شهری که از آنِ من نیست؛ معلولان و فضای شهری
سیاوش توانا – در این بررسی مختصر یک روزِ یک فرد معلول حرکتی را در نظر میگیریم که تصمیم دارد خود بهتنهایی برای کاری اداری و پس از آن برای تفریح در شهر حرکت کند.
مفهوم فضا در جامعهشناسی
در جامعهشناسی امروز، مفهوم فضا اهمیت روزافزونی پیدا کرده است. جامعهشناسی فضا، ساختار اجتماعی و مادی فضاها و تاثیرات آن بر دیگر سوژهها را مورد بررسی قرار میدهد. میشل فوکو در تعریف فضا چنین میگوید: «فضایی که در آن زندگی میکنیم، که ما را از خودمان بیرون میکشد، که در آن فرسایش زندگی، زمان و تاریخ ما رخ میدهد، فضایی که ما را چنگال میکشد و میجوید، به خودی خود فضایی ناهمگون است. ما درون مجموعهای از روابط زندگی میکنیم».
فضاها این قابلیت را دارند که به ما امکانهایی ارائه دهند و یا امکانهایی را از ما دریغ کنند و البته امکان اثرگذاری در فضا نیز وجود دارد. یک تفاوت مهم میان فضا و مکان، موقعیت و جایگاه سوژه-کنشگر است. در مقوله مکان، همه چیز مستقل از سوژههای بازیگر در موقعیت مدنظر قرار میگیرد اما در فضا، کنشگران نیز درگیر ساخت فضا و روابط هستند. همین علتی است که باعث رونق مبحث فضا میشود و بازیگران و کنشگران را بهسمت خود جذب میکند. انسان جزئی از فضا محسوب میشود و با ارزشها و هنجارهای خود به این فضا معنا میبخشد.
پیوند فضا با شهر باعث شکلگیری زیرشاخهای بهنام «فضای شهری» شده است. فضای شهری، مصنوعی سازمانیافته، آراسته و واجد نظم بهصورت بستری برای فعالیتها و رفتارهای انسانی است. کاربرد فضاهای شهری ایجاد آرامش، شکلدهی به سرگرمی و انواع آن، محلی برای ارتباطات انسانی و معاشرت و امکان تردد میباشد. فضاهای شهری امکان ایجاد موقعیتهایی برای تولید و رشد خلاقیت را دارند که به انسان امکان درک موقعیت خود در زندگی و شهر را میدهد. فضاها بهعنوان گرهی از جوامع انسانی و تجمعی از مردم و اشیاء مادی، از عناصر و اجزا مختلفی تشکیل شده است. درواقع فضا رابط میان عناصر بهوجود آورندهاش است، پس برای تشخیص یک فضای شهری علاوه بر وجود عناصر تشکیلدهنده، باید رابطه میان آنها نیز برای فرد ناظر قابل ادراک باشد و فرد بتواند از رابطه موجود ساختاری در ذهن خود ایجاد نماید. در مباحث مدیریت شهری، «نحوه توزیع و قرارگیری مکانی عناصر در یک فضا را سازمان فضایی گویند (سعیدنیا، ۱۳۸۲)». حاصل این سازمان فضایی در شهر، یک ساختار فضایی است. منظور از ساختار فضایی شهر، الگوی کاربری اراضی، فرم، شکل و طرح حوزههای شهری و نحوه توزیع فعالیتها، عناصر و اجزای ترکیبدهنده شهر میباشد. درواقع میتوان ساختار فضایی را انطباق سازمان فضایی بر محیط فیزیکی − در اینجا شهر − دانست.
برای مفهوم فضای شهری تعریفهای متعدد دیگری نیز وجود دارد که قدرمطلق اکثر تعاریف را میتوان در فضای زندگی روزمره، ساختاری سازمانیافته و دارای نظم، بستری برای فعالیتهای انسانی و فضایی که قابلیت حمل روابط اجتماعی و تردد انسانی را دارا است، خلاصه کرد.
فضای شهری را بهصورت نظری میتوان به سه بُعد ۱. فضای فیزیکی ۲. فضای دسترسی ۳. فضای ذهنی تقسیمبندی کرد که هر سه همچنان که دارای همپوشانی هستند، دَرپِیِ یکدیگراند.
فضای فیزیکی بعد اصلی و سادهترین قسمت شهر است که ما هرروز با آن سروکار داریم. ساختمانها و مکانهای عمومی نظیر ادارات، پارکها، خیابانها و میادین و... فضای دسترسی را میتوان ساختاری دانست که به ما امکان دسترسی به شهر و خدمات آن را میدهند. این تعریف شامل ساختار فیزیکی شهر − مانند خیابانها، پلهای عابر پیاده، مترو، اتوبوسهای شهری −، دسترسی تلفنی، اینترنتی، خدمات در محل و حتی افرادِ درخدمت میشود. در انتها نیز فضای ذهنی حاصل دو فضای دیگر است با این مضمون که افراد در فکر، ذهن و فهم خود از مفهوم شهر، چه ذهنیت و دیدی به آن دارند. آیا خود را عضوی از شهر میداند؟ آیا به تمام فضاهای شهری دسترسی دارد یا بهعلتی، امکان دسترسی را از خود دور و یا دارای مخاطره میبیند؟
شهر برای تمامی شهروندان
این حق هر شهروندی است که به تمام فضاهای شهر دسترسی داشته باشد و بتواند بهصورت عادی و معمولی به امور روزمره و فعالیتهای خود در شهر بپردازد. یکی از بزرگترین گروههایی که چنین حقی برایشان نادیده گرفته شده است − و یا بهحدی کمدیده شده که میل به صفر میکند − معلولین هستند. طبق آمار جهانی ۱۵درصد از افراد جامعه را معلولین تشکیل میدهند که این، معلولین را تبدیل به اقلیت قابلتوجهی میکند. اما این اقلیت بزرگ در بسیاری از حقوق از جمله حق مشارکت در فضای شهری تا حد بسیار زیادی محروم هستند. براساس تعاریف ذکرشده، شهر دارای فضای ساختارمند و سازمانیافتهای است. مسئولیت سازماندهی به این فضا برعهده شهرداری و دولت است. این نهادها براساس ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری که در سال ۱۳۶۸ بهتصویب شورای عالی شهرسازی و معماری ایران رسید ]و در سالهای پس از آن نیز بازنگری و تغییراتی یافت[ و لازمالاجرا گردید، موظف هستند که چینش فضای شهری را با قواعد مخصوصی مناسبسازی نمایند که گروه های خاصی از مردم بهدلیل محدودیتهای حرکتی و معلولیت از استفاده از آنها محروم نشوند و تردد، رسیدن، دستیابی و استفاده مستقل کلیه افراد از آن فضا و تجهیزات معماری درون آن امکانپذیر باشد.
باوجود این دستورالعملهای قانونی ذکر شده، در بسیاری موارد دسترسی افراد معلول به فضای شهری با مخاطرههای بسیاری روبرو است. تنها شهرهای کمی در ایران مناسبسازی نسبتا بهتری را تجربه کردهاند که البته این مناسبسازی نه صرفا بهدلیل احساس مسئولیت نسبت به معلولین بهعنوان افرادی ذیحق، بلکه به دلایل ایدئولوژیک و تبعیض مثبت − بهزعم جمهوری اسلامی − حکومت چنین اتفاقی افتاده است. بدینصورت که شهرهای بهترمناسبسازیشدهی ایران − مانند اصفهان − بیش از همه به این دلیل مناسبسازی بهتری دارند که تعداد معلولینِ جانباز جنگ هشتسالهشان قابلتوجه بوده است و این دلیل باعث ایجاد وضعیت بهتری برای سایر معلولین شدهاست که البته بهصورت حداقلی این اتفاق افتاده است و نه مقدار درخوری از مناسبسازی.
فضای فیزیکی شهر برای دسترسی را میتوان به دو قسمت ساختمانهای عمومی و مکانهای عمومی شهر تقسیم کرد. هرکدام از اینها نیاز به مناسبسازیهای متناسب با خود و متناسب با انواع معلولیتهای مختلف دارند. ساختمانهای عمومی مانند ادارات، بانکها، دانشگاهها، موزهها، مکانهای تاریخی و.. نیازمند سطح شیبدار استاندارد برای ورود، آسانسور، شیبهای مناسب برای معلولین حرکتی، علائم مشخص، سخنگو و مترجم برای نابینایان و ناشنوایان، تصاویر مفهومی برای معلولین ذهنی و این قبیل امکانات میباشند. مکانهای عمومی شهر نیز به مناسبسازی پیادهروها و شیبگذاری، موزاییکهای مشخصکننده راه، چراغهای راهنمایی سخنگو، بالابرهای مخصوص پل عابر پیاده، روشنایی استاندارد معابر و... نیاز دارند. روایتها میتوانند برای فهم میزان رنج وارده از فضای نامتناسب شهر و کمککنندگی متناسبسازی شهر به ما کمک بزرگی کنند.
روز معمولی، شهروند غیرمعمولی
یک روزِ یک فرد معلول حرکتی را در نظر میگیریم که تصمیم دارد خود بهتنهایی برای کاری اداری و پس از آن برای تفریح در شهر زمان بگذراند. بهدلیل دارا بودن بیشترین محدودیتِ حرکتی، فردی را که از ویلچر استفاده میکند پیشفرض میگیریم. او پس از خروج از خانه باید تصمیم بگیرد که از بیآرتی، اتوبوس واحد و یا مترو − درصورتی که شهر مدنظر این امکانات را داشته باشد − استفاده کند. دسترسی بیآرتی با پل عابر پیاده است. اولین مشکل در همین اولین قدم پیش میآید. پل عابر یا دارای پلههای عادی و یا پلهبرقی است که هیچکدام برای استفاده ویلچر مناسب نیست. اگر پل عابر را درنظر نگیریم و فرد به گیت ورودی بیآرتی برسد، گیتها و میلههایشان امکان عبور ویلچیر را به او نمیدهند و او به فردی نیاز پیدا میکند که درب کنار گیت را برای او باز کند. پس از گذر از گیت، اتوبوس میرسد. اتوبوسها معمولا با فاصلهای از سکو میایستند که چرخ کوچک ویلچر از آن عبور نمیکند. اتوبوس نیز اگر شلوغ باشد باز مشکل بعدی سروکله خود را نمایان میسازد. مسئله برای استفاده از اتوبوس نیز همینگونه است که ورودی اتوبوسهای بینشهری بسیار بالاتر از سطح زمین هستند و عملا امکان استفاده معلولی از آن وجود ندارد. وضعیت مترو نیز بههمینصورت است. مترو در ایران در اکثر موارد فقط دارای پلهبرقی است و فقط معدودی از ایستگاهها و یا شهرهای دارای مترو به آسانسور مجهز هستند. این ابتداییترین تصمیم برای جابهجایی و تردد در شهر است و این مشکلات، سبب آن میشود که فرد تصمیم به استفاده از تاکسی تلفنی و یا تاکسیهای اینترنتی بگیرد که این خود جدای از مشکل جادِهی به ویلچر و جابهجایی فرد معلول، سبب افزایش هزینه تردد در شهر میشود.
فرد به هر طریق خود را به مکان موردنظر میرساند. ورودی ادارات، بانکها و مکانهای شهری آیا سطح شیبدار مناسب و استاندارد با قوانین شیبگذاری را دارند؟ پس از ورود نیز اگر نیاز به جابهجایی در طبقات باشد، ساختمانهای اداری فرسوده ایران مجهز به آسانسور سالم هستند؟ اینها مشکلات بزرگی است که معمولا در اماکن عمومی شهری از آخرین اولویتها برخوردار هستند. اماکن عمومی که در ایران مناسبسازی شدهاند نیز در موارد متعددی صرفا بهعلت همان تبعیض مثبتِ ذکرشده است بدینشکل که معلول یا جانبازهایی در آن مکان مشغول به کار هستند و این دلیلی میشود که نیاز به مناسبسازی، خود را نشان میدهد.
پس از انجام کار، فرد مدنظر ما تصمیم به انجام تفریحی میگیرد. اگر قصد گذران وقت در پارک را داشته باشد، همچنان آیا ورودی پارک و مکانهای مختلف درون پارک دارای سطح شیبدار استاندارد هستند؟ از بزرگترین مشکلات در محلهای پیادهروی نظیر پارک و یا پیادهروها، موانعی است که برای جلوگیری از عبور موتورسیکلت تعبیه شدهاند که هرچند در اکثر موارد موتورسیکلت از آن عبور میکند، تنها مانع عبور ویلچر میشود. در هنگام عبور از سطح شیبدار نیز اگر جلوی آن اتومبیلی پارک شده باشد، آیا راهنمایی و رانندگی میپذیرد که به راننده آن اطلاع دهد برای جابهجایی و یا خود این نهاد در خدمت معلولین برای جابهجایی آن اتومبیل است یا آن را مشکل خود فرد میبیند؟ فرد معلول اگر هر تصمیم دیگری برای تفریح بگیرد باز با چنین مشکلاتی باید دستوپنجه نرم کند. سینماهای ما دارای پله و در اکثر موارد بدون سطح شیبدار هستند، اگر طبقاتی باشند، آسانسوری وجود ندارد و در میان صندلیها و ردیفهای سینما جایی برای معلولین تعبیه نشده است. اماکن تاریخی نیز از تمام مکانها وضعیت اسفبارتری دارند. تجهیزات این اماکن در اکثر موارد در قدیمیترین و فرسودهترین حالت خود هستند و به دلیل نبود تخصص و بیم از آسیب رسیدن به مکان تاریخی، از هرگونه مرمت و بازسازی و مناسبسازی جلوگیری میشود. این درصورتی است که اساسا چنین موضوعی در مدیریت این اماکن مطرح شود.
اینها تنها مشکلات یکی از انواع معلولیتها است. دیگر معلولین نیز معضلات بزرگی برای برقراری ارتباط با بیرون از خانه خودشان −جدای از مشکلات در خانه− و فضای شهری دارند. فرد نابینا در خیابانهای ایران چگونه میتواند از چهارراهِ بدون چراغراهنمایی سخنگو عبور کند؟ و یا چگونه خود بهتنهایی از خط اتوبوس درونشهری که سخنگویی ندارد اطلاع یابد؟ این درصورتی است که این فرد نابینا دسترسی به تلفنهمراه مناسب و دارای حالت مخصوص نابینایان داشته باشد که بتواند مسیریابی کند وگرنه انجام چنین کاری خارج از خانه غیرممکن میشود. حال اگر با این وضعیت امکانی برای خروج از خانه بهتنهایی نداشته باشد، چه مقدار از کارهای خود را با دسترسی تلفنی و یا حتی اینترنتی میتواند انجام دهد؟ در بسیاری از موارد امکان هیچ کار اداری کاملی بدون حضور در محل امکانپذیر نیست و این مشکلی بزرگ برای فرد نابینا بهوجود میآورد. سازمان بهزیستی که متولی رسیدگی به امور معلولین است میتواند افرادی را به کار گیرد که با هماهنگی قبلی، همراه فرد معلول باشد و در انجام فعالیتی که در شهر به آن نیاز دارد به او خدمترسانی کند. افراد کمبینا و یا دارای مشکل بینایی نیز مشکلی اساسی در زمانِ تاریک شدن هوا دارند چرا که تابلوهای شبرنگ و مناسب دید فراگیر نیستند و جدای از تابلوهای معمول در شهر، علائمی مخصوص برای این افراد نیز وجود ندارد. روشنایی معابر و شهر در زمان تاریکی نیز از دیگر مشکلات است. روشنایی شهر بهصورت عادی خود دچار نقصان است، حال اگر مسائلی نیز پیش بیاید که حکومت تصمیم به کم کردن روشنایی شهر کند، آیا فکری برای این معضلات هم دارد؟ برای مثال در روزهای اوج قیام ژینا، این تصمیم اجرایی شد و شهرها در خاموشی نسبی فرورفتند.
فرد ناشنوا درصورت نیاز به اطلاع از اطلاعیههای داخل مترو چگونه باید از آن آگاه شود؟ یا چهمیزان از رنج را باید متحمل شود تا یک کار اداری او بهصورت کاملی انجام شود، البته اگر انجام شود. یک معلول ناشنوا برای سینما رفتن و فیلم دیدن چه باید بکند؟ فیلمهای سینمایی نه در سینماها و نه در زمان پخش در شبکه خانگی، امکانی برای ناشنوایان ندارند و آنها از این فرصت محروم هستند.
در پایان...
اینها نمونههایی چند از مشکلات عدیدهی معلولین مختلف در فضاهای شهری ایران بود که ملزومات اولیه فعالیت و زندگی در شهر هستند اما این اقلیت بزرگ کشور در آن نادیده گرفته میشوند و دچار تبعیض هستند. در زندگی شهری اگر شهر برای همه افراد جامعه تعریف شده است − که همینگونه است حتی در قوانین ضعیف جمهوری اسلامی − بهصورت عملی نیز باید نشان داده شود که این امر واقعیت دارد. در حرف و نظر همهچیز میتواند صورت ایدهآلی داشته باشد اما عملیاتی شدن آن است که به اهمیتدهی به مسائل و اولویت دادن به آنها نیاز دارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.