فروپاشی پروپاگاندای سینمای ایران با کشف حجاب زنان بازیگر
نزهت بادی ــ حرکت چند زن بازیگر در برداشتن روسری از این جهت مهم است که شکاف میان مردم و بازیگران را کم میکند و میتواند آغازگر پیوستن زنان بازیگر به جنبش اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری در ایران باشد.
از همان ماههای آغازین پس از انقلاب که اعتراضات زنان علیه حجاب اجباری شکل میگیرد، کارمندان تلویزیون و بازیگران سینما نیز بخشی از زنان مخالف حجاب اجباری در تظاهرات و تجمعات را تشکیل میدهند. یکی از مهمترین عکسهای مربوط به تظاهرات اعتراضی علیه حجاب اجباری در روز جهانی زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ که هنگامه گلستان ثبت کرده و به سندی اجتماعی سیاسی بدل شده است، زنی را مقابل یک معمم نشان میدهد که انگشتش را به سوی او گرفته است و با او مجادله میکند. این زن شیده رحمانی که با نام ملیحه نیکجومند شناخته میشود، زن بازیگر سینمای ایران است.
او در گفتوگو با لیلی نیکونظر در رادیو زمانه از آن روز تاریخی تعریف میکند:
«از چند روز قبل اراذل و اوباش ریخته بودند و در خیابانها شعار «یا روسری یا توسری» را میدادند. پونز روی پیشانی دختران جوان میکوبیدند. هنوز حجاب قانونی و اجباری نشده بود، اما درگیری میان زنان و چماقداران بود.» او پس از انقلاب مثل همه بازیگران زن دیگر مجبور به رعایت حجاب در سینما شد. خودش در این باره می گوید «حجاب در مملکت قانون شد. مثل همه مجبور بودم. اگر به خودم بود، مثل همیشه بودم. مثل قبلها. موهایم را می بستم و ساده ساده حرکت می کردم.»
حکومت پس از انقلاب با اخراج زنان بازیگر سینما از مراکز فرهنگی و هنری، ممنوعالکار کردن و تشکیل پروندههای امنیتی، اقدام به حذف آنان از سینما میکند. محمد بهشتی، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، که از افراد تأثیرگذار در آن دوران به حساب میآید، در این زمینه میگوید:
«این جماعت توبه کردند. ما هم پذیرفتیم که در ایران بمانند و کار کنند. اما بعد دیدیم مگر میشود که مخاطب سینما تک تک فیلمهای قبلی آنها را از یاد ببرد؟ به همین خاطر مجبور شدیم تمام مصادیق سینمای قبل از انقلاب را پاک کنیم و درنهایت تصمیم این شد که این افراد کار نکنند.»
نتیجه چنین تصمیمی، حذف مهمترین بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب مثل فروزان، ایرن، نوری کسایی، روشنک صدر، طوطی سلیمی، گوگوش، پوری بنایی، فرزانه تاییدی، شهره آغداشلو و مری اپیک است و از آن فهرست طولانی زنان فعال در سینما، فقط بازیگرانی همچون پروانه معصومی، شهلا ریاحی، حمیده خیراّبادی، فخری خوروش، جمیله شیخی و مهین شهابی شانس ادامه کار را پیدا میکنند و با رعایت حجاب میتوانند به حیات هنری شان ادامه دهند.
از سال ۵۷ تا ۶۳ که قانون حجاب تصویب میشود، حجاب در سینمای ایران نیز مثل جامعه بلاتکلیف است. بااینحال، هرچند هیچ قانون آشکار و معینی برای رعایت حجاب در سینما وجود ندارد، اما فیلمها به خاطر عدم رعایت حجاب دچار ممیزی و سانسور شدید میشوند. در این دوره فیلمهای چریکه تارا، مرگ یزدگرد و باشو غریبه کوچک ساخته بهرام بیضایی به خاطر نوع پوشش سوسن تسلیمی و خط قرمز ساخته مسعود کیمیایی به خاطر بیحجابی فریماه فرجامی توقیف میشوند. بخشی از انواع محدودیتها را میتوان در دستورالعملهایی که به سوسن تسلیمی هنگام بازی در فیلم مادیان ابلاغ میشود، دریافت.
به او میگویند لباسهایش رنگارنگ نباشد، تصویرش باید ملایم شود. تارهای موی سرش بیرون نزند، جلب توجه نکند و وقتی با بازیگر مرد مقابل حرف میزند، مستقیم توی چشمش نگاه نکند. انواع فشارها و محدودیتها و ممنوعیتها آنقدر زیاد میشود که ادامه فعالیت برای سوسن تسلیمی را ناممکن میکند و او مجبور میشود ایران را ترک کند. حکومت با سوءاستفاده از فضای جنگ در دهه شصت، موفق میشود حجاب را در سینما عادیسازی کند و بعد از آن هرچند گاهی فیلمسازانی تلاش میکنند تا راههایی برای گریز از ممیزی حجاب در فیلمهایشان بیابند اما رعایت حجاب زنان بازیگر همچنان در سینمای ایران به عنوان اصل پذیرفتهشده باقی میماند. در هیچ سینمایی جز ایران، طبیعی نیست که زنان با حجاب جلوی مردان خانواده خود ظاهر شوند، با حجاب حمام بروند، با حجاب لباس عروسی بپوشند، با حجاب در اتاق خوابشان بخوابند و با حجاب در خانههای خود زندگی کنند. چنین مسئله غیرعادی در طول چهل سال به عنوان یک امر عادی درمیآید و از سوی همه فیلمسازان پذیرفته میشود.
درحالیکه از همان روزهای نخست پس از انقلاب تاکنون شاهد نافرمانی مدنی و مقاومت زنان جامعه در برابر حجاب اجباری هستیم، اما در سینمای ایران به جز موارد اندکی، کمتر فیلمی را میبینیم که حجاب را به چالش بکشد و با جریان مبارزه زنان در جامعه همراه شود. در طول این سالها هرگاه فیلمسازی هم تلاش میکند تا به شکلی از ممیزی حجاب بگذرد، فیلمش دچار سانسور و توقیف میشود. بخش زیادی از فیلمهای توقیفی سینمای ایران مربوط به آثاری میشود که به دلیل پوشش بازیگران امکان اکران را از دست داده است. از این موارد میتوان به فیلم کاناپه ساخته کیانوش عیاری به دلیل استفاده از کلاهگیس و فیلم قاتل وحشی ساخته حمید نعمت الله به دلیل تراشیدن موی سر به عنوان نمونههای اخیر اشاره کرد.
نظارت بر حجاب زنان بازیگر در زندگی شخصی
اما حساسیت نسبت به حجاب زنان بازیگر فقط محدود به فیلمهای روی پرده سینما باقی نمیماند و حتی زندگی شخصی آنها را نیز در بر میگیرد و بارها زنان بازیگر به دلیل عدم رعایت حجاب مطلوب حکومت در برنامههای اکران خصوصی فیلمها، جشنوارههای داخلی و خارجی و حتی حضورشان در فضاهای مجازی بازخواست میشوند. این دخالتها و نظارتها بر پوشش زنان بازیگر نه فقط از سوی وزارت ارشاد و معاونت سینمایی، بلکه از سوی نمایندگان مجلس، فرماندهان نیروی انتظامی، رسانههای اصولگرا و نهادهای مذهبی صورت میگیرد. در چنین وضعیتی حجاب اجباری که در قالب قانون نیز ظلم و تبعیض علیه زنان بازیگر به حساب میآید، تحت تأثیر اعمال سلیقه نهادها و افراد مختلف به شکل افراطیتری به زنان تحمیل میشود و هر کسی به خودش اجازه میدهد تا درباره نحوه پوشش زنان بازیگر تعیین تکلیف کند.
جنجالیترین اظهارنظر درباره بازیگران زن توسط فرج الله سلحشور در مهر ماه سال ۱۳۹۰ در واکنش به حضور احتمالی آنجلینا جولی در یک فیلم ایرانی مطرح میشود و او میگوید:
«سینمای ایران فاحشهخانه است. مگر صبح تا شب عکسهای هنرمندان چاپ نمیشود. وقتی زنهای ما افتخارشان این است که عکسهای خود را به صورت نیمه عریان در اینترنت بگذارند، یعنی خودشان یک پا آنجلینا جولی هستند و سینمای ایران باید هم برای ادامه فعایت خود فاحشه بینالمللی بیاورد.»
یکی از رویدادهای مهم دیگر انتقاد معاون فرمانده نیروی انتظامی از نحوه پوشش لیلا حاتمی در شصت و پنجمین جشنواره کن در خرداد سال ۱۳۹۱ است. بهمن کارگر در مراسم افتتاحیه «باشگاه خبرنگاران پلیس و انجمن سینمایی پلیس» میگوید: «اینکه هنرپیشه زنی در جشنواره کن و یا دیگر جشنوارهها با یک لباس بد و مستهجن و حجاب نامناسب ظاهر شود و با مرد نامحرم دست دهد، الگو میشود و این رفتار کجای انقلابی است که ما انجام دادهایم.»
یکی از بحث برانگیزترین واکنشهای دیگر در سالهای اخیر، حواشی پیرامون نحوه پوشش بازیگران و مهمانان زن در مراسم اکران فیلم مسخرهباز در مهرماه سال ۱۳۹۸است که بعضی از نمایندگان مجلس از احضار عباس صالحی، وزیر ارشاد دوره حسن روحانی به مجلس برای پاسخگویی سخن میگویند و صادق طباطبایینژاد، نایب رئیس دوم کمیسیون فرهنگی مجلس، تشکیل شورایی به نام «چهرهها و سلبریتیها» را مطرح میکند که بر نحوه پوشش سینماگران در مراسم و برنامههای سینمایی نظارت داشته باشد. به دنبال اعتراض نمایندگان و رسانههای اصولگرا، وزارت ارشاد نیز از تدوین آییننامهای برای تعیین نحوه لباس پوشیدن بازیگران خبر میدهد. در این میان متین ستوده بیش از بقیه بازیگران مورد بازخواست قرار میگیرد و حتی به دادسرای ارشاد تهران احضار و درنهایت مجبور به عذرخواهی میشود.
همچنین در آذرماه سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۹ تشکل و نهاد مذهبی در قم از بازیگران زن سینمای ایران به دلیل بدحجابی در فضای مجازی به دادسرای قم شکایت میکنند و میگویند «درحالیکه با جستجویی کوچک در صفحات رسمی بسیاری از بازیگران زن سینما و تلویزیون به وفور به تصاویری برخورد میکنیم که شامل مواردی از قبیل: توهین به مقدسات دینی و امر ضروری حجاب، معلوم بودن مقداری از سینه و گردن و استفاده از کلاه لبهدار و وسایل تزیینی مثل گل سر بجای روسری، پوشیدن لباسهای تنگ و چسبان و معلوم بودن برجستگیهای بدن، پوشیدن شلوارک، شلوارهای پاره و ساپورت رنگ بدن، پوشیدن لباس آستین کوتاه، پوشیدن مانتوهای شیشهای، انتشار فیلم و تصاویر خلاف عفت و اخلاق عمومی، تحریک و ترغیب افراد به ارتکاب جرم منافی عفت، اهانت به مقدسات اسلام میشود.» آنها مدعی میشوند که این عکسها و تصاویر باعث ضرر معنوی به آنها شده و آنان از انس با خدا محروم کرده و تأثیرات منفی در روابط حسنه زن و شوهر داشته و عفت عمومی را جریحهدار کرده است.
اخیرا نیز حضور بازیگران و عوامل فیلم برادران لیلا ساخته سعید روستایی در هفتاد و پنجمین جشنواره کن با اعتراضات رسانههای ارزشی مواجه میشود و روزنامه کیهان با حمله به ترانه علیدوستی و زر امیرابراهیمی، آنها را «جرثومه های فساد در جشنواره کن» می نامد و مینویسد «برخی بازیگرها که ادعای روشنفکری هم دارند، با پوششی غیرمتعارف و خلاف شأن بانوی ایرانی بر فرش قرمز کن حضور یافتند.» کیهان بوسه نوید محمدزاده و فرشته حسینی در جشنواره را رفتاری خلاف حجب و حیای انسان ایرانی می نامد و اظهار میکند «بازیگران و فیلمسازان حاضر در جشنواره با پوشش، اظهارات و رفتارهای مشمئزکننده و دور از شأن هنرمند ایرانی، آبروی خود را بردند.» بعد از آن محمد خزاعی، رئیس سازمان سینمایی از ممنوعالکاری بازیگران و سینماگران حاضر در جشنواره کن خبر میدهد.
کشف حجاب زنان بازیگر در اعتراض به قتل مهسا امینی
بسیاری از زنان بازیگر مثل بسیاری از زنان جامعه در زندگی خصوصی خود به حجاب پایبند نیستند اما به اجبار آن را نه فقط در سینما، بلکه در عرصه عمومی نیز رعایت می کنند. اما حالا پس از قتل مهسا امینی، زن جوانی که توسط گشت ارشاد کشته شد، تعدادی از زنان بازیگر همچون کتایون ریاحی، شبنم فرشادجو، شیوا ابراهیمی و مریم بوبانی حجاب خود را برداشتهاند تا به حجاب اجباری که سالهاست به آنها و همه زنان ایرانی تحمیل میشود، اعتراض کنند. کتایون ریاحی، اولین بازیگری است که در واکنش به فاجعه مهسا امینی، عکس بیحجاب خود را در صفحه اینستاگرامش منتشر میکند و می نویسد:
«در سوگ زنان ایران زمین.» او درباره برداشتن حجاب خود در گفتوگو با اینترنشنال مطرح میکند که «کشف حجاب برای کسی است که قبلا باحجاب بوده است. اما من هیچ وقت باحجاب نبودهام و اکنون فقط حقیقت را نشان میدهم. سالهاست ما را به عنوان باحجاب نشان میدهند اما این حقیقت ندارد. دروغ بس است.»
شبنم فرشادجو نیز با انتشار عکس بیحجاب خود در صفحه اینستاگرامش از بازیگری در سینمای ایران خداحافظی میکند و مینویسد: «مهم نیست کجای جهانم. مهم اینه که عاشق وطنم هستم و دیگر به عنوان بازیگر در ایران کار نخواهم کرد.» مریم بوبانی هم عکس سیاه و سفیدی از خود با موی بافتهاش منتشر میکند و مینویسد «چهل و چند سال رنج، رنگی به موهایم نگذاشته اما همین سپیدی را از اجبار روسری میرهانم، به احترام و برای همراهی با همه. »
شیوا ابراهیمی نیز با انتشار عکس بی حجابش از ترس و اجبار سخن میگوید و در صفحه ایسنتاگرامش مینویسد «من یک زن ایرانیم که سالها بود از سر اجبار و ترس روسری به سر داشتم ولی هیچوقت به خواست خودم نبوده و نخواهد بود. این در جواب کسی است که به دروغ گفته زنان ایرانی خودشان به عنوان یک امر خودجوش حجاب را رعایت می کنند و کسی به آنها تکلیف نکرده است.» سخنان شیوا ابراهیمی در واکنش به حرف ابراهیم رئیسی در گفتگویش با شبکه CBS در سفرش به نیویورک است که میگوید:
«صدها سال مردم این مرز و بوم با حجاب، عفت و با رعایت حریمهای لازم زندگی کردهاند. این موضوع مربوط به این ۴۰ سال هم نیست. شما اگر تاریخ ملت ایران را درست مطالعه کنید، میبینید که سالها و قرنها زنان ما با اخلاق عفیفانه زندگی کردهاند و این موضوع مربوط به الان نیست. الان هم این روحیه را مردم عزیز ما و زنان و دختران ما دارند و لذا زنان در ایران به عنوان یک امر خودجوش حجاب را رعایت می کنند. اصلا کسی به آنها یاد نداده و تکلیف شخصی هم نکرده، بلکه خودشان را مقید می دانند. »
این ساختارشکنی جسورانه زنان بازیگر در شرایطی است که پیشتر معاون اجتماعی پلیس فتا در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۹، کشف حجاب در فضای مجازی را جرم اعلام میکند و میگوید: «هیچ تفاوتی میان جرایم در فضای مجازی و واقعیت وجود ندارد و هر امری که موجب تشویش اذهان عمومی میشود، قطعا با آن برخورد خواهد شد و پلیس در این رابطه با جدیت عمل می کند. »
در شهریور سال ۱۴۰۱، دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر نیز در واکنش به کارزارهای اعتراضی به حجاب اجباری، مطرح میکند هر وقت سلبریتیها را در ون گشت ارشاد نشان دادید، بدحجابها میفهمند موضوع حجاب مهم است. هاشمی گلپایگانی با طرح دستگیری زنان بازیگر در جشنواره فیلم فجر توسط گشت ارشاد می گوید:
«کجای جشنواره فجر به جشنواره انقلاب میخورد؟ این سلبریتی هایی که اگر در خیابان حضور داشتند، گشت ارشاد به آنها تذکر میداد. خب پلیس اقتدار نشان دهد و در همان جشنواره فجر دستگیرشان کند.»
اهمیت و ارزش کشف حجاب زنان بازیگر
حکومت از همان روزهای نخست به دنبال سینمای برآمده از ایدئولوژی مذهبی و سیاسی خود است و تلاش میکند با پاکسازی بازیگران قبل از انقلاب و اجبار حجاب به بازیگران تازه، تصویری جعلی، تحریفشده و وارونه از زن ایرانی پیش چشم مخاطبان داخلی و خارجی بسازد که گویی در رعایت حجاب هیچ اجباری وجود ندارد و زنان بهراحتی آن را در زندگی خود پذیرفتهاند. ازاینرو ارزش کار این زنان بازیگر که حجابشان را برداشتند، در خرق عادت است. در اینکه همه آنچه در این سالها عادی وانمود شده، بهناگه غیرعادی و غریب میشود و یک پرسش بزرگ در ذهن همه شکل میگیرد: «چرا در تمام این سالها ما نباید این تصویر واقعی از زنان بازیگر را بر پرده سینما میدیدیم؟ حالا که دیدیم، چه اتفاقی افتاد؟ کدام کانون خانواده فروپاشید و کدام جامعه به فساد فحشا کشید؟» این زنان بازیگر که سالها با حجاب پیش چشم مخاطبان بودند، با کشف حجاب ناگهانیشان پروپاگاندای چهل ساله حکومت را پوچ و بیاثر میکنند و نشان میدهند که سرکوب و سانسور تا وقتی ترسناک است که در برابرش تسلیم شویم. وقتی به آن تن ندهیم، حقیر و ناچیز میشود.
جدا از تأثیر الهامبخشی که حرکت این زنان میتواند بر مردم داشته باشد، همین نمایش ظاهرا ساده چند تار مو، تلویزیون و سینمای ایران را به مخاطره میاندازد و وزارت ارشاد و صداوسیما، امکان پخش تعداد زیادی از فیلمها و سریالها با حضور این زنان را از دست میدهد. پیشتر نیز با کشف حجاب زنان بازیگر دیگر در خارج از ایران، خسارات زیادی به نهادهای حوکتی تلویزیونی و سینمایی زده شده بود. در واقع هر زن بازیگری که روسریاش را برمی دارد، فقط مسیر زندگی و حرفه خودش را تغییر نمیدهد. بلکه بر سرنوشت تلویزیون و سینما نیز تأثیر میگذارد و مسیر تازه ای را می گشاید. حکومت میکوشد با ممنوعالکاری و ممنوع التصویری این زنان بازیگر به سرکوب آنها دست بزند اما راهی که آنها پیش روی سینما گشودند، غیرقابل بازگشت است و حقیقتی را از پشت سالها دروغ و اجبار افشا کردند که دیگر قابل پنهان کردن نیست.
با وجودی که از همان آغاز انقلاب و اجباری شدن حجاب، زنان بازیگر همپای زنان دیگر در اعتراضات حضور دارند اما بهتدریج شکاف و گسستی میان زنان جامعه و زنان بازیگر به وجود میآید و زنان بازیگر از جریان مبارزات مردمی عقب میمانند و درحالیکه زنان دیگر برای اعتراض به حجاب اجباری به زندان میافتند، توسط گشت ارشاد کتک میخورند و تحقیر میشوند، زنان بازیگر قدمی برای تغییر وضعیت موجود برنمیدارند و برای حفظ و بقای فعالیت سینماییشان به سرکوب و سانسور تن میدهند. حرکت این چند زن بازیگر از این جهت مهم است که این شکاف میان مردم و بازیگران را کم میکند و میتواند آغازگر پیوستن زنان بازیگر به جنبش اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری در ایران باشد. زن جوانی به خاطر موی بافتهاش کشته میشود تا زن سالمندی بتواند موی سفید بافتهاش را پس از چهل و چند سال آزاد کند. این پیوند باید حفظ شود و تداوم بیاید تا روزی که تصویر زنان در سینما با همان ظاهر واقعیشان در زندگی روزمره به نمایش درآید.
نظرها
mashang
گماشتهء امورخارجهء خلافت نظامی شیعه به تقلید از جیمی کارتر ایران را جزیره ثبات خوانده اما طوفان اعتراضها به شدت ادامه دارد. مطابق آمار رسمی تعداد قربانیان به ۴۱ نفر رسیده و ظاهرا هزار و ۲۰۰ نفر از معترضان بازداشت شدهاند.
mashang
تازیانه “حجاب” و سرکوب و منفعت قوانین خودساخته دربرابر ربودن ثروت و دسترنج های کار این جامعه ست.
mashang
اسلام عزیز سوخت بری، تن فروشی، کولبری، عضو فروشی وخودکشی های بیسابقه و دهها مشقت را به “حوزه کار و معیشت” ارتقا و رسمیت داده ست
mashang
خدعه یا حیلهء اسلامی یعنی اسم پلیس شریعت و گشت ارعاب یا گشتاپو را « ارشاد » گذاشتن،که خلق نداند دشمنش کیست!