از خودسوزی تا روسریسوزی
تقدیم به خاطرهی هما دارابی
بهاره علمی ــ جنبشی پیشرو که در صدد بازپسگیری گذشته نیست، رویایی دارد و در پی فتح آینده است.
این بار فرق میکند
مبرهن است که حکومت قصد شنیدن صدای مردم را ندارد و شنیدن این صدا را عقبنشینی تلقی میکند. برای حکومتی برآمده از انقلاب چه شکستی بالاتر از این؟ شاید بیش از هر چیز، خصلت یکدندگی و سلطهجویی و استبداد حکومت برآمده از ساختار مردانهی آن و گفتمان مردسالارانهی حاکم بر جامعه است. مهمترین نشانهاش هم آن است که حکومت بههیچوجه نگران تهی شدن دین از حقانیت نیست. تنها در پی نگه داشتن مظاهر آن است، مظاهری که موجودیت خود را به آن گره زده. حوزه حتی دیگر خروجی چشمگیری ندارد.
خصلت مردانه به شکلی تاریخی، همواره با نوعی خودشیفتگی شکننده و عاری از اعتماد به نفس گره خورده. مردان، بی هیچ توجیه منطقی، مطاع بودهاند و زنان مطیع. کوچکترین شکل تخطی یا حتی عدم تأیید، بنا به خصلت آن مرد خاص، میتوانسته شدیدترین پیامد را برای زن داشته باشد. هنوز در اخبار میشنویم که زنی به دلایل بیاهمیتی چون تأخیر در آماده کردن غذا تعذیب و شکنجه میشود. حکومتهای مبتنی بر فرد، چه حکومت دینی چه سلطنت، بیش از هر چیز خصلت مردسالارانه دارند و هر اقدامی خارج از نظم موجود گویی بدن حاکم را نشانه رفته و شدیدترین تعذیبها و پیامدها را در پی دارد. بیدلیل نیست جمهوری اسلامی هر مطالبهای را نوعی حمله به خود تلقی میکند و مقابل مردم صفآرایی میکند. چراکه خودشیفتگی شکنندهاش با کوچکترین مخالفتی تحریک میشود. چراکه در ناخودآگاهش میداند که قدرتش نه ذاتی که در اثر سلطه بر بدنهای مطیع است.
مردسالاری قدرت و سلطهاش را با انقیاد زن و در دست گرفتن اختیار بدن او تثبیت کرده. و خطرناکترین چیزی که قدرتش را تهدید میکند آن است که زن اختیار بدنش را در دست بگیرد.
از محرکهای اصلی انقلاب مشروطه فروختن زنان و دختران قوچان به ترکمنان بود. بر سر منبرها فریاد وا ناموسا سر دادند. ناموس مرد شیعهی ایرانی به ازای پولی که باید به حکام محلی برای مالیات پرداخته میشد به بیگانگان سنی فروخته شده بود. بعدتر در روزهای منتهی به مشروطه زنی حجابش را بر سر چوب زد که آن علمایی که حکم حجاب من را دادهاند در قم بست نشستهاند و باید به تهران برگردند و بار دیگر فریاد واناموسا سر داده شد. بعدتر، در جریان کشف حجاب رضاشاهی، این سلطه شکل دیگری یافت و حجاب به زور از سر زنان برداشته و کشیده شد. البته که کشف حجاب خاستگاهی زنانه و ضد سلطه داشت، اما پدر ایران مدرن این حرکت زنان را مصادره و تبدیل به فرمانی پدرسالارانه کرد. اما این بار فرق میکند.
زن، زندگی، آزادی
دو تصویر را در یاد بیاورید:
یک: در تظاهرات ضد حجاب اجباری در اسفند پنجاهوهفت، بر سقف مینیبوسی در خیابان انقلاب، ملیحه نیکجومند در حال بحث با یک روحانی، اکثریت قریببهاتفاق شرکتکنندگان زناند.
دو: ویدا موحد، بر جعبهی تقسیم برق در خیابان انقلاب، آرام و بیصدا روسریاش را بر سر چوب زده. مردانی بیاعتنا به او در تصویر دیده میشوند.
مقایسه کنید با تصاویر این روزها. دختری در میدان ولیعصر روی کاپوت ماشینی ایستاده، روسریاش را آتش زده و دستانش را همچون بالهای پرندهای از هم باز کرده. زنان و مردان احاطه و تشویقش میکنند. دخترانی در ساری میچرخند و میرقصند و روسریها را در آتش میاندازند. و زنان و مردانی حلقه زدهاند و تشویق میکنند. زنی در کرمان، بالای سکویی، روسریاش را در هوا میچرخاند و زنان و مردانی تشویقش میکنند. مردان و زنانی در خیابان راه میروند و شعار میدهند «زن، زندگی، آزادی» و زنان روسریهاشان را در هوا میچرخانند.
بله، این بار فرق میکنند. زنان تنها نیستند و مردانی همراهیشان میکنند. مردانی که تنگ شدن دایرهی پدرسالاری آنها را هم خفه کرده، مردانی که از پدر عبور کردهاند. زنان از همیشه شجاعترند. میداندار مبارزهاند و روسریهایشان را آتش میزنند؛ دقت کنید! نه خودشان را که روسریهایشان را.
چه بسیار زنانی که در انقیاد پدر/مردسالاری به خفگی رسیدهاند و در تنهایی خودشان را به آتش کشیدهاند. خودسوزی شدیدترین نشان خشمهای تلنبارشده است. یادمان نمیرود هما دارابی، در اعتراض به حجاب اجباری، در اسفند هفتادودو در میدان تجریش خودسوزی کرد. حالا این خشم تاریخی و جمعی در سایهی تحقیر و سرکوب هرروزهی جمهوری اسلامی چنان فربه شده که دارد زنجیرها را میساید؛ روسریها را.
این بار فرق میکند چراکه معترضان با تکیه بر شعار «زن زندگی آزادی» ساختار مردسالار را نشانه گرفتهاند. برخلاف همیشه این شعار نه سلبی که ایجابی است و میتواند جنبش را به جنبشی مطالبهگر و آرمانخواه بدل کند. اینبار فقط رهایی از جمهوری اسلامی هدف نیست، دیگر هیچ پدری تاب آورده نمیشود و مردم شعار میدهند «نه شاه میخوایم نه رهبر». این بار زنان نه تن خود که زنجیرهاشان را هدف گرفتهاند و این میتواند نشانی جدی از پوستاندازی جامعه و رهایی از الگوهای پیشین در خود داشته باشد.
جنبشی پیشرو که در صدد بازپسگیری گذشته نیست، رویایی دارد و در پی فتح آینده است.
نظرها
mashang
اعتصاب_عمومی را به عنوان ابزار فشاری بسیار کارآمد به چرخهای سرکوب، دزدی و مفتخوری حاکمان تحمیل کنیم