست.»
او از حقوق پرستاران هم صحبت به میان میآورد و میگوید که چون نظارتی نیست، خدمات با حقوق دریافتی پرستاران جور در نمیآید:
«من برای پدر ومادرم با پرستاری صحبت کردم که شبی سه میلیون تومان میگرفت و خدمات پزشکی هم ارائه میداد. همکارش که کارهای معمول سالمند را انجام میداد، روزی ۸۰۰ هزار تومان میخواست.»
سند سالمندان؛ شعار و آمار یا گامی عملی برای بهتر کردن وضعیت سالمندان؟
سال گذشته سند سالمندان در قالب یک کتاب ۱۰۰ صفحهای منتشر شد که در آن تنها آمار و اهدافْ درج شده و خبری از ایدههای اجرایی نیست. در این سند که شش هدف اصلی را برجسته کرده، یک هدف با عنوان "امنیت مالی نظام حمایت از سالمندان" و نهادهایی که در این زمینه مسوول هستند مشخص شده است اما هیچ اشارهای به مراکز نگهداری از سالمندان، پرستاری در منزل، سرکشی دورهای پزشکی و مواردی از این دست نشده است.
ساناز ش. در یکی از کشورهای اسکاندیناوی زندگی میکند. او و همسرش پزشک و پرستار سالمندانند. ساناز میگوید:
«ما هر روز یک محدودهی مکانی را در شهرمان پوشش میدهیم و به سالمندان سرکشی میکنیم. عوض کردن سوند، تزریق دارو، توانبخشی و فیزیوتراپی، آرایش و پیرایش و مواردی مثل این جزو وظایف ماست و برای ما آنقدر درآمد دارد که فرزندمان هم به عنوان شغل آیندهاش به آن فکر میکند.»
ساناز تأکید میکند در کشوری که او در آن زندگی میکند به فرزندانی که از پدر و مادر سالمندشان مراقبت میکنند، حقوق ماهانه تعلق میگیرد.
ساناز میگوید که در آمریکا هم وضعیت به همین ترتیب است. او از دختر داییاش مثال میزند که برای هفتهای ۱۲ ساعت پرستاری از مادرش هزار دلار دریافت میکند.
سالمندی موفقیتآمیز
امید ر.، فیزیوتراپیست، در ترکیه به سالمندانی که در خانه بستری هستند خدمات ارائه میدهد. او به طرح تازهای بهنامِ successive aging اشاره میکند که در ترکیه به آن "باشارلی یاشلانما" گفته میشود و در واقع نوعی فرهنگسازی برای داشتن سالمندیِ موفقیتآمیز است تا افراد پیش از رسیدن به سن بالا آنقدر توانمند باشند که بتوانند از پس انجام کارهای خود و هزینههای آن برآیند:
امید میگوید:
«علاوه بر اینها شهرداری برای سالمندانِ بیماری که در بستر هستند به صورت دورهای -مثلا هر یک یا دو هفته- خدمات پرستاری و پزشکی دارد. سالمندانی هم که از حقوق بازنشستگی برخوردار نیستند، حقوق ماهانه دریافت میکنند.»
۱۸ دی ماه سال گذشته، حسامالدین علامه، رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان کشور در گفتوگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، از پنج برابر شدن بودجهی سند ملی سالمندان گفت و تأکید کرد:
«برای اجرای سند ملی سالمندان که به صورت یکپارچه در بخشهای سلامت، رفاه و حمایت اجرا خواهد شد، قطعا رقمهای بالا وجود دارد اما هنوز برنامه و پوشش حمایتی کاملی در این زمینه نداریم. ما حداقل نیاز به صد برابر شدن بودجه سالمندی دستگاهها داریم.»
این نیاز در حالیست که با وجود پنج برابر شدن بودجه، تنها ۵۰ میلیارد تومان به این کار اختصاص یافته است.
هم اکنون جمعیت سالمندان بالای ۶۰ سال ایران، بیش از ۱۰ درصد از جمعیت کشور یعنی نزدیک به هشت و نیم میلیون نفر است. از سالِ ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۸ یعنی طی ۴۳ سال، جمعیت سالمندی ایران از پنج درصد به ۱۰ درصد رسیده و سپس در یک شتاب منحصر به فرد جهانی، تنها در عرض ۲۳ سال، یعنی از ۱۳۹۸ تا ۱۴۲۰، جمعیت سالمندی از ۱۰ درصد به ۲۰ درصد خواهد رسید و استمرار این رشد، باعث عبور جمعیت سالمندان ایران از یک سوم جمعیت کشور (یعنی ۳۳ درصد) در حدود سال ۱۴۳۵ خواهد شد.
در این شرایط، امید تأکید میکند:
«با تجربهای که من از برخورد با سالمندان ترکیه دارم که از لحاظ فرهنگی از نزدیکی بیشتری به ما برخوردارند، باید بگویم حتی اگر همین الان دولت ایران برنامهای مدون در این زمینه داشته باشد و به فرض آنکه بودجهی لازم و نیز اجازهی هزینه کردنش را داشته باشد، باز هم خیلی دیر است؛ چون به زودی جمعیت سالمند از حد کنترل دولت بیشتر میشود.»
با این همه مشکل و مانع بر سر راه حمایت از سالمندان، آیا دولتی که در عادی کردن شرایط اقتصادی و هموار کردن مسیر تأمین معیشت مردم ناتوان است، میتواند کار مفیدی برای سالمندان انجام دهد؟
نظرها
نظری وجود ندارد.