یک روز از بازار تهران:
بحران تقاضا و رکود بازار
تورم بزرگ تقاضای عموم مردم را کاهش داده و بازار را راکد کرده است. باربران که با مشقت فراوان اندک درآمدی داشتند، قربانیان نخست رکود تورمی هستند و میگویند: «روزهایی که بازار خلوت است و مشتری نیست حتی نمیتوانیم شکممان را سیر کنیم. بعضی روزها از زندگی کردن سیر میشوم».
اقتصاد ایران دههها است که دچار تورم ساختاری است و در این وضعیت بخش زیادی از مزد و حقوقبگیران که در گروههای پایین درآمدی قرار دارند همواره در معرض کاهش سطح رفاه زندگیشان بودهاند. حقوق و دستمزد آنها هیچگاه متناسب با افزایش تورم سالیانه و سبد معیشت اضافه نشده و درواقع آنها هر سال فقیرتر از پیش شدهاند. در این میان سالهای پایانی دهه نود همراه با اوجگیری بحران اقتصادی ایران بود و این بحران پس از موج گسترده گرانیهای اخیر ابعادی تازه یافته است. هر روز گزارشهای مختلفی درباره روند فزاینده گرانیها در ایران منتشر میشود و نکته قابل توجه اینکه در این وضعیت بالاترین فرد اجرایی یک کشور وعده داده که بخشی از گرانیها به سال آینده موکول شدهاند و لابد «رعیت باید شکرگزار لطف ارباب هم باشند».
همین حالا هم هیچ تناسبی میان سطح دستمزدها و هزینهها وجود ندارد و بخش غالب دستمزدها صرف مسکن و خوراکِ حداقلی میشود. امروز نه فقط گروههای پایین درآمدی بلکه بخش وسیعتری از جامعه امکان هزینه کردن برای امور فرهنگی، تفریح و سرگرمی، خرید کفش و پوشاک و... ندارند و با موج گرانیهای اخیر بحران تقاضا نمود واضحتری یافته است.
بحران تقاضا در بازار پوشاک
گزارشهای رسمی و مشاهدات میدانی نشان میدهند که در چند سال اخیر توان خرید لباس و کفش سیری نزولی داشته و خرید لباس به مرور اولویتاش را برای بخشهای بیشتری از جامعه از دست داده است.
گزارشهای رسانههای رسمی در ایران و دادههای مرکز آمار نشان از افت محسوس قدرت خرید مردم در بخش پوشاک و کفش در طول دهه نود دارد:
«طبق آمارهای مرکز آمار ایران در خانوارهای شهری سهم کفش و پوشاک از سبد هزینهای خانوارها از ۴٬۲ و ۴٬۵ درصد در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ به ۳٬۱ و ۳٬۳درصد در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹رسیده است. همچنین در خانوارهای روستایی نیز سهم خرید کفش و پوشاک در سبد هزینهای خانوار از ۶٬۲ و ۶٬۳درصد در سال ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱ به ۴٬۹ و ۴٬۸درصد در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ رسیده است که معرف کاهشی بیش از یک درصد در خانوارهای شهری و نزدیک به دو درصد در خانوارهای روستایی است. بهعبارتی اگر فقط سهم روند تغییرات سهم پوشاک در سبد هزینهای خانوار را بدون توجه به ارزش حقیقی خرید کفش و پوشاک توسط خانوارهای شهری و روستایی حساب کنیم، درمجموع و بهطور میانگین ایرانیها در پایان دهه ۱۳۹۰ حدود ۲۲ درصد کمتر از اوایل دهه ۱۳۹۰ کفش و پوشاک میخرند.»
بازار پوشاک و لباس قبل از گرانیهای اخیر هم کساد بود و در هفتههای اخیر شرایط بدتر هم شده است. یکی از اعضای هیئتمدیره اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک در ماههای پایانی سال گذشته درباره رکود بیسابقه بازار پوشاک به ایسنا گفته بود:
«به طور کلی سبد کالای مردم در نوروز به شدت کوچک و پوشاک تقریباً از اولویت نوروز خارج شده است. مردم، حتی دهکهای پایین، در گذشته حداقل سالی یک بار در بهمن و اسفند پوشاک میخریدند، اما حالا این خرید هم برای بسیاری منتفی شده است. حتی لباس بچهگانه که همیشه پر رونقترین رسته در شب عید بود، امسال وضعیت خوبی ندارد.»
رئیس اتحادیه تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک تهران نیز در صحبتهایی مشابه به ایلنا گفته:
«متاسفانه به دلیل کمبود قدرت خرید، مردم اولویت اصلی را به سبد غذایی اختصاص دادهاند و پوشاک نقش پررنگی در سبد خرید خانوادهها ندارد».
مردمی که توان خرید لباس ندارند یک روی ماجرا هستند و روی دیگر مسئله به تولیدکنندگان و فروشندگان پوشاک و مشاغل غیررسمی بازار مربوط است که در معرض بحران و بیکاری قرار دارند.
اجارهها نفس بازار را هم گرفته
در بازار پوشاک و لباسِ تهران، اغلب فروشندهها عمدهفروشاند اما با کاهش تقاضا برخیشان مجبور به تکفروشی شدهاند. کاهش فروش در کنار افزایش اجارهها بسیاری از فروشندههایی که فروشگاههایشان را اجاره کردهاند با بحرانی جدی روبرو کرده است. یکی از فروشندگان لباس در بازار تهران میگوید:
«وضعیت اجارهها جوری شده که خیلیها در چند سال اخیر جمع کردند و رفتند. هرکدام هم چند کارگر داشتند که همه کارشان را از دست دادهاند. در پیکهای کرونا هر دفعه جزو مشاغل غیرضروری بودیم و مجبورمان میکردند که تعطیل کنیم و آنهایی که مغازه را اجاره کرده بودند مجبور بودند از جیب بخورند. امیدمان به بعد از کرونا بود اما در ماههای اخیر هم که بیماری کمتر شده شرایط ما اصلا به قبل از کرونا برنگشته و فروشمان از نصف هم کمتر شده است. با هزینه اجاره، مالیات، قبض آب و برق و... نمیتوان ادامه داد.»
از او درباره اعتصابهایی که اخیرا در برخی از بازارها شکل گرفته بود میپرسیم و میگوید:
«گرانیها بازار را هم خراب کرده است. همه کسانی که در بازار مغازه دارند اینطور نیست که سرمایه زیاد داشته باشند و به اصطلاح پشتشان گرم باشد. خیلیها سرمایه کمی دارند که همان را هم با وام و قرض جمع کردهاند. خیلیها مغازهها را اجاره کردهاند و در این وضعیت فقط ضرر میدهند و هزینه و درآمدها دیگر جور درنمیآید. جنسها گران شده، یعنی گران میخریم و باید گرانتر بفروشیم و قدرت خرید مردم سقوط کرده و اجارهها نجومی بالا رفتهاند و دیگر دخل و خرج خیلیها نمیخواند. در دو، سه سال اخیر خیلی از همکارهای ما میگفتند همین امروز جمع کنیم ضرر کمتری کردهایم. همین امروز که روز کاری است بعضی از همکارهای من اصلا مغازههایشان را باز نکردهاند و یعنی فروشی ندارند. بیشتر از ده سال است که در بازارم و هیچوقت مثل چند ماه اخیر بازار خلوت نبوده است.»
یکی دیگر از فروشندگان درباره خلوت بودن بازار میگوید:
«همیشه شش ماه دوم سال شلوغتر از بهار و تابستان است اما خلوت بودن این چند ماه هم سابقه نداشته است. اجارهها نفس خیلیها را بریده است. اخیرا یکی از دوستانم برای اجاره مغازهاش از من پول دستی گرفت و چک داد که چکش پاس نشده وقتی تماس گرفتم چند روز دیگر مهلت خواست.»
تهیدستان بازار
بازار فقط محل کسبوکار بازاریها و فروشندگان نیست. در حاشیه بازار تهیدستانی هم حضور دارند که مثل هر جای دیگری قربانی اصلی بحرانهای اقتصادی هستند. باربران بخشی از مشاغل غیررسمی بازارند که در سراسر بازار دیده میشوند. آنها جنسهای فروشندگان یا مشتریها را روی گاریهای چرخی یا روی دوششان حمل میکنند و بسته به میزان بار و مسافتی که طی میکنند کرایه میگیرند. مطالعات نشان میدهد که رواج کسبوکارهای غیررسمی منجر به نابرابری بیشتر میشود و در سالهای اخیر مشاغل غیررسمی رشدی چشمگیر داشتهاند.
با کساد شدن بازار و کاهش خرید و فروش، مشاغل غیررسمی بازار هم آسیب میبینند و اگر امروز نگاهی به حاشیههای بازار تهران بیندازیم، تعداد زیادی از باربرانی را میبینیم که بیکار کنار هم نشسته و منتظرند. یکی از آنها درباره شرایط کار در این روزها میگوید:
«بعضی روزها کار هست و بعضی روزها نیست. بازار این شکلییه. هیچ کار دیگهای نیست که انجام بدم وگرنه اینجا نمیموندم. روزهایی که بازار را تعطیل میکردند هیچ درآمدی نداشتیم. الان هم اوضاع کارمان خوب نیست اما راه دیگری نداریم.»
باربرهای بازار آدمهایی با سنهای مختلفاند و در میان آنها هم کودکان دیده میشود و هم افراد سنوسالدار که برای گذران زندگی مجبورند بارهای سبک و سنگین را با گاری یا روی دوش جابجا کنند. در میان آنها مهاجران افغانستانی هم حضور دارند که شرایط کاری دشوارتری دارند. معمولا فروشندهها سختتر به آنها اعتماد میکنند و باید مراقب نیروهای پلیس و شهرداری هم باشند.
یکی از باربرهایی که در گوشهای زیر سایه نشسته و منتظر است میگوید صبح تا عصر در بازار است و شبها نگهبانی میدهد و پولی هم از کار نگهبانی میگیرد. میگوید بعضی از آنها در همان بازار شب را صبح میکنند و برخی نگهبانی میدهند و بعضیها هم دستهجمعی اتاقی در گوشهای از شهر کرایه کردهاند و شبها در آنجا میخوابند.
کساد بازار فقط وضعیت فروشندهها را به خطر نینداخته و مشاغل غیررسمی بازار هم با مشکلات متعدد روبرو شدهاند. باربران کارگران روزمزدی هستند که اگر خرید و فروشی نباشد کار و درآمدی ندارند. باربری که منتظر نشسته میگوید:
«روزهایی که بازار تعطیل بود یا وقتهایی که خلوت است و مشتری نیست حتی نمیتوانیم شکممان را سیر کنیم. بعضی روزها از زندگی کردن سیر میشوم.»
نظرها
نظری وجود ندارد.