پیوستن به موج انقلاب: نگاهی به خاطرات احمد اسکندری
سوران کریمیان ــ اسکندری در معرفی نسخهی فارسی کتاباش، «خاطرات و یادداشتها»، میگوید: «این کتاب تاریخچهی مختصری از شهر ژینا، یعنی شهر سقز است و شرح حال من با تمرکز روی موقعیت زنان در جامعه، تحولات کردستان و ایران تا سال ۱۳۵۹ را دربر میگیرد».
ژانر خاطرهنویسی در یک دههی گذشته در میان فعالان سیاسی سابق جنبش کوردستان به عملی پساانقلابی در روایت و بازسازی تخیل جمعی مبارزات روژهلات (کوردستان ایران) تبدیل شده است. قریب به اکثریت این مبارزان که اکنون در دیاسپورا زندگی میکنند، با نوشتن خاطرات در مقام «شاهد» هم بار مسئولیت اجتماعی در روایتکردن تجارب جمعی را بر دوش میکشند و هم بهمیانجی آن زیست دیاسپوریک خود را بازسازی میکنند.
درواقع،کنش خاطرهنویسی میان سوبژکتیویتههای پساانقلابیِ دیاسپوریک و تجربههای جمعی مردم کوردستان پٌل میزند، زندگیهای جمعی را روایت میکند و بار دیگر به آنها معنا میبخشد. این یادداشت نگاهی میاندازد به کتاب «خاطرات و یادداشتها» (۱۳۵۹-۱۳۲۷) از احمد اسکندری، فعال سیاسی چپگرای سابق، مترجم و تحلیلگر مسایل سیاسی.
معرفی
تابستان ۱۳۵۷، احمد اسکندری، دانشجوی دکتری رشتهی زمینشناسی در دانشگاه بوردو فرانسه، همراه با خانوادهاش بهقصد فراهمکردن مقدمات رسالهی دکترایش به کوردستان و شهرشان (سقز) سفر میکند. سفر اما مصادف میشود با «نشانههای توفان یک انقلاب» (اسکندری، ۲۰۲۱:۱۹۹)[۱]. او تحصیل را ناتمام رها میکند و در حیاتیترین سالهای پساانقلابیِ کوردستان به یک فعال سیاسی و پیشمرگ تبدیل میشود.
کتاب «بیرهوهری و یادداشت (۱۹۴۸-۱۹۸۰)» نوشتهی احمد اسکندری در ۲۰۲۱ به زبان کوردی توسط انتشارات «غهزهلنووس» چاپ شد. ترجمهی فارسی این کتاب[۲] تحت عنوان «خاطرات و یادداشتها» (۱۳۵۹-۱۳۲۷) در ۲۰۲۳ توسط نشر باران در سوئد منتشر شد. اسکندری در معرفی نسخهی فارسی کتاباش میگوید:
این کتاب تاریخچهی مختصری از شهر ژینا –مهسا امینی-، یعنی شهر سقز است و شرح حال من با تمرکز روی موقعیت زنان در جامعه، تحولات کردستان و ایران تا سال ۱۳۵۹ را دربر میگیرد.
این کتاب خاطرات به دو بخش اصلی و بخش پیوستها تقسیم شده است:
- بخش اول (۱۹۴۸-۱۹۷۸): از سقز کوردستان تا بوردو فرانسه
- بخش دوم (۱۹۸۰-۱۹۷۹): انقلاب در ایران.
- پیوستها: یادداشتی دربارهی طرح هشت مادهای مهاباد، بحثی دربارهی فرمان جهاد خمینی علیه مردم کورد و پیوست سوم نیز به عکسها و مستندات اختصاص یافته است.
اگرچه کتاب بر اساس خاطرات و یادداشتهای روزانه نویسنده است، بهدلیل ماهیت بحثها و مناقشات پساانقلابی سعی کرده است از مستندات موجود اعم از نشریات احزاب سیاسی کوردستان، مطبوعات کشوری (بهویژه روزنامههای اطلاعات، کیهان و آینده) و خاطرات سیاسیون دیگر استفاده کند. در حقیقت، اسکندری نهفقط خاطرات خود را بازسازی کرده، بلکه تاریخ آن دورهی ایران و کوردستان را نیز بازنویسی نموده است. جالب اینکه نویسنده سعی میکند زندگی خود را در متن کلیت سیاسی-اجتماعی-فرهنگی سقز، کوردستان، ایران و فراتر از روایت کند. بنابراین، کتاب را میتوان یک منبع ارزشمند برای پژوهشهای تاریخی کوردستان در دوران انقلاب و مناقشات پساانقلابی درنظر گرفت.
از سقز کوردستان تا بوردو فرانسه
بخش اول کتاب شامل دوران کودکی، مدرسه، نوجوانی، تحصیلات دانشگاهی در شیراز، ازدواج، کار در شرکت نفت اهواز، اخذ بورسیهی تحصیلی از دانشگاه بوردو فرانسه و بازگشت وی به کوردستان در تابستان سال ۱۳۵۷ است. در این بخش، اسکندری بهمیانجی دوران کودکی و نوجوانی خود در شهر سقز، خواننده را با تاریخ اجتماعی-فرهنگی و همچنین سیاسی کوردستان آشنا میکند.
اسکندری قبل از ورود به دروهی ابتدایی، بهرسم آن دوران در مکتبخانه اندکی قرآن و خواندن و نوشتن اولیه را فرا میگیرد. در سال ۱۳۳۴ (۱۹۵۵) به مدرسه میرود. او در رابطه با مدرسه و سیستم آموزش و پرورش –ضمن اشاراتی به تبعیض جنسیتی و ممانعتهای سنتی در رابطه با تحصیل زنان- خاطرات جالبی دربارهی سیاست فرهنگی-زبانی دولت در مدارس بازگو میکند که برای هر عضوی از اقلیتهای ملی در ایران آشناست. وی نشان میدهد که چگونه ورود به مدرسه میتوانست بهمثابهی یک گسست از زیست-جهان کوردی عمل کند، اما سرپیچی در اشکال طنزمابانهاش نیز بخشی از مقاومت علیه قدرت در ساختار و نظام آموزشی بوده است.
در مدرسه به زبانی آموزش میدیدیم که برایمان ناآشنا بود. ما در خانه و در ملأ عام به زبان کوردی صحبت میکردیم، چیزی از فارسی بلد نبودیم. معلممان کورد و همشهریمان بود، اما مجبور بود به زبان فارسی تدریس کند […]. در حیاط مدرسه تابلویی زده بوند که بر روی آن نوشتهشده بود «فارسی حرف بزنید»! یعنی حتی موقع زنگ تفریح هم مجبور بودیم فارسی صحبت کنیم. البته به آن ما توجهی نمیکردیم و وقتی ناظم مدرسه سر میرسید، با لهجه و با فارسیای نچسپ باهم خش و بش میکردیم.
(صص ۷۳-۷۷)
در لابهلای کودکی و نوجوانی نویسنده، شهر سقز را دارای حیات سیاسی-اجتماعی پویا درمییابیم. اسکندری نشان میدهد که چگونه تغییرات سیاسی-اجتماعی بزرگ در ایران و بخشهای دیگر کوردستان، مشخصاً باشوور (کوردستان عراق)، بهانحاء مختلف بر آگاهی سیاسی مردم شهر سقز تأثیر میگذاشت. کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، کودتای عبدالکریم قاسم در عراق و تغییر رژیم سیاسی آن، اصلاحات ارضی در ایران، رادیوهای مختلف اعم از «رادیو بغداد» و «رادیو کرمانشاه»، جنبش چریکی سالهای ۱۳۴۶-۴۷ در روژهلات[۳] و... ازجمله رخدادهایی هستند که نویسنده آنها در همچون بخشی از تجربهی نوجوانی و جوانی خود که در شکلدادن به حساسیتها و آگاهی سیاسیاش نقش داشتهاند، روایت میکند.
برای مثال، در رابطه با دوران دبیرستان نویسنده در نیمه دوم دههی ۴۰ شمسی میخوانیم که:
سالهای دبیرستان آرام آرام با مسائل سیاسی آشنا شدم. با دوستانم رادیو مسکو و پکن را میگرفتیم که به فارسی برنامه داشتند. آن سالها مصادف بود با شورش مسلحانه در باشوور کوردستان و کودتاهای عراق. ما هم مسائل را از طریق «رادیو کوردی بغداد» و همچنین «رادیوی شورش»[۴] پیگیری میکردیم [...]. جنبش مسلحانهی سالهای ۱۳۴۷-۱۳۴۶ (۶۸-۱۹۶۷) مصادف بود با سال آخر دبیرستانم. آن زمان بیشتر با مسائل سیاسی و مطالعه درگیر شدیم. […] ازجمله دیگر منابع آشنایی با سیاست و مطالعه، بازار بود؛ تابستان در مغازه پدرم کار میکردم، بازار هم پر بود از رخداد و مسائل مختلف.
(صص ۱۰۱-۱۰۴)
اسکندری همچنین درباره تأثیرات اندیشههای چپ و بهویژه مائوئیسم، مینویسد:
«سال آخر دبیرستان در اواخر دههی ۶۰، همزمان بود با مجموعهای از اتفاقات مهم در کوردستان، ایران و جهان. رفتهرفته با دوستانم به تفکرات چپ و سوسیالیستی آشنا میشدیم و طرفدار پروپاقرص چین و مائو تسهتونگ بودیم…. پدرم همیشه نگران درگیریام با سیاست بود […]. از طریق دوستانم که در تهران تحصیل میکردند، کتاب سرخ مائو به زبان فارسی به سقز رسیده بود، ما هم آن را میخواندیم» (صص ۱۰۴-۰۵).
اسکندری در سالهایی وارد دانشگاه میشود که تفکر چپ انقلابی با نحلههای مختلف آن بر فضای فکری-سیاسی دانشگاههای ایران غلبه پیدا کرده بود. در دهه ۶۰ م تعدادی از کوردها -که عمدتاً از اقشار و طبقات بالای جامعهی کوردستان بودند- وارد دانشگاههای تهران و تبریز شده و انجمنهای سیاسی-ادبی و حلقههای مطالعاتی خود را با گرایش چپگرا شکل میدهند. احمد اسکندری نیز سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) در دانشگاه پهلوی شیراز پذیرفته میشود.
اسکندری دربارهی فضای پرجنبوجوش سیاسی آن دوران مینویسد:
آغاز دوران دانشگاه من مصادف بود با مجموعهای از رخدادهای سیاسی منطقهای و بینالمللی […]. ما دانشجوها نیز که اکثریت در جناح چپ بودیم، مدام به بحث دربارهی این رخدادها میپرداختیم؛ روزنامه، نشریات و کتاب میخواندیم و جوانب مختلف سیاسی و اجتماعی و روند وقایع را بررسی میکردیم.
(ص ۱۱۷)
پس از اتمام کارشناسی در رشتهی زمینشناسی، پایان دوره سربازی و ازدواج، در سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۴) در شرکت نفت اهواز استخدام میشود. دو سال بعد (۱۳۵۵)، با اخذ بورسیه تحصیلی برای ادامهی تحصیلاتش به فرانسه، شهر بوردو، مهاجرت میکند. در این بخش از کتاب نیز، نویسنده به روایت از فعالیتهای دانشجویی خارج از کشور علیه رژیم پهلوی میپردازد. اسکندری تابستان سال ۱۳۵۷ بهقصد نوشتن پروپوزال دکترایش به ایران و سقز برمیگردد. در ایران و کوردستان «نشانههای طوفان یک انقلاب» باعث میشود بهجای کار بر روی تز دکترا «به موج» آن بپیوندد.
«دیری نپایید که موج خیزش و اعتراضات رفتهرفته شهر ما نیز دربر گرفت. همصدا با کوردستان و ایران، مردم سقز هم به خیابانها آمدند. پس از آن نشانههای طوفان یک انقلاب و فصلی نو نمایان شد. من هم مثل مابقی رفقا و مردم شهرم به آن موج پیوستم». (ص ۱۹۹).
۵۷: دو انقلاب
بخش دوم کتاب خاطرات به شرح رویدادهای پیشاانقلاب و دوران مابعد انقلاب میپردازد که عبارتند از: شکلگیری اعتراضات در شهرهای کوردستان، فروپاشی رژیم شاه و انقلاب، پدیدار شدن حوزهی عمومی کوردی پس از چندین دهه خفقان، شکلگیری اتحادیهها، شوراها و جمعیتهای دموکراتیک در سراسر کوردستان، رشد سیاست حزبی در میدان سیاسی روژهلات، مناقشات سیاسی با رژیم تازه تأسیس و در میان جریانات مختلف کوردستان پیرامون مسئلهی خودمختاری، نوروز خونین سنندج، تحریم رفراندوم جمهوری اسلامی و ریاستجمهوری، رفتوآمد هیئتهای دولت مرکزی و دیگر جریانها و چهرههای چپگرا به کوردستان، کوچ تاریخی مریوان، فرمان جهاد خمینی در جنگ اول علیه کوردستان، مقاومت نیروهای سیاسی و مردم کورد، تشکیل هیئت نمایندگی خلق کورد پس از صلح نیمبند با دولت مرکزی، منازعات حزبی در کوردستان، جنگ تحمیلی دوم دولت مرکزی و قتل و عام مردم کورد.
نکات بسیار جالبتوجهی در روایت اسکندری از انقلاب و مناقشات پساانقلابی کوردستان وجود دارد. از این منظر، بخش دوم کتاب را میتوان نوعی تاریخنگاری قلمداد کرد. تاریخنگاری غالب پیرامون انقلاب ۵۷ در ایران عمدتاً بر مناطق مرکزی ایران و بهویژه تهران تمرکز دارد. بههمین دلیل، عموماً کوردستان تنها پس از انقلاب است که در قالب «بحران» وارد روایتهای تاریخنگارانهی انقلاب میشود. خاطرات اسکندری با مرور رویدادها و شکلگیری اعتراضات در شهرهای مختلف کوردستان از اواخر تابستان تا بهمن ۵۷، صراحتاً بر این رویکرد مرکزمحور خط بطلان میکشد. او نهتنها نشان میدهد که در ماههای منتهی به انقلاب اعتراضات در کوردستان شدت یافته بود، بلکه فضای انقلابی متمایز و خواستهای سیاسی متفاوت کوردستان را نیز روایت میکند:
روز عاشورا، دهم ماه محرم، ۲۰ دیماه (۱۱/۱۲/۱۹۸۷)، سراسر ایران دعوت به تظاهرات شد. خیزش و تظاهرات در شهرهای کوردستان سیمایی مذهبی نداشت و بیشتر خواست آزادی و دموکراسی و حقوق ملی مردم کورد مطرح میشد. با وجود این، برای اعلام همبستگی با خلقهای ایران علیه رژیم شاه، تصمیم گرفته شد که در آن روز شهرهای کوردستان نیز به تظاهرات بپیوندند […]. روز عاشورا در سقز […] آخوندها گفتند ما باید جلودار تظاهرات باشیم! گفتیم چنین چیزی ممکن نیست. اینجا صف مقدم برای زنان مبارز درنظر گرفته شده است و پشت سر آنها مابقی مردم. هرچقدر اصرار و تهدید کردند […]، تسلیم نشدیم. […] شعارهای تظاهرات تهران و سقز، بهطورکلی کوردستان، بسیار متفاوت از یکدیگر بودند! در ایران از «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» گفته میشد، ما فریاد دموکراسیخواهی سر میدادیم و میگفتیم: استقلال، آزادی، حکومت دموکراتیک.
(ص ۲۱۷-۲۲۱)
کردستان پس از سقوط شاه برای دورهای بدون حضور و داخالت مستقیم دولت به سر برد. در عوض، سازمانهای سیاسی مختلف، شوراها، نهادها و جمعیتهای دموکراتیک نوعی خودمختاری دوفاکتو را تجربه کردند. اسکندری نشان میهد که چگونه بلافاصله پس از انقلاب، جریانات سیاسی کورد – ازجمله حزب دموکرات و کومله- فعالیت علنی خود را آغاز میکنند؛ شاخههای کوردستانی برخی از جریانات چپ سراسری ازجمله فدائیان خلق و اتحادیه کمونیستها دایر میشود؛ طیفی از جمعیتها از اسفند ۱۳۵۷ به بعد تأسیس شدند که تقریباً همه آنها از دیدگاههای چپ حمایت میکردند. در میان این جمعیتها، اتحادیههای زنان اهمیت فراوانی داشتند.
در مجموع، خاطرات اسکندری این مسئله را القاء میکند که جمعیتهای دموکراتیک در نسبت با احزاب سیاسی دارای استقلال بودند؛ امری که هنوز در پس تاریخنگاریها و خاطرهنویسیهای حزبی در سایه مانده است. از این منظر، روایت بدیل اسکندری باب مباحثه در این زمینه را میگشاید که میتواند برای پژوهشگران تاریخ کوردستان و ایران سرنخ بسیار قابل توجهی باشد. به هرحال، به باور اسکندری جمعیتهای دموکراتیک، در رادیکالیزهکردن میدان سیاسی کوردستان، ترویج مشارکت تودهای و ایجاد خودمختاری عملی در چندین شهر نقشی کلیدی ایفا کردند. همچنین، به گواه نویسنده، انقلاب در کوردستان با احیاء و گسترش فعالیتهای فرهنگی و آموزشی همراه بود. کتابهای ممنوعه منتشر و ترجمه میشدند و زبان کوردی پس از چندین دهه ممنوعیت یک نوزایی تمامعیار را تجربه کرد.
دیری نپایید که فرمان جهاد خمینی علیه کوردستان در ۲۸ مرداد ۵۸ (بهرغم تمامی مذاکرات و تلاشهای جریانات کوردی در جلوگیری از جنگ، بهویژه تخلیهی شهر مریوان که به «کوچ تاریخی مریوان» شهرت یافت) دستاوردهای انقلابی، دموکراتیک و مردمی را به خاک و خون کشید. درحالیکه فعالین جمعیتهای دموکراتیک و سازمانهای سیاسی مشغول تمرین دموکراسی رادیکال و مشارکتی بودند، دولت مرکزی به هدف شکستدادن کوردستان و ایدههای انقلابی-دموکراتیک آن به جنگ و فرمان جهاد متوسل شد. اسکندری که در این ماهها مشغول فعالیت در یکی از این جمعیتهای مردمی تحت عنوان «جمعیت طرفدار زحمتکشان و دفاع از حقوق ملی خلق کٌرد» بوده است، در رابطه با فرمان جهاد خمینی مینویسد:
شهر [سقز] وضعیت نابسامانی داشت، شده بود شهر ارواح. بروبیای اندکی وجود داشت. مردم در خانههایشان مانده بودند و نمیدانستند روزهای آینده چه بر سرشان خواهد آمد. نه این شهر، نه ما، نه هیچکدام از سازمانهای دیگر خودمان را برای جنگ یا حتی مقاومت آماده نکرده بودیم. فکر نمیکردیم به جنگ کشیده شود و رژیمی که تنها شش ماه از سرکار آمدنش گذشته بود به مردم کوردستان حمله کند. ما بر این باور بودیم که مبارزهی سیاسی، مدنی و تودهای میتواند آرمانهایمان را محقق کند.
(صص ۲۸۶-۲۸۷)
پس از شروع جنگ دولت مرکزی علیه کوردستان، جمعیتهای دموکراتیک و دیگر اتحادیهها برای همیشه منحل میشوند. پیشمرگهها و دیگر فعالین سیاسی-مدنی مجبور به ترک شهرها و اسکان در اردوگاهی مرزی بنام «اردوگاه خریناوزنگ» میگردند. از آنجایی که اسکندری به زبان فرانسوی و انگلیسی مسلط بوده، در این بازهی زمانی نقش مترجم را برای آژانسهای خبری بینالمللی در مصاحبه با چهرههای سیاسی کوردستان بازی کرده است. همچنین، در آن اردوگاه است که اسکندری با پیشنهاد چند تن از دوستانش مشغول به فعالیت در دفتر تازه تأسیس «شیخ عزالدین حسینی» میشود.
شیخ عزالدین یکی از چهرههای کاریزماتیک جنبش کوردستان و رئیس هیئت نمایندگی خلق کورد بود که پس از اعلام صلح میان دولت مرکزی و کوردستان، نقشی اصلی در میدان سیاسی کوردستان و در مذاکره با دولت مرکزی بازی کرد. شیخ عزالدین که معتقد به سکولاریسم بود و با جریانات ملیگرا و چپ روابط دوستانهای داشت، به فیگور بدیل آخوندهای مرکز بدل شده بود. خاطرات اسکندری توجه ویژهی به این شخصیت دارد.
مابقی خاطرات اسکندری بهمرور وقایع اواسط پاییز تا شروع جنگ دوم دولت علیه کوردستان در بهار سال ۵۹ اختصاص دارد. درواقع، در اواسط پاییز ۵۸ جریانات سیاسی و حزبی به شهرهای کوردستان بازگشته و شروع به فعالیت و سازماندهی میکنند. در این دوره است که هیئت نمایندگی خلق کورد متشکل از نمایندگان حزب دموکرات، کومله، شاخهی کوردستان چریکهای فدائی خلق و دفتر ماموستا شیخ عزالدین برای ازسرگیری مذاکرات با حکومت مرکزی تأسیس میشود؛ اما روند مذاکرات بهدلایل بسیاری شکست میخورد. در بهار سال ۵۹، جنگ دوم به کوردستان تحمیل میشود که چندین سال ادامه داشت. اسکندری با اشاره به آغاز جنگ ایران و عراق خاطراتش را به پایان میرساند. وی با شروع موج جدید تبعید جریانات سیاسی کورد، به عضویت کومله درمیآید و بعدها نیز چندین سال در فرانسه بهعنوان نمایندهی این حزب به فعالیت سیاسی خود ادامه میدهد.
اکنون احمد اسکندری ۵۷ سال دارد و در سوئد زندگی میکند، اما همچنان به روایت سالهای انقلاب در کوردستان میپردازد. همچنین، بهعنوان نویسنده و تحلیلگر مسایل سیاسی ایران و کوردستان مینویسد. ایشان در مصاحبههایی اشاره کردهاند که مشغول اتمام و چاپ جلد دوم کتاب خاطراتش است که در آن به روایت دهههای بعدی جنبش کوردستان پرداخته میشود.
پانویسها:
[۱] تمامی نقلقولها از متن کوردی کتاب ترجمه شده است.
[۲] اسکندری خود متن کوردی را به فارسی ترجمه کرده است.
[۳] جنبش ۶۸-۱۹۶۷، جنبشی چریکی و مسلحانه در کوردستان بود. برخی از اعضای حزب دموکرات کوردستان در سال ۱۹۶۶ با گرایش چپ مائوئیستی شاخهی رادیکال حزب را تاسیس در سالهای ۶۷-۶۸ به مدت ۱۸ ماه به مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی اقدام نمودند.
[۴] این رادیو مختص جنبش کورد (۱۹۶۱-۱۹۷۵) در عراق بود. این جنبش در تاریخنگاری کوردی به شورش ایلول شهرت دارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.