سهند نورمحمدزاده، در معرض اعدام، به خاطر آتش زدنِ لاستیک که آن هم اتهامی دروغین است
برای گرفتن اعتراف اجباری از سهند نورمحمدزاده، حداقل سهبار او را اعدام نمایشی (مصنوعی) کردهاند.
سهند نورمحمدزاده در تهران بازداشت شد. ۱۶ آبان او را در یک دادگاه نمایشی محاکمه و به محاربه متهم کردند. وکیل مدافع او به روزنامه شرق گفت حکم اعدام سهند به او ابلاغ شده است. او در اعتراض به صدور حکم اعدام، اعتصاب غذا کرد. پدر او روز ۲۸ دی به «امتداد» گفت پس از نقض حکم پسرش از سوی دیوان عالی کشور، هنوز تعیین شعبه برای پرونده او صورت نگرفته:
«درخواست ما از دستگاه قضایی این است که هرچه زودتر شعبه رسیدگی کننده به پرونده او را مشخص کنند تا تعیین وقت نیز انجام شود.»
سهند نورمحمدزاده کیست؟
سهند متولد ۱۳۷۵ است. تا یکسال قبل کارگر یک سفرهخانه سنتی در تهران بود. به تازگی در یک مغازه در پاساژ تیراژه تهران به خرید و فروش طلا روی آورده است. او ورزشکار است، در رشته بدنسازی. در استانهای آذربایجان شرقی و البرز مقام قهرمانی دارد. پدر او، جعفر نورمحمدزاده، از نظامیان حاضر در جنگ ایران و عراق بوده و در همین جنگ مجروح یا به روایت ادبیات حکومتی، «جانباز» شده است.
او در گفتوگو با امتداد درباره پسرش گفته که از زمان بازداشت، ۳۰ کیلو وزن کم کرده است:
«پسرم از زمان بازداشت تاکنون، نزدیک به ۳۰ کیلوگرم کاهش وزن داشته. او از این وضعیت بلاتکلیفی عذاب میکشد. خواسته ما از دستگاه قضایی، تعیین شعبه رسیدگیکننده به پرونده است.»
جعفر نورمحمدزاده در ادامه گفته است:
«از زمانی که سهند از زندان تهران بزرگ [فشافویه] به این زندان (رجاییشهر) منتقل شد، در شعبه ۲۳ دادسرای امنیت دستوری تحت این عنوان صادر شده بود که فرزند من باید به جهت عدم موج سواری رسانههای معاند علیه نظام و جلوگیری از برگزاری تجمع در مقابل زندان تهران بزرگ، به زندان رجاییشهر کرج منتقل شود.»
به گفته پدر سهند، او روز دوشنبه هفته جاری پس از سه هفته با فرزندش ملاقات کرده و دیده است که پسرش از نظر روحی و روانی به دلیل قرار گرفتن در وضعیت بلاتکلیف، دچار چالش شده و عذاب میکشد:
«امیدواریم این تعیین شعبه در هفته آینده صورت بگیرد تا سهند از این بلاتکلیفی چهار ماه گذشته بیرون بیاید.»
چگونه بازداشت شد؟
ماموران امنیتی ۱۲ مهر ماه سهند را هنگام بازگشت به خانه بازداشت کردند. او در یک تماس تلفنی از زندان فشافویه گفت بارها با چشمبند به شکل نمایشی اعدام شده است (اعدام نمایشی).
اتهام او چیست؟
سهند نورمحمدزاده را به «محاربه از طریق تخریب و ایجاد حریق در وسایل عمومی به منظور اخلال در نظم و امنیت کشور و مقابله با حکومت اسلامی، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و اخلال در نظم و آسایش عمومی از طریق شرکت در تجمعات» متهم کردند.
پرونده او هم مانند دیگر بازداشتشدگان پر است از ابهام و در فاصله کوتاهی از زمان بازداشت، به صدور حکم انجامید.
او را از دسترسی به وکیل اختیاری محروم کردند. حامد محمدی، وکیل تسخیری او میگوید وکیل اختیاریاش استعفاء کرده است. درباره دلیل استعفای وکیل قبلی او اطلاعاتی منتشر نشده است.
مستند دادگاه انقلاب برای محکومیت سهند چه بود؟
به روایت وکیل مدافع و پدر سهند، دادگاه به استناد یک فیلم از تجمع اعتراضی در مقابل پاساژ تیراژه در روز ۱۱ مهر و «شهادت» یک متهم دیگر که با شکنجه اخذ شده، او را به محاربه محکوم کرده است.
وکیل او گفته در فیلمی که در دادگاه پخش شد و نماینده دادستان از آن به عنوان فیلم مجرمانه یاد کرد، آتش زدن سطل زباله مشاهده نشد:
«او یک حلقه لاستیک آتش میزند که آن هم اموال عمومی نیست.»
پدر سهند و خود او آتش زدن لاستیک یا سطل زباله، کندن نردههای وسط خیابان و شرکت در اعتراضات را رد کردهاند.
پدرش به امتداد گفته:
«بر اساس فیلمی که ضابطین در دادگاه به نمایش گذاشتند به هیچ عنوان، مبادرت به آتش زدن سطل زباله نکرده است.»
به گفته او دو گوشی تلفن همراه سهند در دست نهادهای امنیتی است و «جزییات» مورد بررسی و رصد قرار گرفته است:
«به هیچ عنوان فیلمی نه از محل حادثه و نه از دیگر نقاط در محتویات گوشی سهند نبوده و اساسا ارتباط خاص یا اطلاعرسانی درباره تجمعات و اعتراضات و دیگر مسائل در این باره نداشته است. او حتی یک استوری هم علیه نظام نداشته و اگر چنین بود، ۱۰۰ درصد در پرونده منعکس میشد.»
سهند هم در دادگاه آتش زدن سطل زباله و لاستیک را انکار کرده و گفته لاستیک آتش زده شده را از موتور سیکلت خود دور کرده است.
یکی از نزدیکان او هم به دویچهوله فارسی گفته است:
«جلوی پاساژ طلا و جواهر، جنب مرکز خرید تیراژه در بزرگراه اشرفی اصفهانی، یک دوربین مداربسته ۳۶۰ درجه وجود دارد که تمام اتفاقات اعتراضات خیابانی را در آن نقطه از تهران، با کیفیت بالا ضبط کرده و فیلمی که از همان دوربین به دست آمده، در دادگاه هم پخش شده است. بر اساس این فیلم، کل محتویاتی که در پرونده سهند وجود دارد، این است که به یک سطل آشغال که از قبل روی زمین واژگون شده، با پا ضربه زده است، همچنین در این فیلم سهند یک قطعه از نرده اطراف خط ویژه اتوبوس که از قبل کنده شده بود را کمی جابهجا کرده است.»
او را شکنجه کردند
سهند نورمحمدزاده در تماسی تلفنی و فایل صوتی از زندان، شرایط را چنین روایت کرده است:
«۱۲ مهر بعد از اینکه بازداشتم کردند، مرا بردند به یک کوچه بالاتر از خانهمان. همانجا [یکیشان] من را تهدید کرد و گفت که یککاری میکنم حسرت دیدن این کوچه به دلت بماند. من را روز بعد بردند دادسرا .... قاضی کشیک بود و آنجا سه تا برگه به من دادند امضاء کردم و گفتند بنویس اعتراض ندارم. اصلا نگذاشتند بخوانم. یک دفاعیه خیلی مختصر؛ گفت اینها را بنویس. من را بردند یک خانه امن. دو روز بازداشت بودم. بعد مرا بردند اینجا. شش هفت روز انفرادی بودم. همانجا گفتند اعدامت میکنیم. من را بردند بازجویی. گفتم اجازه میدهید با مادرم حرف بزنم. گفت حال مادرت خراب است، سکته کرده. اینهایی که میگویم را بنویس تا بگذارم زنگ بزنی. عین دیکته من نشسته بودم ایشان قصه میگفت من مینوشتم. میگفت بنویس من صدا کردم آنها را که بیایند سمت نرده. در فیلم مشخص است من اصلا رویم به طرف آنها نیست. اما من چون فکر میکردم مادرم مریض است نوشتم. گفت سه ماه اینجا نگه میداریمت. اعدامت میکنم ... خیلی اذیتم کردند. دو سه باری به من چشمبند میزد و میگفت بیا وقت اعدامت است و من خیلی ترسیده بودم. زمانی که من را منتقل کردند تهران بزرگ خیلی خوشحال شدم. گفتم این آدم دیگر به من دسترسی ندارد. بار دومی که من را بردند اتهامهایم عوض شده بود. در دومین بازپرسی به من اتهام محاربه زده بود. آنجا به من گفت بیا برویم داخل اتاق دادستان. آنجا دادستان گفت که از قیافهاش معلوم است ... اعدامش کنید. ... من سرگیجه گرفتم داشتم میخوردم زمین. ماموری که من را انتقال داده بود من را گرفت. دو سه دقیقه هیچ کجا را نمیدیدم ... من معنی کلمه محارب را بلد نبودم. حتی در شعبه سوم بازپرسی از یک آقایی پرسیدم که محاربه یعنی چه. گفت همین کارهایی که کردی. زمانی که برگشتم به خانه امن از من پرسیدند چه اتهامی زدند. گفتم .... آنجا گفتند محاربه ... محاربه یعنی اعدام ... بازجو تهدید میکرد که نگهات میدارم، اعدامت میکنم. از نظر روحی خیلی من را اذیت کردند. من سطل زباله را آتش نزدم. نرده را من نکندم. فقط در جابهجاییاش بودم. دو تا لگد به سطل آشغال زدم و یک کم نرده را جابهجا کردم. روز اول زده بودند قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومان با خودکار خط زد کرد ۵۰۰ میلیون تومان. گفت کمک میکنی اینها را بگیریم. در بازجویی به من گفت برو مصاحبه کن، قسم جلاله میخورم شنبه آزادت کنم. من را بردند در بازجویی همانجا هم نگفتم که من آتش زدم. از من یک فیلمبرداری کردند. نشستم فیلم گرفتند. گفت همکاری کن شنبه آزادت میکنم. من هم آن اتفاقاتی را که افتاده بود گفتم. نه دروغ گفتم و نه حقیقت کذب یعنی اعتراف اجباری. بعد از سه هفته ما را بردند برای شناسایی. یعنی من و آقای هوشمندی و آقای مصطفی که آنجا بود. قبل اینکه مصاحبه سه نفره بکند گفت بیا مصاحبه کن من محاربه را از پروندهات بردارم. گفتم شما نمیتوانی کاری کنی، دست قاضی است. گفت نه همه چیز دست من است.»
پدر سهند هم گفته است حداقل سه بار پسرش را در بازجویی برای اینکه به اعتراف اجباری وا دارند اعدام مصنوعی کردند. طناب دار به گردنش انداختند.
ابهامهای یک قاضی در باره حکم محاربه
وکیل سهند نورمحمدزاده در یک گفتوگو فاش کرده یکی از مستشاران دادگاه انقلاب حاضر نشده حکم اعدام را امضاء کند.
روابط عمومی قوه قضاییه اما در پاسخ به ادعای احمدی اعلام کرد:
«بر اساس پیگیریهای انجام شده از شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب، مشخص شد ادعای مورد اشاره صحت ندارد و حکم صادر شده به امضای دو قاضی پرونده رسیده و تمام مراحل قانونی آن طی شده است. به گفته قاضی پرونده، روال قانونی به درستی طی شده و ادعاهای وکیل پرونده صحت ندارد. قابل ذکر است رأی صادرشده اولیه و بدوی بوده و قابل تجدید نظرخواهی در دیوان عالی کشور است.»
پیشتر وکیل نورمحمدزاده گفته بود پرونده به شعبه همارز ارسال شده است و در صورتی که قاضی این شعبه حکم را تایید کند، به سهند و او ابلاغ خواهد شد.
پرونده او به دیوان عالی کشور ارجاع شده است. وکیلش امیدوار است حکم دادگاه بدوی در دیوان عالی نقض شود.
نورمحمدزاده از ۲۰ آذر در اعتراض به صدور حکم اعدام در زندان فشافویه اعتصاب غذا کرد. خانوادهاش۲۳ آذر پس از ملاقات با او گفتند که حدود ۱۰ کیلوگرم وزن کم کرده است.
نظرها
فرهاد - فرهادیان
من بارها گفته ام که جرائم متهمین برای تعیین مجازات برایشان اهمیت ندارد چون قرار است فردی یا افرادی قربانی شوند طبق فقه شیعه ی منشعب از فقه جواهر و اعتقاد دستگاه قضائی جمهوری اسلامی برای ایجاد رعب در دل دشمنان حتی می توانید بی گناهان را هم به قتل برسانید مگر شکاری کاری جز پرت کرده گاردریل کنده شد به یک کنار بیشتر کرده بود ؟ پس شرط اول اعلام یک جرمی که در بین معترضین عادی است دومین شرط اینست که فرد نیروی مردمی که در پشت سرش هستند افراد بی کس و کار باشند مشهور نباشند که نتیجه ی عکس بدهد و یکی از دلائلی که دائم از خانواده ها می خواهیم که خیلی زود تا قبل از پرونده سازی سر و صدایشان زیاد باشد و خیلی زود به رسانه ها اطلاع دهید به سازمانهای حقوق بشر وصل شوید بطوری که با زندانها و دادگاهها تماس بگیرند فشار بیاورند همچنین متهمین در زیر بدترین شکنجه هم هیچ اتهامی را اعتراف نکنند اگر چه شکنجه ها بسیار شدید است ولی اگر از همان دقیقه ی اول اعتراف نکنید تا آخر پیش نمی روید نه یک قدم که یک بند انگشت با بازجو و شکنجه گر همکاری کنید باید تا آخر بروید وقتی خوب سوء استفاده ها اعترافات تلویزیونی جاسوسی در زندان علیه دیگر زندانیان و ... و دست آخر هم اعدام می کنند پس بدون توهم به دستگاه قوه ی قضائیه اساسا وارد اعتراضات شوید وگرنه شما وارد جهنم شده ای پس مراقب باشید