ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سرگردان در انبوه خبرها؛ چه باید کرد؟

نینا وباب ــ تصاویر به سرعت نشر و بازنشر می‌یابند. در چنین فرایندی، اطلاعاتِ متن اصلی از دست می‌رود و ما توانایی خود برای شناسایی منبع را از دست می‌دهیم. در دوران «پسا حقیقت»، تصاویر چه نقشی ایفا می‌کنند؟ راستی‌آزمایی آنها یعنی چه؟

خبرها قطره‌چکانی‌اند؛ گزاره‌ای مطرح و پیوسته بر آن افزوده می‌شود. دختر جوان در بازداشت گشت ارشاد سکته کرد، پلیس در اینباره توضیح داد، تصویر مهسا امینی در بیمارستان، مهسا امینی درگذشت، خشونت گشت ارشاد، مهسا امینی براثر ضربه به سر کشته شد و این گزاره‌ها تا بی‌نهایت ادامه می‌یابد، کما آنکه نام مهسا (ژینا) به نمادی تبدیل شد و آتش اعتراض‌ها را برافروخت.

حالا دیگر، نبردِ سفت و سختی میان انقلابیون و آپاراتوسِ خبری حکومت در گرفته است: تصاویر ثبت‌شده از اعتراض‌ها با خروارها خبرهای جعلی و تفسیرهای مطلوب حکومت یا دیگر گروه‌های سیاسی آمیخته می‌شود، ما را سردرگم و فرسوده می‌کند و برای لحظه‌هایی فضا چنان مسموم می‌شود که بدن‌ها را به مرگ مغزی دچار می‌کند.

تصاویر به سرعت از رسانه‌های اجتماعی و جریان‌های سنتی فراتر می‌روند، دگرگون می‌شوند و به صورت گسترده بازنشر می‌یابند. در چنین فرایندی، اطلاعاتِ متن اصلی از دست می‌رود و ما توانایی خود برای شناسایی منبع، و به تبع آن، چارچوب‌بندی تفسیر بر اساس آن را از دست می‌دهیم؛ یک نوع حیرانی و سرگشتگی جمعی.  

افزون بر این، رسانه‌ها نیز که در تلاش برای بقا در انقلاب آنلاین هستند، به‌طور فزاینده‌ای در باب آنچه مخاطبانشان می‌خواهند، داستان‌سرایی می‌کنند، دیدگاه‌های حزبی را تداوم می‌بخشند و در نتیجه آنها را که در جست‌وجوی حقیقت هستند، سردرگم می‌کنند.

اهمیت یک تصویر نیز نه با مدت زمان ماندگاری آن در حافظه‌ی جمعی، بلکه با سرعت انتشار و تعداد افراد سنجیده می‌شود. ویروسی شد؟ این ویروس ترک‌مان می‌کند تا روز بعد ویروس دیگری جایگزین‌اش شود. عکس‌ها و خبرها حالا به سرعت مصرف می‌شوند؛ نگاه کنید، فوراً مرور کنید، نگاه کنید، فوراً مرور کنید.  

با این اوصاف، ما به چه چیزی می‌توانیم اعتماد کنیم؟ این رودخانه‌ی متورم و خیانت‌بارِ اطلاعات، ما را ملزم می‌کند تا همه چیز را زیر سوال ببریم. فرآیند پرسشگری، رویارویی ما با هر نوع تصویری را نامطئن می‌سازد. وامانده در ورطه‌ی راستی‌آزمایی، هر نمادی متزلزل می‌شود و از بین می‌رود.

در دوران «پسا حقیقت»، تصاویر چه نقشی ایفا می‌کنند؟ زمانی که حتی شواهد مستند ازسوی صاحبان قدرت تکذیب می‌شود یا مورد مناقشه قرار می‌گیرد، جایی که دسترسی به اطلاعات کنترل می‌شود، جایی که سرریزِ اطلاعات ما را رنج می‌دهد و فضای اطلاعاتی آشفته و به شهری جنگ‌زده می‌ماند.

در جست‌وجوی حقیقت

اما انسان تمایل شکست‌ناپذیری دارد که به خود اجازه ‌دهد فریب بخورد و وقتی راپسودیست افسانه‌های حماسی به او می‌گوید که گویی واقعی هستند یا وقتی بازیگر تئاتْر شاهانه‌تر از هر پادشاه واقعی رفتار می‌کند، گویی از خوشحالی مسحور می‌شود. نیچه

روزگاری بود که گفته می‌شد تصویر هرگز دروغ نمی‌گوید و باید به عکس‌ها اعتماد کرد. حالا اما انباشته در اطلاعات، که اغلب آن دیداری است، تلاش می‌کنیم تا دیدگاه‌های شخصی و حرفه‌ای در باب دنیای خود را درک کنیم. روزنامه‌نگاری نیز به طور فزاینده‌ای بواسطه‌ی اولویت‌های دیداری هدایت می‌شود؛ این اکولوژی دیجیتالی پیچیده و ناهموار، سوالات چالش‌برانگیزی را پیش روی ما گذاشته است.

در انبوه تصاویر، برخی به سرعت نماد می‌شوند و توانایی آن را می‌یابند که افکار عمومی را حول خود بسیج کنند. درمقابل، حکومت نیز با دستکاری اخبار و تصاویر تلاش می‌کند تا این نیروی نمادین را خلع سلاح کند. نحوه‌ی استفاده سیاستمداران، دولت‌ها و دیگران از اطلاعات برای اهداف مورد نظر خود، محیطی را دامن می‌زند که «پساحقیقت» نامیده می‌شود؛ تابعی از جریان اطلاعاتی گیج‌کننده. افزون بر این، پژوهشگران معتقدند که افراد در شبکه‌های اجتماعی به سمت اطلاعاتی گرایش دارند که باورهای قبلی آنها را تایید ‌کند و از اطلاعاتی که این باورها را زیر سوال می‌برد دوری می‌کنند.

پس حقیقت چیست؟ نیچه باور داشت که قوانین زبانی، قوانین حقیقت را نیز ارائه می‌کنند، چراکه زبان تقابلی مرتباً معتبر و واجب از چیزها ابداع می‌کند و بواسطه‌ی آن، تضاد میان حقیقت و دروغ سرچشمه می‌گیرد. بنابراین، این تخصیص‌های دلخواه و تمایزات دلخواه در زبان است که تقابل حقیقت و دروغ را به وجود می‌آورد. نیچه در مقاله‌ی مهم خود «در باب حقیقت و دروغ در مفهومی غیراخلاقی» در این باره می‌گوید:

ما معتقدیم وقتی از درختان، رنگ‌ها، برف و گل‌ها صحبت می کنیم، چیزی در مورد خود چیزها می‌دانیم، اما چیزی جز استعاره برای چیزها نداریم – استعاره‌هایی که به هیچ‌وجه با موجودات اصلی مطابقت ندارند… هر کلمه بلافاصله به یک مفهوم تبدیل می‌شود و هر مفهومی از معاد‌ل‌سازی نابرابر ما سرچشمه می‌گیرد. هیچ برگی به طور کامل برابر با دیگری نیست، و مفهوم «برگ» از طریق انتزاع دلخواه از این تفاوت‌های فردی، از طریق فراموشی تمایزات شکل می‌گیرد. و این ایده را به وجود می‌آورد که ممکن است در طبیعت چیزی غیر از برگ‌ها وجود داشته باشد که «برگ» باشد، نوعی فُرم اصلی که … از پس آن همه‌ی برگ‌ها به شکلی غیرحرفه‌ای نسخه‌برداری شده‌‌اند.

نیچه همین استدلال را در باب صداقت بکار می‌برد و تاکید می‌کند که ما چیزی از کیفیت شبیه‌به ذاتِ «صداقت» نمی‌دانیم. به باور نیچه، انسان صرفاً کنش‌های متعدد فردی و متفاوت را می‌شناسد،‌ اما با حذف این تفاوت‌ها، آن را یکسان می‌شمارد و از آنها یک qualitas occulta [کیفیت پنهان] با نام «صداقت» تقطیر می‌کند.

پس حقیقت چیست؟ نیچه می‌نویسد:

لشکری متحرک از استعاره‌ها، کنایه‌ها و انسان‌سازی‌ها - به طور خلاصه، مجموعه‌ای از روابط انسانی که از نظر شاعرانه و بلاغی تقویت شده، جابه‌جا شده و آراسته شده و پس از استفاده‌ی طولانی مردمی استوار، متعارف و واجب به نظر می‌رسد… راستگو بودن به معنای استفاده از استعاره‌های مرسوم است.

حقیقت همچنین امری «امن، کامل، بی‌نهایت، منظم و بدون هیچ شکافی» تعبیر شده است و حتی کشفیات علمی نیز در هماهنگی با یکدیگر و نه درتضاد هم قرار داده شده‌اند. نیچه و فیلسوفان هم‌نظر با او اما این تصویر ثابت و قطعی از حقیقت را زیر سوال می‌برند و یادآور می‌شوند که این بنای مفهومی تقلیدی از روابط زمانی، مکانی و عددی در حوزه‌ی استعاره است چراکه در اصل این زبان است که بر ساخت مفاهیم کار می‌کند و حقایق واقعی هرگز به‌طور قانع‌کننده‌ای صادق نیستند.

با این اوصاف، حقیقت در دستان سیاست‌مداران، سازمان‌ها، گروه‌ها و طبقات و ملیت‌های گوناگون، جنبه‌های متعدد فریب، خودفریبی، تصویرسازی، ایدئولوژی‌سازی و «غیرواقعی‌سازی» (Defactualization که هانا آرنت به کار می‌برد) را به خود می‌گیرد. حقیقت در زبان شکل می‌گیرد و با استفاده از زبان به حیات خود ادامه می‌دهد یا به چیزی دیگر تبدیل می‌شود. به همین خاطر مهم است که در مواجهه با خبرهای جعلی و نادرست، مساله‌ی زبان و کارکرد ایدئولوژیک آن را در نظر گرفت.

اخبار جعلی؛ تفسیرهای مطلوب

اخباری جعلی خوانده می‌شوند که عمداً و به طور قابل تاییدی نادرست هستند و قادرند که خوانندگان را گمراه سازند. سد‌ه‌هاست که راستی‌آزمایی ازجمله ابزار مقابله با اخبار جعلی بوده است و حالا نیز رسانه‌های خبری تلاش می‌کنند تا هر ادعایی را پس از راستی‌آزمایی منتشر کنند. راستی‌آزمایی راه‌حل کارآمدی برای اثبات حقایق هستند، اما این توانایی را ندارد که رابطه‌ی میان ساختارهای اعتقادی موجود و اخبار گزارش‌شده را زیر سؤال ببرد. بنابراین، در جلوگیری از تصمیم مخاطب برای پذیرش یا رد گزارش‌های خبر بی‌اثر خواهد بود.

پژوهشگران حوزه‌ی رسانه‌ هشدار می‌دهند که اصلاح اطلاعات نادرست لزوماً منجر به تغییر در باورهای اساسی نخواهد شد و تکرار مستقیم درو‌غ‌ها، با وجود رد آن دروغ‌ها، می‌تواند اثرات مضری بر جامعه بگذارد چراکه برداشت‌های نادرست لزوماً مبتنی بر اطلاعات نادرست نیستند. تحقیقات همچنین نشان می‌دهند که اطلاعات نادرست اثرات شناختی بلندمدتی از خود برجای می‌گذارند درحالی که اصلاح این اطلاعات معمولا اثری کوتاه‌مدت دارند.

مطالعات در عین حال یادآور می‌شوند که افراد تمایل دارند اطلاعاتی را به خاطر بسپارند که باورهای قبلی‌شان را تایید کند و از پذیرفتن اطلاعاتی که این باورها را به چالش می‌کشند، اجتناب می‌کنند. افزون بر این، کاربران شبکه‌های اجتماعی عموماً برای سرگرمی، ارتباط با دوستان یا لذت‌های روزمره‌ی دیگر از  این شبکه‌ها استفاده می‌کنند و به همین دلیل مستعد آن هستند که بازنمایی‌های «مطلوب» واقعیت را به تصویرهای «واقعی» واقعیت ترجیح دهند.

اخبار جعلی اساساً مبتنی بر مفهوم حقایق نادرست شکل می‌گیرد. در شبکه‌های اجتماعی اما با مساله‌ی دیگری به نام اسپین (spin‌) نیز روبرو هستیم که عبارت است از یک تفسیر خاص، به ویژه تفسیر مطلوب، یک سوءگیری با هدف ایجاد یک برداشت مطلوب (یا گاهی اوقات، نامطلوب) در هنگام ارائه به عموم.

هدف اسپین و اخبار جعلی اغلب گمراه کردن یا ایجاد ابهام در ذهن خوانندگان است، اسپین اما در این میان، این هدف را با ظرافت بیشتری دنبال می‌کند. اسپین، بر خلاف اخبار جعلی، می‌تواند در گزاره‌های واقعی واقع شود، اما شهرت خود را از تمایل خود به کاربرد فریبکارانه یا دستکاری این حقایق به دست می‌آورد.

در مواجهه با اسپین‌ها، ابزارها و رویکردهای راستی‌آزمایی ناکارآمد خواهند بود، چراکه مساله‌ی اصلی در این میان، نه جعلِ دروغ که کاربرد نادرست واقعیت است. برای مثال، اسپین ممکن است برای ایجاد احساسات مثبت یا منفی در مخاطب طراحی شود، یا مخاطب را نسبت به خط مشی، موقعیت یا فردی خاص متمایل کند.

این خبر را در نظر بگیرید: «نوجوان ارومیه‌ای در اعتراضات فوت نکرده،‌ سگ گازش گرفته بود». پلیس این ادعا را چند روز پس از انتشار خبر کشته شدن این نوجوان در اعتراض‌ها اعلام کرد. نمونه‌ای بارز از یک خبر جعلی که قصد دارد بی‌هیچ ظرافتی مخاطب را گمراه کند. سگ خیابانی که از جمله‌های بدن‌های سرکوب شده در ایران به شمار می‌رود، مسئول مرگ یک نوجوان شناخته شده است.

حالا به این خبر نگاه کنید: «پشت پرده مرگ نیکا شاکرمی چه بود؟ تلاش برای کشته‌سازی» حکومت با انتشار گزارش‌های تلویزیونی، اعتراف اجباری و صدها گزارش خبری و توییت تلاش کرد که قتل یک دختر نوجوان را خودکشی عنوان کند. سلسله خبرهای منتشر شده درباب این موضوع به گفتمان‌های آشکار و پنهان بسیاری آراسته بود.

برهان رتوریک (بلاغی) در مقابل برهان دیالکتیک

ریشه‌های مواجهه با اخبار جعلی و تفسیرهای یکنجانبه را می‌توان در مفهوم‌سازی یونانی از دانش جست‌وجو کرد؛ تقابل دوکسا (Doxa) و اپیستمه/معرفت (Episteme). یونانیان، باور و نظر مشترکی را که پذیرفته و درست تلقی می‌شد، دوکسا می‌نامیدند. اپیستمه اما حقایق و واقعیت‌هایی بودند که علمی به حساب می‌آمدند. ارسطو، براساس این تقسیم‌بندی، استدلال‌(برهان‌)های مبتنی بر حقیقت را اثبات‌ها (demonstrations‌‌) نامید و مدعی شد که مقدمات بواسطه‌ی استنتاج قیاسی، ضرورتاً نتیجه را در پی دارند. اثبات‌ها از این رو که به ادعاهای حقیقی وابسته بودند، روش دیالکتیکی استدلال را فراهم کردند که در پی آن، اختلاف‌ها بواسطه‌ی ارزیابی منطقی ادعاهای حقیقی برطرف می‌شد.

استدلال دیالکتیکی بر قواعد دقیقا تعرف‌شدهْ تاکید می‌کند و رویکردی ذاتاً انتزاعی و نظری دارد. به همین دلیل بر اصول جهانی بدون در نظر گرفتن شرایط خاص هر منطقه و محدودیت‌های آن تکیه می‌کند. این نوع استدلال همچنین بیشتر بر رابطه میان بدیل‌های گزاره‌ای متمرکز است و رابطه‌ی میان گزاره‌ها و مخاطب را در نظر نمی‌گیرد. بنابراین دیالکتیک بیشتر با «عقل» (reason) سر و کار دارد، صرفاً جذابیت عقلانی یک استدلال (لوگوس) را در نظر می‌گیرد و در نتیجه، زبانِ بسته، دقیق، فنی و ساده‌ای دارد.

در مواجهه با اخبار جعلی، رسانه‌ها عموماً استدلال دیالکتیکی را به کار می‌برند و با بهره‌گیری از اصول عقلانی قویْ مبنای واقعی خبرها را ارزیابی می‌کنند. هدف، در این رویکرد، آن است که با تقطیر و جداسازی «واقعیت‌های» یک داستان از جنبه‌های غیرعقلانی آن، صداقت و راستی خبر مشخص شود. چنین  رویکردی بارها در راستی‌‌آزمایی‌های رسانه‌های فارسی زبان مشاهده شده است. برای مقابله با سناریوهای مطرح شده در رسانه‌های حکومتی، روزنامه‌نگاران و رسانه‌ها اغلب تلاش می‌کنند که جنبه‌های غیرعقلانی و غیرمنطقی خبر را نشان دهند تا خبر جعلی رد و حقیقت آشکار شود. مثال‌ها متعددند: یک معترض کشته می‌شود، رسانه‌های حکومتی در گزارش‌ها و توییت‌های متعدد، روایت‌های جدیدی بر خبر منتشر‌شده می‌افزایند و کشته شدن را رد می‌کنند. درمقابل، اصول جهانیِ روزنامه‌نگاری که مبتنی بر استدلال دیالکتیکی و منطقی است، در رسانه‌ها به کار گرفته می‌شود تا حقیقت آشکار شود. در این میان آنچه فراموش می‌شود گفتمان‌ها و ایدئولوژی مستتر در گزارش‌های جعلی و تفسیرهای نادرست است.

مورد نیکا شاکرمی را در نظر بگیرید. در گزارش‌های حکومتی گفتمان‌های متعددی مستتر است تا مخاطب را قانع کند که مرگ نیکا نه قتل که خودکشی بوده است. گفتمان‌هایی که با تمرکز بر ماهیت ضد زن، ضد آزادی، توتالیتر و عقلانی جامعه تلاش می‌کنند تا مخاطب را در بحبوحه‌ی دگرگونی‌های انقلابی به باورهای پیشین خود بازگرداند.

در مواجهه با اخبار نادرست اما رویکرد دیگری را نیز می‌توان در نظر گرفت: رتوریک (بلاغت). استدلال رتوریک نه بر حقیقت که بر قدرت اقناع تمرکز می‌کند و به همین دلیل، بیش از آنکه به بررسی گزاره‌ها بپردازد، معقول بودن این گزاره‌ها را نسبت به مخاطب در نظر می‌گیرد. در واقع، بر خلاف رویکرد انتزاعی یا نظری دیالکتیک که بر اصول جهانی متمرکز است و جزئیات و شرایط خاص هر پدیده را نادیده می گیرد، بررسی‌های بلاغی جزئیات محلی یک استدلال را بررسی می‌کند.

در حالی که دیالکتیک صرفا بر تفکرات پیشین و عقلانی تاکید می‌کند، تمرکزِ نظریه‌ی‌ بلاغی (rhetoric) بر اقناع، فضایی را برای گنجاندن و برجسته کردن نقش مَنِش (ethos‌) و تاثر (pathos) ایجاد می‌کند. بدین‌ترتیب، ایده‌ها و اعتقادات هدایت کننده و شکل‌دهنده‌ی یک جامعه، ملت یا ایدئولوژی و تأثیر آنها بر احساسات، رفتارها و حتی اخلاقیات مخاطب مورد توجه قرار می‌گیرد. افزون بر این، رتوریکْ جذبه‌های انگیزشی و سبک زبانی را در اشکال استنتاجی بررسی می‌کند و به محتوای گزاره‌ای منطق جان می‌بخشد. چنین رویکردی  در بررسی فریب‌های خبری مجهزتر عمل می‌کند. به زبان دیگر، شاید حق با شما باشد، اما همچنان نیاز دارید که دیگران را متقاعد کنید،‌ در غیراینصورت شما مقصر شناخته خواهید شد، چراکه حقیقت در زبان زاده می‌شود و در زبان شکل می‌گیرد.

مایکل لف، پژوهشگر رتوریک در این باره می‌گوید: دیالکتیک برای آنکه بتواند موقعیت‌های کُنشِ خود را تعریف و محصور کند به رتوریک (بلاغت) وابسته است. به گفته‌ی او، زمانی که توافقات قطعی ازطریق توالی استنتاجی حاصل نمی‌شود، رتوریک این توانایی را دارد که حصارهای محلی و مشروط را فراهم کند. خبرهای جعلی و تفسیرهای نادرستْ انباشته از گفتمان‌‌هایی است که در مذاکره‌ی پیوسته با اعتماد عمومی و ترحم و تاثر قرار دارند و به همین دلیل، به کارگیری ابزارهای دیالکتیکی در بررسی حقایق و واقعیت کافی نخواهد بود چراکه بافتارهای محلی در این فرآیند در نظر گرفته نمی‌شود. اگرچه واقعیت‌ها (facts) اساس یک گفتمان به شمار می‌روند، این احتمال را اما باید در نظر گرفت که خطرِ اخبار جعلی در انحراف آن از «واقعیت» نباشد، بلکه از جذابیت متقاعدکننده‌ای برخوردار باشد که بر اساس توافق با باورهای از قبل موجود در یک گروه اجتماعی خاص شکل گرفته‌اند.

درمقابل، یک لنز بلاغی این توانایی را دارد که به جنبه‌های متقاعدکننده‌ی یک خبر در رابطه با مخاطب خاص آن بپردازد. بنابراین، به جای بررسی درستی یک خبر، ابزار بلاغی نقشه‌ای از استدلال‌های گوناگون را فراهم می‌کند و سطوح مختلف آن را در گفتمان مذکور نشان می‌دهد. مورد نیکا شاکرمی را بار دیگر در نظر بگیرید. تنها در صورتی می‌توان خبرهای نادرست حکومت در این باره را بی‌اثر کرد که گفتما‌ن‌های ضد زن و ایدئولوژیک مستتر در گزارش‌ها آشکار شود.

راستی‌آزمایی را همچنین می‌توان با بررسی مغلطه‌های رتوریک مستحکم کرد که برخی از آنها عبارت‌اند از: استفاده از احساسات به منظور انحراف حواس مخاطب از حقایق، استفاده از شواهد واقعی اما گمراه‌کننده یا نامرتبط به منظور تایید نتیجه‌ی دلخواه، تایید یک ادعا با توجه به محبوبیت و باور جمعی، حمله به منشاء یک ادعا به جای پرداختن به محتوای آن و مغالطه‌ی توسل به شخص که در آن گوینده به جای پرداختن به اصل بحث، به شخصیت، انگیزه یا برخی ویژگی‌های شخص استدلال‌کننده حمله می‌کند.

راستی‌آزمایی زمانی به نتیجه می‌رسد که مخاطب را درگیر کند. به این معنی که سطوح پایبندی ادعای مطرح‌شده در خبر جعلی یا نادرست در رابطه با مخاطب خاص ارزیابی و اصلاح شود. تنها از طریق تعامل با مخاطب است که می‌توان سرگردانی حاصل از سرریز اطلاعات را بی‌اثر کرد و ساختارهای اعتقادی مخاطب را برهم زد.

منابع:

Allcott, H., and Gentzkow, M. 2017. "Social Media and Fake News in the 2016 Election," Journal of Economic Perspectives

Arendt, H., 1972. Crises of the republic: Lying in politics, civil disobedience on violence, thoughts on politics, and revolution (Vol. 219). Houghton Mifflin Harcourt.

Austin, J. L. 1975. How to Do Things with Words. Oxford University Press.

Flynn, D., Nyhan, B., and Reifler, J. 2017. The Nature and Origins of Misperceptions: Understanding False and Unsupported Beliefs About Politics.

Kim, A., and Dennis, A. R. 2017. Says Who?: How News Presentation Format Influences Perceived Believability and the Engagement Level of Social Media Users.

Leff, M. 2002. The Relation between Dialectic and Rhetoric in a Classical and a Modern Perspective.

Nietzsche, F., 1979. On truth and lies in a nonmoral sense. Philosophy and Truth: Selections from Nietzsche’s Notebooks of the early 1870s.

Schwarz, N., Sanna, L. J., Skurnik, I., and Yoon, C. 2007. Metacognitive Experiences and the Intricacies of Setting People Straight: Implications for Debiasing and Public Information Campaigns.

Wintersieck, A. L. 2017. Debating the Truth: The Impact of Fact-Checking During Electoral Debates.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.