ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«فاشیسم جنسیتی»: چگونه آلمان نازی جامعه کوئیر را گام به گام به حاشیه راند؟ 

با نگاهی به مستند «ال‌دورادو، هرآنچه نازی‌ها ازش متنفر بودند»

رامتین شهرزاد ــ هیتلر چگونه توانست آزادی‌های جمهوری وایمار را بدل به استبداد نازی کند؟ چگونه فاشیسم جنسیتی به قدرت رسید و بسط یافت؟

در پایان جنگ جهانی دوم و پس از سقوط نازی‌ها در آلمان، خیال آدمی می‌گوید که تمامی قوانین تبعیض‌آمیز آن‌ها علیه اقلیت‌ها قاعدتا کنار گذاشته شدند، لابد حقوق زنان و اقلیت‌های مذهبی و قومیتی به‌شکل سابق برگشت و جامعه خوب و خوش در کنار همدیگر زندگی کردند. در واقعیت، بخشی از این قوانین کنار گذاشته شدند اما برخی دیگر باقی ماندند چون درست که ساختار استبدادی سقوط کرده بود، اما جامعه همچنان دست به گریبان آموزه‌های نازی‌ها باقی مانده بود.

یکی از قوانینی که باقی ماند، «پاراگراف ۱۷۵» بود که نخستین بار در ۱۸۷۱ تحت‌تاثیر آموزه‌های کلیسای کاتولیک به قوانین آلمان اضافه شد و سرانجام در ۱۰ مارس ۱۹۹۴ میلادی از قوانین آلمان کنار گذاشته شد.

نسخه‌های مختلفی از این ماده قانونی وجود دارد اما همه آن‌ها متمرکز بر «جرم‌انگاری رابطه بین دو مرد همجنس» بودند. هرچند در نسخه‌های سخت‌گیرتر آلمان نازی، موارد دیگری مانند کارگری جنسی، آزار جنسی کودکان، یا اینکه «دو مرد در کنار همدیگر خودارضایی کنند حتی اگر همدیگر را لمس هم نکنند» به قانون اضافه شده بود.

در تمامی سال‌هایی که این قانون در آلمان حاکم بود گریبان ۱۴۰هزار نفر را گرفت و آن‌ها را مجازات کرد. آلمان نازی، علاقه‌ای نداشت تا الزاماً این متهمان را به دادگاه ببرد و پس از آنکه صرف اتهام همجنسگرایی به فردی زده شد، آن‌ها را بازداشت و بعضا به کمپ‌های کار اجباری می‌فرستاد تا «مثلث صورتی» را بر سینه لباس زندانشان حمل کنند و علاوه بر آزارهای نازی‌ها، از آزارهای دیگر گروه‌های زندانی هم رنج ببرند.

با آنچه در دیگر کشورهای جهان هم می‌بینیم، با شرایطی که گفتمان «فاشیسم جنسیتی» به زبان افراد فارسی‌زبان هم وارد شده است، آیا شاهد تکرار تاریخ در سرکوب و به‌حاشیه راندن افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی هستیم؟

تصویر از شش‌رنگ، نمونه‌ای از تبلیغات جمهوری اسلامی علیه رابطه با همجنس
تصویر از شبکه‌های اجتماعی، نمونه‌ای از تبلیغات جمهوری اسلامی علیه رابطه با همجنس

دنیای امروز: آلوده به باورهای نازی‌های آلمان

دهه‌ها بعد از پایان حکومت نازی‌ها در آلمان و در آخرین هفته فصل تابستان ۲۰۲۳ دادگاه عالی آمریکا، قضات این دادگاه بر یک پرونده خیالی رای به نفع فرد محافظه‌کار مذهبی شاکی دادند.

پوستر مستند «ال‌دورادو: هرآنچه نازی‌ها ازش متنفر بودند» که در نتفلیکس عرضه شده است.
پوستر مستند «ال‌دورادو: هرآنچه نازی‌ها ازش متنفر بودند» که در نتفلیکس عرضه شده است.

یک زن در خیال راه‌اندازی یک مزون عروسی است. می‌گوید ایمیلی از یک فرد همجنس‌گرا دریافت کرده و بعد از لحاظ مذهبی بهش برخورده که برای ازدواج یک زوج همجنس باید کار کند و اگر قبول نکند شاید قوانین عدم تبعیض را نقض کرده باشد.

چند روز پیش از اعلام حکم دادگاه، مشخص شد فردی که شماره تلفنش در پرونده ثبت شده است، همجنس‌گرا نیست. قصد ازدواج هم ندارد، چون ۱۵ سال پیش با زنش تشکیل خانواده است. حتی تعجب کرده که اطلاعاتش در این پرونده است و کسی هم به سراغش نیامده بود تا آنکه یک خبرنگار پیگیر این شد که این فرد را پیدا کند. این داده‌ها تاثیری بر حکم دادگاه عالی آمریکا نداشت.

همزمان با این حکم دادگاه عالی، صدها قانون تازه در ایالت‌های مذهبی محافظه‌کار آمریکا در حال بررسی است تا وضعیت جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ این کشور، به‌خصوص حقوق افراد ترنس را بدتر کند، خانواده را متلاشی سازد و این افراد را بیشتر از پیش به حاشیه براند.

در دیگر کشورها هم قوانین علیه افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی سخت‌گیرانه‌تر می‌شود. مثلا در ایتالیا، سراغ مدارک شناسایی کودکان خانواده‌های کوییر رفته‌اند تا اسم والدین همجنس را از این مدارک خط بزنند.

یک فرد ترنس در مستند «ال‌دورادو: هرآنچه نازی‌ها ازش متنفر بودند» که نتفیلیکس در ماه ژوئن منتشر کرد، می‌گوید چقدر فضای آلمان پیش از به قدرت رسیدن نازی‌ها، شبیه به امروز آمریکاست. شاید برای همین باشد که همین‌الان گروه‌های مردمی در حال خارج کردن افراد کوئیر و بخصوص افراد ترنس از مکان‌هایی مانند ایالت فلوریدا در آمریکا هستند.

نقل‌قول‌ها و داده‌های این مقاله برگرفته از مستند «ال‌دورادو» است. شاید بخواهید ادامه خواندن این متن را به بعد تماشای این مستند واگذار کنید.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

یک دهه آزادی کوتاه‌مدت در جمهوری وایمار

ال دورادو با شعار «اینجا رواست!» (Here it is right) یکی از محبوب‌ترین کلاب‌های برلین پیش از به قدرت رسیدن نازی‌ها و همچنین محفل جامعه کوئیر این کشور و یکی از معدود مکان‌های آزاد برای افراد ترنس در این کشور بود. در جمهوری وایمار که در فاصله دو جنگ جهانی در آلمان حاکم شد، جامعه آلمان شاهد یکی از آزادترین دوره‌های زندگی مردم بخصوص در پایتخت، شهر برلین بود. در برلین، بین ۸۰ تا ۱۲۰ کلاب، کافه، بار و مشابه آن برای جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ شکل گرفته بود.

برای نخستین مرتبه، چند ماه مانده به قدرت گرفتن هیتلر، سه فرد ترنس با هماهنگی «انستیتو سکس برلین» و پلیس این شهر، می‌توانستند با لباس جنس واقعی خود در خیابان ظاهر شوند و مدارک شناسایی آن‌ها می‌گفت «چون زیرنظر پزشک این کار را می‌کنند، پلیس نباید مزاحمتی برایشان درست کند». همین برایشان امنیت به‌همراه آورده بود.

تصویر از شبکه‌های اجتماعی: ال‌دورادو با شعار «تو اینجا کارت درسته» نام‌آشناترین محفل افراد ال‌جی‌بی‌تی در برلین پیش از به‌قدرت رسیدن نازی‌ها بود
تصویر از ویکی‌پدیا: ال‌دورادو با شعار «اینجا رواست!» نام‌آشناترین محفل افراد ال‌جی‌بی‌تی در برلین پیش از به‌قدرت رسیدن نازی‌ها بود

مجلات کوئیر هم مفصل در کنار موج آزادی بیان حاکم در جامعه، منتشر می‌شدند. مثالش مجله «دوست‌دختر» متمرکز بر افراد لزبین یا همجنس‌گرای زن، «جنس سوم» متمرکز بر افراد جامعه ترنس و «جزیره» متمرکز بر جامعه همجنس‌گرایان مرد بود.

مشهورترین کلاب‌ها که رهبران همجنس‌گرای نازی از جمله ارنست روم (Ernest Rohm) که رهبر ارتش لباس شخثصی‌های نازی بود هم مشتری دائمی‌اش بودند، «ال‌دورادو» نام داشت. کلابی که برای ده سال، محفل افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ بود.

با وجود این، چند روز مانده به تحلیف هیتلر به‌عنوان رهبر آلمان،‌ بی‌سروصدا این کلاب تعطیل شد و بلافاصله مکان دست حزب قرار گرفت تا از آن برای تبلیغ نازی‌ها استفاده کند. پس از سقوط نازی‌ها هم ال‌دورادو همچنان باقی مانده است اما تو گویی مطایبه‌ی تاریخی پست‌مدرن‌ای در کار باشد، حالا محصولات و میوه‌های ارگانیک گران‌قیمت می‌فروشد.

انستیتو سکس برلین: از اوج آزادی به فراتر از حاشیه جامعه

اگر بخواهی کل تنفر هیتلر از اقلیت‌ها را در یک نفر خلاصه کنی، مگنوس هیرشفلد (Magnus Hirschfeld) نامزدی مناسبی خواهد بود. دکتر هیرشفلد در ۱۴ مه ۱۸۶۸ میلادی، به‌عنوان یک یهودی اشکنازی (یهودی اروپای شرقی یا مرکزی شامل بر آلمان) متولد شد. در جوانی‌اش ابتدا فلسفه و سپس پزشکی خواند. عاشق سفر بود و علاقه به دیگر تمدن‌های بشری داشت.

تصویری تاریخی بازمانده از «انستیتو سکس برلین» تنها چند ماه پیش از فتح آن توسط جوانان نازی‌، افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی را در آزادی کوتاه‌مدتشان نشان می‌دهد. دکتر مگنوس هیرشفلد با سبیل مشهورش در سمت راست تصویر بر صندلی نشسته است.
عکس از (موزه ) مجموعه تاریخی مگنوس هیرشفلد در برلین. تصویری تاریخی بازمانده از «انستیتو سکس برلین» تنها چند ماه پیش از فتح آن توسط جوانان نازی‌، افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی را در آزادی کوتاه‌مدتشان نشان می‌دهد. دکتر مگنوس هیرشفلد با سبیل مشهورش در سمت راست تصویر بر صندلی نشسته است.

در سفرش به آمریکا، وقتی هشت ماه در این کشور ماند، متوجه شباهت‌های جامعه زیرزمینی ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ دو شهر شیکاگو و برلین شد. در ۱۸۹۷، او و چند دوست دیگر نخستین سازمان جهان برای حمایت از حقوق افراد همجنس‌گرا را شکل دادند. دکتر هیرشفلد پس از سال‌ها تحقیق و پژوهش، توانست در موج آزادی‌های جمهوری وایمار، «انستیتو سکس برلین» را تاسیس کند؛ موسسه‌ای پژوهشی که کامل‌ترین موزه آن زمان در موضوع رابطه با همجنس و افراد ترنس بود و در دورانی که زیگموند فروید، چارچوب روان‌شناسی امروز را پژوهش می‌کرد، دکتر هیرشفلد معروف‌ترین سکس‌شناس (sexologist) جهان بود و داشت به چارچوب شناخت علم از رابطه با همجنس و اقلیت‌های جنسی شکل می‌داد.

دکتر هیرشفلد معتقد بود که با کمک علم می‌توان به آزادی افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ رسید. در «انستیتو سکس برلین» می‌توانستی مجموعه‌ای از عکس‌ها و یادداشت‌های جوانان همجنس‌گرا را ببینی که در گذر جنگ جهانی نخست در ارتش خدمت کرده بودند. مجموعه‌ای تاریخی از اسباب‌بازی‌های جنسی (مانند دیلدو) جمع کرده بود و هزاران صفحه پژوهش و مصاحبه و تحقیق در این انستیتو جمع شده بود. هیرشفلد متمرکز بر سلامت روان و بخصوص میل به خودکشی در افراد کوئير هم متمرکز بود و یکی از تلاش‌های روزمره‌اش، تلاش برای امتداد حیات و عدم خودکشی افراد این جامعه بود.

عکس از ویکی‌پدیا: تصویر یکی از مشهورترین کتاب‌سوزی‌های نازی که در آن پژوهش‌ها و کتاب‌های انستیتو سکس برلین نیز سوزانده شد
عکس از ویکی‌پدیا: تصویر یکی از مشهورترین کتاب‌سوزی‌های نازی که در آن پژوهش‌ها و کتاب‌های انستیتو سکس برلین نیز سوزانده شد

وقتی در پایان ژوئیه ۱۹۳۳، با رای مردم، حزب نازی در آخرین انتخابات آزاد جمهوری وایمار توانست ۳۷ درصد کرسی‌های پارلمان را به نام خود کند و هیتلر رهبر آلمان شد، دکتر هیرشفلد در سفر دور دنیا بود اما تبلیغات نازی او را «یک پزشک یهودی که جوانان آلمانی را همجنس‌باز و زن‌صفت کرده» توصیف می‌کرد.

در ۶ مه ۱۹۳۳، صدها جوان نازی انستیتو سکس را فتح می‌کنند. چند روز بعد در مشهورترین کتاب‌سوزی آلمان نازی، در کنار دیگر کتاب‌ها، ۲۰هزار جلد از کتاب‌ها و پژوهش‌های انستیتو سکس برلین سوزانده می‌شوند. جوانان نازی حتی یک مجسمه هیرشفلد را هم به آتش می‌اندازند.
با پاکسازی انستیتو سکس برلین، نازی‌ها توانستند «تنها مدارک پژوهشی جامعه ال‌جی‌بی‌تی» را نابود کنند و سپس نشانی از واقعیت‌های زندگی این افراد برای علم را باقی نگذارند تا بتوانند جامعه را به جان همدیگر بیاندازند: مردم وظیفه خود می‌دانستند تا مراقب همسایه‌ها باشند تا اقدامات ضد حکومتی انجام ندهند. مثلا پرده خانه را نکشند وقتی میهمان همجنس خود دارند. اتهامی در همین حد می‌توانست پلیس را به خانه فرد بیاندازد و نام فرد را «به فهرست صورتی» وارد کند که شامل بر متهمان به رفتارهای رابطه با همجنس بود. حضور در فهرستی که می‌توانست به بهای جان آدمی تمام شود.

از ۱۸۷۱ تا ۱۹۹۴، ۱۴۰هزار نفر به‌واسسه «پاراگراف ۱۷۵» بازداشت شدند. ۵۰‌هزار نفر از آنان به دادگاه کشانده شدند. هزاران نفر از آنان در گذر حکومت نازی به کمپ‌های کار اجباری، حتی پس از پایان محکومیت‌شان برده شدند. بین ۵ تا ۱۵ هزار نفر از افراد جامعه ال‌جی‌بی‌تی، در کمپ‌های کار اجباری نازی به قتل رسیدند.

«علاقه‌ای به زندگی خصوصی‌اش ندارم تا وقتی به‌اندازه کافی محتاط باشد»

نگاه هیتلر در «نبرد من»، در گذر چند ماه به گفتمان سیاسی آلمان تبدیل شد. اگر پیش از به قدرت رسیدن نازی‌ها، آزادی‌ها و حقوق زنان و همچنین آزادی بیان به متن قانون آمده بود و در عمل هم اجرا می‌شد، پس از شروع رهبری هیتلر، گروه‌های مختلف جامعه سر جای خودشان قرار گرفتند. آنگونه که هیتلر مشخصا می‌خواست، زنان بایستی متمرکز خانواده سنتی و تولید کودک برای جامعه نازی باشند، مرد هم باید عضو حزب باشد و اگر هم نیست، درهرحال فرمانبردار رهبر باقی بماند.

ارنست روم در کنار آدولف هیتلر. دو رفیق صمیمی که نازی‌ها را به قدرت رساندند. هیلتر گفتمان سیاسی را با سخنرانی‌های هیجان‌انگیزش شکل داد و روم با کمک ارتش لباس‌شخصی‌ها هرگونه مخالفت را سرکوب کرد تا درنهایت خودش به دستور هیتلر کشته شد
عکس از ویکی‌پدیا: ارنست روم در کنار آدولف هیتلر. دو رفیق صمیمی که نازی‌ها را به قدرت رساندند. هیلتر گفتمان سیاسی را با سخنرانی‌های هیجان‌انگیزش شکل داد و روم با کمک ارتش لباس‌شخصی‌ها هرگونه مخالفت را سرکوب کرد تا درنهایت خودش به دستور هیتلر کشته شد

حالا کودک بایستی ابتدا به‌شیوه علم نازی اندازه‌گیری شود تا مطمئن شوند بدن و نژادش برابر «آرمان‌های آریایی حزب نازی» هستند یا نه. زندگی خصوصی و حریم خصوصی به کل از بین رفت. ولی چرا یک جامعه آزاد، باید آزادی را رها کند و استبداد را قبول کند؟

یک دلیل اقتصاد شکننده و ضعیف جمهوری وایمار بود: آزادی بود اما نان و آب زندگی گرانقیمت شده بود. مستند ال‌دورادو، یک دلیل عمده دیگر را هم مطرح می‌کند: تغییرات سریع و گسترده در جامعه.

چهره‌های رادیکال، چه چپ و چه راست، احساس می‌کردند که تغییرات جامعه خیلی کند و نامحسوس صورت می‌گیرد. افراد محافظه‌کار به این نتیجه رسیده بودند که همه‌چیز خیلی سریع تغییر کرده و هویت سنتی و مذهبی ما نابود شده است. در این چارچوب شکننده اجتماعی است که گفتمان فاشیستی می‌تواند با کمک مدیریت روانی جامعه اجرا شود.

مدیریت روانی را هم سال‌ها بود ارتش لباس شخصی‌های نازی معروف به اس‌ای (SA) انجام می‌دادند. تا پیش از به قدرت رسیدن هیتلر، این ارتش نزدیک به سه میلیون عضو داشت که اکثرا جوانان بخش‌های فقیرتر جامعه بودند و زیر نظر یک فرد دوجنس‌گرا مدیریت می‌شدند: ارنست روم که سال‌ها جزو حلقه اصلی هیتلر بود اما عاقبت به دستور هیتلر کشته شد.

زیرنظر روم، اس‌ای می‌خواست یک «جامعه سالم از نژاد برتر» خلق کند که در آن «ناخواسته‌ها مثل یهودی‌ها، معلول‌ها و کمونیست‌ها» وجود نداشته باشند. همزمان با اینکه حزب نازی تبلیغ می‌کرد که «حزب قانون و نظم» است (law and order  که این روزها جزو شعارهای اصلی احزاب راست‌گرا بخصوص در آمریکا است)، ارتش اس‌ای همان‌طور که هیتلر دستور داده بود «خیابان‌ها را فتح» می‌کردند. جلسه‌های احزاب مخالف را بهم می‌زدند، به مغازه‌های یهودی‌ها حمله می‌کردند، هر کسی شبیه به آرمان‌های حزب نبود تحت‌فشار مستقیم و غیرمستقیم می‌گذاشتند تا اگر به انتخاب خود تسلیم حزب نمی‌شود، با زور چماق تسلیم شود.

هیتلر در آن زمان شبیه به گفتمان رایج در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان، خواستار این بود که اقلیت‌های جنسی، رابطه‌هایشان را به اتاق خواب‌شان محدود کنند و در جامعه علنی نباشند. هیلتر مشخصا در موضوع دوجنس‌گرایی روم گفته بود:

من علاقه‌ای به زندگی خصوصی افراد ندارم تا زمانی که به‌‌اندازه کافی احتیاط کنند.

ابتدا گروه‌های چپ سعی کردند تا رابطه با همجنس روم را پرچم عثمان کنند اما موفق نشدند اما درنهایت، گروه‌های محافظه‌کار بودند که هیتلر را واداشتند تا روم را کنار بگذارد، چون «خانواده سنتی را به گند» کشیده و حالا می‌خواهد «به‌جای هیتلر رهبر باشد».

خانواده سنتی به بیان فاشیسم جنسیتی

در ۱۹۳۲ میلادی و در آستانه انتخابات سراسری آلمان، گروه‌های چپ و دو حزب عمده چپ‌گرای سوسیال دموکرات‌ و کمونیست‌، در تلاش برای عقب راندن نازی‌ها از به قدرت رسیدن، به‌جای آنکه سراغ اتحاد با گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده بروند، علیه آن‌ها اقدام کردند.

مطبوعات چپ یک جنجال رسانه‌ای علیه نازی‌ها شروع کردند که «خانواده سنتی» را به‌سخره کشیده‌اند. آن‌ها بر نامه‌های ارنست روم به یک دوست پزشکش تمرکز کردند؛ نامه‌هایی که با جزییات فراوان، روابط جنسی متعدد او با زنان و مردان را شرح می‌دهد. آن‌ها ارتش اس‌ای را گروهی مردانه عنوان کردند که در آن، رابطه با همجنس جایگزین ارزش‌های جامعه شده است.

تصویر از ویکی‌پدیا: هیملر که جانشین روم شد، او یکی از کلیدی‌ترین چهره‌های ساخت «کمپ‌های کار اجباری» نازی و نسل‌کشی آلمان در گذر جنگ جهانی دوم است.
تصویر از ویکی‌پدیا: هیملر که جانشین روم شد، او یکی از کلیدی‌ترین چهره‌های ساخت «کمپ‌های کار اجباری» نازی و نسل‌کشی آلمان در گذر جنگ جهانی دوم است.

نتیجه؟ در انتخابات مارس آن سال، نازی‌ها ۳۰ درصد کرسی‌های پارلمان را از آن خود کردند. چند ماه بعد در انتخابات ژوئیه و پس از این جنجال رسانه‌ای، آن‌ها با هفت درصد رشد، ۳۷ درصد کرسی‌های مجلس را به نام خود می‌کنند. هیتلر همزمان سمت رهبری را صاحب می‌شود.

«خانواده سنتی» پس از به قدرت رسیدن هیتلر، ارزش‌های روستایی را تبلیغ می‌کند: خانواده سنتی، مذهبی، با کودکان فراوان. همزمان ارتش لباس‌ شخصی‌ها به‌رهبری روم امیدوار است با ارتش ۱۰۰هزار نفری آلمان ادغام شود و بسیج مردمی یک‌پارچه‌ای خلق کند. روم که شاهد بی‌اثری جنجال رسانه‌ای چپ‌هاست، امیدوار است وزیر جنگ آلمان شود.

در اینجاست که مستند «ال‌دورادو» توضیح می‌دهد چگونه محافظه‌کاران ثروتمند آلمان به‌سراغ هیتلر می‌روند تا نگذارد یک «ویرانگر خانواده سنتی» به قدرت برسد، آن هم کسی که «همجنس‌گرا» نیز هست و می‌خواهد «هیتلر را سرنگون و خود به قدرت برسد». هیتلر ژانویه ۱۹۳۴ در نامه‌ای که مطبوعات منتشر کردند، از روم، «رفیق حقیقی با احترام فراوان» تقدیر می‌کند و در تابستان این سال روم و مدیران ارشد ارتش لباس‌شخصی را به برای تعطیلات تابستانی به باواریا می‌فرستد. در حالی که آن‌ها به شنا و استراحت مشغول هستند، هیتلر برنامه پاکسازی اس‌آی را شروع می‌کند. یا آنگونه که هیتلر خود در گذر این پاکسازی به پارلمان آلمان گفت:

می‌خواهم هر مادری بتواند فرزندش را به اس‌ای بفرستد بدون آنکه نگران ویرانی اخلاقی و جنسی بچه‌اش باشد. می‌خواهم مردان واقعی نه میمون‌های نفرت‌انگیز، مامورهای اس‌آی باشند.

هیتلر خود همراه افسران اس‌اس وارد اتاق هتلی در باواریا شد که روم در آن با رفیق هم‌جنسش خوابیده بود. به او و همراهنش اتهام خیانت زده می‌شود و شش نفر در همان هتل تیرباران می‌شود. تا چند روز بعد، ۹۰ نفر از جمله روم کشته می‌شوند. سپس رسانه‌ها فهرستی از یک‌هزار نام منتشر می‌کنند که محدود به مدیران ارشد ارتش لباس‌شخصی‌های نازی نیست و نام رهبران سیاسی مخالف نازی و حتی چند نماینده پارلمان نیز در آن ذکر شده است.

این نخستین کشتار رسمی عمومی هیتلر و نخستین اعلام رسمی پاکسازی افراد متهم به رابطه با همجنس از جامعه آلمان است. به‌جای روم، هاینریخ هیلمر به‌قدرت می‌رسد: او ارتش در آن زمان ۴,۵ میلیون نفریِ لباس‌شخصی‌ها را با ارتش نازی یکی می‌کند. سپس قدرت را در پلیس و سازمان امنیت (گشتاپو) نیز در دست می‌گیرد. او مدافع سرسخت ارزش‌های نازی است و معتقد بود که:

همجنسگرایی هرگونه موفقیت را نابود می‌کند و جامعه را از پایه ویران می‌سازد. چون ما جامعه‌ای با فرزندان فراوان و والا می‌خواهیم که بتوانند به جایگاه قدرت آلمان در جهان و سلطه ما بر جهان کمک کنند، پس باید با هر هزینه‌ای با همجنسگرایی جنگید وگرنه این پایان آلمان است، این پایان جهانی آلمان است.

همان‌طور که جامعه ال‌جی‌بی‌تی در میان گروه‌های به‌حاشیه‌رانده‌شده در جهان باقی ماند و حتی به‌رغم بهبود قوانین در بسیاری کشورها، هنوز جنگ سر این است که چگونه تاریخ، هویت‌ها و گرایش‌های جنسی را تدریس کرد، فاشیسم جنسیتی گفتمان واحد رهبران مختلف جهان شده است: از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی تا نخست‌وزیر استبدادطلب مجارستان، ویکتور اوربان، تا ولادیمیر پوتین تا عمده نامزدهای حزب محافظه‌کار آمریکا برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ این کشور، همه یک دشمن مشترک برای استبداد خود می‌بینند: اقلیت‌های جنسیتی که می‌توانند به بقیه جامعه یاد بدهند که می‌شود و ممکن است خودت باشی و می‌توانی تغییر را انتخاب کنی.

شاید برای همین آن‌ها و دوستدارانشان، از هر حزب و ریشه سیاسی و اجتماعی، از گفتار نفرت علیه جامعه ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ دور نمی‌شوند. شاید برای مقابله با حق‌خواهی و مقابله با خواست تغییر است که آن‌ها به‌هرشکل که بتوانند، افراد این جامعه را سرکوب می‌کنند؛ چه با کلام، چه با قانون، چه با قصه‌های خیالی که به قوانین شکل می‌دهند. شاید برای همین باشد که مستند ال‌دورادو تاکید می‌کند که چقدر دنیای امروز شبیه به دوره جمهوری وایمار آلمان شده است و هشدار می‌دهد که تاریخ می‌تواند دوباره تکرار شود. شاید برای همین باید این مستند را تماشا کرد، تاریخ را بدون سانسور خواند و همراه هر موج روانی تخریب نشد. شاید برای مقابله با همین گفتمان باشد که باید آموخت و درس داد تا تاریخ تکرار نشود.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.