گشودگی فضای اجتماعی و زنان معلم
شیما – گزارشی درباره وضعیت زنان معلم در کردستان در موقعیت گسترش جنبش «زن، زندگی، آزادی»
زنان معلم در پیوند با جنبش «زن، زندگی، آزادی» در وضعیتی خاص قرار گرفتهاند. از طرفی قانونها و نظارتهای سختگیرانه آموزش و پرورش از آنان میخواهد به روال همیشگی صرفا آموزههای تلقینشده حاکمیت را در کلاسها ارائه دهند، از سویی دیگر فضای دگرگونشده اجتماعی زیر تأثیر قیام «ژینا» آنان را به شدت متمایل به تغییر رفتار و آگاهی کرده است.
به ویژه این زنان معلم در کردستان هستند که با پشتوانه آموزههای متفاوتتر و سکولارتر در فضاهای خویشاوندی و اجتماعی آمادگی بیشتری برای مشارکت در دگرگونی سیاسی و اجتماعی دارند.
این گزارش به وضعیت این روزهای آنان در مدرسه و بیرون از مدرسه پرداخته است.
مقاومتها و گامهای کوچک
قیام «ژینا» اگرچه سراسر سیستم آموزشی اعم از معلمان مرد و زن، دانشآموزان و حتی خانوادههای دانشآموزان را درگیر کرده، اما آموزگاران زن به دلیل تنیدگی مسائل ستم جنسیتی به وضعیت انضمامیشان به نسبت بیشتر در معرض پیام قیام هستند و به عمل در راستای آن گرایش دارند.
زنان معلم از فرصتهای مختلفی برای نشان دادن همدلی خود با قیام و تشویق دانشآموزان به فهم آن و همراهی با آن استفاده میکنند. دانشآموزان اشارات ساده آنان را به خوبی میفهمند. مقاومت روزمره، زبان ویژه خود را ایجاد کرده است.
بسیاری از معلمان ابتدایی شهر سنندج در یک تصمیم خودانگیخته دیگر زمان زیادی به تدریس محتوای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی اختصاص نمیدهند. زنان جوانتر حتی صحبت از کنار گذاشتن اینگونه درسها میکنند و معتقدند باید صرفا در حدی آنان را تدریس کنند که دانشآموزان فعلا بتوانند در امتحانها به چند سؤال از این درسها پاسخ دهند و نمره قبولی را کسب کنند.
به ویژه این نسلِ جدید معلمان زن هستند که انگیزه و امید زیادی برای همراهی با جنبش «ژن، ژیان، آزادی» در کردستان را دارند. آنان میگویند دیگر حاضر نیستند به فرزندان مردم دروغ و فریب یاد دهند.
مدرسه یا پادگان؟
همدلی و همراهی آموزگاران و کمکهای ویژهی آنان به دانشآموزان در این مدتی که از شروع سال تحصیلی میگذرد و با جنبش همزمان شده، استقبال والدین را به دنبال داشته است.
طی دو ماه گذشته درخواستها برای بیرون کشیدن دانشآموزان از مدرسههایی که زیر مدیریت مدیران مستبد و حلقهبهگوش نظام هستند افزایش زیادی داشته است. مدرسه رستگاران مریوان یکی از همین مدرسههایی است که عملا به یک مدرسه نظامی شهرت یافته و به طور غیررسمی به فرزندان نیروهای نظامی و کارمندان سازمانهای اطلاعاتی و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی اختصاص یافته. دانشآموزانی عادی که در این مدرسه بودند اخیرا به واسطه پدر و مادرانشان یا این مدرسه را ترک کردهاند یا در حال جست و جو برای مدرسهای جایگزین هستند.
طبق گفتههای والدین دانشآموزان، در چنین مدرسههایی که محل تجمع «خودیها»ی سیستم است، سختگیرانهترین قوانین و غیرانسانیترین تنبیهها علیه دانشآموزانی به کار گرفته میشود که پوشش یا سبک تعاملیشان خوشایند ایدئولوگهای نظام نیست.
رهایی از نظارت و کنترل
برخی از زنان معلم این روزها در مراسمهای خاکسپاری جانباختگان اعتراضهای کردستان حاضر شدهاند و سخنرانی کردهاند. بسیاری هم در حمایت از معترضان شعر سرودهاند و با خلاقیت دست به کنشهای اعتراضی همچون پارچهنویسی اعترضی و به آسمان فرستادن آن کردهاند. آنان هم سالها است که به تعبیر خودشان «زیر فشار مقنعه و روسری» و دیگر ملاحظات سیاسی، نمیتوانند در محلِ کارشان نفسی بکشند و آزاد باشند. یک معلم با سابقه اهل سندج در اینباره میگوید:
«ما تا حالا هم هر کاری کردیم زیرنظر بودیم. تا یک موضوعی را برای دانشآموزان مطرح کردهایم فورا ما را به حراست بردهاند که چرا سر کلاس بحث سیاسی میکنید؟ ما همیشه زیر فشار بودیم واقعیتش. ولی الان به این نتیجه رسیدیم که این وضعیت یه جایی باید تغییر کنه.»
زنان معلم از سلطه فضای مردسالارانه و ارتجاعی در مدرسههایی هم به ستوه آمدهاند که مردان و زنان معلم در آنان با هم و در کنار هم کار میکنند:
«ما در مدرسه همکارهای مرد هم داریم. به هر حال ما تو زنگ تفریحها همدیگه رو میبنیم. یک مدیر خانم هم داریم که تا آقایون میخوان وارد بشن به ما تذکر میده که خودتونو جمع کنید مردها اومدن! من واقعا نمیدونم باید چی بهش بگم.»
زنان در نحوه پوشش به نسبت معلمان مرد بیشتر در مدرسهها زیر نظر قرار دارند و توقعات از آنان بسیار بالاتر است. اجبار به پوشیدن مانتوهای بلند و گشاد پارچهای، مقنعه، کفشهای تخت و پرهیز از آرایش صورت از جمله مقررات و هنجارهایی است که همواره بر زنان معلم تحمیل شده است.
در کردستان بر روی زبان مادری هم حساسیت امنیتی دارند.. یک معلمِ زن میگوید:
«من چند تا دانشآموز داشتم اصرار داشتند که یه وقتایی هم زبان مادری خودشون رو بهشون تدریس کنم. چون میدونستن من بلدم. من هم چند جلسه این کارو کردم. بعدش دیگه نمیدونم اونها (حراست) چجوری متوجه شدن. یه پرونده عجیبی برای من ساختند که با هزار جور تعهد و خواهش و تمنا بی خیالش شدن.»
همبستگی با دانشآموزان
علاوه بر تمامی فشارها و تبعیضهایی که علیه خود معلمان زن به طور ویژهای در مدرسهها اعمال میشود، اکنون آنان سنگینی فشار ناشی از مطالبات دانشآموزان معترض را هم احساس میکنند. دانشآموزانی که علاوه بر همراهی مردم در اعتراضهای سراسری، مطالبات خاص خودشان را هم دارند؛ از جمله دموکراتیزه کردنِ روابط آموزشی و غیرآموزشی مدرسه و پذیرش تکثر و تنوع.
این مطالبات میتواند به بازتعریف روابط قدرت در مدرسه و انسانیتر کردن رابطه معلم و دانشآموز هم کمک کند. چنان که مشاهده میشود در همین مرحله هم نتایج کوتاهمدت اعتراضهای دانشآموزان و همراهی و همدلی معلمان با آنان قابل مشاهده است. معلمان به واسطه تشکل رسمیشان از دانشآموزان حمایت میکنند و دانشآموزان هم در برخی از شعارهایشان خواستار آزادی معلمان زندانی شدهاند.
زنان معلم در کردستان اکنون با تساهل و تسامح بسیار بیشتری با دانشآموزان رفتار میکنند. دیگر کمتر زن معلمی لازم میبیند به دختر دانشآموزی به خاطر نوع پوشش تذکر دهد یا با برخی مدیران سرکوبگر، در سرکوب دانشآموزان همراهی کند. یک معلم در مورد خود و همکارانش میگوید در مواجهه با شعارهای روزانه ضدحکومتی دانشآموزانشان اگر آشکارا همدلی نکنند، دستکم سکوت میکنند و هیچ واکنش و مخالفتی نشان نمیدهند.
نظرها
نظری وجود ندارد.