ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

به نام زن، به نام زندگی و آزادی: نوروز با گیسوان سرخ تو در راه

نعیمه دوستدار − سال ۱۴۰۱ چه جایگاهی در تقویم مبارزات زنان دارد؟ دستاوردها و تجربه‌های آن برای سال جدید و مبارزه پیش رو کدام‌اند؟

سال ۱۴۰۱ مثل هر سال با اخبار خشونت‌ها و زن‌کشی‌ها آغاز شد: روایت زنانی که به دست شوهران و پدران و برادران به قتل می‌رسیدند و ناموس و غیرت، قاتلان‌شان را در دادگاه‌ها از مجازات نجات می‌دادند. همزمان برنامه‌های حکومت برای ترویج خشونت علیه زنان در حال اجرا بود: تلاش برای تفکیک جنسی فضاهای عمومی، اجرای بخش‌های تازه‌تری از قوانین مشوق بارداری و تنگ‌تر کردن مرزهای حجاب از تریبون‌های رسمی و غیر رسمی. فضای اجتماعی عرصه جنگ با مظاهر خشونت بود: از آزارهای جنسی در محیط‌های خصوصی، چهره‌های شناخته شده و به ویژه سینمای ایران پرده برداشته می‌شد و میان حکومت و مردم بر سر حجاب اجباری صف‌آرایی آغاز شده بود: خبرگزاری‌های حکومتی مثل فارس کمپین‌هایی علیه بی‌حجابی راه انداخته بودند و علیه زنان کیفرخواست صادر می‌کردند.

هوا در ایران زود گرم می‌شود. هنوز بهار تمام نشده کاظم صدیقی، امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور اعلام کرد این ستاد پس از اجرای «طرح حجاب و عفاف» در ادارات دولتی قرار است طرح تازه‌ای را را در بازار و اصناف اجرا کند.

«طرح جامع حجاب و عفاف» تدوین و ابلاغ شد و گفتند قرار است «بدحجابی» را در ۱۱ عرصه و با رویکرد اجرایی و فرهنگی «کنترل» کند و «عرصه اول آن با ابلاغ شاخص‌های حجاب به ۱۲۰ دستگاه دولتی و حاکمیتی وارد فاز اجرایی و عملیاتی شده است».

مکان‌های عمومی و خدمات‌رسانی های عمومی میدان این جنگ شدند: اداره اماکن به برخی از داروخانه‌ها در تهران گفت به زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمی‌کنند، خدمات‌رسانی نکنند که در صورت مشاهده چنین مواردی داروخانه‌داران در ابتدا جریمه و سپس با پلمپ مدت‌دار مواجه خواهند شد. تصاویری از اطلاعیه‌های کمیته‌های امر به معروف در بیمارستان ها هم منتشر شد که در آن نوشته‌ بودند زنان بدحجاب نمی‌توانند از خدمات درمانی استفاده کنند. همچنین گزارش‌هایی از برخورد با کافه‌داران، رستوران‌ها، رانندگان اسنپ و تاکسی‌های اینترنتی و سایر مراکز اشتغال خصوصی منتشر شد. مزون‌ها و فروشگاه‌های لباس هم برای عرضه نکردن مانتوهای جلوباز و بدون دکمه تحت فشار قرار گرفتند.

در میادین و چهارراه‌های پر رفت و آمد شهر، پاساژ‌ها و مراکز خرید، موزه‌ها و سایر اماکن عمومی بر تعداد ماموران افزوده شد و همزمان مقاومت زنان در مقابل ماموران و افرادی که خود را آمر به معروف می‌خوانند، افزایش یافت. یک مامور گشت ارشاد به ورزشکاری که همسرش تدکر حجاب گرفته بود شلیک کرد و و عده‌ای در محل گردهمایی نوجوانان برای اسکیت در شیراز که در آن تعداد زیادی از دختران کشف حجاب کرده بودند، نماز وحشت خواندند.

کارزارهایی در شبکه‌های اجتماعی علیه حجاب اجباری آغاز شد. کارزار «در این اتحاد همراه شوید» علیه حجاب اجباری در اینستاگرام با پشتیبانی هزاران نفر روبه‌رو شد و کارزار دیگری با عنوان «حجاب بی حجاب» در روز ۲۱ تیرماه که جمهوری اسلامی آن را روز حجاب و عفاف نامیده برگزار شد. زنان در این روز بدون حجاب در محیط‌های عمومی ظاهر شدند و تصاویری از حضور خود منتشر کردند.

زنان کارمند دولت تهدید به اخراج از محل کار می‌شدند و گرمای هوا در اوج خود بود که یک زن چهره شد:

سپیده رشنو، ۲۸ ساله، هنرمند، داستان‌نویس پس از اعتراضش به مامور خودخوانده امر به معروف در اتوبوس بی‌آرتی و تهیه فیلمی از برخورد خشونت‌آمیز او، روز ۲۵ تیر بازداشت شد و گزارش‌‌هایی مبنی بر انتقال او به بازداشتگاه‌ اطلاعات سپاه منتشر شد. زن محجبه‌ای به نام «رایحه ربیعی» پس از بازداشت سپیده رشنو در اینستاگرام خود خبر داد فیلمی را که در اتوبوس گرفته «به مراجع مربوطه» فرستاده است. در فیلمی که از مشاجره ربیعی با سپیده رشنو منتشر شد، او سپیده را تهدید کرده بود که فیلمش را برای «سپاه» می‌فرستد. فیلم‌هایی با چهره شکنجه شده از اعترافات اجباری او در تلویزیون ایران پخش شد؛ در یکی او را مقابل زن چادری نشاندند تا علیه «خود» و مردم اعتراف کند و بگوید که هر آنچه درباره این ماجرا گفته شده دروغ است؛ گاز گرفتن و درگیری و فیلمبرداری صحنه‌سازی بوده و در نهایت وادار شود که از رایحه ربیعی حلالیت بخواهد.

این داستان ادامه یافت: زن آمر به معروف یزدی که باعث تعلیق رییس یک قطار شد، از سوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر کشور به‌عنوان «سفیر کشوری جهاد تبیین طرح عفاف و حجاب» معرفی شد و در مراسمی از او تقدیر کردند. در شیراز دو زن به نام امر به معروف به حریم شخصی دو خواهر دخالت کردند و میان‌شان دعوا ایجاد شد. نظام قضایی در فاصله چند روز دو خواهر را دستگیر کرد.

مدت کوتاهی پس از این ماجراها قتل یک زن کرد به نام شلیر رسولی جامعه را تکان داد. شلیر رسولی، قربانی سوء قصدِ تجاوز جنسی در شهر مریوان، پس از چند روز بستری شدن در کُما جانش را از دست داد. شنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۱، جمعی از فعالان حقوق زنان در سنندج در اعتراض به مرگ شلیر رسولی مقابل دادگستری این شهر تجمع کرددن و با قرائت بیانیه‌ای نسبت به این اتفاق واکنش نشان دادند. زنان در سنندج اعلام کردند خشونت علیه زنان سیستماتیک است و سازوکاری برای بازداشتن فرد صاحب قدرت از ارتکاب خشونت وجود ندارد، اعمال خشونت بر زنان «عادی‌سازی» شده و عواقب جدی متوجه خشونت‌گران نیست.

خبر مرگ مهسا امینی (ژینا) که پیچید همه گفتند: این یک قتل حکومتی است. اعتراض‌ها در سراسر ایران آغاز شد و به یک خیزش انقلابی تبدیل شد، خیزشی که تا پایان سال ۱۴۰۱ یعنی درست شش ماه بعد از مرگ ژینا همچنان ادامه یافته است.

ژینا: جرقه‌ای که آتش را برافروخت

مهسا (ژینا) امینی دختری ۲۲ ساله بود که از سقز به همراه خانواده‌اش برای دیدن اقوام به تهران سفر کرده بود. او سه‌شنبه، ۲۲ شهریور و چهار روز بعد در بیمارستان جان باخت. دلیل مرگ او جامعه را تکان داد: گشت ارشاد ژینا را دستگیر کرد، به او خشونت فیزیکی کرد، او را با تاخیر به بیمارستان برد و مرگ او را بر اثر خشونت انکار کرد.

جامعه اما پیام را دریافت کرده بود: این یک قتل حکومتی است. از زمان این قتل حکومتی، اعتراض‌ها در سراسر ایران آغاز شد و به یک خیزش انقلابی تبدیل شد؛‌ خیزشی که تا پایان سال ۱۴۰۱ یعنی درست شش ماه بعد از مرگ ژینا همچنان ادامه یافته است.

واکنش جامعه اعتراض نبود، اعتراض انقلابی بود. زنان با تمام نیرو و توان به خیابان آمدند، روسری‌ها را از سر برداشتند، آتش روشن کردند و روسری‌ها را سوزاندند. قتل و جنایت حکومت ادامه یافت. از نخستین روزهای این خیزش، معترضان با خشونت افسارگسیخته حکومتی روبه‌رو شدند: ضرب و شتم در حد مرگ، شلیک مستقیم به سر و چشم و اندام‌های حیاتی معترضان و بازداشت‌های گسترده. در همان هفته‌های اول چندین زن جوان کشته شدند: نیکا شاکرمی، سارینا اسماعیل‌زاده، غزاله چلابی، حنانه کیا، حدیث نجفی و... ده‌ها مرد که به حمایت از این انقلاب زنانه برخاسته بودند، جان باختند و خیزش با شعار «زن، زندگی، آزادی»، به سراسر ایران تسری یافت. دیگر تنها حجاب نبود که مردم علیهش قیام کرده بودند. خشم اجتماعی، بالاترین ارکان نظام را نشانه رفت، علیه دیکتاتوری خامنه‌ای شعار سر داده شد، عکس‌هایش را از کتاب‌های درسی کندند و در شهرها آتش زدند. دانشجویان و دانش‌آموزان به ویژه دختران به اعتراضات پیوستند. ده‌ها سرود انقلابی سروده شد، صدها اثر هنری خلق شد، بازیگران سرشناس سینمای ایران روسری از سر برداشتند، برخی از چهره‌های شناخته شده که حجاب بر سر داشتند آن را کنار گذاشتند یا تندترین مواضع را علیه آن گرفتند. اعتراضات خیابانی با تعطیلی مراکز کسب و کار همراه شد و در برخی شهرها، مردم و نیروهای سرکوبگر مستقیما روبه‌روی هم قرار گرفتند. حکومت در سرکوب و رویارویی خیابانی با زنان هم خشونت را جنسیتی کرد. گزارش‌ها از آزار جنسی زنان در هنگام رویارویی با نیروهای امنیتی در خیابان و گزارش تجاوز و شکنجه جنسی در بازداشت‌گاه‌ها منتشر شد.

با کشته شدن صدها نفر و در حالی که هزاران نفر بازداشت شده بودند، مراسم یادبود هفتم و چهلم کشته‌شدگان خود تبدیل به عرصه مبارزه و اعتراض شد. صحنه‌های عجیبی از سوگواری مادران و پدران داغدار خلق شد، سخنرانی‌ها و شعارهای تاثیرگذار سر داده شد و همزمان در سطح بین‌المللی ایرانیان خارج از کشور با تشکیل تجمعات بزرگ و مستمر و ارتباط با نهادهای سیاسی و حقوق بشری صدای اعتراضات انقلابی مردم ایران را جهانی کردند. چهره غالب در سازماندهی این تجمعات و کنشگران اصلی بسیاری از این اقدامات، زنان بودند.

شش ماه مبارزه

مبارزه در تمام شش ماهه دوم سال ۱۴۰۱ ادامه داشت. مناسبت‌های ملی و فرهنگی، یادبودها و سالگردها عرصه تداوم انقلاب ژینا بودند.

همزمان با این فضای انقلابی و اعتراضی، حکومت یک قدم هم عقب ننشست. اصرار بر اجرای قانون حجاب اجباری و تدوین طرح‌های جدید، محروم کردن زنان از دریافت خدمات اجتماعی در مکان‌هایی مانند ادارات و بانک‌ها، پلمب مکان‌های عمومی به دلیل حضور زنان بی‌حجاب یا خدمات دادن به آنها، سخنرانی‌های تهدیدآمیز ائمه جمعه درباره حجاب و برخورد با بی‌حجابان، تهدید‌های مقامات پلیس، بازداشت چهره‌های مشهور به دلیل بی‌حجابی، حمایت از آمران خودخوانده معروف، و اعمال خشونت‌های جنسی و جنسیتی بر بازداشت‌شدگان بدون کمترین نرمش ادامه یافت.

حکومت حتی به این هم اکتفا نکرد. خشونت با زنان را در مدارس تبدیل به حملات سازمان‌یافته شیمیایی شد. در طی چهار ماه به صدها مرکز آموزشی با گازهای ناشناخته شیمیایی حمله شد و هزاران دانش‌آموز که عمده آنها دختر بودند، به بیمارستان منتقل شدند. این حملات که ابتدا با انکار و سپس با توجیه و فرافکنی حکومت همراه بود، با توجه به سابقه جمهوری اسلامی در اعمال خشونت به زنان، پیگیری نکردن نمونه‌های مشابه و باز گذاشتن دست نیروهای غیررسمی خود در اقدامات خشونت‌آمیز علیخ زنان و مخالفان، واکنش‌های شدیدی در میان مردم برانگیخت و به عنوان روشی برای سرکوب زنان، انتقام‌جویی از آنان بابت انقلاب ژینا و ایجاد رعب و وحشت در جامعه و همچنین تلاش برای منزوی کودن و خانه‌نشین کردن زنان از طریق محدود کردن حق تحصیل تفسیر شد. تا پایان سال ۱۴۰۱ حکومت هیچ‌اقدام جدی برای پیگیری این موضوع و معرفی عاملان آن صورت نداد.

انقلاب ژینا جامعه ایران را با شعار زن، زندگی، آزادی، در مواجهه با این باور قرار داد که تحقق آزادی و رفع تبعیض‌های اجتماعی بدون رفع تبعیض جنسیتی و شکستن ساختار مردسالار و سلطه پذیر جامعه ممکن نیست. زنان خط اصلی این خیزش را با پافشاری بر حقوق خود و پررنگ کردن این خطوط تعیین کردند. تجربه حضور زنان در تغییر خواهی و انقلابی‌گری در تاریخ معاصر ایران که همواره در نهایت با عقب راندن آنها از عرصه مشارکت سیاسی و کنار گذاشتن مطالبات آنها از میز سیاست‌ورزی همراه بود، این بار آنها را به سمت تشکل و سازماندهی سوق داد. محتوای انقلاب موازنه مردسالار را بر هم زد و این پیام را به گروه‌ها و فعالان سیاسی رساند که تغییر بدون حضور زنان و تامین حقوق آنها ممکن نیست. این بار همه گروه‌های زنان بر یک چیز توافق داشتند: آنها نمی‌خواستند تجربه‌های تلخ گذشته تکرار شود و مطالبات زنان و نقش سیاسی و اجتماعی‌شان کنار گذاشته شود یا به تاخیر بیفتد. این بود که گروه‌های مختلف زنان هم در داخل و هم در خارج به لزوم سازماندهی فوری و منسجم و هدفمند خود برای تامین مطابات زنان و گنجاندن آن در آینده ایران پی بردند و برایش اقدام کردند.

انقلاب زنانه زنده است- تا زن، زندگی و آزادی

سال ۱۴۰۱ تمام می‌شود اما مبارزه تمام نشده است. چشم‌انداز این مبارزه انقلابی برای زنان روشن است: آنها برای تحقق شعار این انقلاب در بالاترین سطح مبارزه می‌کنند. مبارزه زنان، یک مبارزه روزمره در زندگی شخصی با نمایندگان خصوصی نظام مردسالار-مرد، پدر، برادر، شوهر-، در فضای عمومی و کوچه‌ و خیابان با حضور اعتراضی، تشکیل حلقه‌های مقاومت مدنی، تلاش برای اشغال فضای بیشتر، به دست گرفتن کنترل بدن و شکستن قوانین و عرف مردسالار و در بالاترین سطح، برای کسب قدرت سیاسی به منظور دموکراتیک‌کردن فضای سیاسی و خارج کردن آن از انحصار مردانه و در نهایت پیش‌برد حقوق زنان و رفع تبعیض است.

تجربه این یک‌سال مبارزه که بر تجربه‌های چهل و سه ساله قبلی افزوده شده، بر اعتماد به نفس زنان و اراده آنها برای پافشاری بر حقوق خود افزوده است. این تجربه به زنان ایرانی آموخته که بلندتر فریاد زدن، بر سکوی اعتراض ایستادن، هدایت این مسیر از طریق سیاسی، مدنی و شخصی، یک رسالت تاریخی بر دوش آنهاست و عقب نشستن از آنها ممکن نیست.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.