ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

صداهایی از لبنان؛ دوئل خاورمیانه‌ای حزب‌الله و اسرائیل

آیا لبنان بار دیگر درگیر جنگی سراسری خواهد شد؟ این سوالی است که ذهن مردم این کشور را به خود مشغول کرده و بحث‌ها و نگرانی زیادی در فضای سیاسی خاورمیانه درباره آن شکل گرفته است. لبنانی‌ها، آمریکا، اسرائیل و ایران را در صدر عاملان تنش در کشورشان می‌دانند و در البته فساد مسئولان دولتی. لبنانی‌ها درباره درگیری‌های حزب‌الله با اسرائیل چه فکر می‌کنند؟ الهام عدیمی در گفت‌وگو با تعدادی از شهروندان لبنانی به این مساله پرداخته‌ است.

صداهای مختلفی از لبنان به گوش می‌رسد؛ صداهایی که در اکثر موارد متناقض هستند، حتی درباره فلسطین یا جنگ در لبنان….

لبنان هیچ‌گاه کشور یکپارچه‌ای نبوده است؛ پس از استقلال آن در ۳۱ دسامبر ۱۹۴۶ تاکنون حتی هنگامی‌که درگیر جنگ داخلی ۱۵ ساله بود،‌ همراهی‌ها میان گروه‌های مختلف همیشه با اما و اگرهای بسیار همراه بوده و بسیاری از گروه‌ها در زمانی هم‌پیمان و در زمان دیگری دشمن خونین یکدیگر به‌شمار می‌آمده‌اند.

حضور دائم سوریه که خود را به‌نوعی پدر معنوی لبنان و لبنان را بخشی از منطقه شام می‌داند و در تمام سال‌های پس از استقلال سعی کرده تا به‌نوعی حضور جدی خود را در صحنه این کشور نشان دهد؛ فرانسه، حامی مسیحیان مارونی، همچنین کشورهای عربی از قبیل مصر،‌ قطر و به‌ویژه عربستان سعودی؛ و پس از انقلاب ۱۹۷۹ در ایران،‌ حضور نیروهای اسلامگرای جمهوری اسلامی در جنوب لبنان همراه با حزب‌الله، دستانی نامرئی هستند که بر سیاست داخلی و خارجی لبنان سایه انداخته‌اند.

تمام این موارد باعث شده که تشتت در فضای سیاسی لبنان چندین برابر هر کشور دیگری در خاورمیانه باشد، به‌طوری‌که حتی پس از گذشت حدود دو سال از انتخابات پارلمانی در ۱۵ می ۲۰۲۲ تاکنون نتوانسته است رییس‌جمهوری به خود ببیند. فساد گسترده مسئولان لبنانی، بی‌نتیجه ماندن اعتراضات به‌خصوص پس از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹؛ کرونا و سپس انفجار بندر بیروت در ۱۸ آگوست ۲۰۲۰، متلاشی شدن اقتصاد این کشور را سرعت بخشید؛ و بانک‌هایی که تنها به منافع صاحبان خود فکر می‌کنند و حساب‌های مردم این کشور را محدود و مسدود کرده‌اند، تورم روزافزون، و بی‌جواب ماندن خواسته‌های فعالان مدنی و سیاسی،‌ بی‌ثباتی تمام عیاری را در این کشور به پا کرده است.

حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر فضای لبنان را بیش از پیش متشنج کرد، آن‌ها می‌دانستند در هر حال بخشی از این داستان خواهند بود؛ چرا که گروه‌های فلسطینی پس از انعقاد توافق قاهره بین یاسرعرفات و امیل البستانی، فرمانده وقت ارتش لبنان و با حمایت جمال عبدالناصر به‌طور رسمی اجازه حضور و فعالیت در خاک لبنان را پیدا کردند.

درگیری دوباره حزب‌الله و اسرائیل

با این حال لبنانی‌ها و مقامات لبنان، نگران بروز دوباره درگیری‌ها در جنوب لبنان میان حزب‌الله و اسرائیل بودند و همین مساله باعث شد تا هشدارهای زیادی از سوی گروه‌های و احزاب سیاسی این کشور منتشر شود. در همان زمان، بسیاری از کشورها از اتباع خود خواستند تا از سفر به لبنان خودداری کرده یا این کشور را ترک کنند.

اما پس از مدتی حزب‌الله نیز وارد درگیری با اسرائیل شد. اگر چه نجیب میقاتی،‌ نخست‌وزیر لبنان،‌ مدتی پس از افزایش درگیری‌های مرزی حزب‌الله و اسرائیل و هراس از گشوده شدن جبهه دوم جنگ، گفت «لبنان چشم در چشم با توفان است» و «وظیفه‌ام را انجام می‌دهم تا از ورود لبنان به جنگ جلوگیری کنم.» با این وجود، او افزود که نمی‌تواند به لبنانی‌ها اطمینان خاطر بدهد.

و حالا، چهار ماه پس از حمله حماس به اسرائیل و آغاز جنگ در غزه، بار دیگر با تعدادی از لبنانی‌ها درباره گسترش جنگ از نوار غزه به جنوب لبنان صحبت کردیم و نظر آنان را درباره شرایط فعلی و آینده درگیری‌ها میان حزب‌الله و اسرائیل جویا شدیم.

جمهوری اسلامی و آمریکا به درگیری بیشتر نیازی ندارند

سهام أنطون، فعال حقوق بشر لبنانی، می‌گوید که نمی‌توان به‌طور قطعی پیش‌بینی کرد که آیا درگیری بین اسرائیل و حزب‌الله از وضعیت فعلی جدی‌تر خواهد شد یا خیر. اما به نظر او، احتمال درگیری بین حزب‌الله و اسرائیل کم است، و مشاهده می‌شود که جمهوری اسلامی و آمریکا به این درگیری نیازی ندارند، و برای نتانیاهو مشکل خواهد بود که جنگی جدید را با حزب‌الله آغاز کند.

أنطون در ادامه می‌گوید که:

نیروهای اسرائیل در غزه مشغول هستند و شهر را تخریب کرده‌اند، اما واضح است که تاکنون برنده این جنگ نبوده‌اند. از سوی دیگر، باید منتظر نتایج انتخابات ایالات متحده آمریکا هم باشیم چرا که این امکان وجود دارد که با حضور ترامپ در قدرت، اسرائیل راحت‌تر بتواند تصمیم بگیرد. به علاوه، حزب‌الله در حال حاضر به نظر می‌رسد بسیار قوی‌تر از گذشته است، اما رفتار آن از مقاومت به یک قدرت دولتی تبدیل شده است.

در مورد وضعیت نظامی حزب‌الله، أنطون معتقد است که حزب‌الله بدون هیچ پشتیبانی و به‌تنهایی عمل می‌کند حتی از جنبش امل هم کمک نمی‌گیرد،‌ چرا که تمایلی ندارد گروه مسلح دیگری در لبنان وجود داشته باشد. اما در مورد حمایت مردمی از حزب‌الله، او معتقد است گروه‌های چپ به‌خصوص حزب کمونیست لبنان که بعد از ۱۷ اکتبر ۲۰۱۹ از حزب‌الله دور و منتقد آن شده بودند دوباره به آن نزدیک شده‌اند و بعضی گروه‌های سنی نیز به حزب‌الله نزدیک شده‌اند که بیشتر به‌دلیل جنگ غزه بوده است.

لبنانی‌ها مخالف جنگ‌اند اما شرایط تغییر می‌کند

ولید عادل، روزنامه‌نگار و نویسنده لبنانی، معتقد است که تنش با اسرائیل تشدید نمی‌شود؛ زیرا تاکنون همه چیز تحت کنترل بوده و دولت بریتانیا و آمریکا هم اعلام کرده‌اند که نمی‌خواهند شعله جنگ بیش از این شعله‌ور شود و خواسته‌اند که حزب‌الله نیروهایش را به شمال رودخانه لیتانی منتقل کند.

او تأکید می‌کند که حزب‌الله زیر چتر جمهوری اسلامی است و بدون اجازه ایران کاری انجام نمی‌دهد، و همچنین دولت لبنان هم علاقه‌ای به جنگ بیشتر ندارد و نمی‌خواهد که جنگ بیش از این وارد خاک لبنان شود و حتی در جنوب هم به این شکل ادامه پیدا کند. او اما می‌گوید که هر لحظه ممکن است شرایط تغییر کند.

این نویسنده لبنانی در ادامه می‌گوید که بین ۶۰ تا ۸۰ درصد از مردم لبنان حتی شیعیان هم جنگ را نمی‌خواهند، زیرا تجربه جنگ‌های گذشته به‌خصوص در ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ در بیروت آسیب‌ها و هزینه بسیاری برای مردم به همراه داشته است.

او اشاره می‌کند که اما اگر جنگ از جنوب به شمال لبنان برسد، مردم ممکن است نگاه متفاوتی به آن داشته باشند و وضعیت تغییر کند:

حزب‌الله اعلام کرده است که اگر جنگ در غزه متوقف شود، نبرد در جنوب لبنان نیز قطع خواهد شد. با این حال، برخی از گروه‌های فلسطینی و حزب‌های ایدئولوژیک لبنانی از حزب‌الله حمایت می‌کنند، اما بسیاری از آن‌ها نمی‌خواهند در جنگ‌ شرکت کنند. در کل، نتیجه این جنگ به وضعیت منطقه، نقش ایران و پایان حمله به کرانه غربی و نوار غزه، همچنین مناطق دیگر مربوط است، زیرا تمامی این درگیری‌ها بر زندگی مردم لبنان تأثیر می‌گذارد.

آمریکا و اسرائیل می‌خواهند نقشه منطقه را تغییر دهند

نُها، شهروند لبنانی، باور دارد که تنش‌ها افزایش چندانی نخواهند یافت و اسرائیل تنها منطقه ضاحیه را در جنوب بیروت هدف حملات خود قرار می‌دهد.

او معتقد است که این درگیری‌ها برنامه‌ریزی شده توسط آمریکا و اسرائیل هستند تا به صلح نهایی با اسرائیل برسند و ساختار جدیدی در خاورمیانه شکل بگیرد، اما این فرایند ممکن است چندین سال به طول بیانجامد.

او اظهار می‌کند که تقسیم کشورها مانند سوریه و عراق به بخش‌های کوچکتر می‌تواند در آینده اتفاق بیافتد. نها درباره نقش حزب‌الله معتقد است که این حزب بخشی از منطقه دمشق خواهد شد که در تقسیم‌بندی آینده خاورمیانه در نظر گرفته شده و بقاع هم به این بخش پیوند خواهد خورد. او بیان می‌کند که روزهای آخر برای اسد فرا رسیده است و معتقد است که اسرائیل یا آمریکا قصد دارند او را سرنگون کنند. در آخر، او به نقش آمریکا و ایران اشاره می‌کند، با اعتقاد به دوستی آنها می‌گوید که آمریکا برنامه‌ای برای تغییر در ایران ندارد و در نهایت، آمریکا در نقشه‌های جمعیتی برای خاورمیانه تدارک دیده است و مرزهای جدید را مشخص کرده‌اند.

شیعیان؛ فرصت‌ها و چالش‌های برای حزب‌الله و دیگر گروه‌ها

ابراهیم که در ضاحیه در جنوب بیرون زندگی می‌کند، معتقد است که «هیچ حق وتو-یی در شورای امنیت سازمان ملل وجود نخواهد داشت که بتواند جنگ را در منطقه متوقف کند و احتمالاً تشدید تنش بین اسرائیل و حزب‌لله بی‌توجه به آنچه در غزه رخ می‌دهد، افزایش خواهد یافت؛ اگر وضعیت وخیم‌تر شود، و پس از آن هیچ یک از طرفین نمی‌توانند در مرز جنوبی از بروز یک جنگ گسترده‌تر جلوگیری کنند.»

همان‌طور که ابراهیم می‌گوید، «بین حزب‌الله و اسرائیل سابقه طولانی درگیری و انتقام متقابل وجود دارد، بنابراین نمی‌توان به‌راحتی پیش‌بینی کرد که چه اتفاقی در صحنه رخ خواهد داد و شرایط چگونه رقم خواهد خورد، و آنچه در میدان اتفاق می‌افتد تنها به شرایط سیاسی وابسته نیست. همچنین، با رشد حزب‌الله و بزرگ شدن آن، فشارهای روزانه از سوی مردم ممکن است آن‌ها را به انتخاب‌هایی که با دیپلماسی آرام (تنش‌زدا) همخوانی ندارند، وادار کند.»

او هم‌چنین درباره فضای موجود در جامعه شیعه لبنان توضیح می‌دهد که «اگرچه در واقعیت شیعه خالی از نیروها یا سازمان‌های عمومی است که بتوانند به‌صورت رسمی با این حزب مذاکره کنند، اما افکار عمومی که توسط نخبگان شیعه، خانواده‌های شهدا و مجروحان نمایندگی می‌شود، ممکن است در هر لحظه خواهان شکستن روال در جنوب و پیشرفت بیشتر شود.»

از دیدگاه ابراهیم که خانواده‌اش همچنان در جنوب لبنان باقی مانده‌اند، دلایل رویارویی حزب‌الله و اسرائیل به دو بخش تقسیم می شود:

نیمی از مساله مستقیماً به جنگ غزه مربوط می‌شود و بخش دوم، همان‌طور که قبلا ذکر شد، مربوط به حساب‌های تسویه‌نشده بین دو اردوگاه از زمان جنگ جولای تا امروز است. بخش اول عمدتاً سیاسی، دیپلماتیک و به‌وضوح قابل مذاکره است. در حالی که قسمت دوم کاملاً نظامی و میدانی است،‌ بنابراین، پیش‌بینی آنچه در روزهای آینده رخ خواهد داد، صرفاً به‌نوعی آینده‌نگری می‌ماند.

این شهروند شیعه لبنانی هم‌چنین می‌گوید «هنگامی‌که شدت درگیری‌ها افزایش یابد، سه گزینه پیش روی اسرائیل وجود دارد: اولا، محدود کردن جنگ با حزب‌الله در جنوب رودخانه لیتانی و تلاش برای جلوگیری از بمباران غیرنظامیان (مانند آنچه در سال ۱۹۹۶ روی داد)؛ مورد دیگر،‌ گسترش حملات به تمام مناطقی که حزب‌الله و بنابه آن، شیعیان در آن حضور دارند، به‌عبارت دیگر جنوب لبنان، منطقه بقاع و ضاحیه جنوبی؛ و سوم، گسترش جنگ به سراسر لبنان.»

ابراهیم معتقد است که اسرائیل به نقطه‌ی گزینه سوم نخواهد رسید و حداکثر توقع این است که جنگ از نظر جغرافیایی در منطقه‌ای محدود باشد. با این حال، احتمال وجود هدف‌های خاص در «مناطق غیرشیعی» وجود دارد، چرا که اسرائیلی‌ها اعتقاد دارند حزب‌الله در نقاط مختلف لبنان حضور دارد:

در صورت وقوع این حملات، آن‌ها در نقاط محدود و هدفمند خواهند بود؛ مانند تخریب برخی پل‌ها یا سازه‌های حیاتی، یا حتی خانه‌هایی مورد اصابت قرار بگیرند که در مناطق غیرشیعه باشند و اسرائیل ممکن است آنها را مراکز نفوذ حزب‌الله بپندارد. بنابراین، اسرائیل با تمام قوا و امکانات خود به لبنان یا به‌طور مثال، بیروت یا حتی زیرساخت‌های کلان مانند آن‌چه در حمله به غزه انجام داد، حمله نخواهد کرد، شاید به استثنای فرودگاه بیروت که در ضاحیه در جنوب بیروت و در منطقه شیعه‌ قرار دارد.

او درباره دلیل این مساله توضیح می‌دهد که علی‌رغم حمایت بسیار بزرگی که اسرائیل از جانب جوامع بین‌المللی (آمریکایی، اروپایی و حتی عربی) دریافت می‌کند، نمی‌تواند جبهه‌ای را از شمال تا جنوب لبنان باز کند زیرا هنوز هم کار خود را در نوار غزه به پایان نرسانده است:

از سوی دیگر، جنگ بسیار پرهزینه است و به عبارت دیگر، احتمالاً اسرائیل به مناطقی که اثر نظامی معنی‌داری ندارد، موشک پرتاب نخواهد کرد؛ همچنین اسرائيل نمی‌خواهد به غیرنظامیان از طوایف دیگر حمله کند تا حزب‌الله به آنها بهانه‌ای برای ادامه جنگ در برابر مردم لبنان بدهد با تأکید بر این مساله که اسرائیل دشمن تمام جامعه است و نه فقط برای یک گروه خاص از مردم و در نتیجه آن، تمام افراد باید از موضع ملی به‌طور مشترک با این دشمن مقابله کنند.

ابراهیم در پاسخ به این سوال که به نظرش چه گروه‌ها یا احزابی در جنگ مقابل اسرائیل به حزب‌الله کمک خواهند کرد، می‌گوید:

تفاوت‌های زیادی بین این گروه‌ها وجود دارد که به ماهیت آن‌ها، همچنین در نوع و میزان حمایتی که ممکن است از حزب‌الله داشته باشند، متفاوتند. اول درباره جنبش امل صحبت می‌کنم که رکن دوم شیعیان در لبنان است. حمایت آن‌ها، اخلاقی (معنوی)، سیاسی و تدارکاتی در تامین مسکن برای آوارگان و تامین نیازهای اولیه مانند غذا و نوشیدنی خواهد بود. اما ورود امل برای پشتیبانی نظامی حزب‌الله را منتفی می‌دانم، زیرا قدرت نظامی امل به چند گروه آموزش‌دیده محدود می‌شود و آن‌ها نمی‌توانند در نبرد حزب‌الله را همراهی کنند و در میدان درگیری، بار سنگینی بر دوش حزب‌الله خواهد بود.

او ادامه می‌دهد که اگر بخواهیم در مورد جنبش میهنی آزاد (التیار الوطنی الحر) یا جنبش عونی مسیحی صحبت کنیم، طرفداران آن به دو دسته تقسیم می‌شوند:

جوانان نسل جدید که بسیاری از آنها این منازعه را یک ضرورت یا یک نیاز وجودی یا سیاسی نمی‌دانند، در حالی که اعضای قدیمی آن اگرچه اندک هستند، اما معتقدند که رعایت اصول ارزش‌های مشترک وظیفه آن‌ها است و همان‌طور که در جولای ۲۰۰۶ اتفاق افتاده بود، در مورد پناه دادن به آوارگان، باز کردن خطوط تأمین و ارائه کمک در هر زمینه‌ای، با سخاوت عمل خواهند کرد. در طرف دیگر مسیحی، برخی نیروها مانند حزب نیروهای لبنانی (القوات اللبنانية) به رهبری سمیر جعجع و حزب کتائب لبنان (فالانژ) به رهبری سامی جُمیل، احتمالا در جایگاه دشمن قرار بگیرند و نفرت انباشته آن‌ها ممکن است این گروه‌ها را به اقداماتی سوق دهد که انسانی نباشد.

ابراهیم درباره دروزی‌ها اعتقاد دارد که بدون در نظر گرفتن تاثیر زیاد از حزب سوسیالیست ترقی‌خواه (الحزب التقدمی الاشتراکی) به رهبری ولید جنبلاط، دروزی‌ها (که بیشترشان در مناطق کوهستانی زندگی می‌کنند) به دو گروه تقسیم می‌شوند، گروهی از جوانان بی‌علاقه به مساله و گروهی از قدیمی‌ها، کسانی که از هر جنبش آزادیبخش ملی بر اساس اصول عربی (عرب‌گرایی) خود حمایت می‌کنند، و از قاعده‌ای که می‌گوید زمانی که جنگ علیه آن‌ها شدت گرفت، سرشان را بدزدند:

در عوض، جامعه اهل سنت پیوندهای قوی با محیط ژئوپلیتیک اطراف خود دارد و به‌طور مستقیم نگران تغییر موازنه قوا در منطقه عربی هستند، بنابراین، اگر این جنگ ادامه پیدا کند و براساس ایده احیای آرمان فلسطین باشد، افکار عمومی اهل سنت، لبنانی‌ها و عرب‌ها نمی‌توانند بی‌طرف بمانند و از حزب‌الله حمایت خواهد کرد، حتی اگر از نظر ایدئولوژی، فرهنگ و نگرانی با حزب‌الله تفاوت داشته باشد، علیرغم فشار کشورهای حوزه خلیج فارس، که اجازه نمی‌دهند روحیه کنونی عرب برای حمایت از جنبش‌های مقاومت با همه تنوع آنها ادامه یابد.

این شهروند شیعه لبنانی در پایان می‌افزاید که «هر عرب سنی وقتی بداند و یقین پیدا کند که جنگ همان‌طور که برخی از رسانه‌های عربی پولی آن را به تصویر می‌کشند، منحصر به یهودیان و شیعیان نیست، به دوراهی می‌رسد که در آن، بین اصالت عربی و آنچه که سال‌ها در سرش در مورد اختلاف سنی و شیعه پمپاژ شده است، باید یکی را انتخاب کند؛ و سپس او روشی را که مناسب موقعیت خود باشد، انتخاب می‌کند: از اشتراک‌گذاری یک پست در شبکه‌های اجتماعی گرفته تا کمک مالی و پشتیبانی از تمامی ابعاد مساله.»

لبنان گروگان‌گرفته شده

نظرات مختلف دیگری در میان طیف‌های اجتماعی، سیاسی و دینی در لبنان شنیده می‌شوند که گاه همسو یا متضاد این نظرات است و حتی در میان افرادی از یک گروه نظر مشابهی شنیده نمی‌شود.

با این حال، کشورهای عربستان،‌ ایالات متحده آمریکا،‌ قطر، فرانسه و مصر در حال رایزنی هستند تا به پارلمان لبنان فشار بیاورند تا هر چه زودتر رئیس‌جمهوری برای لبنان انتخاب کند.

این گروه مخالف حضور نماینده جمهوری اسلامی در این مذاکرات هستند با این‌حال درهفته‌های گذشته سفیر جمهوری اسلامی در لبنان با سفیر عربستان سعودی دیدار کرده است. هم‌چنین در روزهای گذشته نیز امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران برای سومین‌بار پس از آغاز جنگ اسرائیل و حماس به لبنان سفر کرده و بر حمایت قوی جمهوری اسلامی از گروه شبه‌نظامی «محور مقاومت» و حزب‌الله تأکید کرد و گفته است که «امنیت لبنان بر امنیت ایران و منطقه تأثیر می‌گذارد.» در واقع، به‌نظر می‌رسد سایه این کشورها هنوز بر سر استقلال لبنان سنگینی می‌کند و امیدها برای پیدا شدن راه حلی در جبهه جنوب لبنان و جلوگیری از گسترش دامنه تنش‌ها به داخل خاک لبنان بعید به نظر برسد.

در حال حاضر، آمریکا نیز طرحی دومرحله‌ای برای آتش‌بس میان اسرائیل و حزب‌الله ارائه کرده که شامل عقب‌نشینی حزب‌الله به طرف شمال و مرز رودخانه لیطانی و استقرار ارتش لبنان و یونیفل در امتداد مرزها خواهد بود. از سوی دیگر، اسرائیل نیز باید ساکنان شهرک‌های اسرائیلی را به خانه‌های خود بازگرداند. مرحله دوم این طرح، مذاکره برای تعیین مرز زمینی شامل ۱۳ نقطه مورد اختلاف دو طرف خواهد بود.

این طرح نیز با انتقادها و همراهی‌هایی روبه‌رو شده است و نامشخص بودن روند انجام این طرح باعث شده تا اجرای آن نیز در هاله‌ای از ابهام بماند.

به نظر می‌رسد لبنان، در برزخی که پس از استقلال وارد آن شده بود، باقی خواهد ماند و امیدها برای برون‌رفت از وضعیت نامشخص و پیچیده و به‌گروگان‌گرفته‌ی این کشور با پیچیدگی بیشتری نیز روبه‌رو شود.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • توپوگراف

    برای مساله فلسطین و اسرائیل، راه حل های متعددی ارائه شده است. اما رادیکال ترین و پر هزینه ترین راهکار که کم احتمال ترین راه حل نیز هست، راهکاریست که جمهوری اسلامی ارائه کرده و عبارت است از برگزاری رفراندوم بین تمام فلسطینیان حاضر در فلسطین و سایر کشورهای مختلف جهان در باب اینکه آیا یهودیان اسرائیل در اسرائیل باقی بمانند یا اخراج شوند؟...... این راهکار، نسخه کمی تعدیل شده ای از راهکار رادیکال قبلی، یعنی نابودی حکومت و دولت اسرائیل است...... برندگان اصلی اصرار بر این راه حل های رادیکال جمهوری اسلامی، روسیه و چین هستند. در واقع، نقش فعلی جمهوری اسلامی به این تقلیل پیدا کرده که هزینه دور کردن ایالات متحده از مرزهای روسیه و چین را تا حد زیادی کاهش بدهد...... اسرائیل هم از آنجا که متحد ایالات متحده و لذا رخنه ای در خاورمیانه برای ورود آمریکا محسوب می شود، ذیل استراتژی دور ماندن از مرزهای روسیه و چین قرار می گیرد...... بنابراین، جمهوری اسلامی به نوعی یک نیروی نیابتی روسیه و چین در تقابل با ایالات متحده محسوب می گردد، و مکملی بر وزارت های دفاع و امور خارجه چین و روسیه است که هزینه بسیار سنگینی می پردازد تا هزینه دفاعی چین و روسیه را بکاهد...... و لذا حتی آرمان استقلال که در شعار محوری "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" مشهود است، نیز با تبدیل شدن جمهوری اسلامی به نیروی نیابتی روسیه و چین تحقق پیدا نکرده و جای آن را آرمان دور کردن ایالات متحده گرفته که در اصل، یکی از آرمان های بنیادی روسیه و چین است، و ایران به صورت آرمانی غیر اصیل و القا شده، در تحقق آن می کوشد...... بازنده اصلی چنین اتخاذ مواضعی نسبت به آمریکا و اسرائیل، مردم ایران هستند که نه تنها متحمل تحریم های شدید ایالات متحده قرار دارند، بلکه دست عنایتی هم از دولت های روسیه و چین نمی بینند.

  • توپوگراف

    در تکمیل کامنت قبلی، ضمناً باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که دشمنی با ایالات متحده یا اسرائیل، فی حد ذاته توجیه پذیر و امری معقول است، اما نه از مجرای رویکرد جمهوری اسلامی...... واژه مبهمی که جمهوری اسلامی در توجیه دشمنی با آمریکا به کار می برد، استکبار یا امپریالیسم ایالات متحده است. در حالی که توجیه معقول مخالفت با ایالات متحده که همه جهانیان نیز بر آن صحه می گذارند، آرمان قرار دادن نظام اقتصادی و سیاسی سرمایه داری توسط آمریکا و تلاش برای گسترش جهان شمول آن است. اما دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا، بر محور مخالفت با سرمایه داری نیست، و بلکه به عکس، جمهوری اسلامی با شدت و حدت تمام در برقراری نظام سرمایه داری در ایران می کوشد، که نمودهای واضح آن را در پولی شدن درمان و آموزش و موقتی شدن استخدام ها و حذف پشتیبانی های اقتصادی از طبقات پایین می توان دید...... دشمنی با اسرائیل نیز فی نفسه معقول و موجه است، اما از این جهت که حکومتی است بر مبنای برتری نژادی یهود و ناقض حق تقسیم سرزمین بر مبنای مصوبات سازمان ملل، و نیز فرا رونده و تعدی کننده از همه موازین اخلاقی و حقوقی در عکس العمل به تعدی هایی که به خاک و مردمانش صورت می گیرد. فقط با نفی عقل و وجدان می توان تباهی ها و ننگ های چنین حکومتی را نادید گرفت و دشمنی عقل و وجدان با حکومت اسرائیل را سرکوب کرد...... اما دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل از این محدوده بیرون رفته و جمهوری اسلامی را به تافته ای جدا بافته از همه جهانیان مبدل نموده که رادیکال ترین موضع را در قبال اسرائیل اتخاذ نموده و خواهان انحلال کامل حکومت اسرائیل است...... ولی چنین راهکار رادیکالی، حتی اگر هم قابل توجیه باشد، در خور کشوری چون ایران نیست، بلکه در خور کشوری همپایه ایالات متحده مانند روسیه یا چین یا فرانسه است که توان کافی برای مقابله با ایالات متحده را داراست، زیرا اسرائیل به نوعی نیروی نیابتی ایالات متحده است و مقابله با اسرائیل، عملاً همان مقابله با آمریکاست، و لذا مقابله رادیکال با اسرائیل، متضمن مقابله تام با آمریکاست، و لذا توانی همپایه با ایالات متحده را می طلبد

  • توپوگراف

    در تکمیل کامنت دوم، باید در نظر داشت که دشمنی جمهوری اسلامی با ایالات متحده و اسرائیل، بر مبنای دینی هم قابل توجیه نیست...... آموزه تثلیث که عقیده بنیادی مسیحیت محسوب می شود، در قرآن نفی شده، و از اینجا، مسیحیت نیز همچون دین شرک آلود از سوی مسلمانان در نظر گرفته می شود. در قرآن، شرک به عنوان اعظم گناهان و گناهی نابخشودنی عنوان شده است. در جهان فعلی، ایالات متحده را می توان کشوری مسیحی با روح دینی قوی مسیحی تلقی نمود. بنابراین، دشمنی جمهوری اسلامی با ایالات متحده، اگر از سنخ دشمنی اسلام با مسیحیت شرک آلود بود، مبنایی دینی و قرآنی پیدا می کرد...... اما به دو دلیل، دشمنی جمهوری اسلامی با آمریکا از این سنخ نمی تواند باشد: یکی اینکه هرگز از سوی جمهوری اسلامی عنوان نشده که دشمنی اش با ایالات متحده بر دشمنی با مسیحیت تثلیثی استوار است، و دیگر اینکه، اگر این دشمنی از سنخ تثلیثی بود، باید به همه کشورهای مسیحی دیگر، از جمله روسیه، نیز تعمیم پیدا می کرد، در حالی که چنین نیست...... پس دشمنی فعلی با آمریکا، از طریق قرآنی هم قابل توجیه نیست...... همچنین، دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل هم با توضیحاتی که در ادامه می آید، نمی تواند بر مبنای دینی توجیه شود: یهودیان فعلی به دو آموزه توحید و قیامت باور دارند. البته فرقه ای از یهودیان به نام صدوقیان در تاریخ بوده اند که قیامت را انکار می کردند. ولی لااقل در یهودیان فعلی، اعتقاد به قیامت هم جزو عقاید یهود عنوان می شود. ضمناً اگر به جزئیات شریعت یهودی بنگریم، از شدت شباهتهایی که با اسلام دارد، دچار حیرت می شویم، به نحوی که هیچ دینی در جهان نمی توان یافت که به اندازه یهود به اسلام شباهت داشته باشد، و به ویژه، در هیچ دینی به اندازه یهود به توحید تاکید و اصرار نشده است...... بنابراین، مشابه با دشمنی با ایالات متحده، دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل را نیز نمی توان از منظر دینی توجیه کرد...... البته باید توجه داشت که همچنانکه در کامنت قبلی شرح داده شد، دشمنی با ایالات متحده یا اسرائیل، دارای توجیه عقلی محکم است. اما مساله اینجاست که توجیه جمهوری اسلامی، از سنخ این توجیه عقلی محکم نیست، و لذا نحوه دشمنی هم معقول نیست، و چنانکه در این کامنت دیدیم، دشمنی با آمریکا و اسرائیل از سنخ دینی هم نمی تواند باشد، و بلکه صرفاً تلاش جمهوری اسلامی برای تحقق آرمان روسیه و چین در شکست دادن ایالات متحده و دور کردن آن از مرزهای روسیه و چین محسوب می شود، و بهره آن را هم فقط همین دو کشور می برند.