زاگرس در آتش؛ آتشِ نظمِ سودجو و نظامیگریِ نظام
فریبا دانشمهر ــ فعالیت نظامی، مهمترین عامل مشخصِ انسانی در آتشسوزی جنگلها در کردستان است. در کنار این، رفتارهای نامسئولانه سودجویان غیرنظامی هم در این مشکل دخالت دارند.
چرا آتش؟
داستان آتشی که به جان جنگلهای کردستان میافتد، هر بار ابعاد جدیدی مییابد. آشکار شده که نهادهای امنیتی و نظامی در آتشسوزیها دست دارند. سپاه پاسداران تمایل شدیدی دارد تا هیچ فضای اجتماعی و طبیعی در کردستان را خالی از حضور خود نگذارد. تشدید میلیتاریزه کردن کردستان به ویژه پس از تجربه قیام ژینا در دستور کارشان قرار گرفته است. برای مثال تنها در کوه کوسالان سروآباد دو پایگاه نظامی جدید برپا کردهاند. جاده خاکی نظامی کوسالان را شنریزی کردهاند تا آن را بری آسفالت کردن آماده کنند. مدام برای معیشت مردم بومی مزاحمت ایجاد میکنند. به مردم محلی ییلاقنشین تذکر دادهاند که شبها حق تردد ندارند، در حالیکه بیشتر کارهای این مردم در خنکای شب و تاریکی هوا قابل انجام است: از برداشت سقز در همین فصل تا جابجایی علف و آبیاری و غیره. ایست و بازرسیهای سیال مختلفی برپا میکنند و مردم را تفتیش میکنند. به بهانه امنیت، به تمامی امنیت را از مردم سلب کردهاند. درگیریهای نظامیشان را به مردم غیرنظامی پیوند دادهاند.
پاسداران عامدانه پایگاههای نظامیشان را در نزدیکی سکونتگاههای ییلاقی مردم و در وسط روستاهای کردستان برپا میکنند، تا مردم عادی را به هر قیمتی با خود همسرنوشت کرده و پیامدهای درگیریهای نظامیشان را بر آنها تحمیل کنند. شبانهروز پهبادهای دوربیندار نظارتیشان را بر فراز کوهها میچرخانند. حتی یک کوهنوردی عادی را هم به یک امر پراسترس و مسئلهدار تبدیل کردهاند.
آتشسوزیهای گسترده اخیر هم جدا از چنین برنامههایی نیست. پایگاههای نظامی احداثشده در منطقه جنگلی اطراف مریوان همواره تهدیدی برای محیط زیست منطقه بوده است. فعالان زیستمحیطی بارها از نزدیک مشاهده کردهاند که نیروهای نظامی یا مزدوران آنها عامدانه جنگلهای اطراف پایگاههای نظامی را به آتش میکشند. این آتشسوزیهای مخرب از منظر نظامیها صرفا یک «پاکسازی» ساده برای محافظت از خود است. گاهی هم نتیجه یک مانور نظامی است.
نقش رفتارهای مخرب مردم
فعالیتهای نظامی مهمترین عامل آتشسوزی جنگلهای غربی کردستاناند. اما در کنار این، رفتارهای نامسئولانه سودجویان غیرنظامی هم در این مشکل دخالت دارند. به تصرف درآوردن زمینهای به جا مانده از آتشسوزیها انگیزه اصلی مردمی است که گاه به چنین کار نابخردانهای دست میزنند.
طبق یک توافق ناگفته میان برخی روستییان اطراف مریوان، جنگلزدایی و به جای آن کاشت انگور در زمینهای به جا مانده روالی معمول شده است. درآمد مطلوب حاصل از فروش انگور و حاصلخیز بودن زمینهای به جای مانده از پوشش جنگلی، مردم محلی را به سمت جنگلزدایی سوق میدهد.
علاوه بر این، بساز بفروشها و سرمایهدارهایی هم در کمین جنگلها نشستهاند تا بلافاصله ویلایی در آن برپا کنند. بیشتر ویلاهای تازهتأسیس اطراف دریاچه زریبار محصول روند جنگلزدایی است. این مورد اخیر خارج از توان مردم عادی است. بلکه محصول زد و بندهای سازمانهای فاسد و ثروتمندان و صاحبان قدرت است.
جامعه مدنی: مسئولیتپذیری یا رفع مسئولیت
تخریب طبیعت، رویکرد همه مردم بومی نیست. همپای برخورد مخرب و خشونتبار مالکانه به طبیعت، نگرانی و ودلسوزی عمومی هم در جریان بوده است. تشکلیافتهترین نمود این دغدغه عمومی نسبت به طبیعت را میتوان در انجمن سبز «چیا»ی مریوان مشاهده کرد، انجمنی زیستمحیطی که با تلاشهای شریف باجور پا گرفت.
در تمام سالهایی که سازمانهای رسمی مسئول از مسئولیتشان شانه خالی کردند، این انجمن چیا بود که تلاش میکرد دستکم از جنگلهای شهر در برابر آتشسوزی محافظت کند. اعضای اصلی این انجمن بارها مورد آزار و تعقیب دستگاههای امنیتی قرار گرفتهاند. با وجود این، به فعالیت خود ادامه دادهاند.
پس از سالها تلاش اعضای انجمن برای مهار آتشسوزیها، سال گذشته این انجمن طی بیانیهای رسمی اعلام کرد که دیگر در مهار هیچ آتشسوزیای حضور پیدا نمیکند. این اقدام پس از بالا گرفتن انتقاداتی بود که از روند کاری انجمن چیا مطرح شده بود. اما در آتشسوزیهای اخیر این اعضای انجمن چیا بودند که بار دیگر به شکلی سازمانیافته وارد عمل شدند. همین موضوع دوباره موجی از بحثها و انتقادات را میان فعالان اجتماعی در مورد نحوه مطلوب سیاست زیستمحیطی مردمی به راه انداخته است. منتقدان معتقدند که انجمن چیا توان و ظرفیتش را در مهار آتشسوزیها هدر میدهد. در حالیکه مهار آتش، وظیفه چنین انجمنی نیست. بلکه مسئولیت مهار آتش و هر نوع حفاظت از منابع طبیعی، بر عهده سازمانهایی است که رسما چنین مسئولیتی دارند و بابت آن بودجه دریافت میکنند. منتقدان همچنین روی این موضوع تأکید کردند که یک انجمن زیستمحیطی با حضور همیشگیاش در حفاظت از جنگلها، خلأ مسئولیت سازمانهای دولتی را پر میکند. تا جایی که دیگر عموم مردم یادشان میرود که چنین اقداماتی در اصل وظیفه چه کسی است.
در بسیاری از موارد مردم دغدغهمند طبیعت، برای گزارش آتشسوزی نه با اداره منابع طبیعی، بلکه با انجمن چیا تماس میگیرند. این امر موجب میشود مطالبه حفاظت از محیط زیست از سازمانهای رسمی و حکومت، به سمت جامعه مدنی تغییر جهت یابد. انجمن چیا از منظر منتقدانش بهتر بود ظرفیت و توان خو در تشکلیابی را صرف مطالبهگری و وادار کردن سازمانهای رسمی برای انجام وظایفشان در قابل محبط زیست کند. همچنین یک سازمان مردمی زیستمحیطی باید آشکارا منشأ آتشسوزیها و رفتارهای مخرب را با جامعه در میان بگذارد. از این جهت انجمن چیا با توجه به محدودیتهایی که بر آن تحمیل میشود، به محافظهکاری متهم شده است.
ورای دغدغهمندی طبیعت
این مرور کوتاه یک نتیجه مهم را یادآوری میکند: هم موضوع آتشسوزیها و هم دیگر مسائل مربوط به محیط زیست در جنگلهای مریوان، به شدت سیاسی هستند. حفاظت از طبیعت یا تخریب آن هر دو کاملا زیر تأثیر روابط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه قرار دارد.
اقتدارگرایی نظامی، مهمترین عاملی است که روند تخریب محیط زیست کردستان را دوچندان کرده است. علاوه بر آن، نهادینه کردن روابط مالکانه و سودجویانه نسبت به طبیعت عاملی است که رفتارهای مخرب زیستمحیطی را تشویق میکند. تشویق و توسعه روابط مخرب مالکانه نسبت به طبیعت هم جدای از ساختارها و سیاستهای کلی اقتصادی و نظامی حاکمیت نیست.
راهحل مقابله با تخریب گسترده محیط زیست منطقه، صرفا دغدغههای پاک طبیعتدوستانه نیست. تخریب محیط زیست کردستان موضوعی عمیقا سیاسی است. بدون دست بردن در روابط سیاسی ـ نظامی حاکم و نفی روابط کلان سودمحور و مالکانه نسبت به طبیعت، هر راه حل مدنی زیستمحیطی محکوم به شکست خواهد بود. این حقیقت که تلاشهای خیرخواهانه زیادی در چارچوب انجمنهای محیطزیستی برای حفاظت از جنگلهای مریوان انجام شده غیرقابلانکار است. افراد زیادی در این راه آسیب دیدهاند و حتی «شریف»ترین اعضای آن در این راه جانشان را از دست دادهاند. اما این نوع تلاشها اگر به سمت روابط پیچیده اقتصاد و سیاست حرکت نکنند، در بهترین حالت در حد همان خیرخواهی طبیعتدوستانه باقی خواهند ماند. راه چاره، ابتدا بازگرداندن طبیعت به چارچوب روابط سیاسی و طبقاتی جامعه و توضیح آن در چنان چارچوبی است. راهحلهای پایدار حفاظت از محیط زیست ضرورتا از دل توصیف و تبیین درست آن بیرون میآید.
نظرها
نظری وجود ندارد.