«یک حقیقت ناخوشایند»: مستندی برای آگاهیبخشی درباره هولِ روزافزونِ گرمایش زمین
امیرعطا جولایی ـ مستند «یک حقیقت ناخوشایند» این پرسش را پیش روی ما میگذارد که «در پاسخ نسلهای بعدی که خواهند پرسید چرا کرهی خاکی را اینگونه به حال خود رها کردهایم چه برای گفتن داریم؟»
ال گور سیاستمدار باسابقه و تاجر موفق ۷۶ سالهی آمریکایی، سالهاست شهرتی جدای از این دو شاخهی فعالیتش و متناسب با موضوع کار ما هم دارد: فعالیتهای زیستمحیطی پیگیر. او که در دوران هشت سالهی ریاست جمهوری بیل کلینتون، معاون رییس جمهور آمریکا بود (۲۰۰۱-۱۹۹۳)، بهعنوان نامزد حزب دموکرات برای انتخابات سال ۲۰۰۰ معرفی شد، اما با شکستی بسیار نزدیک، رویای حضور در کاخ سفید را به جرج بوشِ پسر باخت. او به فاصلهی کمتر از یک دهه و در پی اوجگیری کنشهای احیاگرانهاش در زمینهی زیستبوم، هم برندهی نوبل صلح در سال ۲۰۰۷ شد و هم جایزهی گِرَمی را برای نسخهی صوتی کتابش یک حقیقت ناخوشایند به خانه برد. مستند موضوع بحث ما هم در سال ۲۰۰۷ جایزهی بهترین مستند را در مراسم اسکار از آن خود کرد. در این مستند با شماتیک کار او در این زمینه آشنا میشویم.
❗️ممکن است با خواندن ادامه این مطلب روایت این مستند برای شما فاش شود.
فیلمی برآشوبنده
«یک حقیقت ناخوشایند» ساخته دیویس گوگنهایم در ۲۰۰۶، مستندیست تاثیرگذار که با ابعادی وسیع به ما هشدار میدهد در صورت بیتفاوتی نسبت به سیارهای که در آن زندگی میکنیم، بهزودی با چه سرنوشتی دست و پنجه نرم خواهیم کرد.
مستندساز تصویری شوم پیش چشمانمان میآورد از میانگین دمای زمین که دارد سالبهسال بالا میرود. در این مسیر گور در مقام ایدهپرداز فیلم و پیشبرندهی رویدادهای آن، به دادهها و نمودارها و جدولهای متعددی استناد میکند، مصالح آرشیوی را به کار میگیرد و از ریشههای فجایع طبیعی پردهبرداری میکند. دستکاریهای خواسته و ناخواستهی بشر و به چالش کشیدن پیشانگاشتهای ما نسبت به پایانناپذیریِ منابع حیاتی، از آوردههای دیگر اثرند.
یک حقیقت ناخوشایند با نمایش تِدِ ال گور آغاز میکند، شوخیها و نگاه عمیق او به پدیدار را به ما مینمایاند، و در نهایت با یک پرسش به پایان میبرد: در پاسخ نسلهای بعدی که خواهند پرسید چرا کرهی خاکی را اینگونه به حال خود رها کردهایم چه برای گفتن داریم؟
او اینگونه آغاز میکند که من تا این اواخر معروف بودم به رئیس جمهور آیندهی آمریکا! خندهی حضار با تکملهی طعنهآمیز او معنایی دیگر مییابد: «همچین هم خندهدار نیست»! این را باید اشارهای قلمداد کرد به خوانشهای نادرست جمعی از واقعیت پیش رو.
تماشاگری که در این تالار پیش روی یک سلبریتی نشسته، لزوماً بهترین تعبیر را از آشوبی که سخنران در پی توضیحش برآمده نخواهد داشت. پس نیاز به توضیح بسیار دقیق و شرح تکتک جزئیات و یافتههای علمی بیش از پیش احساس میشود. توفیق این مستند از نگاه روادار گوگنهایم ناشی شده که هم نگرشهای قشری را به چالش میکشد (کم نشنیدهایم که: «اینهمه مدت بشر آب و خوراک داشته. ما هر جوری مصرف کنیم طوری نمیشه»!) و هم امید به آینده را از یاد نمیبرد: روی آوردن گور به بزرگنمایی از دستاوردهای تاریخ آمریکا نمایندهی این نگاه است.
او دست میگذارد روی نقاطی که مخاطب را تحریک به مشارکت حداکثری میکند، چنان چون رسم جاافتادهی سیاسیون. بهعنوان مثال از عملکرد آمریکاییها در اثنای الغای بردهداری میگوید، حضور موثر هموطنانش در جنگ جهانی دوم را برمیکشد، توسعهی اقتصادی و صنعتی و سیاسی ینگه دنیا را شاهد مثال میگیرد، و از حضور فعال و موثر سیاست خارجی آمریکا در سپهر سیاسی جهان سخن به میان میآورد.
گور توضیح میدهد که ۱۱۰۰ نسل زمان لازم بود تا در میانههای قرن بیستم جمعیت کل کرهی زمین به دو و نیم میلیارد نفر برسد، اما در طول حیات یک نفر آدم یعنی خود او که حالا در پنجاه و چند سالگی به سر میبرد، تعداد نفوس به نُه میلیارد خواهد رسید. در پی این افزایش هولناک، تصاحب حداکثری ذخایر زیرزمینی پیامدیست ناگزیر. این جمعیت نیاز دارند برای خود آب و خوراک تامین کنند. جنگ آب هم در کنار کمبود مواد غذایی میشود قوز بالای قوز، بهویژه وقتی فشار روی مناطق مستمند کرهی زمین را در نظر بیاوریم. کشورهایی که اقتصاد سرمایهداری آنان را به گوشهی رینگ رانده، و با ایراداتی بنیادین در سیستمهای اقتصادیشان هم درگیرند، بیشترین آسیب را از این موقعیت شکننده میبرند. مقوم (بهادهنده) این رویکرد مثالهای تصویری مفصلیاند از طوفان در آمریکا، سیل در هند، پایینتر رفتن روزافزون سطح یخهای قطبی و انیمیشنهایی که برای نمایش مرگ عنقریب خرسهای قطبی ساخته شدهاند. این انیمیشنها ساخته شدهاند تا بفهمیم خرسها دهها کیلومتر در پی یخ میدوند و چون نمییابند، در آب فرو میروند.
خاصیت تهییجیِ گفتار ال گور، مخاطبان را بر آن میدارد که دستکم برای مدتی هم شده به توصیههای او عمل کنند. اتفاقاً توصیههایش چندان پیچیده هم نیستند. او از مردم خواهش میکند تا جایی که میتوانند از خودروهای شخصی خود استفاده نکنند. حمل و نقل با دوچرخه هم راهی است! برای انتقال از شهری به شهر دیگر پرواز آخرین گزینهشان باشد. دست از نابودیِ بیمحابای منابع تجدیدناپذیر زیستمحیطی بردارند. به آنچه برای فردای کرهی زمین هولناک به نظر میرسد، اعتنا کنند.
از دو سرنوشت متفاوت برای قورباغهای میگوید که یا مستقیم در آب داغ انداخته شود یا در آبی بیفتد که بهمرور به نقطهی جوش برسد. مکث کمیک و نقطهگذاری گور روی اینکه «... تا بالاخره یکی قورباغه رو نجات بده. مهمه که یکی قورباغه رو نجات بده»!، هم هواخوریست بین آمارهای پرتعداد و پیچیدهی روی اسکرین سالن، و هم بر آیندهنگری سیاسیمردِ کارکشته صحه میگذارد. میانپردههای سخنورانهی او، و اشرافش بر محدودهی موضوع، فیلم را برای بیگانگان با پدیده هم نظرگیر ساخته است.
برای ترسیم گسترهی فعالیتهای پرسوناژ اصلی، فصلی از فیلم اختصاص یافته به یکی از سفرهای غیردیپلماتیک گور. او در سفری به چین، در حدوداً پنج دقیقه از زمان فیلم، تاکید میکند هر بار به چین آمده از دانش وسیع دانشمندان این سرزمین بهره برده، و خوشحال است از سفر مجدد به این کشور. پرسش یکی از حاضران که بانوییست جوان و به زبان انگلیسی سخن میگوید، را هم با شدت و حدت پاسخ میدهد. زن میپرسد اگر بنا باشد به ما پیشنهادی بدهید تا بتوانیم این اوضاع را مدیریت کنیم چه میگویید؟ گور میگوید:
جداسازیِ واقعیت از قصه... وقتی هشدارها دقیقاند و مبتنی بر دانش مستدل، ما انسانها فارغ از کشوری که در آن به سر میبریم باید دنبال راهی باشیم برای اطمینان یافتن از اینکه این هشدارها شنیده شدهاند و پاسخ هم گرفتهاند.
در این فراز، بخشی از جلسهی خصوصی او با دو تن از دانشمندان را هم میبینیم. گفتار متن همچون پارههای دیگر مستند، صدای خود اوست که اطلاعات میدهد و نقاط وصل مباحث طرحشده را تشریح میکند.
فرازهای زیادی از فیلم را میشود بهعنوان نمونهی کار آماری و درازدامن پژوهشیِ پشت سناریو، شاهد مثال آورد. مثلاً گور در جایی تصویری از مرز هاییتی و جمهوری دومنیکن را نشان میدهد. سیاسی بودن قصه را به اشاره برگزار میکند، اما توضیح میدهد که فروکش کردن پوشش گیاهی در قیاس گذشته و امروز، فقط ناشی از قطع انبوه درختان نیست. دلیل دیگرش آتشسوزیهای منتج از گرمایش زمین است.
هر ساله حدود سی درصد گاز کربنیک واردشده به اتمسفر، حاصل سوختن جنگلهاست. او فارغ از بازی موش و گربهی اهل سیاست، ترکیب تصاویر باشکوه ایستگاههای فضایی از کرهی زمین، و البته پایشِ مداوم تیرهروزی آدمیزاد و گونههای جانوری و گیاهی را به مدد میگیرد. کات کردن مکرر کوهستانهایی در قارههای مختلف، طرح شمهای از گذشتهی سیارهی زمین و تصادم قارهها در زمانی دور، و اشارهی تفاخرآمیز به اینکه ابتدا یک آمریکایی بر کرهی ماه پا نهاد، همه یک هدف دارند: ما که قبلاً توانستهایم، باز هم خواهیم توانست سیارهمان را حفظ کنیم.
چه ال گور را بهعنوان یک فعال محیط زیست جدی بگیریم و چه بر موج تئوری توطئه، اهداف فرامتنی و سودجویانهای برای اقداماتش قائل باشیم، رواست اگر دستورالعمل پیشنهادیاش را سرلوحهی امور خود قرار بدهیم. در ماهیت ماجرا تفاوتی نمیکند. ما برای تحویل دادن کرهی خاکی به نسلهای بعدی موظف هستیم مبنای عقلاییِ پیشنهادهای او را در دستور کار خود قرار بدهیم: روی آوردن به حداکثر امکانهای گهوارهای که هزاران هزار سال محل زندگی آدمیان بوده است و در یک کلام مسئولیت پذیری. یعنی با همهی این اوصاف گوگنهایم با ناامیدی تمام نمیکند. او با ترکیب نوش و نیش، و نمایش زیبایی در کنار زشتی، طعنه زدن به ناکارآمدی حضور انسان در پهنهی تاریخی را، به امیدواری به تدبیر عقلا میآمیزد. تا لحظهی آخر هم دستبردار نیست و ترانهی پایانی فیلمش، در کنار متنی که در زمینهی سیاه تیتراژ ظاهر میشود، خاصیت تجویزیِ آن را مشدد میسازد.
نظر به اینکه انعکاس آرای موافق و مخالف با مرگ قریبالوقوع حیات در کرهی زمین، مجالی دیگر میطلبد، در این متن تنها در معرفیِ اجمالیِ موضوعی همین فیلم کوشیدم؛ فیلمی که بنایش بر آگاهیرسانی و اِنذاری تاریخیست. امروزِ بهخصوص قصد ما برای گرامی داشتن زمین، و تمرکز بیشتر بر آسیبهایی که در راه حفظ آن درگیرشان شدهایم، ایجاب میکند کار گوگنهایم/ گور را با دقت کامل ببینیم. شاید بتوانیم هر دو نقش فردی و تاریخی خود را در برونرفت از بحران زیستمحیطی گرمایش زمین ایفا کنیم.
این فیلم گرچه از سوی عموم استقبال شد، جایزه اسکار را برد و نقشی کلیدی در راستای آگاهیرسانی زیستمحیطی داشت اما انتقاداتی نیز به برخی از دادههایی که در فیلم ارائه شده وارد شد تا جایی که به دادگاه کشید. شمهای از آنچه در متنی از نشریهی گاردین در یازدهم اکتبر۲۰۰۷ به چاپ رسیده، را با شما به اشتراک میگذاریم. گاردین نوشت:
قاضی دادگاه عالی شماری از دادههای علمی طرحشده در این فیلم را به نقد کشید و با عنوان «نُه خطای علمی» از آنها یاد کرد. قاضی در عین تایید کلیات بیانشده در فیلم، بخشی از آنها را اغراقهایی برای تثبیت ایدههای معاون سابق ریاست جمهوری ایالات متحده برشمرد... البته قاضی اظهار داشت نمایش فیلم در مدارس و ذیل پروژهی منابع تغییرات اقلیمی بلامانع است، اما باید بر دیدگاه یکسونگرانهی گور که وجههای آخرالزمانی برای آیندهی زمین تصویر میکند تاکید شود.
با وجود این، حتی فعالان محیط زیست یا دانشمندانی که به چند مورد از خطاها در ارائه دادهها در این مستند اشاره کرده بودند از کلیت این مستند استقبال کردند و آن را موثر دانستند.
نظرها
نظری وجود ندارد.