امید به انقلاب و رؤیای فردای بدون جمهوری اسلامی
گزارشی درباره امیدهای مردم و توقعاتشان از انقلاب نوین ایران. مردم ساعتها را برای تحقق آرزوهاشان کوک کردهاند. آنها به پیروزی باور دارند و میگویند «همین روزهاست که ماه تابان انقلاب طلوع کند.»
٢٥ سال دارد و با شوق و هیجان زیادی از امیدش به انقلاب در ایران میگوید. به موهای تراشیدهاش اشاره میکند و در حین اینکه خود را «معترض تمام عیار» مینامد میگوید رویاهای زیادی برای «ایران بدون جمهوری اسلامی دارد». وقتی میپرسم فردای بدون جمهوری اسلامی را چگونه میبیند، بدون یک ثانیه تعلل پاسخ میدهد:
«آزادی! این اصلیترین چیزیست که برای به دست آوردنش به خیابان میروم. اینکه حس کنی کسی، یا حداقل حکومتی وجود ندارد که در زندگیات دخالت کند، بهت نگوید چی بپوشی، چی بخوانی، چطور رفتار کنی، و مدام ترس و دلهره این را نداشته باشی که خودت یا یکی از عزیرانت تنها به دلیل اینکه خواستههای حکومت را قبول ندارد زندانی شود، واقعاً حس خوبی است. جمهوری اسلامی همه چیز را از ما گرفته است. عزت نفس، رویا، آرزو، آزادی. یک زندگی کاملاً عادی و معمولی تو ایران وجود ندارد. حرفهای که میگویم شاید برای آنهایی که در ایران زندگی نکردند باور کردنی نباشد. ولی باور کنید، ما تو ایرانِ جمهوری اسلامی هر آرزوی را با حسرت کنار گذاشتیم! هر آرزویی را! وحشتناک است.»
امیدها، آرزوها، خواستهها و حسرت نداشتهها، مردم ایران را به خیابان کشانده است. علیرغم بازداشتهای گسترده و خشونت جمهوری اسلامی، جمعیت معترضان رو به افزایش است. این روزها کمتر کسی را در ایران میبینید که در صف معترضان نباشد. معترضانی که تنها تعدادی از آنها در خیابان هستند و تعداد کمتری پوشش خبری میشوند، و خیلی کمتر از رویاها و امیدهایشان میشنویم.
رویای «نون.میم»
آقای «نون.میم» فارغالتحصیل کارشناسی برق است و تا چهار ماه پیش در یک کارواش مشغول به کار بود. در همان روزهای اول اعتراضات بازداشت شد اما بعد از یک ماه با قید وثیقه آزاد شود. میگوید:
«به این امید به دانشگاه رفتم که بتوانم شغلی پیدا کنم، اما نشد. انگیزه ادامه تحصیل ندارم. چون خیلی از دور و بریهایم با وجود مدرک کارشناسی ارشد هم بیکار هستند. خیلی سخته این همه سال وقتت را صرف تحصیل کنی و بعد شغلی را داشته باشی که اصلاً دانشگاه رفتن نمیخواست. راستش هیچ راهی جز انقلاب را نمیبینم. به اعتراضات رفتم و باز هم خواهم رفت حتی اگر حکم اعدام بهم بدهند. این تنها راهی است که داریم.»
میپرسم آیا امیدی به پایان جمهوری اسلامی دارد؟ با هیجان میگوید:
« اگر سه چهار ماه پیش این سوال را ازم میپرسدند قطعاً میگفتم نه، اما امروز خیلی امیدوارم. میدانم دیگر کارشان تمام است. همۀ ما با این امید به اعتراضات میرویم. هر روز که میگذرد به هدفمان نزدیکتر میشویم. هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. امروز فرداست که انقلاب کنیم. باور کن! شاید هنوز این گزارش را منتشر نکردی که انقلاب شده باشد. من هر روز خبرها را به امید انقلاب پیگیری میکنم. همهاش به خودم میگویم الان یک خبر میآید که رژیم جمهوری اسلامی سقوط کرد و مردم ایران انقلاب کردند.»
«من حتی یک روز خوش در زندگیم ندارم. نزدیک ٣٠ سالام است و امیدی در زندگی ندارم. نه شغل دارم، نه میتوانم سفر بروم، نه روحیهای برای ازدواج دارم، نه هیچ چیز دیگر. اگر حکومت اسلامی نباشد حداقل امیدوارم به یک سری از خواستههایم برسم. وضعیت اقتصادی بهتر میشود، این همه زندانی و اعدامی نخواهیم داشت، برای یک تکه پارچه رو سرم اذیت و آزار نمیبینم و صدها چیز دیگر. حسرت یک زندگی معمولی به دلمان مانده است. هر وقت برای آیندهام تصمیم گرفتم دیدم که واقعاً با وجود جمهوری اسلامی نمیشود هیچ کاری انجام داد! آخوندها مردم را مثل بردۀ خودشان میبینند. من دو تا برادر و یک خواهر دیگر دارم. هر چهار تا دانشگاه رفتیم. ولی تنها یکی از برادرهایم کار پیدا کرده، آن ههم نه تو رشتهای که تحصیل کرده است. جمهوری اسلامی تمام درهای خوشبختی و رفاه و آرامش را رویمان قفل کرده است.»
رویای «ت.شین»
این روزها یک رفتار معمولی در ایران، شکل اعتراض به خود میگیرد: از کنارهم نشستن دختر و پسرهای دانشجو در سلف دانشگاه و قدم زدن بدون روسری گرفته تا توییت کردن و بوق زدن ماشینها در خیابان. معترضان برای تحقق رویاهایی که به گفتۀ خودشان در جمهوری اسلامی محقق نخواهد شد به خیابانها آمدهاند. هرکس خیالی در سر میپروراند؛ خیالهایی که بدون آزادی در حق انتخاب راه به جایی نمیبرند. آنها میگویند آمدهایم تا حداقلها را داشته باشیم.
از خانم «ت.شین» میپرسم برای تحقق چه رویای به اعتراضات میروی؟ میگوید:
«برای هرچیزی که جمهوری اسلامی ازم گرفته است. من حتی یک روز خوش در زندگیم ندارم. نزدیک ٣٠ سالام است و امیدی در زندگی ندارم. نه شغل دارم، نه میتوانم سفر بروم، نه روحیهای برای ازدواج دارم، نه هیچ چیز دیگر. اگر حکومت اسلامی نباشد حداقل امیدوارم به یک سری از خواستههایم برسم. وضعیت اقتصادی بهتر میشود، این همه زندانی و اعدامی نخواهیم داشت، برای یک تکه پارچه رو سرم اذیت و آزار نمیبینم و صدها چیز دیگر. حسرت یک زندگی معمولی به دلمان مانده است. هر وقت برای آیندهام تصمیم گرفتم دیدم که واقعاً با وجود جمهوری اسلامی نمیشود هیچ کاری انجام داد! آخوندها مردم را مثل بردۀ خودشان میبینند. من دو تا برادر و یک خواهر دیگر دارم. هر چهار تا دانشگاه رفتیم. ولی تنها یکی از برادرهایم کار پیدا کرده، آن ههم نه تو رشتهای که تحصیل کرده است. جمهوری اسلامی تمام درهای خوشبختی و رفاه و آرامش را رویمان قفل کرده است.»
رویای «میم.الف»
علیرغم تبلیغات حکومت، مردم به امید انقلاب در قامت معترض ظاهر میشوند. مسئولان حکومت همراستا با قوانین جمهوری اسلامی از سرکوب کردن اعتراضات میگویند. در هفتههای گذشته مجتبی یوسفی، نماینده اهواز در گفتوگو با خبرگزاری حکومتی ایلنا اظهار داشت: «دشمنان آرزوی براندازی را به گور خواهند برد.» اما برخلاف تاکید نمایندۀ مجلس، گویی این رویا روزبهروز به تحقق خود نزدیکتر میشود.
«این روزها آنقدر به انقلاب امید دارم که تمام برنامههایم را برای بعد آن گذاشتهام. نمیتوانم تصور کنم دوباره در جمهوری اسلامی زندگی کنم. این فقط تصور من نیست، هرکسی را که میشناسم اینطوری فکر میکند. مطمئنن زندگی بعد از جمهوری اسلامی از این که هست بدتر نمیشود. نمیخواهم سادهدلانه رویا ببافم. اما مردم دیگر حکومتی که مثل جمهوری اسلامی باشد را قبول نخواهند کرد، حالا این حکومت هر اسمی میخواهد داشته باشد. در این دو ماه یاد گرفتیم چگونه متحد شویم، چگونه اعتراض کنیم و چگونه نترسیم. جمهوری اسلامی عزت نفس را از ما گرفته بود، مردم را ترسو و بزدل بار آورده بود. اما حالا نگاه کنید، هیچ جای دنیا همچین آدمهای شجاعی را پیدا نخواهید کرد. داریم برای کل دنیا الگو میشویم. هیچ حکومتی نمیتواند رویای آزادی را از ما بگیرد.»
«میم.الف» با ٣٤ سال سن بیکار است. او میگوید برای پیدا کردن کار به هر دری زدهام. دو سال پیش گشت ارشاد تنها برای اینکه با دوست دخترش در فضای عمومی پارک نشسته بود او را بازداشت کرده بود. در مورد بازداشتش میگوید:
«واقعاً شوکه شده بودم. نمیفهمیدم برای چی باید بازداشت شویم. حتی با فاصله هم نشسته بودیم. آنقدر عصبی بودم که صدام در نمیآمد. آدم تو جمهوری اسلامی نمیتواند حتی یک رفتار نرمال هم داشته باشد. چپ و راست گیر میدهند و توهین میکنند. برای هرکاری باید اضطراب و ترس داشته باشی.»
میم.الف که در صف معترضان قرار دارد میگوید:
« خیلی به انقلاب امیدوارم. دیگر مردم پا پس نمیکشند. حکومت چیزی برای مردم باقی نگذاشته است. این همه کشته، این همه تحقیر، نه بخشیده میشود نه فراموش. تا آخرش هستیم. همین امروز فرداست که خبر انقلاب بیاید. این امید آنچنان در دل مردم ریشه دوانده که دیگر هیچ کس از نیروهای امنیتی ترسی ندارد. صدها دختر تک و تنها بدون روسری شعار میدهند، بازاریها اعتصاب میکنند، دانشجوها تحصن میکنند، مردم جلوی گلولهها مقاومت میکنند. مطمئن باشید بدون امید و رویای انقلاب همچین کارهای بعید بود.»
«خیلی به انقلاب امیدوارم. دیگر مردم پا پس نمیکشند. حکومت چیزی برای مردم باقی نگذاشته است. این همه کشته، این همه تحقیر، نه بخشیده میشود نه فراموش. تا آخرش هستیم. همین امروز فرداست که خبر انقلاب بیاید. این امید آنچنان در دل مردم ریشه دوانده که دیگر هیچ کس از نیروهای امنیتی ترسی ندارد. صدها دختر تک و تنها بدون روسری شعار میدهند، بازاریها اعتصاب میکنند، دانشجوها تحصن میکنند، مردم جلوی گلولهها مقاومت میکنند. مطمئن باشید بدون امید و رویای انقلاب همچین کارهای بعید بود.»
او فردای بدون جمهوری اسلامی را اینگونه توصیف میکند:
«امر و نهی وجود ندارد. نگرانی از بازداشت بدون مدرک نداری، آزادی انتخاب شغل، تحصیل، سبک زندگی و آزادی قلم و بیان خواهیم داشت. به خاطر بیکفایتیها هزاران کارگر زیر کارمشقتبار نمیمیرند. حرمت زن و خانواده حفظ میشود. برای خشکسالیها برنامهریزی میشود. تحقیر نخواهیم شد و به صدها چیز دیگر که در جمهوری اسلامی وجود ندارد، میرسیم. این خواستهها زیادهخواهی نیست. چیزهای خیلی معمولی است که باید در زندگی هر آدمی وجود داشته باشند.»
رویای «کاف.نون»
به دلیل سرعت تحولات در ایران، هنوز آمار کاملی از میزان کشتههای قیام ژینا اعلام نشده است. خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، آخرین آمار جانباختگان را تا ٢٤ آبان ١٤٠١، ٣٤٨ نفر برآورد کرده است. از این تعداد، ٥٢ نفر زیر ١٨ سال گزارش شده است. همچنین حدود ١٦ هزار نفر بازداشتی تخمین زده میشود. «کاف.نون» میگوید:
«اگر انقلاب ما به سرانجام نرسد، خون تمام کسانی که در این ٤ دهه از سوی جمهوری اسلامی ریخته شده است، تباه میشود. برای خون شهدا، برای حق بازداشتیها، برای تمام تحقیر و سرکوبها باید این انقلاب به نتیجه برسد. این روزها آنقدر به انقلاب امید دارم که تمام برنامههایم را برای بعد آن گذاشتهام. نمیتوانم تصور کنم دوباره در جمهوری اسلامی زندگی کنم. این فقط تصور من نیست، هرکسی را که میشناسم اینطوری فکر میکند. مطمئنن زندگی بعد از جمهوری اسلامی از این که هست بدتر نمیشود. نمیخواهم سادهدلانه رویا ببافم. اما مردم دیگر حکومتی که مثل جمهوری اسلامی باشد را قبول نخواهند کرد، حالا این حکومت هر اسمی میخواهد داشته باشد. در این دو ماه یاد گرفتیم چگونه متحد شویم، چگونه اعتراض کنیم و چگونه نترسیم. جمهوری اسلامی عزت نفس را از ما گرفته بود، مردم را ترسو و بزدل بار آورده بود. اما حالا نگاه کنید، هیچ جای دنیا همچین آدمهای شجاعی را پیدا نخواهید کرد. داریم برای کل دنیا الگو میشویم. هیچ حکومتی نمیتواند رویای آزادی را از ما بگیرد.»
این روزها امیدها و رویاها مردم ایران را به هم پیونده زده است. علیرغم خشونت عریان نیروهای حکومتی، مردم از امید به انقلاب و رویاپردازی دربارۀ فردای آن دست نمیکشند. دیوارنگاریها، شعارها، حرکتهای نمادین و هنر اعتراضی همه از امید به انقلابی میگویند که در آن نه تنها حکومت جمهوری اسلامی بلکه اخلاق و روحیه امر به معروف و نهی از منکر آن، سرنگون شده است.
نظرها
فرهاد - فرهادیان
این انقلاب شکوهمند راه خودش برای به انجام رساندن تمام رویاها ی تمام مردم خواهد گشود نان و آزادی را به تساوی تقسیم خواهد کرد و عدالت امری عادی ست و مانند جمهوری اسلامی قفراموش نخواهد شد . جمهوری اسلامی به اندازه ی تمام تاریخ بشر جهل جنایت ظلم و بی عدالتی مستقر نموده است اول باید همه ی این آلودگی ها را از خود پاک کنیم و مانند انسان زندگی انسانی آزاد را تجربه کنیم .