معلولیت در دو گوشه جهان
ساعد سپیدار در این یادداشت نگاهی تحلیلی به تاریخ ۷۸ ساله معلولیت در ایران و بریتانیا میاندازد.
تاریخ ۷۸ سالهی گذشته در ایران و انگلستان جدای از بستر ژئوپولتیک آن که هر کدام در دو نقطهی متفاوت واقع شدهاند، دارای شباهتهایی چند است. مهمترین این شباهتها در دو مورد جنگ و حکومت پادشاهی خلاصه میگردد. هر دو کشور دارای پیشینهی پادشاهی هستند؛ اگرچه در انگلیس به همراه بوجود آمدن حزب لیبرال و محافظهکار، استقلال مصر و جمهوری ایرلند و استقلال مستعمرات بریتانیا، از قدرت مطلقهی پادشاهی بریتانیا کاسته و قدرت به نوعی در میان دستههای اجتماعی دیگری افزون برای فرادستان درباری توزیع گردید، لکن هنوز نهاد پادشاهی در این کشور مستقر است. در ایران اما با انقلاب ۱۹۷۹، پادشاهی پهلوی خاتمه یافت و حکومت اسلامی با ادعای خلافت بر جهان اسلام بر سر کار آمد. همچنین انگلیس که تجربهی جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸) را در کارنامهی خود داشت از ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ رسماً با نازیها وارد جنگ گردید. اگرچه ایران نیز به نحوی در در جنگ جهانی دوم درگیر بود لکن مهمترین جنگ ۸۰ سال گذشتهی ایران جنگ هشت ساله با عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) بود که بلافاصله پس از انقلاب ۱۹۷۹ در ایران رخ داد. حاصل این جنگ برای ایران، ۱۹۰ هزار کشته، ۶۷۲ هزار مجروح و ۹۷ میلیارد دلار خسارت بود. ۴۵۰ هزار کشته و ۳۷۶ هزار مجروح نیز سهم بریتانیا از جنگ جهانی دوم بود.[۱] البته این تعداد بدون در نظر گرفتن کشتهها و مجروحان در مستعمرات بریتانیا است.
انگلستان
از جهات بسیار، جنگ جهانی دوم تأثیرگذارترین واقعه در تاریخ حقوق مدنی به شمار میرود. در طول جنگ، کمبود نیروی کار سبب گردید معلولان برتانیایی که شاید پیش از جنگ برای یافتن کار با مشکل مواجه شده بودند، به بخشی ارزشمند از نیروی کار کشور تبدیل شوند. تصویب قانون استخدام معلولان در سال ۱۹۴۴، کارفرمایان را موظف کرد حداقل ۳ درصد از شغلها را به افراد معلول تخصیص دهند. این قانون در اصل در راستای تحقق اشتغال معلولان تحت پوششی دولتی، ایجاد مشاغل اختصاصی معلولان و سهمیههای استخدامی برای افراد معلول، طراحی و تصویب شده بود. پس از جنگ، دولت، Remploy [۲] را تأسیس کرد که برای افراد ناتوان در کارخانجات مخصوص طراحی شده، کار و سرپناه فراهم میکرد. تا سال ۱۹۵۳، Remploy بیش از ۶۰۰۰ نفر را در ۹۰ کارخانه در سراسر بریتانیا استخدام کرد، امری که در اوایل قرن بیستم غیرقابل تصور مینمود.
با وجود پیشرفتهای بسیار زیادی که در نیمه نخست قرن بیستم در سلامت، بهداشت و اشتغال معلولان در بریتانیا رخ داد، در اصل مهمترین گامها در این زمینه در دهه ۱۹۹۰ میلادی برداشته شد. در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰، جنبش حقوق مدنی که در ایالات متحده شکل گرفت، الهام بخش گروههای معلول در سراسر بریتانیا گردید تا مستقیماً علیه تبعیض، نابرابری و دسترسی ضعیف به خدمات و امکانات اقدام کنند.
از سوی دیگر ابتکارات زیادی برای بازگرداندن تناسب اندام و تحرک معلولان، آموزش مهارتهای زندگی روزمره و ارتقای روحیهی سربازان و زنان معلول، طراحی شد. سرویس بهداشت ملی نوین در انگلستان، ارائه خدمات توانبخشی به کارگرانی را که در حوادث ناشی از پیشرفت صنایع، معلول شده بودند، گسترش داد. خود معلولان بریتانیایی نیز منفعل باقی نماندند؛ که در نتیجهی آن، در دهه ۱۹۴۰ و ۵۰ میلادی بسیاری از موسسات خیریه معلولان تشکیل شد. همچنین در سال ۱۹۵۱ یک جنبش اجتماعی جدید با راهپیمایی که تحت عنوان "سرزنش خاموش" توسط سربازان معلول جنگ جهانی دوم برگزار شد، به وجود آمد.
با وجود پیشرفتهای بسیار زیادی که در نیمه نخست قرن بیستم در سلامت، بهداشت و اشتغال معلولان در بریتانیا رخ داد، در اصل مهمترین گامها در این زمینه در دهه ۱۹۹۰ میلادی برداشته شد. در دهههای ۱۹۶۰ و ۷۰، جنبش حقوق مدنی که در ایالات متحده شکل گرفت، الهام بخش گروههای معلول در سراسر بریتانیا گردید تا مستقیماً علیه تبعیض، نابرابری و دسترسی ضعیف به خدمات و امکانات اقدام کنند.[۳] نهایتاً پس از سالها فشار از سوی فعالان حوزه معلولیت، دولت انگلیس در سال ۱۹۹۵ قانون حمایت از حقوق معلولان را تصویب کرد که بر اساس آن تبعیض علیه افراد به خاطر معلولیت آنها، غیرقانونی اعلام شد.
تصویب این قانون سبب شکلگیری یک الگوی اجتماعی جدید در زندگی مردم گردید. در این دیدگاه نوین، مسئله دسترسی معلولان به خدمات و امکانات اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی بسیار حائز اهمیت بود. کلیدیترین لازمهی تحقق این امر، برآورده کردن نیاز معلولان به سازگاری با محیط بود. لذا در ابتدا تأسیسات جداگانهای برای معلولان ساخته شد اما به زودی معماران و برنامهریزان بریتانیایی، ایده «طراحی جهانی» را پذیرفتند. در این نوع نگاه که به نظر میرسد نقطهای کلیدی در زندگی تمامی معلولان جهان به شمار میرود، ساختمانها و مناظری باید ایجاد میشدند که هر فرد معلول بتواند از تمامی بخشهای آن استفاده کند.[۴] این مسئله به خودی خود چهرهی خیابانها، پیادهروها، بیمارستانها، پارکها و بسیاری از ساختمانهای شخصی را تغییر داد.
به نظر میرسد در رابطه با تاریخ معلولیت در انگلستان ۱۹۴۵ به این سو، باید به دو نکتهی دیگر اشاره کرد: نخست شکلگیری پاراالمپیک[۵] و دیگری پناهگاههای معلولان. در سال ۱۹۴۸ تحت تأثیر لودویگ گاتمن (۱۸۹۹-۱۹۸۰)، جراح مغز و اعصاب و رییس بیمارستان استوک ماندویل در آیلسبری، برای نخستین بار مسابقه تیراندازی با کمان با ویلچر در زمین چمن بیمارستان برگزار شد و به همین شکل بازیهای پارالمپیک متولد گردید که امروزه این سری بازیها دومین رخداد بزرگ ورزشی جهان به شمار میروند.
از اواخر قرن هجدهم، ایدهای مبنی بر فراهم کردن پناهگاههایی جدای از جامعه برای نگهداری معلولان و رسیدگی به آنان در انگلستان شکل گرفت و از سال ۱۸۱۵ به صورت رسمی تعداد زیادی از این پناهگاهها در سراسر بریتانیا توسط دولت ساخته شد و معلولان به آنجا منتقل شدند. این پناهگاهها در دوران پس از جنگ جهانی اول و دوم نقش ویژهای در نگهداری و ارائه خدمات به معلولان ایفا کرد. لکن جدایی معلولان از بدنهی اصلی اجتماع، چندان موافق اندیشهی مدافعان حقوق معلولان و خود آنها نبود.[۶] در نتیجه پس از آشکار شدن یک سری رسواییهایی که در چارچوب این پناهگاهها رخ داده بود، دوران پناهندگی معلولان به سرانجام رسید و در سال ۱۹۸۱، برنامهی "مراقبت از معلولان در جامعه"[۷] اجرا گردید و دهها هزار نفر از معلولان پس از مدتی طولانی، بیمارستانها و پناهگاهها را ترک کرده و به آغوش جامعه بازگشتند.
ایران
در ایران اما شرایط برای معلولان به گونهای دیگر رقم خورد. از دهه ۱۳۲۰، با آغاز جدی روند مدرنیزاسیون در ایران، کم کم مراکز درمانی جدید شکل گرفت و دانش پزشکی در ایران از شیوهی سنتی خود خارج شد. این روند به بهبود شرایط معلولان کمک شایانی کرد. از طرفی صادرات نفت و ورود پول نفت به چرخهی اقتصادی کشور، منجر به افزایش سطح رفاه در جامعه ایران گردید.[۸] نیز تحت تأثیر قوانین سازمان ملل متحد و قوانین حمایتی که در کنگره ایالات متحده و برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه و انگلستان تصویب شد، سازمانهای حقوقی جدید در ایران شکل گرفت و ضرورت رسیدگی به وضعیت معلولان در افکار عمومی مطرح شد. گذشته از این مباحث، شاید بتوان جنگ هشت سالهی ایران و عراق را به عنوان تأثیرگذارترین رخداد در زندگی معلولان ایرانی در صد سال گذشته عنوان کرد.
مهمترین تمایز ایران و بریتانیا جدای از لحاظ سطح که بدیهی به نظر میرسد، ایدئولوژیزدگی نگاه جامعه و حکومت به حوزههای مرتبط به معلولان است. پس از جنگ خطی ضخیم میان "جانبازان" و معلولان کشیده شد و آن میزان توجه حداقلی که در زمینه استخدام، مستمری و رسیدگی پزشکی به "جانبازان" تعلق گرفت، از معلولان دیگر دریغ داشته شد. این نگاه در بریتانیا وجود نداشت و همزمان با رسیدگی به وضعیت مجروحین جنگی انگلیسی، وضعیت معلولان غیرجنگی نیز مطلوبتر شد.
بازماندن بیش از ۶۷۰هزار مجروح جنگی در ایران، جامعه و حکومت را مجبور به واکنش کرد. بنیاد شهید و ایثارگران به عنوان اصلیترین نهاد متولی رسیدگی به این معلولان مطرح گردید و به فعالیت خود ادامه داد. اما اکنون که بیش از سه دهه از جنگ میگذرد، مشخص است که اقدامات این سازمان و نهادهای مشابه، کافی نبوده و این افراد از زندگی خود راضی نیستند.
آنچه در ایران اتفاق افتاد، تصویب قانون حمایت از معلولان در دهه ۸۰ شمسی بود که رونوشتی کهنه از قانونی است که در سال ۱۳۷۴ در بریتانیا تصویب شده بود. قانون استخدام ۳ درصدی معلولان در دستگاههای مختلف، یکی از این قوانین به شمار میرود. قانونی که همانند دیگر قوانین مربوط به معلولان، تنها تصویب شد و به مرحلهی اجرا نرسید.[۹] مهمترین تمایز ایران و بریتانیا جدای از لحاظ سطح که بدیهی به نظر میرسد، ایدئولوژیزدگی نگاه جامعه و حکومت به حوزههای مرتبط به معلولان است. پس از جنگ خطی ضخیم میان "جانبازان" و معلولان کشیده شد و آن میزان توجه حداقلی که در زمینه استخدام، مستمری و رسیدگی پزشکی به "جانبازان" تعلق گرفت، از معلولان دیگر دریغ داشته شد. این نگاه در بریتانیا وجود نداشت و همزمان با رسیدگی به وضعیت مجروحین جنگی انگلیسی، وضعیت معلولان غیرجنگی نیز مطلوبتر شد.
اکنون در حالی که یک چهارم از قرن بیست و یکم را پشت سر میگذاریم، نهادهای حکومتی و مردمی در انگلیس به فکر بهبود روزافزون شرایط معلولان در این کشور هستند. در ایران اما ارادهای برای این امر به چشم نمیخورد. با در نظر گرفتن این نکته که توسعهی اقتصادی به شکل چشمگیری در کاهش شیوع معلولیت تأثیرگذار است[۱۰] ، میتوان دو چشمانداز کاملاً متفاوت برای معلولان در ایران و انگلیس ترسیم کرد.
––––––––––––––––––
پانویسها
[۱] Clodfelder, Michael (2002). Warfare and Armed Conflicts – A Statistical Reference to Casualty and Other Figures, 1500–2000. McFarland & Co. p. 582.
[۲] Remploy در سال ۱۹۴۹به منظور ایجاد فرصتهای شغلی برای افراد معلول تاسیس شد. در سال ۲۰۱۵، پس از بیش از شش دهه پیشروی در زمینه اشتغال معلولان و متحول کردن بستر اشتغال معلولان، برای حمایت بیشتر از افراد محروم با Maximus همکاری کرد. Maximus به عنوان یک سازمان پیشرو جهانی در بخشهای سلامت و اشتغال، ارادهای نیرومند برای تغییر زندگی مردم از خود بروز داده است. نهایتاً در ۳۰سپتامبر ۲۰۲۲ برند Remploy در انگلستان و ولز بازنشسته شد. در حال حاضر Remploy تنها در اسکاتلند فعالیت میکند.
[۴] DISABILITY IN INDUSTRIAL BRITAIN A CULTURAL AND LITERARY HISTORY OF IMPAIRMENT IN THE COAL INDUSTRY, 1880–1948, Kirsti Bohata and others, Manchester University Press, 2020.
[۶] DISABILITY IN INDUSTRIAL BRITAIN A CULTURAL AND LITERARY HISTORY OF IMPAIRMENT IN THE COAL INDUSTRY, 1880–1948, Kirsti Bohata and others, Manchester University Press, 2020.
[۱۰] بررسی چگونگی شیوع معلولیت و رابطهی آن با توسعه در ایران، سیدرضا معینی و دیگران، مجله بررسیهای آمار رسمی ایران، شماره ۱، ۱۳۹۳.
نظرها
نظری وجود ندارد.