دیدگاه
لحظهی بزرگ آزادی
ف. دشتی − یک چیز مسلم است: کف خیابان دیگر به راحتی فریب نخواهد خورد و احتمالا هرگز به کسی که از طرف حاکمیت صحبت کند اعتماد نخواهد کرد.
چقدر این جوانان شگفت انگیز هستند! هنوز بسیاری از ما آنها را با کنجکاوی، هیجان و امیدواری تماشا میکنیم. ما با آنها هستیم، ما پشت آنها هستیم. ما نمیخواهیم ویرانههای روحهای تاریک و امیدهای اخته شده مان بر آنها سایه افکند. پس در برابرشان فقط سکوت اختیار کنیم و درکنارشان باشیم، شانه به شانه شان. خواهیم دید این واحهی همبستگی که وسط کویر سبز کرده اند، چقدر گسترش مییابد، تا کجا گسترش مییابد. ما در تمام این سالهای قیام در پی قیام، منتظر این لحظهی بزرگ بودیم. جنّی که شیشه اش اش را ترک کرده است، در کوچه و خیابان صدها هزار گل کاشته، و دیگر در حاشیه و گوشه و کنار گم نمیشود تا دوباره شاهدی بر یک آیین اعتراف مخوف و مخفیانه باشد. وقتی گزمگان دولتی در روز روشن ژینا را کشتند، با دستپاچگی مثل همیشه از یک چاله تا چالهی لجنِ دروغ دیگر درافتادند.
یک چیز مسلم است: کف خیابان دیگر به راحتی فریب نخواهد خورد و احتمالا هرگز به کسی که از طرف حاکمیت صحبت کند اعتماد نخواهد کرد. این یک ناباوری مقدس و هیجان انگیز است!
این ناباوری نه تنها حاکمان امروزی، بلکه انواع مختلف «اپوزیسیون» را نیز تحت فشار قرار خواهد داد: خودتان را با مطالبات ما میزان کنید، وگرنه همان طور که مسعود کیمیایی گفت، باید که: پاشنه ورکشید.
جوانان در این یک هفته چه چیزی در مقابلشان پیدا کردند؟ حتا توصیف مختصر آن وحشتناک است:
- ماموران امنیتی که به راحتی میتوانند هرکه را دیدند بی محابا له و لورده کنند. تمام کوچههای شهرها را در دودِ گاز اشک آور غرق کنند، گلولههای ساچمهای و حالا بیشتر جنگی به مردم شلیک کنند، آنها را بکشند، کور کنند، تا درون خانههایی که آنان را پناه داده اند، تعقیب کنند، انگار که به دنبال قاتلان طفلان مسلم باشند، اما همه چیز نشان میدهد که خود حارثاند. همانسان پر کین، همانسان کور ذهن.
- فرماندهای که میگوید پلیسی که مردم را میکشد، «حماسه میآفریند».
- تلویزیونها و روزنامههای کاملا آماده برای لاپوشانی حقیقت، پر از دروغ و رذالت، تنها برای نشستن سر سفرهی غارت برای چند صباح دیگر.
- سازمان نفاق که با نفرت و کینه به جوانان حمله میکند و به خاطر اقتدار ملایان و نظامیان به انواع تبلیغات سیاه روی میآورد.
- درست مانند این سازمان تبلیغاتی، اصلاح طلبان یا اصولگرایانی که ادعای دینداری میکنند اما دائما دروغ میگویند، و از یکدیگر برای اثبات خلافِ اصلِ«اسلام اخلاق حسنه است» سبقت میگیرند.
- تهدید به این که: "اگر بخواهیم، میتوانیم حمام خون به پا کنیم و همهی شما را نابود کنیم". "ما به سختی مومنان را هنوز در خانه نگه میداریم."
اما وقایع به صورتی پیش رفت و میرود که دستگاه سرکوب هرگز چنین محاسبه نکرده بود. وقتی پدران و مادران کشته شدگانِ شبهای اخیر اعلام کردند تا سرنگونی حاکمیت جمهوری اسلامی در خیابان میمانند، این به بقیهی مردم کمک کرد تا یاد بگیرند که با وجود ترسهایشان در کنار آنان بمانند.
این همه چیز نیست: مردم اثرات پالایشگرانهی روح جمعی و همبستگی را چشیدند. هرکس خودش را در دیگری پیدا میکند، و تمام آن روح ملانکولیک و افسردهای که پنج دهه است این حاکمیت به انحای مختلف سعی در تقویتش میکند، بخار میشود و به جای آن سرزندگی و هیجانِ رسیدن به فردا درونشان را پر میکند: «زن، زندگی، آزادی» کلید رمز این انرژی حیات بخش است.
مدت زیادی است که هیچ رویایی ندیدهام. حالا، با هراس اجازه میدهم رویایی به من نزدیک شود: "این تازه آغاز است..." ما تنها شاهد مقاومت نیستیم. این نسل، حاکمیت جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشته است. میداند که مشکل این یا آن شخص نیست. ریشه را پیدا کرده و آن را نشانه رفته است.
انقلابی که شعارش «زن، زندگی، آزادی» است، آن پانزده درصد دیگر را نیز سرانجام رستگار خواهد کرد.
حسّ آزادی مانند شجاعت مسری است.
نظرها
نظری وجود ندارد.