سریال «در انتهای شب» و وحشت حاکمیت از یک زندگی معمولی
الاهه نجفی – به دستور ساترا، صحنه رقص در خانه سالمندان از سریال «در انتهای شب» حذف شد. این صحنه برای شهروندان یادآور حسرتِ «یک زندگی معمولی» است. آیا میتوانیم به یک نظم تازه دست پیدا کنیم؟ حاکمیت حتی از طرح این پرسش هم به وحشت میافتد.

سریال «در انتهای شب» ساخته آیدا پناهنده: آیا میتوان به یک نظم تازه که متضمن یک زندگی معمولی باشد دست یافت؟
در سومین قسمت از مینیسریال خوشساخت «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده صحنهای از رویارویی سه نسل در یک خانه سالمندان وجود دارد. در این سکانس سه نسل در صحنهای که از نظر عاطفی هم بسیار اثرگذار است، با آهنگ خاطرهانگیر «آخر ای محبوب زیبا»ی ویگن میرقصند. سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر (ساترا) به همه سکوهای پخشکننده این سریال در شبکه خانگی دستور داده که این صحنه را حذف کنند.
از زمان پخش قسمت سوم سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده، سکانس رقص در خانه سالمندان با بازی پارسا پیروزفر و احترام برومند در شبکههای مجازی پربازدید شد و واکنشهای مختلفی را در پی داشت. جمعبند این واکنشها این است که ما شهروندان ایرانی در ۴۶ سال حاکمیت جمهوری اسلامی از دیدن چنین صحنههای «انسانی و زیبا» که بیانگر یک زندگی معمولی باشند محروم بودهایم. یکی از شهروندان نوشته است: سینمای ایران «کلی از این صحنهها به ما بدهکار است.»
آنچه که این صحنه را تأملبرانگیزتر میکند بازی احترام برومند، مجری برنامه کودک تلویزیون ایران در سالهای قبل از انقلاب است که ظاهراً صرفاً حضور او، به حسرت «زندگی معمولی» در مخاطبان «در انتهای شب» دامن میزند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) روابط عمومی ساترا دوشنبه ۲۱ خرداد در اعلام کرد:
پخش «حرکات موزون نامتعارف» در قسمت سوم سریال «در انتهای شب» از ابتدا برخلاف کاربرگ اصلاحیه ارایه شده از سوی ساترا به سکوی پخشکننده بوده است که پس از پخش این سکانس و تذکر از سوی همکاران معاونت پایش و نظارت ساترا مطابق با کاربرگ اصلاحات مصوب در شورای صدور مجوز انتشار ساترا، سکوی فیلم نت نسبت به حذف سکانس یاد شده اقدام کرد.
علی خامنهای در سال ۱۳۹۴ در ابلاغیهای به رئیس جمهوری وقت به «صوت و تصویر فراگیر» اشاره کرد و به اختصار نوشت:
مسئولیت صدور مجوز و تنظیم مقررات صوت و تصویر در فضای مجازی و نظارت بر آن منحصراً بر عهده سازمان صدا و سیما است.
این جمله رهبر جمهوری اسلامی زمینهساز مجموعهای از رویدادهای پیچیده شد که سرانجام در دولت ابراهیم رئیسی به دعوای بین ساترا با پلتفرمهای شبکه خانگی انجامید و آخر سر هم به ضرر ارشاد اسلامی و تحکیم حاکمیت صدا و سیمای جمهوری اسلامی بر شبکه خانگی انجامید. زمینهساز این بحران، پخش سریالهای «شهرک کلیله و دمنه»، «یاغی» و «جادوگر» بدون دریافت مجوز نمایش از ساترا و سریالی از پیمان قاسمخانی با نام «روزی روزگاری مریخ» به شکل همزمان از دو پلتفرم بود که بعد از یک روز، سکوهای پخشکننده به درخواست ساترا آن را حذف کردند.
رئیس سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی در تیر سال گذشته در گفتوگو با شبکه خبر اعلام کرده بود که در مجموع ۳۸۸ سکوی پخش مجوز فعالیت گرفتهاند. به گفته مقسیه «تضعیف جایگاه دین، ترویج استفاده از مشروبات الکی، ترویج استعمال دخانیات، برهنگی و بیحجابی، موسیقی مبتذل و رقص، خشونت بیش از حد، سبک زندگی غیراسلامی، ترویج خرافهپرستی و سیاهنمایی افراطی و یاسپراکنی» از جمله مواردی هستند که در محتوای شبکه نمایش خانگی و کل رسانههای کشور حذف و سانسور میشوند.
حاکمیت بیشالوده
اما پرسش این است که چرا حاکمیت نسبت به پخش صحنه رقص سه نسل از شهروندانی که در پی ارتباط با هم هستند و در خانه سالمندان اتفاق میافتد تا این حد حساس است؟ واقعیت این است که با اطلاعیه ساترا آنها که این صحنه را ندیده بودند، از آن مطلع میشوند و به راحتی میتوانند در شبکههای اجتماعی صحنه حذف شده را تماشا کنند. پس چرا مدیریت ساترا همچنان در پی اعمال حاکمیتیست که از همان ابتدا از بن و اساس نقض میشود؟ پاسخ آن را باید در از همگسیختگی نظام اداری که چه بسا تعدد مراجع تصمیمگیری به آن دامن میزند جست. با کوچکترین واکنش شهروندان دستگاههای حاکمیتی به وحشت میافتند و به تنها ابزاری که در اختیار دارند متوسل میشوند: به سانسور.
برای مثال میتوان به سکانس بحث برانگیز «آخوندکشی» در سریال سرزمین مادری، ساخته کمال تبریزی و با بازی شهاب حسینی اشاره کرد. در این سکانس ارتش به مدرسه فیضیه حمله میکند و شماری از طلبهها را از فاصله نزدیک با شلیک گلوله میکشد. بلافاصله بعد از پخش این سریال کاربران در شبکههای اجتماعی روی این سکانس ترانههای مختلف، شاد و گاه معنیدار گذاشتند و در صفحاتشان بازنشر کردند. پیام کاربران هم روشن بود: کمال تبریزی به جای آنکه گذشته را نشان دهد، با نشان دادن صحنه آخوندکشی پیشگوی آینده است. در پی این واکنشها، بی سر و صدا پخش فصل بعدی «سرزمین مادری» که میبایست رویدادهای منجر به انقلاب ۵۷ را روایت کند از صدا و سیمای جمهوری متوقف شد.
به این ترتیب سریالهای تاریخی با یک سویه تبلیغی (مانند شهرزاد) که به «نوستالژی پهلوی» دامن میزدند کمکم از دستور کار خارج شدند. سریالهایی مانند «همگناه» و «بیگناه» هم که در قالب درامهای اشکانگیز خانوادگی ماجراهای عامپسند دلدادگی و ناکامی در خانواده مرفه ایرانی را روایت میکردند با بحرانهای معیشتی اخیر، موضوعیت خود را از دست دادهاند. آنچه که باقی میماند سریالهاییست مانند سریال «جنگل آسفالت»، یا «زخمکاری» و «آقازاده» با درونمایه روابط پلید مافیایی با تکیه بر بازنمایی دوگانههای «فقر و ثروت» و «قدرت و درماندگی»، و همینطور سریالهایی با درونمایههای اجتماعی که بیانگر فروپاشی خانوادهها در اثر بحرانهای اجتماعیاند؛ مانند حاشیهنشینی طبقه متوسط که درونمایه اصلی همین سریال «در انتهای شب» است.
تقدسزدایی از امر مقدس
بیش و کم همزمان با پخش آخرین قسمتهای سریال «افعی تهران»، سریال «در انتهای شب» در شبکه خانگی پخش شد. در هر دو سریال «تقدس»ی که جمهوری اسلامی برای «خانواده قائل است، شکسته میشود. اگر در «افعی تهران» در پسزمینه یک جامعه بیپدر، مسأله کودک آزاری در خانواده و مدرسه و پیامدهای آن در مرکز توجه قرار دارد، در «انتهای شب» دلایل فروپاشی خانوادهها به سبب بحران معیشتی در یک جامعه بیشالوده مطرح میشود.
در این سریال کوتاه که قرار است در ۹ قسمت پخش شود، بهنام (پارسا پیروزفر) و ماهی (هدی زینالعابدین) یک زن و شوهر هنرمند نقاشاند که به دلایل معیشتی ناگزیر شدهاند از تهران به حاشیه شهر کوچ کنند.
در یکی از بهترین سکانسهای این سریال که به کافکائسک نزدیک میشود، بهنام (پارسا پیروزفر) که زیر بار قرض کمرش خم شده و در همان حال به دلیل دوری محل سکونتش از محل کار، روزی سه ساعت هم کمتر میخوابد، از روی خستگی به اشتباه سوار یک اتوبوس میشود، غافل از آنکه اتوبوس نه یک اتوبوس بینشهری بلکه یک سرویس نظامیست. او را بازداشت و بازجویی میکنند. در اثر این حادثه اختلافهای زناشویی این زن و شوهر که با هم اختلاف سنی دارند و رختخوابشان هم سرد است، بالا میگیرد و سرانجام کار به جدایی میکشد. اما با طلاق نه تنها مشکلات کاهش پیدا نمیکند که افزون هم میشود.
در قسمت سوم، با وقوع یک قتل غیرعمد داستان به یک ماجرای پلیسی تبدیل میشود. باید دید آیدا پناهنده و همسرش ارسلان امیری چگونه سناریو را از کار درآوردهاند و با اینحال میتوان انتظار داشت که بر سیاق داستانهای جنایی و پلیسی با وقوع قتل، نظم طبقاتی و اجتماعی نیمبندی که وجود دارد برآشفته شود. هر کنشی که از آن زمان به بعد اتفاق بیفتد، لاجرم میبایست در جهت تقلا برای دستیابی به یک نظم تازه باشد. وحشت حاکمیت جمهوری اسلامی از مردم، بیشباهت با این تقلا نیست. در قیام ژینا قتل و قتلهایی اتفاق افتاده که داغ آن هنوز تازه است. آیا میتوان به یک نظم تازه که متضمن یک زندگی معمولی باشد دست یافت؟ این پرسش همچنان در جامعه مطرح است.
نظرها
PP$$$PP
بازی های نینتندو سوئیچ آنلاین برای بدست آوردن ارز دیجیتال بهتر از کلیک رو شکم یک سنجاب یا همستر هست ! سری گیم ویدئوهای رزیدنت ایول 1 تا 4 پلی استیشن وان هم داخلش هست که من خیلی دوست دارم و با نسخه اولیه بازی کاملا فرق داره !
م
و بازی هنیشه تکراری پارسا پیروزفر از در پناه تو تا الان شهاب حسینی بی نظیر و اسطوره هست و خدای بازیهای متفاوت
مممم
مغز پیمان معادی باید درمانده شه تا در پوشش جنایی ،عقده های روانی خود را به منصه ظهور نگدارد