دیدگاه
جنبش «زن، زندگی، آزادی»
فرشید یزدی − جنبش «زن، زندگی، آزادی» مهمترین نشانه حکومت دینی را هدف گرفته است. حکومت اسلامی بدون نماد حجاب دیگر صبغه دینی شاخصاش را ندارد. مقابله با حجاب تیشهای به ریشه حکومت اسلامی است.
عمر جنبش «زن، زندگی، آزادی» نزدیک به یک هفته است، اما گویا همواره با ما بوده، چون انتظارش را میکشیدهایم. جنبش با واکنش به قتل فجیع و مظلومانه مهسا امینی در مدت بازداشت به دست «گشت ارشاد» آغاز و سپس روز به روز فراگیرتر و پر قدرتتر شد. از مشاهده حضور دختران و پسران جوان در سطح خیابانهای تهران و شهرستانها و دیدن ویدئوهایی که در فضای مجازی دست به دست میشود میتوان دریافت که این جنبش از دیگر جنبشهای سالهای اخیر پیوندپذیرتر و پرتوانتر است. مهمترین ویژگی آن حضور گسترده زنان و دختران جوان است.
موقعیت زنان در جمهوری اسلامی و کوششهای حکومت در انقیاد آنان که ناشی از نگاه علمای دین به زن است از یک طرف و مقاومت زنان در برابر این فشارها و محدودیتها ازطرف دیگر امروز به بزرگترین بحران حکومت تبدیل شده و حکومت را بر سر دو راهی مرگ و زندگی قرار داده است. پافشاری حکومت بر سر انگارههایی که به تدریج آنها را به قانون تبدیل کرده است و اصرار بر اینکه چرخ حکومت بر همان مدار چهل سال گذشته بچرخد نشان دهنده این امر است که سران حکومت از تحولات اجتماعی جامعه ایران در این چهل ساله غافل ماندهاند.
زمینه و ویژگی جنبش
زنان ایران امروز علیرغم محدودیتهای حکومت به راه خودشان رفتهاند و اکنون پر قدرت تر و شجاع تر از همیشه برای پیگیری مطالبات خود به خیابانها آمدهاند. و همین امر به جنبش «زن، زندگی، آزادی» هویت متفاوتی داده است. دلایل و خاصگیهای این جنبش عبارتند از:
۱- از سالها قبل رشد مطالبه گری در بین زنان در سطح جامعه ایران و نه فقط در شهرهای بزرگ بلکه حتی در شهرستانها و روستاها کاملا عیان بود و جای حیرت دارد که چگونه سردمداران حکومت و اتاقهای فکرشان بر این واقعیت چشم و گوش بسته و بر همان طبلهای قدیمی میکوبند و بجای آن که فضای بیشتری به زنان بدهند کمربندها را محکم تر و محدودیتها را افزایش میدهند. و در پاسخ به هر پرسشی، مطالبه گران را به احکام دین (البته با خوانش مرتجعترین و عقب ماندهترین علمای دین) احاله داده، عنوان میکنند: «مگر میشود از حکم خدا سرپیچی کرد». آن هم در شرایطی که در بسیاری از مواردی که به نفع سردمداران و حاضران بر سر سفره ثروت مردم است بی اعتنا به آموزههای اخلاقی و عرفی و دینی بر اموال عمومی دست درازی میکنند. و صد البته خودشان را بالاتر از چون و چرای احکام دینی میدانند.
به تعبیر آنان خدا با حیف و میل اموال عمومی، با دزدی و اختلاس، با استخدام مزدور غیرایرانی، با قتل و شکنجه، و صدها جنایت پنهان و آشکار مشکلی ندارد. اما با چند تار موی بیرون زده از روسری یا پوشیدن مانتویی کوتاه و یا با لغزیدن شالی از روی سر، تمام عرش کبریایی به لرزه در میآید و بلا نازل میکند و عقوبتی دشوار بر سر آدمیان آوار کرده و خشک و تر را میسوزاند.
بدیهی است که این دوگانگی در رفتار و کردار برای هیچ عقل سلیمی پذیرفته نیست مگر برای حقوق بگیران ستاد بی اعتبار امر به معروف و روحانیانی که به دلیل حفظ منافع و مطامع شخصی شان سمت قدرت ایستادهاند و البته مشتی مواجب بگیر دستگاه سلطانی ولایت فقیه.
زنان ایران ۴۰ سال مداوم است که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه این ظلم مضاعف را با تک تک سلول هایشان حس کرده اند، دیگر کاسه صبر و بردباری آنها لبریز شده است و حاضرند برای رهایی از همه چیز بگذرند. این همت عظیم را میشود در چشمان یکایک زنان و دخترانی که در تظاهرات حضور دارند دید.
۲- در طی سالهای بعد از انقلاب، توجه به مسایل اجتماعی به موازات مطالبه آزادی و حقوق فردی، در بین زنان و دختران ایرانی رشدی چشمگیر داشته است. تعداد زنان و دخترانی که به تحصیلات عالیه دست یافتهاند به طرز افتخارآمیزی افزایش یافته است. درصد قبول شدگان دختر در امتحانات وروردی دانشگاهها و مؤسسات عالی، علیرغم محدودیتهای اعمال شده از طرف حکومت، از ۲۰ درصد در قبل از انقلاب به بیش از ۵۵ درصد رسیده است. در سالهای اخیر کتابها و نشریات حوزه مسایل زنان بیشتر شده است. میزان مطالعه در بین زنان نسبت به مردان افزایش یافته و تعداد مترجمان و نویسندگان زن نسبت به قبل از انقلاب دهها برابر شده است. زنان امروز ایران در حوزههایی که سالها و بلکه قرنها در انحصار مردان بوده همچون اقتصاد، مدیریت، کار در ادارات، شرکتهای خصوصی و واحدهای تولیدی و خدماتی، استادی در دانشگاهها و موسسات آکادمیک، حوزههای پژوهشی و تحقیقاتی و بخصوص حوزه حفاظت از محیط زیست، حضور موثری دارند و در برخی حوزهها کفه تعادل به نفع زنان سنگین تر شده است. بدیهی است که حضور در فعالیتهای اجتماعی، میزان کنشگران زن را چندین برابر کرده است.
۳- گرچه زنان ایران امروز بسیار موثرتر و پرتوان تر از قبل در عرصه اجتماعی ظاهر شده اند، اما حکومت بر این واقعیت چشم بسته و بدلیل همان انگارههای واپسگرایانه، عمداً مانع حضور زنان در عرصه جامعه و همچنین جذب زنان در بازار کار میشود آنچنانکه درصد بیکاری در افراد دارای تحصیلات عالی حدود ۳۰ درصد است اما درصد بیکاری زنان دارای تحصیلات عالی بالای ۵۰ درصد است. یعنی برای بیش از نیمی از زنان و دختران دارای تحصیلات عالی هیچ فرصت شغلی وجود ندارد.
از دیگر خاصگیهای این جنبش، جوان بودن مطالبه گران است. متوسط سنی اغلب شرکت کنندگان بین بیست تا بیست و پنج سال است. جوانانی که فارغ از هرگونه دغدغه و محافظه کاری با شجاعت تمام به خیابانها آمدهاند.
اراده به نافرمانی و تغییر
واقعیت این است که در سالهای پس از انقلاب و حاکم شدن سیاست «النصر بالرعب» در سطح خیابانها، حکومت همیشه علیه شهروندان خودش در موضع تهاجم بوده و همین امر عملا موجب ناامن شدن خیابانها و فضاهای عمومی برای دختران و پسران جوان شده است. واکنش طبیعی خانواده در مقابل این تهاجم، حمایت و مراقبت هرچه بیشتر از جوانان بوده است. به عبارت روشن تر خانوادهها مجبور شدهاند که رفت و آمد و مراودات جوانان را کنترل کرده و به نوعی اعمال سلطه کنند تا از آنان در مقابل هجوم پلیس و نیروهای بسیجی و سایر عوامل حکومت حمایت کنند. این اعمال سلطه ناخواسته توسط خانواده ها، روند استقلال جوانان و نوجوانان از خانواده را کند کرده و حضور مستقل آنان در فعالیتهای اجتماعی را به تاخیر انداخته و به موازات آن نه تنها مسئولیت والدین بلکه اختیارات آنها را افزایش داده است. فقط در ایران میتوان شاهد چنین صحنههایی بود که دختری ۲۵ ساله همراه با پدرش در مصاحبه استخدامی حاضر شود. فقط درایران دختر یا پسری دانشجو را پدر و مادر به دانشگاه برده و برمی گردانند. فقط در ایران حضور دختران دانشجو در یک فعالیت گروهی، منوط به آوردن رضایت نامه کتبی از والدین است.
اما این روزها در رفتار دختران و پسران جوان و واکنشهای آنان در تظاهرات، و در مقابله با نیروهای امنیتی، اراده به نافرمانی، اراده به تغییر و بی اعتنایی به فرمانهای بازدارنده و سلطه جویانه را میتوان دید. گویی این نسل جدید و به اصطلاح دهه هشتادی از جنم دیگری هستند. دوستی همین امروز میگفت که سه دختر خیلی جوان را دیده که بدون شال و روسری از خیابان انقلاب میگذشتند و مردی از سر خیرخواهی به آنان هشدار میدهد که کمی جلوتردر حاشیه میدان نیروهای ضد شورش ایستادهاند و بهتر است مراقب باشند. اما یکی از دختران در پاسخ او شانه بالا انداخته و میگوید ما دیروز شش نفر بودیم. سه نفرمان را دیروز گرفتهاند. حداکثر ما را هم میگیرند.
این اراده به نافرمانی و گردن نگذاشتن به دستورات حکومتی که با نیروهای ضد شورش و خشن، و با تجهیزات کامل سرکوب خیابانها را قرق کرده است تا هیچ تجمعی شکل نگیرد و اگر گرفت با شدت تمام سرکوب شود، نه تنها ستودنی است بلکه نشان از تغییر نگاه و تغییر موضع دختران و زنانی دارد که عزمی جدی برای پیگیری مطالبات خود تا فتح آخرین سنگر دارند. به همین دلیل میتوان پیش بینی کرد که این صدا به آسانی خاموشی نخواهد گرفت.
شعارها
شاید مهمترین خاصگی جنبش «زن، زندگی، آزادی» شعارهای سرداده شده در آن است. شعارهای هرجنبشی، از دو جنبه قابل توجه است. در وهله نخست بازگو کننده دلیل برآمدن جنبش است، فریادی علیه محدودیتها و آنچه مردم را به خیابان کشانده است. و در وهله بعد بیان کننده آرمانهای جنبش است. به عبارت دیگر هم مبین نفی وضع موجود است و هم مطالبه وضع مطلوب. شعارهایی مثل «نه به حجاب اجباری»، «مرگ بر دیکتاتور»، «جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم» و... از شعارهای دال بر نفی وضع موجود است و شعار «زن، زندگی، آزادی» یا «رهایی حق ماست، قدرت ما جمع ماست» از شعارهایی است که وضعیت مطلوب تظاهر کنندگان را ترسیم میکند.
نکته بسیار پراهمیت در این تظاهرات عدم وجود شعاری در حمایت از سلطنت و یا بقول سلطنت طلبان «مشروطه خواهی» بود. نه تنها شعار «رضا شاه روحت شاد» شنیده نشد بلکه برعکس شعاری که بسیار تکرار شد این بود: «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر». فقدان چنین صدایی مبین آن است که برعکس مدعاهای تلویزیونهای فارسی زبان خارج از کشور و خبرنگاران قبلا اصلاح طلب، که اکنون در زیر پرچم سلطنت طلبان گرد آمدهاند، نسل جوان تبلیغات آنان در باره دوران طلایی شاه را باور ندارد.
آشکارا به نظر میرسد جنبش اخیر و خیزش پیشین، خیزش آبان ۹۸ مطالبات و تأکیدهای متفاوتی دارند. اولین هدف جنبش «زن، زندگی، آزادی» کسب آزادی است و از این رو برای طبقه متوسط هم جذابیت خاصی دارد. حرکت جاری، رهایی از سلطه حکومت جمهوری اسلامی را بر هر مطالبه دیگری مقدم میداند. جنبش آبان ۹۸ خشم یک باره فوران کرده طبقات فرودست بود. این قضاوت در مورد آن شده که پیش از مطالبه آزادی ودموکراسی نگران معاش بود. جنبش «زن، زندگی، آزادی» مهمترین نشانه حکومت دینی را هدف گرفته است. حکومت اسلامی بدون نماد حجاب دیگر صبغه دینی شاخصاش را ندارد. مقابله با حجاب تیشهای به ریشه حکومت اسلامی است. به همین دلیل میتوان پیش بینی کرد که حکومت مثل همیشه راه سرکوب را برگزیند. حکومتی که بیش از چهل سال از حجاب زنان برای خود حصاری حصین ساخته است و خود را حکومتی مذهبی و نماینده تام الاختیار خدا بر روی زمین میداند به آسانی این سنگر را واگذار نخواهد کرد. و باز به همین دلیل میتوان پیش بینی کرد که تداوم این جنبش در نهایت به امحای حکومت اسلامی خواهد انجامید. درخواست بازشناسی حقوق زنان، بزرگداشت زندگی و مطالبه آزادی از حکومتی ضد زن و تقدیس کننده مرگ و تحدید کننده هرگونه آزادی دقیقترین و زیباترین عنوانی است که به این جنبش داده شده است.
نظرها
نظری وجود ندارد.