پایان بازی قدرتهای جهانی و منطقهای در خاورمیانه چیست؟ ــ گفتوگو با لاله خلیلی
لاله خلیلی در گفتوگو با «زمانه» میگوید که منافع ملی کشورهایی همچون آلمان و بریتانیا با منافع سازندگان سلاح در این کشورها که بهترین مشتریانشان در خاورمیانه اند، اغلب در تضاد با هم قرار دارند. به باور او اما «وقتی عادتهای قدیمی سیاست خارجی استعماری مسلط شوند، این منافع متناقض همگرا میشوند و به هم میپیوندند.»
خوزه روزالس: به نظر شما پایان بازی ایالات متحده در نسبت با جنگ اسرائیل و فلسطین و فعالیت حوثیها در دریای سرخ چیست؟
لاله خلیلی: دولت ایالات متحده اسرائیل را مهمترین داراییاش در منطقه میداند؛ امتداد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خودش. و نیز اسرائیل را به عنوان ژاندارم خودش در منطقه از دهه ۱۹۶۰ به بعد در نظر گرفته است. از این نظر، آنها هر کاری خواهند کرد تا مطمئن باشند اسرائیل به لحاظ سیاسی شکست نمیخورد و منزوی نمیشود. فعالیتهای آنها نیز در همین راستا است.
البته باید بگویم که این واقعا پایان بازی آنها نیست بلکه صرفاً گامی در فرآیند رقابت و نزاع فراملیتی است که سلطهی ایالات متحده در خاورمیانه را تعین میبخشد.
به نظرتان آخر بازی ایالات متحده و اتحادیه اروپا در نسبت با «محور مقاومت» و منطقه به طور کلی چه خواهد بود؟
مطمئن نیستم ایالات متحده و اتحادیه اروپا برای شیوهی مواجهه با کشورهایی که آنها را «دشمن» میدانند ــ یعنی درباره مسیر و عادت و تعریف منافع ملیشان در این مواجهه ــ خیلی فکر استراتژیک داشته باشند.
برای مثال، برای آلمان دسترسی به عرضهی ثابت و مداوم گاز طبیعی شاید مهمترین ملاحظهی سیاسی و اقتصادی در مواجههاش با منطقه باشد. بریتانیا اساساً یکی از اقمار ایالات متحده است و هر کار ایالات متحده بخواهد، میکند. هر دو کشور در برابر سازندگان سلاحشان که بهترین مشتریهای آنها در منطقه [خاورمیانه] اند، تسلیماند. منافع ملی این کشورها با منافع این سازندگان سلاح اغلب در تضاد با هم قرار دارند اما وقتی عادتهای قدیمی سیاست خارجی استعماری مسلط شوند، منافع متناقض هم همگرا میشوند و به هم میپیوندند.
و نظرتان دربارهی بازیگران دیگر در سطح بینالمللی همچون چین یا بازیگران منطقهای همچون ایران و عربستان و امارات متحده عربی چیست؟
منافع چین در خاورمیانه غالباً اقتصادی و تجاری است و هرچند دیپلماتهای چینی گهگاه نقشهای میانجیگرانه در منطقه ایفا میکنند، آنها اساساً فاصلهشان را از اصل قضیه در سیاست منطقه حفظ میکنند.
منفعت چین در باز ماندن مسیرهای تجاری است اما برای این کار، موضع بیطرف عمومیشان در منطقه را هزینه نخواهند کرد.
در مورد بقیه دولتهایی که نام بردید، همه موضعهای متفاوتی بر اساس منافع مورد نظر خودشان دارند. سعودیها میخواهند نفت را به قیمت بالا بفروشند؛ ایران میخواهد موضع خودش را در قبال موکلان منطقهایاش حفظ کند بیآنکه به کشور حملهای رخ دهد، به ویژه که مشروعیت رژیم داخل کشور به شدت زیر سوال رفته است؛ امارات متحده عربی یا بهتر، ابوظبی، به دنبال میزانی از هژمونی منطقهای است که برای حفظ و نگهداری از امارتهای آن و نیز سطح رفاهی که به آن عادت کرده اند، ضروری است.
درباره اضافه شدن عضوهای جدید از خاورمیانه به بریکس و تاثیر آنها بر آرایش نیروها در منطقه چه فکر میکنید؟
من تصور نمیکنم تفاوت زیادی ایجاد کند. منافع متضاد بسیاری داخل خود بلوک بریکس وجود دارند که اساسا تاثیر درازمدت خاصی داشته باشد.
آیا فکر میکنید جنگ در منطقه اکنون از یک سال پیش محتملتر است؟ آیا سناریویی را پیشبینی میکنید که در آن اسرائیل و متحدان غربیاش وارد جنگ شوند؟
به نظرم با توجه به نامحبوب بودن اسرائیل در میان مردمان عرب که با نامحبوب بودن رژیمهای داخل جهان عرب برابر است، متحدان عرب اسرائیل در پشتیبانی از اسرائیل حتی به شکل علنی تردید بسیار خواهند کرد. اما حمایت و پشتیبانی مخفیانه موضوع متفاوتی است. تصور میکنم مصر همین حالا دارد به اسرائیل اطلاعات میدهد. اردن هم کماکان از اسرائیل گاز میخرد و روابط تجاریاش را هم حفظ کرده است. و در مورد امارات هم که اوضاع کما فی السابق پیش میرود.
با توجه به اینکه توافق صلح بین یمن و عربستان پس از ورود یمن به جنگ فعلا از روی میز برداشته، آیا سناریویی برای تنشزدایی در آنجا ممکن میدانید؟
آتشبس یمن و عربستان هنوز برقرار است زیرا تا حدی به نظرم قدرتهای کنونی و آینده در سعودی پس از چند سال بسیار مخرب فهمیدند که جنگشان علیه یمن به جایی نمیرسد. بخشی از دلیل اینکه سعودی به واقع علیه هر گونه حمله مستقیم به یمن موضع گرفته است، همین موضوع است.
داعش مسئولیت حمله به کرمان را برعهده گرفت و ایالات متحده هم آن را تایید کرده. ظهور دوباره داعش در چنین مقیاسی چگونه بر آرایش نیروهای در سرتاسر منطقه تاثیر خواهد گذاشت؟
مطمئن نیستم چرا باید باور کنیم که داعش بمبگذاری در کرمان را انجام داده است. اما جالبتر از آن، این موضوع است که ایران و ایالات متحده نمیخواهند تنش را افزایش دهند و بمبگذاری را با نسبت دادن آن به ایالات متحده به چیزی مهمتر بدل کنند.
نظرها
خواننده
با درود و عرض ادب. این مبحث شیرین "مجتمع نظامی-صنعتی" مقداری پیچیده تر و گسترده تر از فقط ذکر "سازندگان سلاح" می باشد. که اینجا شاید جایش نباشد که تاریخ مفصلش مرور شود, فقط یادآوری اینکه این مفهوم, چند سال پس از پایان جنگ جهانی دوم مطرح گشت (که تقریبا هیچکس در اوائل کار این مفهوم را جدی نگرفت, پایان جنگ دوم جهانی و رشد اقتصادی و ....). اما کسی که این پدیده را جدی گرفت آیزنهاور رئیس جمهور کشور بود, که در آخرین سخنرانی اش صریحا و اکیدا به ملت آمریکا اخطار داد که حواسشان جمع باشه و مواظب "مجتمع نظامی-صنعتی" باشند. طنز تاریخ اینکه آیزنهاور اتفاقا بسیار محافظه کار, میلیتاریست, فرمانده ارشد متفقین در جنگ جهانی دوم , ضد چپ, ضد اتحادیه ها,...تشریف داشت, اما اخطارهای آخرین سخنرانی اش انگاری از دهان یک لیبرال بیرون می آید! برای نویسنده ای مانند ارنست مندل نیز در کتاب "سرمایه داری متاخر", فصل نهمش اختصاص دارد به: "اقتصاد تسلیحاتی دائمی و سرمایه داری متاخر". در قرن بیست و یکم مجتمع های نظامی-صنعتی در هر کشوری بزرگترین آلوده کنندگان محیط زیست هستند. جنگهای اوکراین و غزه بیشترین اثر در نابودی و آلودگی محیط زیست را داشته اند, و دارند. آن مقوله ی "منافع ملی" نیز بسیار مناقشه برانگیز است. دولت بوش اشغال نظامی افغانستان را "منفعت ملی" کشور دانست و بیست سال طول کشید و دو تریلیون دلار (۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰) خرج کردند. اما یک دلار از آن به جیب ملت آمریکا نرفت و فقط برادران مجتمع نظامی-صنعتی بودند که از "منفعت ملی" بهره بردند.
مجتبی
اینکه بمب گذاری کرمان کارداعش بوده باشه یان دراصل موضوع فرقی نداره.یعنی بایددیدهدف از بمب گذاری چی بوده ونفعش به کی میرسه. امیدوارم اونجوری بشه که کشورم به هدفهای مهم سیاسی واقتصادیش برسه