ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

یاشار دارالشفاء: از حلقه‌های پیوند چپ، دانشگاه و زندان

یاشار دارالشفا را در دو دهه اخیر بارها زندانی کردند. او کیست و چرا در زندان است؟ این نوشته می‌کوشد گزارشی مختصر از دغدغه‌های او عرضه کند.

در روند مبارزه‌های ضداستبدادی ایرانِ معاصر زندانیان سیاسی نقشی محوری داشته‌اند. زندانی سیاسی نه فقط انسانِ در حبس بلکه مفهوم یا جایگاهی است که حکومت‌های استبدادی چند دهه‌ی اخیر ایران، چه پهلوی و چه جمهوری‌اسلامی، یا تلاش کرده‌اند که نفی‌اش کنند یا کوشیده‌اند با روش‌های مختلف از پذیرشش تن بزنند و از عناوین دیگری چون خرابکار و مخل امنیت برای نامگذاری‌اش استفاده کنند.

از ویژگی‌های مشترک ساواک و وزارت اطلاعات یکی هم این‌که خواسته‌اند با به کارگیری عناوینی چون خرابکار و تروریست و اغتشاشگر و مخل امنیت عمومی جایگاه زندانی سیاسی را بدنام کنند اما واقعیت چیزی جز این بوده و این خود نهادهای امنیتی بوده‌اند که بدنام شده‌اند.

زندانیان سیاسی سرمایه‌های جنبش‌های ضداستبدادی ایران معاصر به شمار می‌روند؛ آنها همواره نفع عمومی را به نفع شخصی ترجیح داده‌اند و نوری در تاریکی استبدادِ تاریخی ایران تابانده‌اند.

در چند دهه اخیر، جامعه‌ی ما زندانیان سیاسی‌ای داشته که به دور از هیاهوها و جنجال‌های ابررسانه‌ها، مبارزه را به مهم‌ترین بخش زندگی‌شان بدل کرده‌اند و چنین است که زندگی‌شان به دوره‌های متناوب حبس و آزادی تقسیم شده است. اینان نه به ارتجاع و استبداد حکومت تن داده‌اند نه چشمی به لابی‌گری و صنعت حقوق‌بشر اپوزیسیون راست خارج از کشور داشته‌اند. ایستاده‌اند، استوار مبارزه کرده‌اند، و بی‌آنکه در پی دیده شدن و شهرت باشند محکوم شده و شدیدترین شکنجه‌ها و طولانی‌ترین حبس‌ها را تحمل کرده‌اند. یاشار دارالشفاء از جمله این زندانیان سیاسی است که بخشی طولانی از یک دهه اخیر عمرش را در زندان گذرانده و از قضا شاهد دو فاجعه مهم زندان اوین در طول این سال‌ ها بوده و اینک در زندان رجایی‌شهر دوران تازه محکومیت‌اش را سپری می‌کند. او در سال‌های دهه نود محکومیتی پنج ساله داشت و پس از آبان ۹۸ هم دوباره بازداشت و به زندان محکوم شد. یاشار دارالشفاء کیست و چرا در زندان است؟ در این متن کوتاه به شکل خلاصه به این پرسش پاسخ داده‌ایم.

دو دهه حضور در جنبش دانشجویی

یاشار دارالشفاء از آن دسته فعالان دانشجویی‌ای است که از نیمه دهه هشتاد به این سو در جنبش دانشجویی حضوری مستمر و پایدار داشته است. درواقع شاید بتوان او را از معدود فعالان دانشجویی دهه هشتاد دانست که در دهه نود نیز فعالانه در جنبش دانشجویی نقش داشته است. او در سال ۱۳۸۳ وارد دانشگاه شد، در رشته مدیریت صنعتی در دانشگاه بین‌المللی قزوین تحصیل کرد و پس از آن با کسب رتبه تک‌رقمی در آزمون کارشناسی ارشد وارد دانشگاه تهران شد و در رشته برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی ادامه تحصیل داد. در پاییز ۱۳۹۱ او در حالی از پایان‌نامه‌اش دفاع کرد که زیر فشار اجرای احکام زندان اوین بود و کمی پس از دفاع از رساله‌اش برای اجرای حکم پنج سال حبس‌اش به زندان فراخوانده شد. او پیش‌ از این دوباره در ۱۳ آبان ۱۳۸۸ و بعد در بهمن همان سال بازداشت شده بود و به ۵ سال حبس قطعی محکوم شده بود.

دارالشفاء پس از پایان محکومیت‌اش، در آزمون دکتری شرکت کرد و باز هم با کسب رتبه‌‌ای برتر در مقطع دکتری رشته سلامت و رفاه اجتماعی دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی پذیرفته شد. او امروز در حالی در زندان است که مشغول گردآوری داده‌های مربوط به تز دکتری‌اش بود. محکومیت تازه او به بازداشت‌اش پس از آبان ۹۸ مربوط است.

دهه هشتاد با رویش دوباره چپ دانشجویی همراه بود. در این دهه چپ دانشجویی این امکان را پیدا کرد تا پس از سال‌های سیاه سرکوب دوباره سربرآورد. دارالشفاء در این دهه به عنوان دانشجوی کارشناسی و سپس دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه حضور داشت و در هر دو مقطع تحصیل‌اش در جنبش دانشجویی فعال بود. او پس از پایان محکومیت‌اش در میانه دهه نود، به دانشگاه بازگشت و بر خلاف اغلب دانشجویانی که در مقطع دکتری از فعالیت‌های دانشجویی فاصله می‌گیرند، از جنبش دانشجویی فاصله نگرفت و بر اساس تجربیات گذشته‌اش به بازخوانی آن در سال‌های اخیر پرداخت. او به طور خاص در چند سخنرانی و مقاله کوشید برخی از مهم‌ترین مسایل پیش روی چپ دانشجویی و به طور کلی جنبش دانشجویی را مطرح کند و در پی پاسخی برای آنها باشد.

رادیکالیسم و نقد ریشه‌ها

یاشار دارالشفاء علایقی متنوع دارد و این تنوع هم در روند مطالعاتی‌اش نمایان است و هم در فعالیت‌های عملی‌اش. او نوازنده تمبک و دف است و به تئاتر هم علاقه‌مند است. در سال‌های دانشجویی‌اش چندین بار گروه‌های تئاتری تشکیل داد و چند اجرای دانشجویی به روی صحنه برد. او در سال‌های زندانش فرصت بیشتری برای پرداختن به علایقش پیدا کرد. در دوره‌ای که بند ۳۵۰ زندان اوین هنوز دایر بود، یاشار به همراه تعدادی دیگر از زندانیان این بند گروه موسیقی تشکیل دادند و اجراهایی در زندان ضبط کردند. او همچنین با برخی دیگر از زندانیان این بند به تمرین تئاتر پرداختند و در اقدامی جمعی «شهر قصه» بیژن مفید را در اوین اجرا کردند. پس از چهار سال و چند ماه، وقتی از زندان آمد نواختن سه‌تار را هم در زندان آموخته بود؛ البته نه به اندازه تسلط برادرش، کاوه که معلم تار و سه‌تار است، و او نیز اینک در زندان رجایی‌شهر دوران محکومیت‌اش را سپری می‌کند.

اما یاشار دارالشفاء از زندان چیزهای دیگری هم با خود آورده بود. آشنایی عمیق‌اش با نقد اقتصاد سیاسی و آثار مارکس نشان می‌داد که نظم مطالعاتی او در زندان نه تنها مختل نشده بلکه منجسم‌تر هم شده و نشانه آن حجم گسترده فیش‌های مطالعاتی‌اش بود. او در سال‌های اولیه دانشجویی‌اش علاقه‌ای زیاد به مباحث نقد اقتصاد سیاسی، تاریخ و جامعه‌شناسی داشت و از همین‌رو بود که برای تحصیلات تکمیلی به سراغ علوم اجتماعی رفت. او این مسیر را در کارشناسی ارشد ادامه داد و موضوع تز رساله‌اش دغدغه و علاقه‌اش را نشان می‌داد: «نقد ایدئولوژی برنامه‌های پنج ساله توسعه‌ی ایران بعد از انقلاب با تأکید بر پارامترهای رفاه اجتماعی.»

او در رساله‌اش با اتکا بر ماتریالیسم تاریخی به تبیین اثر تعمیق مناسبات سرمایه‌داری بر وضعیت رفاه شهروندان ایرانی در بازه‌ی زمانی ۱۳۶۸-۱۳۸۸ پرداخته است. رساله با تمرکز بر چهار برنامه  پنج ساله‌ی توسعه‌ی اجرا شده در طول این بیست سال توسط سه دولت هاشمی‌رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد، نشان داده که در ارتباط با رفاه اجتماعی این‌دولت‌ها هیچ تفاوتی باهم نداشته‌اند و صرفا در مسابقه تبعیت از ایدئولوژیِ «فتیشیسم کالایی» در منطق توسعه‌ی سرمایه‌دارانه، گوی «حماقت» را از یکدیگر بوده‌اند:

«در این اثر ما با استفاده از روش ماتریالیسم تاریخی نشان خواهیم داد که چگونه دولتِ سازندگی، با استراتژی طرح تعدیل ساختاری و با اتکا بر تاکتیک تکنوکراسیسم اقتصادی جامعه را ویران کرد، دولت اصلاحات، با تداوم آن و اتکا بر تاکتیک تکنوکراسیسم سیاسی، جامعه را ویران‌تر و مستعد پذیرش فاشیسم کرد و دست‌آخر دولت عدالت‌محور، سوار بر موج حماقت دو دولت قبلی، با اتکا بر تاکتیک دماگوژیسم، جامعه را به سمت یک انحلال تمام‌عیار سوق داد. تکنوکراسیسم، اصلاح طلبی و دماگوژیسم، هر سه برای ما در حکم صورت‌بندی‌های بومی متفاوت در ظاهر، اما یکی در محتوا هستند که هدف‌گذاری نهایی‌شان تعمیق مناسبات سرمایه‌داری، کوچک‌سازی ابعاد رفاه جامعه و درهم شکستن هر شکلی از مقاومت‌های اجتماعی دربرابر این مناسبات نابرابر است.»

دغدغه‌های او پس از زندان عمق بیشتری پیدا کرد و مطالعات منظم‌اش در زندان هم پخته‌ترش کرده بود. در بخش از نقدی که چند سال پیش بر جریان به اصطلاح چپ نو یا چپ فرهنگی نوشت، تاکید کرد که پشتوانه قوی در سنت مارکسی داشتن یعنی:

«تبیین پدیده‌های سیاسی و اجتماعی با اهتمام جدی به استفاده از مفاهیم نقد اقتصاد سیاسی؛ یعنی نهادن ساختار تولید، تحلیل طبقاتی و انقلاب اجتماعی در مرکز نگرش و واکاوی‌ها.»

با نگاهی به نوشته‌ها و فعالیت‌های او می‌توان گفت که یاشار دارالشفاء از جمله کسانی است که در همین سنت جای می‌گیرد. اگرچه بازداشت‌های متعدد و چندین سال در زندان بودن مانعی برای نوشتن و انتشار منظم پژوهش‌ها و نوشته‌هایش بوده، اما همین مسئله گواهی است بر این که او نمی‌خواهد به پژوهشگری کتابخانه‌ای و آکادمیک بدل شود و بیش از هر چیز به پیوند نظریه و عمل توجه داشته است. به رغم همه این موانع، از یاشار دارالشفاء چند پژوهش قابل توجه در دست است که البته برخی از آنها در حد طرحی برای پژوهش‌های وسیع‌تر منتشر شده‌اند.

یکی از مطالعات منتشر شده دارالشفاء، پژوهشی است مفصل درباره مبارزات کارگری در ایران با عنوان «گاه‌شماری تحلیلی اعتصاب‌ها و اعتراض‌ها و تشکل‌یابی کارگران در ایران». او گاه‌شمار مبارزات کارگران ایران را از خلال یک دوره‌بندی دوازده‌گانه از دوره انقلاب مشروطه تا امروز ترسیم و گردآوری کرده است. کار او مبتنی بر اسناد و پژوهش‌هایی است که در زمره منابع دست اول برای فهم تکوین طبقه کارگر ایران به شمار می‌روند. دوره‌بندی دوازده‌گانه‌ای که او در این گاه‌شماری به دست داده حایز اهمیت است چرا که این دوره‌بندی به نوعی تصویری دقیق‌تر و جامع‌تر از مبارزات کارگران در ایران معاصر به دست داده است. او در بخشی از مقدمه پژوهشش درباره یکی از اهداف مدنظرش نوشته:

«به میانجی مرور تاریخ پُرفراز و نشیب مبارزات کارگران و تشکل‌یابی‌های‌شان در ایران مدرن، ضمن اینکه می‌توانیم مبتنی بر قیاس، تحولات زمینه‌ای و تأثیرگذاری آن بر بینش و منش کارگران و مدافعان منافع ایشان (و بالعکس تأثیر این بینش و منش بر روند‌های سیاسی-اجتماعی) را دریابیم، قادر خواهیم بود تا الگویی از رفتار بورژوازی (چه در قامت دولت و چه فرد استثمارگر) نیز بدست آوریم.»

یکی دیگر از کارهای قابل توجه دارالشفاء، «آثار مارکس در زبان فارسی؛ همراه با گاه‌شمار آثار مهم مارکس» است. او در این مجموعه تلاش کرده تا برای نخستین بار کلیه‌‏ی آثار ترجمه شده از مارکس پس از ۱۳۵۰ را فهرست کند. این را می‌توان طرحی مقدماتی از پژوهشی مفصل‌تر درباره مارکس به زبان فارسی دانست. دارالشفاء در بخشی از مقدمه کارش نوشته:

«راه زیادی طی شده تا همین میزان موجود از آثار مارکس به زبان فارسی به دستان ما رسیده است. ترجمه‏‌هایی دقیق، نادقیق، کامل، ناقص و تا حدی چندباره‏‌کاری‏های نالازم. به هر ترتیب در دسترس بودن یک فهرست جامع از آثار برگردانده شده از مارکس در زبان فارسی راهنمای خوبی چه برای علاقه‌‏مندان به مطالعه‏‌ی مارکس به زبان فارسی، چه مترجمان، و چه پژوهشگران تاریخ و سیاست خواهد بود تا به واسطه‏‌ی آن بتوانند ضمن تلاش برای تقویت توانایی زبان فارسی در اندیشه‌‏ورزی انتقادی، از لابه‌‏لای تاریخ انتشار و ناشران و مترجمان این آثار به بازخوانی زمینه و زمانه‏ایی بنشینند که اندیشه‏ به طور کلی و مارکسیسم به طور خاص در ایران بر بستر آن تکوین یافته است.»

«کتابشناسی تحلیلی و انتقادی عدالت اجتماعی» اثر دیگری است که به کوشش یاشار دارالشفاء، رضا امیدی و جمعی دیگر از نویسندگان منتشر شده است. این اثر درواقع مروری انتقادی است بر کتاب‌هایی که به زبان فارسی با محوریت عدالت منتشر شده‌اند. دارالشفاء در بخشی از مقدمه کتاب نوشته:

«در مجلد حاضر تلاش بر این بوده تا نحوه مواجهه سنت‌های فکری مختلف با مسئله عدالت توصیف و بررسی شوند. آنچه این مرور انتقادی را حایز اهمیت می‌کند این است که تلاش شده تا از خلال آثار بهترین نمایندگان سنت‌های فکری درگیر با مسئله عدالت، پیچیدگی‌های مفهومی این مسئله تاریخی بشر تشریح شده و با آشکارگی تناقض‌ها و سکوت‌های هر سنت، زمینه برای بار دیگر پرسیدن "برای عدالت چه باید کرد؟" فراهم شود.»

دارالشفاء مقالات متعدد دیگری هم منتشر کرده و از جمله در چندین مقاله به بازخوانی انتقادی جنبش چریک‌های فدایی خلق پرداخته است. او همچنین در چند مقاله و سخنرانی به اهمیت ملیت تحت ستم و اهمیت جنسیت در مبارزه علیه سرمایه‌داری تاکید داشته است.

شاهدان فاجعه: تقویم سیاه زندان

در شب آتش‌سوزی زندان اوین یاشار و کاوه دارالشفاء در بند ۸ اوین بودند و پس از چند روز بخشی از روایت‌شان از حمله به اوین توسط مادرشان منتشر شد.

زندانیان سیاسی تنها روزها یا سال‌هایی از عمرشان را در زندان از دست نمی‌دهند بلکه سلامت جسمی و روحی‌شان هم در حبس تحلیل می‌رود. یاشاردارالشفاء زندانی سیاسی است که در طول یک دهه دخیر چندین بار بازداشت شده و به زندان رفته‌ است. او و دیگر زندانیان سیاسی در سراسر ایران شاهدان ستم‌های متعددی بوده‌اند که در زندان به انسان‌های محبوس تحمیل می‌شود. به جز حمله اخیر به بند ۷ و ۸ اوین، یاشار پیش از این شاهد فاجعه دیگری هم بوده است: پنج‌شنبه سیاه اوین. یاشار در سال ۹۳ در بند ۳۵۰ اوین دوران محکومیت پنج‌ساله‌‌اش را سپری می‌کرد. در ۲۸ فروردین آن سال ماموران امنیتی زندانیان این بند را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند و بسیاری از زندانیان و از جمله یاشار دچار آسیب‌های جدی و طولانی‌مدت شدند.

تقویم استبداد هر روزش سیاه است و برای زندانیان و به طور خاص زندانیان سیاسی سیاه‌تر. زندانیان سیاسی در سال‌ها و دهه‌های مختلف، از صدر مشروطه تا امروز، روبروی استبداد ایستاده‌اند و از این‌رو رد و اثری از آنها در تمام جنبش‌ها و تلاش‌های آزادی‌خواهانه جامعه به جا مانده است. آزادی آنها آزادی تمام جامعه است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.