ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

روز جهانی آزادی مطبوعات:

رسانه‌ها و نسل‌کشی در غزه

پریا بهرامی - در آستانه روز جهانی آزادی مطبوعات، در گفت‌وگو با فاطمه شمس، استاد دانشگاه پنسلوانیا به نقش رسانه‌های جریان اصلی در فراهم آوردن زمینه‌‌های نسل‌کشی در غزه پرداخته‌ایم. فاطمه شمس می‌گوید مطبوعات یک مجموعه یکدست نیست و این نکته در مجموع امیدبخش است.

مصداق‌های محدودیت در آزادی مطبوعات در آمریکا بعد از حمله اسرائیل به غزه چه بود و شما این محدودیت‌ها را چگونه تفسیر می کنید؟

آنچه در غزه در حال اتفاق افتادن است بر اساس تعریف کنوانسیون حقوق بشر مصداق بارز «نسل‌کشی» است. حداقل سه مورد از موارد پنج‌گانه‌ی نسل‌کشی مندرج در این کنوانسیون در غزه تحقق یافته است. این سه مورد را رز سیگال، استاد اسرائیلی مطالعات هولوکاست و نسل‌کشی در مقاله‌ای که در همین مورد منتشر کرد برشمرده است: ۱) کشتار اعضای یک گروه، ۲) اعمال آسیب‌های جدی جسمی و روانی به اعضای یک گروه، ۳) تحمیل عامدانه‌ و حساب‌شده‌ی شرایط تحمل‌ناپذیر زندگی بر یک گروه به طوری که منجر به نابودی فیزیکی گروه شود.

فاطمه شمس
فاطمه شمس

اما مطبوعات و رسانه‌های اصلی آمریکا تا این لحظه نه تنها از به رسمیت شناختن وقوع نسل‌کشی سر باز زده‌اند؛ بلکه به انکار، تقویت و تشدید آن هم کمک کرد‌ه‌اند. اولین قدم در توجیه و تقویت ارتکاب به نسل‌کشی با دروغ‌پردازی و تحریف وقایع هفت اکتبر شروع شد و رسانه‌های اسرائیلی و آمریکایی نقش کلیدی در این دروغ‌پردازی بازی کردند. در وحشیانه‌ بودن حمله‌ی حماس به اسرائیل کمتر کسی شبهه وارد می‌کند. آن‌ها مرتکب جنایت‌های فراموش‌ناشدنی و نابخشودنی شدند که شامل ارتکاب خشونت جنسی و تجاوز به زنان هم می‌شود. رسانه‌ها می‌توانستند بر همین موضوع تجاوز به زنان تمرکز کنند. مگر جنایت از این هولناک‌تر هم هست؟ اما دروغ‌ها و اغراق‌های رسانه‌ای درباره سر بریدن کودکان اسرائیلی سخن‌ گفتن درباره تجاوز به زنان را به حاشیه برد و هم زمینه را برای وقوع جنایت هولناکی که امروز در غزه شاهد آن هستیم فراهم کرد. رسانه‌های اصلی آمریکا از جمله سی‌.ان.‌ان. در این دروغ‌پردازی‌ها نقش کلیدی بازی کردند. گرچه در گزارش‌های بعدی بابت دروغ‌هایی که درباره‌ی سربریدن نوزادان گفته بودند «عذرخواهی» کردند، اما کمی برای معذرت خواستن دیر شده بود. تحریف اخبار زمینه را برای همراهی افکار عمومی در «حیوان» پنداشتن فلسطینیان توسط مقامات اسرائیلی فراهم کرد. آن‌ها تئوری جنگ با انسان‌-‌حیوان‌ها و جنگ «نور» با «تاریکی» را در اوج آن بلبشوی رسانه‌ای مطرح کردند. در همین فضای ملتهب رسانه‌‌ای بود که فضا به شدت رادیکالیزه شد و راه برای هرگونه تلاش در جهت کاهش سطح خشونت نظامی در غزه بسته شد.

از مغالطه‌های خطرناکی که رسانه‌های اصلی آمریکا نقش مهمی در القای آن به مخاطب ایفا کردند این بود که جنگ اسرائیل در غزه از هفتم اکتبر شروع شد. گویی تا ششم اکتبر وضعیت فلسطینیان کاملا عادی و انسانی بوده است! برای کسانی که تاریخ خاورمیانه و جنگ اعراب و اسرائیل را دقیق مطالعه کرده‌اند ماجرای نسل‌کشی فلسطینیان از هفتم اکتبر شروع نمی‌شود؛ بلکه تاریخی هفتاد و پنج‌ساله دارد که هر لحظه‌ی آن با نفی حقوق انسانی فلسطینیان، راندن آن‌ها از سرزمین و خانه‌های آباء و اجدادی‌شان و کشتار و سرکوب پیوسته و هدفمند برای نابودی کامل آن‌ها را شامل می‌شود. نادیده‌ گرفتن این تاریخ توسط رسانه‌های اصلی غرب و جلوه دادن جنگ فعلی اسرائیل در غزه به عنوان پیامد اصلی حمله‌ی هفتم اکتبر، امکان هرگونه بحث جدی و عمیق تاریخی برای درک مخاطب از یکی از پیچیده‌ترین مسائل حقوق بشر در خاورمیانه را از بین برده است.

مغالطه‌ی خطرناک دیگر که باز رسانه‌ها نقش مهمی در القای آن به افکار عمومی ایفا کردند خلط موضوع دفاع از حقوق شهروندی و انسانی فلسطینیان با دفاع از حماس و حزب‌الله بود. این همان تفکر دوگانه‌پنداری است که همه چیز را سیاه و سفید تلقی می‌کند. نمی‌شود شما هم ضد حماس باشید، هم ضد سیاست‌های غیرانسانی اسرائیل علیه فلسطینیان، هم ضد جنایت‌ها و دخالت‌های نظامی جمهوری اسلامی در منطقه. نمی‌شود هم حامی حقوق انسانی و شهروندی مردم فلسطین باشید، هم از حقوق انسانی یهودیان اسرائیلی دفاع کنید، و هم برای حقوق شهروندی مردم ایران منتقد جمهوری اسلامی بجنگید. نقد دو رژیم سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی مذهبی در ذهن بسیاری غیرقابل تصور است. ظلم، ظلم است. چه در ایران باشد، چه در فلسطین، چه در سودان، چه در چین و هند و هر جای دیگر. اما مطبوعات معمولا علاقه‌ای به طرح درهم‌پیچیدگی ظلم و عدالت ندارند. همه چیز تفکیک‌شده و جداگانه به تصویر کشیده می‌شود. طبق این منطق هیچ ارتباطی بین رنج مردم ایران و رنج مردم فلسطین وجود ندارد. نتیجه‌ی چنین جداانگاری رنج، محدودیت تفکر درباره مفاهیمی چون عدالت و آزادی به عنوان حقوق انسانی است.

 فعالیتهای خبرنگاری آیا تهدیدی بر دموکراسی و امنیت ملی کشورهاست؟ چرا از مفاهیمی مثل امنیت ملی و مبارزه با تروریسم در این موارد سوءاستفاده میشود؟

به نظرم نمی‌شود از «مطبوعات» و «خبرنگاران» به عنوان پدیده‌ای یکدست و هماهنگ سخن گفت. در شش ماه گذشته رسانه‌ها و مطبوعات راست آمریکا تلاش زیادی در وارونه جلوه دادن واقعیت جنگ اسرائیل در غزه و در ترور شخصیت فعالان و روشنفکران ضد جنگ کردند. تلاشی که هنوز هم ادامه دارد. این فعالیت‌ها در درجه‌ی اول به نفی دموکراسی و حق آزادی بیان می‌انجامد. یکی از سرگرمی‌های اصلی رسانه‌های راست محافظه‌کار قرقره‌کردن مفاهیمی چون «امنیت ملی»‌ و «جنگ با تروریسم» است. در نظر آن‌ها آزادی بیان محدود به تکرار مفاهیم به شکلی است که با سیاست خارجی آمریکا هم‌خوانی داشته باشد. آن‌جا که منتقدان ضد جنگ بخواهند تعریف دیگری از این مفاهیم بدهند – مثلا کشتار گسترده‌ی غیرنظامیان (که هفتاد و پنج درصدشان زنان و کودکان بوده‌اند) توسط ارتش اسرائیل را به عنوان یکی از اشکال «تروریسم» نقد کنند و یا حمایت مالی دولت آمریکا از دولت نتانیاهو در این نسل‌کشی را خلاف منافع ملی مردم آمریکا بدانند – سریع درگیر تیغ سانسور می‌شوند.

اما به نظر این بار وضع فرق می‌کند؛ چرا که به مدد رسانه‌های اجتماعی مردم غزه در حال پخش زنده نسل‌کشی‌ تمام‌عیار خودشان هستند. نشر لحظه‌به‌لحظه‌ی فجایع جنگ توسط شهروند-خبرنگاران غزه در به دست دادن تصویری متفاوت از آنچه در حال وقوع است بسیار مؤثر بوده است. رسانه‌ها دیگر به راحتی قادر به تحریف و وارونه جلوه دادن وقایع نیستند. این قدرت و تأثیر این شهروند-خبرنگاران را نباید دست‌کم گرفت. ما در ایران هم شاهد پدیده‌ای مشابه بوده‌ایم. فیلم گرفتن مردم از صحنه‌های درگیری گشت‌ارشاد با زنان و پخش آن‌ها در رسانه‌های اجتماعی تصویر خشونت پنهان روزمره حکومت علیه زنان را در جهان عیان کرده است. اگر دقت‌ کنید رسانه‌های اصلی فارسی‌زبان تا حد زیادی صرفا به بازنشر آنچه شهروند-خبرنگاران منتشر می‌کنند مشغولند. مستند کردن جنایت توسط مردم عادی وجه مشترک اتفاقی است که در ایران و غزه در حال وقوع است. ما شاهد یک انقلاب رسانه‌ای هستیم که حاملان اصلی آن‌ مردم عادی ایران و فلسطین هستند. من به این مشارکت جمعی در بازتاب واقعیت خوش‌بینم و گمان می‌کنم به واسطه‌ی همین مشارکت جمعی است که مفاهیمی چون «امنیت ملی» و «جنگ با تروریسم» تا حد زیادی به چالش کشیده شده‌اند و از معنا خالی شده‌اند. در چنین فضایی نیاز به حضور خرده‌رسانه‌های مستقل که به اصول تفکر انتقادی پایبندند به شدت احساس می‌شود. خوشبختانه تعداد این خرده‌رسانه‌های مستقل در آمریکا رو به افزایش است. 

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.