ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بندر بی‌سن! - وضعیت سالن‌های نمایش در مرکز استان هرمزگان

باید گفت شهری که تئاتر ندارد، فرهنگ ندارد. شهری که صحنه ندارد، آینه‌ای پیش روی خودش نمی‌بیند. بندرعباس، شهری پر از اسکله و کانتینر و تجارت و پالایشگاه و فاضلاب منتهی به دریاست. مهم‌ترین سالن تئاتر در این شهر پلاتوآفتاب است.

پشت درهای پلاتوآفتاب

ـ نیومدن؟

دوستم بود که پرسید.

ـ نیومدن

خوب به خاطر دارم. جمعه بود، بی‌هیچ حرف تازه‌ای. شب گرم و کشداری بود. زمین دم داشت و شرجی نفس‌گیر بود. با دوستم در محوطه‌ی پلاتو آفتاب، مقابل در ورودی سالن تئاتر ایستاده بودیم، منتظر. گردا گردمان را منتظران دیگری گرفته بودند. چهره‌ها، خیس عرق، زیر بار شرجی کلافه‌کننده. قرار بود اولین شب اجرا باشد. بلیط را از سایتی خریده بودیم. حدود نیم ساعتی می‌شد که از زمان مقرر آغاز تئاتر گذشته بود. یک مرتبه هم کسی آمد و بابت تاخیر، عذر خواست و گفت عوامل در حال آماده سازی‌اند و طبق معمول به مشکل فنی برخورده‌ایم و رفت. و ما ماندیم و نگاهمان که قفل شده بود به در نرده‌ای فلزی سالن که از پشت آن دری چوبی پیدا بود. به در نرده‌ای، قفلی کتابی زده بودند. زیر نور تنبل مهتابی بالا سرش، برقی فلزی داشت. دیگر صدای تماشاچیان انتظار بلند شده بود که عوامل پشت صحنه‌ی تئاتر با میله و چکش از راه رسیدند. و در مقابل دیده‌ی آن همه آدم، افتادند به جان قفل کتابی. دنگ! دنگ! و بالاخره قفل را شکستند!

البته قفل تازه‌ای را هم خریده بودند. و بعد فهمیدیم که گویا ماجرا از آن قرار بوده است که کلید آن قفل مرحوم را اداره‌کنندگان پلاتو نرسانده‌اند به بچه‌های تئاتر!

به هر حال هر جور بود وارد سالن تئاتر وارد شدیم و بیشتر صندلی‌ها هم پر شدند. بماند که همان ماجرای قفل و آدم‌ها و شکستن‌ها جالب‌تر از خود تئاتری که دیدیم از آب درآمد.

پلاتو آفتاب، واقع در کتابخانه سید احمد خمینی یک بلک باکس (black box) با ۸۰ نفر ظرفیت است. این سالن به تنهایی بار عمده‌ی نمایش‌ها را به دوش می‌کشد.

پشنگه آبی در برابر ظهر خرماپزان

 بندرعباس، مشتاق تئاتر کم نیست. تماشاچی تئاتر هم کم نیست. همه ساله، بازیگران و کارگردانان با تجربه، کلاس‌ها و دوره‌های متعدد تئاتر برگزار می‌کنند و کم نیستند تازه نفس‌های تئاتر ما. با یک دنیا شور و شوق و رویا. اما در مقابل این حجم عطش، تعداد سالن‌های تئاتر بندر از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی‌کند. پشنگه آبی در برابر ظهر خرماپزان.

وحید دهشکار، بازیگر و کارگردان جوان هرمزگانی‌ست که با بازی در نمایش «مطرب» به کارگردانی بهزاد فراهانی خوش درخشید. می‌گوید:

«اینکه بندرعباس، ظرفیت بیش از دو سه سالن را داشته باشد برایم جای سوال داشت و فکر می‌کردم که مگر چه تعداد تولید داریم. تا اینکه خودم درگیر بستن یک کار شدم. آنوقت بود که متوجه شدم این تعداد سالن به شدت کم است. و من به فضایی برای تمرین نیاز داشتم. اوایل به این شکل بود که می‌بایست هزینه‌ی سالن فرهنگسرایی را که می‌خواستم در آن تمرین کنیم بپردازم. بعد فهمیدم که می‌شود از طریق نامه‌نگاری و درخواست و اینها، سالن یکی از فرهنگسراهای احداث شده را گرفت.»

کمتر از یک ماه گذشته است از زمانی که او نمایش «تاجر لور» را در پلاتوی آفتاب به روی صحنه آورد. دهشکار درباره استانداردهای سالن نمایش در هرمزگان می‌گوید:

«در مورد استاندارد باید بگویم که به شدت از استاندارد به دور‌اند. مثلا پلاتوی آفتاب، لاقل می‌بایست سقف بلندتری داشته باشد. جایگاه تماشاچیان بیشتر شود. برای مثال برای نمایش خود ما، تعداد تماشاچی‌ها زیاد بود و ما مجبور شدیم صندلی بچینیم. یا مثلا وضعیت نور سالن‌ها به شدت بد است. اصلا نمی‌شود در طراحی نور و نورپردازی مانور داد. اینها معضلاتی ست که اگر رفع شود به کیفیت کارها کمک بزرگی می‌شود. و قسمت بعدی این است که ما همه باید با هم همکاری کنیم. اگر سالن تمرینی در اختیارمان می‌گذارند باید در حفظ و نگهداری آن کوشا باشیم. حداقل کاری که می‌توانیم بکنیم این است که آن مکان را تمیز نگه داریم. چند وقت پیش من برای تمرین به پلاتویی رفتم و آنقدر آشغال و فضله‌ی موش و دستمال کاغذی آنجا بود که حد نداشت. و هیچکس هم رسیدگی نمی‌کرد به آنجا. ما خودمان دست به کار شدیم و آنجا را تر وتمیز کردیم. کولرها را سرویس کردیم. اینها خیلی مهم‌اند. بهتر است، بودجه هایی که به سازمان‌ها تزریق می‌شود خرج شود برای همین سروسامان دادن‌ها. و به جوان‌ها میدان داده شود تا بتوانند در این فضا کار کنند.»

غول خصوصی‌سازی

در بندرعباس، سالن‌ها اندک‌اند. سالن شهید آوینی که برای برگزارای برخی کنسرت‌ها و گاهی هم برگزاری همایش‌هایی به کار گرفته می شود و برای تئاتر و نمایش عروسکی مناسب نیست.

سالن فرهنگسرای طوبی سالنی قاب عکسی با ۳۱۰ صندلی است. در این سالن لحظات درخشان کم ندیدیم. اما چه اتفاقی افتاد؟ دولت یازدهم رسید و جریان خصوصی‌سازی‌ها شدت گرفت. و حالا دیگر خوب می‌دانیم خصوصی‌سازی در مملکت ما یعنی چه. سال ۹۴ بود. جنتی، وزیر ارشاد وقت، به بندرعباس آمد. در نشستی در خصوص واگذاری فرهنگسرای طوبی گفت:

«به مدیر کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان گفته‌ایم، اگر فرهنگسرای طوبی بندرعباس قرار است واگذار بشود، نباید فشاری بر روی دوش هنرمندان با توجه به افزایش تعرفه خدمات این مکان ایجاد شود که در غیر این صورت اصراری بر واگذاری آن نداریم.»

در حالی که تعدادی از هنرمندان، همان شب در اعتراض به این واگذاری در محوطه‌ی فرهنگسرا تحصن کردند. اما معترضان حریف غول خصوصی‌سازی نشدند. فرهنگسرای طوبی با همه‌ی خاطراتش واگذار شد به بخش خصوصی، تا به جای شنیدن هیاهو و جوش و خروش اهل تئاتر و هنر، شاهد برگزاری انواع و اقسام مراسم باشد. از همایش‌های مختلف گرفته تا جشن و میتینگ جمع کردن رای برای نامزد انتخابات شورای شهر. عملا دست بچه‌های مستقل تئاتر از فرهنگسرا و سالنش کوتاه شد.

بهروز عباسی، بازیگر و کارگردان با تجربه تئاتر می‌گوید:

«سال‌هاست که فضای جدیدی برای تئاتر در بندرعباس ساخته نشده و نود درصد تولیدها در پلاتو ناایمن آفتاب اجرا می‌شود، به همین دلیل روز به روز این مکان فرسوده‌تر می‌شود. مطالبه منسجمی از طرف هنرمندان تئاتر برای ساخت پلاتویی حرفه‌ای صورت نگرفته، در صورتی که در خبرها بسیار می‌خوانیم که در تهران و دیگر شهرها، فضاهای تئاتری جدیدی در حال تاسیس است. قدرت چانه‌زنی مدیران فرهنگی در این سال‌ها بسیار کم بوده و تالار هنر بندرعباس که میلیاردها تومان خرجش شده است نیمه کاره رها مانده زیرا که حریم ۶۰ متر دریا را رعایت نکرده.»

عباسی در ادامه یادآوری می‌کند:

«سالن‌ها و پلاتوهای مناسب باعث اجراهای با کیفیت‌تری می‌شوند و به آشتی اقشار مختلف جامعه با تئاتر کمک می‌کند. با توجه به اینکه بندرعباس شهر کشیده‌ای‌ست، نیاز است که چندین پلاتو در قسمت‌های مختلف ساخته شود تا همه‌ی مردم به صورت مساوی امکان دیدن آثار را داشته باشند.»

دریغ از حتی یک سرویس بهداشتی سالم و تمیز

به بیانی دیگر در بندرعباس هیچ مکان اختصاصی برای تئاتر وجود ندارد. چیزی به نام تئاتر شهر که رویایی بیش نیست. پلاتوی آفتاب، سالنی مستعمل و نا ایمن که در آن، نشستن تماشاچیان بر کف زمین یا در راه پله به امری عادی بدل شده است. اگر در شهرهای دیگر مشکل کمبود تماشاچی وجود دارد، ما در بندر با معضل نبود صندلی و فضا‌ی کافی برای تماشاچیان مواجه‌ایم. هر چند که به هزار و یک علت، روز به روز فاصله‌ی تئاتر و مردم از همدیگر بیشتر و بیشتر می‌شود. یکی از این علت‌های بی‌شمار، همین نبود مکان مناسب برای فعالیت‌های تئاتری‌ست. مکانی مثل پلاتو آفتاب، حتی از امکانات اولیه هم محروم مانده است.  

دریغ از حتی یک سرویس بهداشتی سالم و تمیز یا دست‌کم یک نیمکت خشک و خالی که تماشاچی تا باز شدن در سالن روی آن بنشیند. هیچ فضایی در آن برای انتظار تعبیه نشده است. آن هم در بندرعباس که بیشتر اوقات هوا به شدت گرم است و شرجی بیداد می‌کند. در این شرایط، اغلب نمایش‌ها هم طبق یک رسم جا افتاده، یک قانون نانوشته با تاخیر آغاز می‌شوند.

حسین کریمی، مدیر انجمن هنرهای نمایشی استان هرمزگان می‌گوید:

«محوطه انتظار پلاتو آفتاب، سقف، سیستم خنک‌کننده و صندلی ندارد و فاقد لابی خوبی برای انتظار تماشاگران است. ما بارها این مشکلات را به مسئولین استان اعلام کرده‌ایم اما متأسفانه صدایمان به گوششان نمی‌رسد.»

کریمی در ادامه می افزاید:

«جای سؤال است که برای مسئولان استان که این‌قدر در خصوص فرهنگ و هنر حرف می‌زنند پوشاندن سقف محوطه انتظار پلاتو آفتاب خیلی دشوار است؟ مسئولانی که نمی‌توانند یک فضای فرهنگی را آماده کنند که تنها پلاتوی تخصصی برای هنرمندان و مردم است به چه دردی می‌خورند؟»

کریمی می‌گوید:

«باید فکری اساسی به حال محیط انتظار پلاتو آفتاب شود، ما به‌عنوان نمایندگان تئاتر استان، بارها اعلام کردیم که این محیط نه در شأن هنرمندان است و نه مخاطبانی که برای دیدن تئاتر می‌آیند؛ امیدوارم این بار صدای مان به مسئولان برسد.»

سعید موحدی، از پیشکسوتان تئاتر هرمزگان پیش از این در مصاحبه‌ای گفته بود:

«پلاتو آفتاب بندرعباس که مرکز ثقل اتفاقات تئاتری استان است تنها ظرفیت ۸۰ صندلی را دارد، باید پرسید آیا واقعاً بضاعت استان هرمزگان همین است؟»

  موسی عامری پور، نقاش و مجسمه سازی که طراحی صحنه‌ی ده‌ها تئاتر را به عهده داشته و بار‌ها در این پلاتو کار کرده است می‌گوید:

«الان پلاتو یه جای بی‌خوده. گفتم مثل یک سیب زمینی در اسب تورین. یک اتاق تاریک با چند تا صندلی خشک که خارهای باسنت درد می‌گیره، خشک میشی از نشستن. آخه اینجا جایی ست برای تماشا؟ما فقط یک چهار دیواری تاریک داریم همین. یک بار برای «کشند قرمز» طراحی کردم. کف زمین خاک سرخ ریخته بودم و بازیگرها با پای برهنه روی خاک‌ها راه می‌رفتند و نقش پاها روی زمین هر لحظه بیشتر می‌شد. آنقدر فحش خوردم که نگو. آخه من دارم حس کشند را در ناخودآگاه جسم و جان مخاطب فرو می‌کنم که بفهمد این بحران یعنی چی؟»

«کشند قرمز» یک پدیده دریایی‌ست که بر اثر ازدیاد انفجارگونه‌ی نوعی از جلبک‌ها و به دلیل ورود فاضلاب و آلودگی‌ها به آب اتفاق می‌افتد. عامری‌پور می‌گوید:‌

«محدودیت‌های مکان رو ما هم در تجسمی داریم و هم به شدت در نمایش. سالن‌ها را چند منظوره می‌سازند که مثلا بیشتر به کار سخنرانی بخورد تا نمایش‌های چند وجهی. یا آمده بودند وسط گالری گرمساری دو تا ستون با گچبری رومی و سر ستون‌های بازاری کار کرده بودند که مثلا خوشگل‌تر بشود. این عدم شناخت درد است جانم، درد.»

 در بندرعباس، در مکان‌های دیگری هم نمایش اجرا شده است و می‌شود. محمد سایبانی، چندی پیش، به دلیل نبود فضا، تئاتری را در سالن نامناسب سینما ستاره جنوب روی صحنه برد. این وضع بندرعباس است. به راحتی می‌توان تصور کرد که وضعیت در شهرهای دیگر استان چگونه است.

 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.