اعمال سیاستهای تبعیضآمیز نسبت به زبان مادری در کردستان ایران
کنعان مختار - حدود ١٠ درصد جمعیت ایران را کرُدزبانها تشکیل میدهند، اما زبان کُردی هنوز در ساختار سیاسی و آموزشی کشور جایگاهی ندارد. با این حال هماکنون زبان کُردی بعد از زبان فارسی، دومین زبان با بیشترین میزان نشر در ایران محسوب میشود. با تعدادی از فعالان و مدرسان زبان کردی به گفتوگو نشستم.
به گزارش خبرگزاری مهر و به نقل از وزارت ارشاد اسلامی، هماکنون زبان کُردی بعد از زبان فارسی، دومین زبان با بیشترین میزان نشر در ایران محسوب میشود. منابع آماری (٢٠١٤ میلادی) میگویند حدود ١٠ درصد جمعیت ایران را کرُدزبانها تشکیل میدهند، اما به گفتۀ فعالان فرهنگی کُرد، زبان کُردی هنوز در ساختار سیاسی و آموزشی کشور جایگاهی ندارد. گفتۀ این فعالان را میتوان در دومین گزارش جاوید رحمان، گزارشگر ویژۀ حقوق بشر سازمان ملل در ایران نیز شاهد بود. رحمان در ١٨ جولای ٢٠١٨ در دومین گزارشاش مینویسد « شمار بسیار اندکی از مقامات ارشد حکومتی کُرد هستند و زبان کُردی نیز در مدارس به طور رسمی تدریس نمیشود بلکه گروههای غیردولتی آن را تدریس می کنند.» بر طبق پیگیریهای ما، هم گزارش جاوید رحمان صحت دارد، و هم آمار وزارت فرهنگ و ارشاد از میزان نشر به زبان کُردی. فعالان و مدرسین زبان کُردی اعتقاد دارند، افزایش نشر به زبان کُردی ربطی به سیاستهای مداراطلبانه یا برنامهریزی شدۀ حکومتی ندارد و حاصل تلاش خیل عظیمی از مشتاقان به زبان مادری ست. برای واکاوی بیشتر وضعیت زبان کُردی در ایران با تعدادی از فعالان و مدرسین این حوزه به گفتوگو نشستم.
آموزشِ زبان کُردی یا آموزش با زبان کُردی
تلاش کُردها برای احقاق حقوق زبان مادری سابقۀ طولانی دارد و به قبل از انقلاب ایران برمیگردد. در دورۀ زمامداری پهلوی دوم و بعد از شکست جمهوری مهاباد ( ١٣٢٥ خورشیدی) به دستور مقامات وقت، نشر و تدریس هرگونه متنی به زبان کُردی ممنوع اعلام شد. در این دوره تنها یک یا دو نشریه با نظارت مستقیم ساواک بعضی از صفحاتشان را به کُردی منتشر میکردند. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در فصل دوم قانون اساسی و زیر عنوان اصل پانزدهم نوشته شد:
« استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.»
یکی از مدرسان زبان کُردی میگوید این اصل تنها روی کاغذ وجود دارد و هرگز در هیچ جای ایران اجرایی نشده است. وی که چند سال است زبان کُردی را به شکل آنلاین تدریس میکند در توضیح سخنانش اضافه میکند:
«مسئلهای که ما در ایران با آن درگیریم، تدریس زبان کُردی نیست. این مورد با وجود صدها مشکلی که حکومت جلوی ما گذاشته به طریق مختلف صورت خواهد گرفت، دغدغه و تلاش اصلی ما آموزش با زبان کُردیست. یعنی از همان پایههای ابتدایی دانشآموزان کُرد، و البته همه اقوام ساکن ایران، اجازه داشته باشند درسهایشان را با زبان مادری خود آموزش ببینند نه زبان دیگری. یعنی طرف اجازه داشته باشد جبر و ریاضی و علوم و معارف و غیره را با زبان مادری خوداش فرابگیرد. تدریس زبان مادری حتی در سطح مدارس مشکل خاصی را حل نمیکند، چون دانشآموز به این شیوه نمیتواند در جهان زبان مادری خود زندگی کند، درست مثل تدریس عربی یا انگلیسی میشود که طرف تنها میتواند آن را بخواند و بنویسد.»
از این مدرس دربارۀ ایجاد و تاسیس رشتۀ زبان و ادبیات کُردی در دانشگاه کردستان-سنندج سوال کردم. در بخش گروه زبان و ادبیات کُردی دانشگاه کردستان ذکر شده برای نخستین بار در سال ١٣٨٣ رشتۀ زبان و ادبیات کُردی رسماً وارد دفترچۀ انتخاب رشته شد، اما با وجود انتخاب آن از سوی پذیرفتهشدگان کنکور در آخرین لحظات از پذیرش آن ممانعت به عمل آمد، باوجود تائید شورای گسترش آموزش عالی کشور، این رشته تا سال ١٣٩٤ بار دیگر وارده دفترچۀ انتخاب رشته نشد، آیا به نظر شما تاسیس زبان و ادبیات کُردی- حداقل در یک دانشگاه- میتواند درجهت حل مشکلات زبان کُردی در ایران امیدوار کننده باشد؟ وی میگوید:
«با تاسیس رشتۀ زبان و ادبیات کُردی همه ما امیدوار بودیم که در سالها آتی موانع آموزش با زبان کُردی رفع شود، اما متاسفانه اینگونه نبود. این رشته تنها در سطح دانشگاهی، آن هم در مرزی محدود به دانشگاه کردستان، ماندگار شد. از سمتی دیگر، دولتهای روی کار از سال ١٣٩٤ تا به حال هیچ برنامهای برای اشتغال فارغالتحصیلان این رشته لحاظ نکردهاند، حتی مقطع کارشناسی ارشد این رشته در ایران وجود ندارد! دانشجو بعد از فارغالتحصیلی یا باید رشتهاش را عوض کند یا اگر بتواند برای ادامۀ آن به خارج از کشور برود. اگر آموزش با زبان کُردی در ایران مجوز داشته باشد، بخش عظیمی از این موانع رفع خواهد میشود. همین فارغالتحصیلان میتوانند در آموزش پرورش کشور یا امکان دولتی و فرهنگی جذب به اشتغال شوند.»
متاسفانه هروقت دربارۀ زبان مادری بخصوص زبان کُردی در ایران صحبت میکنیم، فوراً از سمت حکومت یا بعضی از روشنفکران فارسزبان به انگ تجزیهطلبی محکوم میشویم. این درحالیست که زبان مادری ما ربطی به تجزیهطلبی ندارد و خواستۀ برحق و حتی قانونی ماست. ما در هر ماه سال با موجی از بازداشتها و زندانی مدرسان و فعالان این حوزه روبرو میشویم که تماماً به بهانههای واهی امنیتی و سیاسی است. در حالی که اصل ماجرا زبان کُردیست. اتفاقاً وجود زبانها و قومیتهای مختلف در ایران یک فرصت است، اما سیاستهای غلط آن را تبدیل به تهدید کرده است.
یکی دیگر از فعالان این حوزه معتقد است ارادهای در ایران برای موانع تراشی در برابر زبان کُردی وجود دارد. او که به شدت سیاستهای زبانی و قومی در ایران را نقد میکند، میگوید:
«متاسفانه هروقت دربارۀ زبان مادری بخصوص زبان کُردی در ایران صحبت میکنیم، فوراً از سمت حکومت یا بعضی از روشنفکران فارسزبان به انگ تجزیهطلبی محکوم میشویم. این درحالیست که زبان مادری ما ربطی به تجزیهطلبی ندارد و خواستۀ برحق و حتی قانونی ماست. ما در هر ماه سال با موجی از بازداشتها و زندانی مدرسان و فعالان این حوزه روبرو میشویم که تماماً به بهانههای واهی امنیتی و سیاسی است. در حالی که اصل ماجرا زبان کُردیست. در تعجبم که اصلاً چرا اصل پانزدهم قانون اساسی را در متن قانون گنجاندهاند. برخلاف ادعادی حکومت، تاکید ما بیشتر از آنها بر متن قانون است. قانونی که خودشان نوشتهاند و به آن پایبند نیستند.»
این فعال در پاسخ به اجرائی نکردن اصل پانزدهم قانون اساسی اضافه میکند:
«آنچه شاهدیم، حکومت ایران نمیخواهد هیچ روایتی جز روایت خود از سیاست، حقوق بشر، جامعه، تاریخ، اقتصاد و فرهنگ وجود داشته باشد. هرچیزی باید در دستان خودش باشد. آموزش با زبان مادری برای بلوچ، کُرد، عرب، ترک، لُر و... به اعتقاد آنها میتواند خدشهای در روایت آنها ایجاد کند. شاهدیم هر فعالیت قومیتی و هویتطلبانه در ایران به شدت سرکوب میشود. دلیل این سرکوب به روایت تکبعدی حکومت از مردم ایران برمیگردد. اتفاقاً وجود زبانها و قومیتهای مختلف در ایران یک فرصت است، اما سیاستهای غلط آن را تبدیل به تهدید کرده است.»
بیگانهکردن از زبان مادری
یک نویسندۀ کُرد امتناع حکومتی از زبان کُردی را تنها محدود به آموزش با آن نمیداند. او معتقد است سیاستهای ایران جدا از مجوز ندادن به آموزش با زبان کُردی، حتی سیاستهایی را در راستای نابودی آن نیز تعریف کرده است. میپرسم در ایران شبکههای تلویزیونی، نشریه و کتابهای زیادی به زبان کُردی ارائه میشوند، آیا این نمیتواند به معنای پذیریش این زبان از سوی حکومت باشد؟ در پاسخ میگوید:
«نمیتوان به چاپ کتاب کُردی یا برنامههای شبکههای استانی اشاره کرد و از تحلیل محتوای آنها چشمپوشی کرد. همۀ این شبکهها، از صداوسیمای ایلام و کرمانشاه گرفته تا سنندج و سحر و... به جای تقویت زبان کُردی موجب تخریب آن شدهاند. به عنوان نمونه شما نمیتوانی مجری در این شبکهها پیدا کنی که بتواند کُردی درستی را صحبت کند، گفتارشان پر از واژههای فارسی و عربی و انگلیسی و ... است. این مسئله تنها در سطح واژه متوقف نمیشود بلکه به دستور زبان هم میرسد. ما میدانیم هر زبانی دستور زبان خوداش را دارد، شما نمیتوانی فارسی را با دستور زبان انگلیسی بنویسی یا صحبت کنی چون کاملاً اشتباه است. شبکههای کُردی در ایران همین کار را میکنند، کُردیی صحبت میکنند که در هیچ دستور زبانی کُردی یافت نمیشود.»
این نویسنده معتقد است حذف زبان کُردی از نظام آموزشی و سیاسی کشور، موجب تضعیف سطح نوشتاری و فرهنگی آن شده است، به طوری که حتی بین نویسندگان و روزنامهنگاران کُرد با انبوهی از غلطهای املائی و دستوری روبرو میشویم. وی در توضیح گفتههای خود اشاره میکند:
«وقتی آدم نتواند جهان را از پنجرۀ زبانی خود نظاره کند به ضرورت هم از حیث اندیشه و هم از لحاظ درک هویت خود دچار مشکل و معضل خواهد شد. تمامی نویسندگانی که امروزه در فضای ایران به کُردی قلم میزنند این زبان را در خانه یا اخیرا (نویسندگان جوان) در موسسات، آموزش دیدهاند. اما فضایی که در آن زیستهاند فضای زبان کُردی نبوده، بلکه کُردی مانند زبان دومشان بوده است، فاجعه در همین جا مشخص میشود. زبان مادری ما در ایران تبدیل به زبان دوم ما شده است. حذف این زبان از نظام آموزشی و سیاسی باعث شده خیل عظیمی از مردم کُرد درک کافی و وافی از این زبان نداشته باشند. آنها خیلی به خودشان زحمت بدهند میتواند بعضی از متون کُردی را بخوانند ولی نمیتوانند در نظام این زبان تفکر و تعقل کنند. درواقع سیاستهای حکومتی موجب بیگانگی مردم با زبان مادریشان شده است.»
زبان مادری ما در ایران تبدیل به زبان دوم ما شده است. حذف این زبان از نظام آموزشی و سیاسی باعث شده خیل عظیمی از مردم کُرد درک کافی و وافی از این زبان نداشته باشند. آنها خیلی به خودشان زحمت بدهند میتواند بعضی از متون کُردی را بخوانند ولی نمیتوانند در نظام این زبان تفکر و تعقل کنند. درواقع سیاستهای حکومتی موجب بیگانگی مردم با زبان مادریشان شده است.
از این نویسنده و پژوهشگر دربارۀ شیوۀ چنین بیگانهسازهای میپرسم. میگویم بر طبق آمار به نسبت سالهای پیشین، امروزه شاهد حضور موسسهها و مدرسینی را در زمینۀ زبان کُردی در بسیاری از شهرهای کُرد زبان، از ارومیه و مهاباد گرفته تا کرمانشاه و ایلام هستیم، آیا به نظر شما این اشخاص میتوانند دربرابر چیزی که شما بیگانهسازی مینامید مقاومت کنند؟ و اصلاً چرا حکومت به همچین موسسههای مجوز میدهد وقتی برایش مشکلساز است؟ میگوید:
«زبان مادری برای هر ملتی اساس و ریشۀ تفکر، هویت، فرهنگ و تمدن است، تا کُردزبانی وجود داشته باشد زبان کُردی هم وجود خواهد داشت. وقتی حکومت نمیتواند حکم به حذف فیزیکی تمامی کُردها بدهد، کاری میکند که خودشان از زبان مادریشان رویگردان شوند. وقتی سیاست، زبان کُردی را بهکل از بخشهای اداری و مدیریتی، آموزشی و فرهنگی حذف میکند و جز برای گفتوگوهای روزمره جایگاهی برایش قائل نمیشود کاملاً طبیعیست نوجوانی که تازه چشمش به جهان باز شده و میخواهد تجربه کسب کند، برای فردایش برنامهای داشته باشد، دانشگاه برود و کار پیدا کند، میبیند که این زبان در این سرزمین کاربردی ندارد، بنابراین از آن رویگردان میشود. در نتیجه حتی با وجود موسسهها و مدرسین زبان کُردی، باز این زبان دسته چندم تلقی میشود، چون نمیتواند هیچ کاربرد سیاسی، حقوقی و اقتصادی برایش داشته باشد. البته تلاش این معلمها ستودنی ست و نباید کارشان بیاهمیت جلوه داده شود، در نبود چنین کسانی همین مقدار کُردی صحیح هم نابود خواهد شد.»
تا کُردزبانی وجود داشته باشد زبان کُردی هم وجود خواهد داشت. وقتی حکومت نمیتواند حکم به حذف فیزیکی تمامی کُردها بدهد، کاری میکند که خودشان از زبان مادریشان رویگردان شوند. وقتی سیاست، زبان کُردی را بهکل از بخشهای اداری و مدیریتی، آموزشی و فرهنگی حذف میکند و جز برای گفتوگوهای روزمره جایگاهی برایش قائل نمیشود کاملاً طبیعیست نوجوانی که تازه چشمش به جهان باز شده و میخواهد تجربه کسب کند، برای فردایش برنامهای داشته باشد، دانشگاه برود و کار پیدا کند، میبیند که این زبان در این سرزمین کاربردی ندارد، بنابراین از آن رویگردان میشود.
اگرچه امروزه شاهد رشد نشر کتاب و مجلات به زبان کُردی، وجود شبکههای تلویزیونی کُردی زبان و موسسههای برای تدریس آن در ایران هستیم، اما همه این موارد به گفتۀ فعالان این حوزه در نظارت مستقیم حکومت قرار دارند و نمیتوانند از سیاستهای آن تخظی کنند. آمار رسمی درمورد تعداد مدرسین و یا مراکز آموزشی زبان کُردی وجود ندارد و در بسیاری موارد با تدریس غیر رسمی آن روبرویم. حکومت با برنامههای فرهنگی خود میزان شور مردم کُرد را به زبانشان کنترل میکند و آنها را به سمت زبانی سوق میدهد که نه در بدنۀ اداری و اقتصادی کشور جایگاهی دارد و نه شیوۀ صحیح این زبان به شمار میآید. به اعتقاد مدرسین و نویسندگان این حوزه، سیاستهای حکومت موجب بیگانه شدن مردم کُرد از زبان مادریشان شده است.
نظرها
mandana
بسیار خوب، باید به زبان مادری تدریس شود!، زبان رسمی کشور کجا جای دارد؟ ، شما و ما و بقیه شهروند کشور ایران هستیم، شما وقتی به جنوب ایران که اکثرا عرب هستند یا به بلوچستان و یا به لرستان بروید، به چه زبانی میخواهید با دیگران صحبت کنید؟؟ ، در این کشور که رنگین کمان زبان و لهجه میباشد! باید اینرا هم مشخص کنید! من خودم لرو هستم، ولی آیا میشود به زبان لری تدریس کرد؟؟، خت کوردی چیست؟ آن هم پارسی- عربی است؟ راستش گذشته از یک حکومت دمکراتیک و مردمی ، که ما الان نداریم، پول و بودجه و زمان بسیار هم میخواهد، تا به زبانهای مختلف ایران کتاب برای تدریس مهیا کرد! در دانشگاه به چه زبانی باید تدریس کرد ؟، دانشگاه کوریدی، بلوچی، لری، عربی؟؟، یا دانشگاه برای فارسها ، عرب ها، لرها، کردها و، و لطفا از تجربه های کشورهای دیگر هم استفاده کنید، برای مثال کشورهای افریقای و آمریکای لاتین، زبانهای اسپانیا یی، فرانسه انگلیسی حذف نشده، بلکه به عنوان Lingua franca استفاده میشود و زبان رسمی آنجا میباشند!
b.f
آموزش به زبان مادری که بعضی طلب می کنند با توجه به بافت جمعیتی و اتنولوژیک کشور عملا غیر ممکن است به جز در روستاها و شهرهای کوچک در مقطع ابتدایی. راه حل درست این مسئله آموزش زبان های بومی در کنار زبان ملی، تاسیسی فرهنگستان زبانهای ایرانی و تخصیص بودجه و ارائه سوبسید برای تقویت و ترویج زبانهای ایرانی، آزادسازی رسانه ها و امکان تاسیس رسانه های آزاد به زبانهای مختلف ، مهمتر از اینها تلاش برای فقر زدایی از مناطق پیرامونی شده ایران است که زمینه تشدید تبعیض در این مناطق است. نظام شیعی حاکم با برقراری نظام آپارتاید در کشور، از جمله و به ویژه در مناطق با اکثریت سنی، و تلاش برای تحمیل هویت حزب اللهی به تمام مردمان این سرزمین، و ایجاد و تعمیق شکافهای قومی، عملا به تضعیف همبستگی اجتماعی و اتمیزه کردن جامعه، رواج فردگرایی افسارگسیخته و انواع و اقسام قومگرایی انجامیده است. ضمن همدلی با مردمان تحت ستم مضاعف باید از همه امکانات برای تقویت همبستگی در راستای تغییر نظام تبعیض استفاده کرد.
برزو
عهد حجر که نیست دنیای تکنولوژی است. دنیا در مسیر آسان سازی و توسعه است. اجرای اصل پانزدهم کاملا راحت است. سخت می شود چون سنگ اندازی زیاد است. زبان فارسی هم کنار انگلیسی فقط زبان رسمی و اداری باشد. زبان اقوام بصورت ملت چند زبانه کاملا همه جا ارائه شود. مهم آموزش با زبان مادری است. مهم تاسیس شبکه های رادیو و تلویزیون ایالتی است. 3شبکه فارسی باشد بقیه شبکه های تلویزیون بین اقوام تقسیم شود. ایران هم می شود اتحاد جماهیر مسلمان. خلاصه نوشتم.