تلاشهای مبتذل برای کشاندن مخاطب به سینما
«دوزیست»: فیلمفارسی اسلامی
فرشته نزاکتی – در سالهای اخیر گرایش به سمت فیلمفارسی در سینمای ایران قابل مشاهده است. فیلمنامههای سست، ماجراهای کلیشهای و شخصیتهای پرت و غیرواقعی. یک نمونه فیلم «دوزیست».
فیلم «دوزیست»، به نویسندگی و کارگردانی برزو نیکنژاد، محصول سال ۹۸ است و به تازگی در سینمای ایران به اکران درامده است. این فیلم علی رغم داشتن تیم بازیگری حرفهای و قوی، به دلیل فیلمنامه بسیار ضعیف خود، فیلمی بیقواره است که در آن بازیگران، نقش شخصیتهایی پرت و غیرواقعی را در ماجرایی بسیار کلیشهای و بی سر و ته به خوبی بازی میکنند! این فیلم، یک فیلمفارسی امروزی است اما چرا دیدن فیلم حداقل مانند دیدن فیلمفارسیهای قبل از انقلاب حاوی اندک عناصر سرگرمکننده یا جالب توجه هم نیست؟
در تعریف فیلمفارسی آمده است محصولی سینمایی که مؤلفههایی همچون داستانپردازی عجولانه، قهرمانسازی، رقص و آواز کابارهای بدون ارتباط به داستان، نبود روابط علّت و معلولی، عشقهای غیرواقعی، حادثهپردازی و غیره دارد. فیلمفارسی یکی از جالبتوجهترین نمونههای بازتاب ضمیر ناخودآگاه ملتها است.
«دوزیست» اما نمیتواند از جاذبه رقص و آواز و فضای کابارهای استفاده کند، سکانس آغازین فیلم، عروسی فردی که نمیشناسیمش و بعدا هم در فیلم کاری به او نداریم، تلاش ناموفق کارگردان برای ایجاد این فضاست و قرار است برای بیننده شاد یا سرگرمکننده باشد، اما هیچ کارکردی جز نشان دادن فضایی غیرواقعی از یک عروسی ایرانی و رقص بازیگران مرد با هم و حجاب داشتن زنان حتی در مراسم عروسی و البته معرفی شخصیتهای فیلم به مخاطب ندارد.
سه شخصیت اصلی مرد فیلم قرار است صادقانه و اخلاقی، بدون اینکه حتی پول تاکسیشان را بردارند، هزینههایی که برای حل مشکلاتشان به آن نیاز دارند را بدزدند. در طول فیلم به طور مبهم به این هزینهها اشاره میشود و شخصیتها معتقدند ناعادلانه به آنها تحمیل شده است. همین تضاد ابتدایی میتواند نشان دهد با چه شخصیتهایی مواجهایم. افرادی خودمحور و سودجو و به دنبال میانبر زدن و انجام هر عمل غیراخلاقی برای رسیدن به هدف یا خلاصی از مشکلات.
پس از معرفی این جمع که با نخ نامنسجم فیلمنامه ضعیف برزو نیکنژاد به هم سنجاق شدهاند، پدر و پسری که خانوادهشدنشان حاصل رابطه نامشروع پدر با دختری تنها بوده و پسرعمویی که انگار خود خانوادهای ندارد و دوستی که گرفتار زندان و بیپولی است و دختر همسایهای که به خاطر بدهی مادرش که در زندان است و در خانه طلبکار ظالم و ثروتمندش، به کلفتی مشغول است، دختری چشمرنگی و ساکت که رازی با خود دارد، به این جمع اضافه میشود و تبدیل به موتور پیش برنده ماجرای فیلم میشود.
ادامه فیلم به پیروی از ژانر فیلمفارسی پیش میرود، هر سه مرد، انگار هرگز زن دیگری در جهان وجود نداشته، عاشق دختر میشوند که بعد از تلاشی ناموفق برای خودکشی حالا رازش، حامله بودن از پسری که دوستش داشته و با او فرار کرده است، برملا شده اما این مساله فقط مردان را برای حمایت بیشتر از او تهییج کرده است. عطا، با بازی جواد عزتی دلیلی دارد، دختر او را یاد مادرش میاندازد، اما دو مرد دیگر حتی این دلیل را هم ندارند اما همه، همانطور که پدر عطا از اولین برخورد با دختر هشدار میدهد عاشق دختر میشوند.
هرچه فیلم به پایان نزدیکتر میشود، تلاش شده تا با گنجاندن سکانسهای مختلفی از دعوای تن به تن شخصیتهای مرد با هم، بر سر شخصیتهای زن فیلم، بر هیجان فیلم افزودهتر شود. شخصیتهای مرد فیلم همگی غیرتی و به دنبال تصاحب یا حفظ ناموس و مرزهای قدرتشان هستند و زنهای منفعل فیلم اسیر هوسبازی و غیرت این مرداناند و راه دیگری جز حسادت و گریه یا دلبری یا مکر و حیله نمیدانند و تمام راههای رهایی یا اسارتشان به دست مردان است.
در پایان فیلم، مریم، زن جوان چشمرنگی فیلم با پشت سر گذاشتن عطا و مجتبی که بر سر به دست آوردن او گلاویز شدهاند به سراغ حمید که موفق به باز کردن در گاوصندوق و دزدی تمام اموال آقای سیفی شده میرود و دخترخالهاش آزاده را که دستگیر میشود و باقی جمع را ویران شده پشت سر خود به جا میگذارد.
از تاثیر منفی فیلمفارسی بر سلیقه مخاطب و پایین آوردن سطح توقع مخاطب بارها سخن رفته، هوشنگ کاووسی که این اصطلاح را ساخته است، بارها در نقد فیلمهای مختلف خود اشاره کرده بود که ساخت چنین فیلمهایی، شاید حتی بتوان گفت زیرفیلم، چه آسیبی به سینما وارد میکند. حالا پس از گذشت چند دهه از دوران ساخت فیلمفارسی، نگاهی به آمار فروش فیلم و عدم استقبال مخاطبان از فیلم، نشان میدهد روی آوردن به ساخت چنین آثار سینمایی جز چنگ انداختن به ریسمانی پوسیده برای نجات سینمایی حکومتی پسند که روز به روز بیشتر مهجور و سوت و کور میشود، نیست.
از سوی دیگر، جای تاسف است که بازیگرانی با سابقه بازیهای درخشان در آثاری ارزشمند و حتی سینماگرانی مثل مانی حقیقی که خود سابقه فیلمسازی دارند را در کاری مبتذل میبینیم که حتی در سینمای تازه کار و محدود بیش از نیم قرن پیش هم اثری قابل توجه نمیبود.
نظرها
نظری وجود ندارد.