ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

تلاشی برای تحلیل وضعیت و توضیح منطق تصمیم

محمدرضا نیکفر – اکثر کسانی که رأی نمی‌دهند، از موضع راستین تقابل با استبداد تصمیم به امتناع گرفته‌اند. هم موضع آنان دموکراتیک است، هم موضع کسانی که با امید به خروج از فروبستگی کنونی به پزشکیان رأی می‌دهند.

دیدگاه

تفاوتی وجود دارد میان سیاست‌ورزی در پهنه‌ی قدرت و سیاست‌ورزی در جامعه‌ به قصد شروع کردن، قدرتی را در برابر قدرت حاکم گذاشتن و مبارزه‌ای را برای تغییر پیش بردن. در تئوری سیاسی متأخر، به اولی سیاست (Politics) و دومی امر سیاسی (The Political) می‌گویند. ما در یک لحظه‌ی شاخص سیاسی در ایران قرار داریم، چون باید درنگریم که چه اتفاقی به گشایش عرصه‌ی امر سیاسی راه می‌برد و بر این اساس باید چه تصمیمی بگیریم.

فکر می‌کنیم دارد چه پیش می‌آید؟ در لحظه‌ی شاخص سیاسی چه بسا آنچه پیش خواهد آمد، مستقل نیست از آنچه ما فکر می‌کنیم. چون فکر ما می‌تواند به نیرو تبدیل شود، و در این مورد که چه اتفاقی خواهد افتاد تأثیر بگذارد.

اما فکر ما و تصمیم ما تأثیری دارد؟ در این باره دچار تردید هستیم. وضعیت را بررسی کنیم.

روشن کردنِ موضع

بررسی وضعیت، همواره از یک موضع صورت می‌گیرد. موضع نویسنده‌ی این یادداشت این است:

به رخداد سیاسی‌ از این موضع می‌نگرم که آیا پهنه‌ی امر سیاسی را گسترش می‌دهد یا نه، یعنی به مردم میدان عمل می‌دهد یا نه؛ اگر نه، در برابر آن می‌ایستم؛ اگر آری، باید به این نیز اندیشید که مبادا خود آن رخداد مانع رخدادهای دیگری شود که تأثیر مهم‌تری بر گشایش پهنه‌ی امر سیاسی دارند.

مبنای این موضع، فکر جامعه‌محور است. در محاسبات سیاسی این فکر چنین برمی‌نهد:

جامعه را اساس قرار بده، نه دولت را؛ این را مبنا قرار داده که چه چیزی به نفع جامعه است، نه چه چیزی به ضرر قدرت حاکم است.

جلیلی−پزشکیان: گسترش میدان عمل مردم در چه حالت؟

با این توضیح‌‌ها، پرسش محوری این می‌شود که چه نسبتی برقرار است میان نتیجه‌ی انتخاب میان سعید جلیلی و مسعود پزشکیان (در روز ۱۵ تیر ۱۴۰۳) و انقباض یا انبساط پهنه‌ی امر سیاسی، به سخن دیگر چه انتخابی به نفع مردم و گسترش میدان عمل آنان تمام می‌شود.

انتخاب شدن سعید جلیلی به ضرر مردم است. کسانی که فکر می‌کنند سعید جلیلی وضع را بدتر می‌کند، و وقتی ریاست جمهوری او با ریاست جمهوری دونالد ترامپ ترکیب شود، آنگاه چنان وضع بد خواهد شد که دیگر "ظهور حضرت مهدی"شان جلو خواهد افتاد، خیر مردم را نمی‌خواهند و فکر می‌کنند پیامد بدبخت‌تر شدن مردم بالا رفتن بخت به تخت نشستن نیروی بدیل محبوب آنان است.

اسرائیل و آن بخش از "اپوزیسیون" و رسانه‌هایی که پروژه‌ی اسرائیل هستند، آرزویشان انتخاب شدن سعید جلیلی است. نفع محافل جنگ‌طلب در غرب هم در ریاست جمهوری جلیلی است. روسیه هم نفع خود را در تداوم خط سیاسی ابراهیم رئیسی می‌بیند.

اما در باره‌ی پزشکیان:

برای اینکه بگوییم رژیم طبق نقشه او را کاندیدا کرده، می‌خواهد تنور انتخابات را داغ کند، و حتا می‌خواهد او را از صندوق رأی بیرون آورد تا مدتی بیشتر مردم را فریب دهد، نیاز به داده‌هایی قوی داریم، وگر نه این ظن آن وجود دارد که از سر ناتوانی در تحلیل وضعیت به "تئوری توطئه" پناه برده‌ایم. ممکن است گفته شود که تجربه، گواه فریبکاری حکومت اسلامی است. سخن درستی است، اما تجربه گواه درگیری‌های جدی در درون حکومت نیز هست.

بدیل نظریه‌ی فریبکاری، تحلیلی است که می‌گوید حکومت دچار مشکل‌ها و تناقض‌هایی است که برای حل آنها نمی‌تواند تنها به سرکوب بیشتر توسل جوید؛ به فکر تصحیح شیوه‌‌ی مدیریت‌‌اش می‌افتد، اما این تصحیح بدون حدی از گشایش ممکن نیست. گشایش کنترل‌شدنی نیست، به ویژه اینکه به صورت تغییری باشد که انتظار اجتماعی ایجاد کند. انتظار، در قالب مطالبه‌گری به نیرویی تبدیل می‌شود که پیامد آن ممکن است خارج از چارچوب نقشه‌های رژیم باشد.

اگر قضیه‌ی پزشکیان را در این چارچوب بررسی کنیم، فضا را به گونه‌ای دیگر می‌بینیم.

طبیعی است که در پاسخ گفته شود که اگر بحث بر سر پزشکیان است، او موجودی است تعریف‌شده و با کارنامه‌ای مشخص؛ پس با نظر به او نمی‌توان فضا را به گونه‌ای دیگر دید. پاسخ به این ایراد، که در مقاله‌ای دیگر از این نویسنده طرح شده، چنین است:

اکنون پزشکیان در درون یک مثلث تنش قرار گرفته است: آنچه خودش هست – نقشی که نظام مایل است او ایفا کند – تصوری که مردم رأی‌دهنده از او دارند.

کسانی که به پزشکیان رأی می‌دهند، برمی‌گزینندش بر پایه‌ی تصوری که از او دارند.

مسئله‌ این است: آیا این تصور با برگزیده‌شدن پزشکیان به جنبش مطالبه‌گری نیرو و شتاب نخواهد داد؟

انتظار می‌رود که به نفع جنبش مطالبه‌گری باشد. همپای رشد این جنبش، سطح تنش در مثلثی که پزشکیان در آن گرفتار است، بالا می‌رود.

استدلال در این باب:

در بحث‌های انتخاباتی، موضوع‌هایی طرح شده‌اند که اگر بنا بر فریبکاری بود، طرح نمی‌شدند یا اگر می‌شدند، حالت تقابلی ضعیفی داشتند. اما اکنون به طور مشخص چند موضوع برجسته‌ شده‌اند:

  • پوشش زنان و نحوه‌ی رویارویی حکومت با آنان،
  • وضعیت معیشتی مردم،
  • فساد و ناکارآمدی در دستگاه حکومتی،
  • سیاست خارجی و نقش آن در انتقال فشار تحریم‌ها بر مردم.

ممکن است (تأکید: ممکن است) اگر پزشکیان انتخاب شود، نیروی امید و انتظاری که برانگیخته شده، به ترکیب مطالبه‌گری در عرصه‌های مختلف منجر شود، موضع تقابلی در برابر هسته‌ی سخت نظام و شخص رهبر را تقویت کند و این به مثابه آمادگی‌ای باشد برای زمانی که اصل موضوع ولی فقیه در کانون توجه قرار می‌گیرد.

امتناع از شرکت در انتخاب از موضعی دموکراتیک و موضع کسانی که با امید به خروج از فروبستگی کنونی به پزشکیان رأی می‌دهند، در تقابل با هم قرار ندارند. آنها برآوردهای مختلفی از وضعیت دارند. جریان‌های درونی آنها به هم می‌رسند اگر هر یک پیگیر خط تلاش برای گسترش پهنه‌ی امکان برای حرکت مردم باشد.

اما در فضای "اپوزیسیونی" این باور قوی است که اصولاً مطالبه‌گری به ضرر سیاست براندازی است، امید واهی ایجاد می‌کند که گویا خواستی در چارچوب این نظام برآورده‌شدنی است، و انرژی‌ای را که باید صرف براندازی شود، هدر می‌دهد.

این باور از موضع جامعه‌محور پس‌زدنی است: اصلْ مردمی هستند که برای حل مشکلاتشان مطالبه‌گری می‌کنند، در این راستا تشکل ایجاد می‌کنند و جامعه را به جنبش می‌کشانند. آنچه آینده‌ی مطلوبی برای ایران می‌سازد همین جنبش انسان‌هایی است که سنگر به سنگر پیش می‌روند، می‌آموزند و راه آینده را می‌گشایند.

نتیجه‌ی این بحث: چون این شانس وجود دارد که با برگزیده شدن پزشکیان، پهنه‌ی امر سیاسی گسترش یابد، پس باید او را برگزید. بدیل بختی که به استقبال آن نرویم، بدبختی برگزیده شدن جلیلی است که فروبستگی شاخص شناخته‌شده‌ی برنامه‌ی سیاسی اوست.

در ضرورت امتناع

نویسنده به شرکت نکردن در رأی‌گیری گرایش دارد. دلیل‌های بالا را برای شرکت کردن در رأی‌گیری به نفع پزشکیان پرمایه می‌داند، اما باز در رأی‌گیری شرکت نمی‌کند.

استدلال:

امتناع، تجلی بارز امر سیاسی است. مردمی که در دور اول انتخابات کنونی رأی ندادند و شاید پیشتر هم در رأی‌گیری‌ها شرکت نکرده‌اند، پهنه‌ی "امر سیاسی" مردمی را به صورت تعمیق شکاف آن با پهنه‌ی "سیاست" قدرت حاکم گسترش داده‌اند.

اکثر کسانی که رأی نمی‌دهند، از موضعی دموکراتیک تصمیم به امتناع گرفته‌اند. هم موضع آنان دموکراتیک است، هم موضع کسانی که با امید به خروج از فروبستگی کنونی به پزشکیان رأی می‌دهند. این دو موضع در تقابل با هم قرار ندارند. برآوردهای مختلفی از وضعیت دارند. جریان‌های درونی آنها به هم می‌رسند اگر هر یک پیگیر خط تلاش برای گسترش پهنه‌ی امکان برای حرکت مردم باشد.

نویسنده همچنین در نظر می‌گیرد که امر سیاسی امر جمعی است. در پیشبرد امر جمعی از مفهوم انتزاعی جمع حرکت نمی‌کند و در گرفتن تصمیم، توجه دارد به خرد کسانی که امر دموکراتیک را پی گرفته و پی‌می‌گیرند و در این عرصه شاخص شده‌اند. برای نویسنده مهم است به عنوان نمونه اینکه اسماعیل بخشی، فعال کارگری، گفته که رأی نمی‌دهد، اینکه گروهی از زنان زندانی دارای گرایش چپ اعلام کرده‌اند که در انتخابات شرکت نمی‌کنند، اینکه اکثر مردم کردستان در موضع امتناع بوده‌اند و هستند، اینکه اعلامیه‌ای در ضرورت امتناع منتشر شده که نرگس محمدی و حسن نائب هاشم آن را امضا کرده‌اند.

نکته‌ی پایانی

انگیزه‌ی نوشتن این یادداشت دعوت به بحث استدلالی است.

آنچه در رسانه‌های اجتماعی و در تلویزیون‌های خارج از کشور می‌بینیم، در مجموع تأسف‌بار است. تئوری توطئه و این باور که "کار خودشان است" بیشتر به کار تحلیل فضای عمومی ضد عموم می‌آید.

پیشنهاد: وضعیت را بررسی کنیم، به جای

  • حمله به این و آن،
  • توسل به تئوری توطئه و رویه‌ی شیعی‌وار "اگر وضع بدتر شود، ظهور شتاب می‌گیرد"،
  • گرفتن موضع رادیکال "این رژیم بد است−بد است−بد است و هر چه به آن مربوط باشد بد است" به جای رادیکالیسم "اصل انسان‌ها هستند".

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فیروزه

    با تشکر از شما دکتر نیکفر استدلال شما کاملأ قابل درک است. من هم می پرسم آیا مطالبه ی آزادی زندانیان سیاسی، لغو حکم اعدام و شکنجه نیز در دستور کار نامزد ها ی انتخابات هست؟ از کودکی آن چه به یاد می آورم که بر دیوارهای خیابان و کوچه نوشته می شد ولی هرگز مححق نشد؛ هنوز هم در پایان راه زنده گی، این مطالبه را در کانون خواست مردم برای تحقق دموکراسی در ایران می دانم.

  • علی دانش

    من به پزشکیان رای نمی دهم زیرا اطرافیان او که کابینه احتمالی او هستند پرونده های روشنی ندارند و شواهد بسیاری وجود دارد که آنها درمقابل مردم و مخصوصا فرودستان جامعه قرار داشته اند و اندیشه های ضد منافع کارگران و زحمتکشان دارند.می توان به ظریف، ربیعی، آذری جهرمی، آخوندی،لیلاز، غنی نژاد، نیلی و...اشاره نمود که این روزها به عنوان سفیران پزشکیان کارزار انتخاباتی اورا در شهرستان ها اداره می کنند.

  • شهروند

    قبل از هر چیز لازم می دانم اعتراف کنم که هیچ زمانی به اندازه این روزها وحشت زده نبوده ام. تصور اینکه جلیلی رئیس جمهور شود برای من کابوس وحشتناکی است. برای رفع شبهه باید بگویم من یکی از اقلیتی بودم که در همه پرسی خمینی برای "جمهوری اسلامی آری یا نه" گفتم نه و اینک بیش از سه دهه است که در اروپا زندگی میکنم و قصد شرکت در این رای گیری را هم ندارم. ولی بر این باورم که با نشاندن جلیلی بر صندلی ریاست جمهوری دور جدیدی از سرکوب وحشیانه آغاز خواهد شد. جلیلی نماینده دولت سایه است که در تمامی این سالها مانع هرگونه تلاش برای اصلاحات شده اند و مسئولیت تمامی سرکوبهای خشن و بی رحمانه به عهده آنان است. جلیلی یک فرد نیست،او یک تشکیلات است که توان بسیج اوباش و اراذل را دارد. برای این تشکیلات اگر لازم باشد به راه انداختن حمام خون ثواب محض است چرا که شرایط را برای ظهور آماده می کند. صادقانه بگویم هر چند که در رای گیری شرکت نمی کنم(بر این باورم که این مردم داخل کشور هستند که باید تصمیم بگیرند) ولی امیدوارم که جلیلی بر صندلی ریاست جمهوری جلوس نکند. هر چند بر این باورم که رای گیری حتی در صورت شرکت وسیع مردم بر علیه جلیلی مهندسی خواهد شد و اراده نظام بر آن است که او را بر صندلی قوه مجریه بنشاند. افسوس که با گذشت این همه سال هم چنان از درد پراکندگی رنج می بریم و قادر نبوده ایم که جبهه دموکراتیک اپوزیسیون را شکل دهیم و همین چشم اسفندیار مخالفان است. آنها هر چند در اقلیت هستند و لی متشکل هستند و ما هر چند اکثریت هستیم پراکنده ایم. آنها یک "هزار" نفرند و ما ده هزار یک نفر. روزهای سیاهی در انتظار مردم است

  • فرناز

    موضوعات مطرح شده در بحث های انتخاباتی به قدر کفایت شفاف نیستند. چرا با صراحت نمی گویند: پوشش زنان اختیاری خواهد شد! چرا باصراحت نمی گویند برای از بین بردن شکاف طبقاتی و فقر گسترده چه برنامه ای در نظر دارند. معیشت مردم؟ به نظر نمی رسد که این کُلّی گویی ها گره از کار فرو بسته ی چهار دهه ظلم و تبعیض را بگشاید. و سیاست های خارجی شوخی تلخ مردم فریبی بیش نیست. و قتی که اربابان شان همین دولت ها هستند.

  • آگاه از جنوب تهران

    محمدرضا نیکفره...اولا چون در ایران نیست اصلا نمی تواند احساسی لمسی از آنچه ما میکشیم داشته باشد. من در ایران هستم، پدر من در یکی از هتلهای معروف کارمند است. در این هتل اکثر چپاولگران در آن رفت و آمد دارند تمامی اربابان برای اینکه فقط گشایشی فراختر در غارت و دزدی و چپاولشان بشود و بهتر بتوانند میلیاردها ثروت این کشور را به آمریکا و اروپا و حتا دبی و قطر و ترکیه بفرستند به زور، واقعا به زور و به اجبار در پی بدست آوردن رای برای پزشکیان هستند. تا این جای کار به صورت مختصر و مفید تمام آقاها و آقازاده هائی که از لطف برجام کارت سبز آمریکا و کانادا و اروپا را دریافت کرده اند چه در ایران و چه در کشورهای نامبرده در حال اجبار رای دادن به دوستان و آشنایان برای پزشکیان هستند. پدر من شاهد بوده که صاحب هتل همه را مجبور کرده تا به پزشکیان رای بدهند. بنده خودم در مرکز شهر هستم و کارم در رابطه با ثروتمندان متوسط و پر پول است. اینان نیز برای گشایش بیشتر کارشان واقعا دیگران را مجبور میکنند تا به پزشکیان رای بدهند. برای اینکه پر گوئی نکنم باید بگویم که طبق برآورد من حتا طرفداران جلیلی در بیشرفی و جنایتکاریشان بسیار صادقتر از پزشکیان و گروهش هستند. ویدیوئی از سخنان پزشکیان در مورد سرکوب شخص خودش از زنان در بیمارستان انتشار یافته که نشان میدهد پزشکیان مورد علاقه‌ی محمدرضا نیکفر به اعتراف خودش در تحمیل حجاب اجباری حتا از خمینی هم جلوتر بوده. در نهایت این مقاله‌ی ضد و نقیض و پارادوکسال نشانی از سردرگمی و شناکردن در مردابی از عسل متعفن دارد که راهی به ساحل ندارد. من فکر میکنم که اتفاقا محمدرضا نیکفر در این نوع نوشتن و دید تنها نیست و بسیاری در خارج از کشور چپی ها و بنی صدریها و سلطنت طلبان و... هر گروه به نوبه ی خود در مردابهایی که همسایه ی یکدیگرند و مدعی استقلال گرفتارند. برای همین به هم نمی رسند و کوتاهی قدشان اجازه ی یک اتحاد را نمی دهد چرا که مرابهاشان مستقل از هم است ! نوشته ها و گفتار اینان نشان میدهد که از درون جامعه ی ایران خبر ندارند. جامعه امروز ایران حتا از درجه سکولار و لائیک درگذشته و ضد مذهب شده. این ضدیت با مذهب به طور عام و اسلام و تشیع به ویژه را نه این آقا و نه هیچ آقا و خانم خارج نشین نمیتوانند ببینند و دریابد (از نوشته ها به روشنی دیده میشود). خصوصا اگر... هر چه بکنند نمیتوانند از این اسلام بیرون آیند. برای همین این آقا و اکثریت قاطع ایرانیان خارج از کشور با اسلام و قرآن و تشیع و مقدسین و مقدسات لاس می زنند. در داخل اصلا اینطور نیست. مردم حتا عادی زیر تا بالای پیامبر و علی و قرآن و عترت و سیرت و صورت و اصل و فرع و مقدسین و مقدسات را زیر رو میکنند. این موضوع در جوانان خانواده های بسیار مذهبی نیز هست و این پدیده در یک سرازیری تند قرار گرفته. اما نه نیکفر جرآت دیدش را دارد و نه وسایل این بزرگی را و نه بنی صدریها و نه زیتونیان و نه کلمه ایها و بسیاری دیگر. اینان تصمیم نگرفته اند بلکه در دگمی ارثی و اعتیادی و عادتی و حتا ناخودآگاه گرفتارند. با احترام به همه. آگاه از جنوب تهران

  • شهروند

    وقت آن است که به خود بیائیم. بر این باورم که بزرگترین علت تداوم حاکمیت اسلامی آسوده خاطر بودن آن از نداشتن یک بدیل قدر قدرت در برابر خود است. به دلایل بسیاری مخالفان این نظام نه می خواهند و نه میتوانند در این شرایط بغرنج به توافق بر سر بدیلی که بتواند اکثریت مخالفان رژیم را گرد خود جمع کند دست بیابند. یکی از دلایل این نخواستن و نتوانستن عدم اعتماد به یکدیگر است. ما فاقد سنت گفتگو و ائتلاف های سیاسی هستیم. گروه هائی که خود را تشکل سیاسی می نامند در واقع فرقه گرائی را رشد داده اند و همگی به دنبال به دست گرفتن رهبری هستند و انتظار دارند دیگران نیز در برابر انان سر تعظیم فرود آورند. بر این باورم که تنها بدیلی که میتواند ما را متحد کند باور به دموکراسی است. آن روز که دموکراسی برای ما استراژی شود نه تاکتیک میتوانیم راه به جائی ببریم.زمان آن است که بپذیریم دیدگاه های مختلفی داریم و تنها با احترام و پذیرش این تفاوتها میتوانیم برای بر قراری حکومت مردم گام برداریم و خود را هر چند سال یک بار به رای مردم بگذاریم. آزادی میتواند نقطه توافق ما باشد و انتخاب آزادانه مردم باید تعیین کننده سهم هر حزب از شرکت در تصمیم گیری های سیاسی باشد. باید متشکل شد.

  • ابراهیم

    تحلیل و تبیینی جامع و واقع بینانه است...اما در مورد موضع نهایی استاد مبنی بر ترجیح رای ندادن ،این پرسش هم مطرح است که آیا در شرایط حضور یک دولت میانه رو، فرصت های نسبی بهتری برای تقویت فعالیت های مدنی و تحکیم نهادهای آن فراهم نمی شود؟ چرا باید فکر کنیم که صفوف توده ناراضیان، یکدست و غیرقابل انشقاق است و گویا انسداد سیاسی موجب وحدت جدی می شود؟ آیا وجود فضای نسبتا مناسبتر نمی تواند امکانات بهتری برای شفاف سازی گرایش ها و مطالبات معترضان و ناراضیان، و تمرینی برای تعاملات بعدی انان در مسیر دمکراسی فراهم کند؟ با ادب و احترام

  • ساسان از اراک

    از تحلیل های ر-نیکفر همواره استفاده کرده ام اما این تحلیل ویژه را تا حدود زیادی ناپخته و عجولانه میدانم . شاید ضرورت موقعیت چنین حکم کرده است اما بهر حال این تحلیل می تواند اشکالات زیادی در برداشت نیکفر از امر سیاسی ایجاد کند چرا ؟ اول اینکه نسبت دادن رای ندادن تنهابه تحلیل تئوری توطئه نادرست است ممکن است این دیدگاه هم باشد اما تحلیل های عمیق تری نیز هست که جوهر آن کاملا متفاوت است . مثلا اینکه رژیم از سر استیصال و درگیری عمیق با بحران هایی که تنها راه چاره را در نوعی عقب نشینی رژیم از مواضع قبلی و دایمی خود واداشته است . موضوع خلاصی از جنگ غزه و تبعاتش ، رفع تحریم برای شکستن قوانین تحریم تحمیلی امریکا حتی در چین علیه ایران و ایجاد تعادلی برای امکان سودجستن از بازار ها و خارج شدن از انحصار دوقدرت چین و روسیه . راهگشایی برای مناسبات برابر با سایر بازار ها از جمله به اصطلاح متحدین فعلی . اینها و بسیاری دیگر از شرایط استیصال از جمله مسایل داخلی برای پاسخگویی حداقلی به مطالبات مردم در داخل و مقاومت در برابر فروپاشی . در جنین شرایطی نمی توان به استیصال و سیاست های ناشی از آن تئوری توطئه نام داد . بنظر می آید ر_ نیکفر با طرح اهمیت انتخاب شدن جلیلی و همزمان ترامپ در امریکا نیز دچار اشتباه است . اتفاقا یکی از دلایل کاندید کردن و یا شدن پزشکیان مقابله با خطر ترامپ است که رهبری جمهوری اسلامی آن را در دستور داشته و دارد و قرار نیست خود مشدّد آن گزینه احتمالی جلیلی -ترامپ باشد این عمده کردن راه جلیلی _ ترامپ بدون توجه به درک سیاست خالص سازی شکست خورده از سوی رهبری نظام خطاست . در دوره سه ساله رئیسی یکبار بطور جدی روش جلیلی نیز نامطلوبی خود را نشان داد .

  • ش . امینی

    جناب نیکفر در این مقاله تحلیل درستی از واقعیت موجود ارائه نموده . شرایط این چنینی موضعی یک سویه طلب نمی کند ،در این گونه موارد ،شرکت یا عدم شرکت ( البته بین جریاناتی که فعلن اعتقادی به سرنگونی ندارند) نباید سبب تفرق بین افراد و گروههای معتقد به تغییرات مصلحانه شود .

  • A

    یک متن بسیار بد که باید نویسندش امثال عباس عبدی میبودن نه جناب محمدرضا نیکفر. ۱) از تقابل جامعه‌گرایی و دولت‌گرایی میگید. چطور سیاستی که مبناش جامعه‌ست فکر میکنه اومدن این یا اون دولت در چارچوب رژیم ولایی میتونه تغییرات اساسی ایجاد کنه؟ ۲) به فرض که چنین تغییری ممکن باشه. بسیار دوست دارم استدلال حضراتعالی در رابطه با برتری پزشکیان به جلیلی رو بشنوم. این گزاره برمبنای پیش‌فرض‌های اصلاحاتی‌هاست(و تمام این مقاله یک مقاله‌ی اصلاح‌طلبانه است) و هیچ مبنایی نداره. اگر قراره تحلیل مشخص در شرایط مشخص داشته باشیم، باید معلوم کنید چطور دولتی که پشت سرش لیلاز، طیب‌نیا، آخوندی، غنی‌نژاد، نیلی، ظریف، روحانی و دو جین اقتصاددان و سیاستمدار ضدمردم و رذل خواهند بود، برتر از دولت جلیلی خواهد بود؟ چطور خالقان آبان ۹۸ برتر از خالقان شهریور ۱۴۰۱ خواهند بود؟ در آبان ۱۵۰۰ نفر کشته شدند. به فرض که این دولت روحانی نقش اصلی رو در این کشتار نداشته و امثال جلیلی نقش اساسی‌تر رو داشتن اما تفاوتی نمیکنه و بلکه بدتر؛ این یعنی حکومت در صورت پیروزی اصلاح‌طلبان دست بازتری برای سرکوب داره. تا جایی که به زحمتکشان و کارگران(و نه کلیت گل گشاد مردم/خلق که در تحلیل شما خودش رو به شکل جامعه نشون داده) مربوطه، اومدن جلیلی یا پزشکیان زیاد تفاوت نداره. در مورد سیاست خارجه هم سیاست کلی رو نظام تعیین میکنه نه جلیلی و غیره. کمااینکه نظام با همین دولت رئیسی مجبور به مذاکره با عربستان شد. اگر هم تاثیری باشه برعکسه کمااینکه در جریان واکسن منتظر آمدن دولت خودشون بودن. طبق اعترافات خودشون در بسیاری موارد دیگه هم عامدانه جلوی دولت روحانی رو گرفتن تا موفقیتی به نام دولتش ثبت نشه. به طور کلی هیچ دلیلی برای برتری پزشکیان و گشایش(!) ارائه ندادید. این صرفا پیش‌فرضی اصلاح‌طلبانست که از ترس مردم تغذیه میکنه. ۳) در رابطه با "اصلْ مردمی هستند که برای حل مشکلاتشان مطالبه‌گری می‌کنند، در این راستا تشکل ایجاد می‌کنند و جامعه را به جنبش می‌کشانند. آنچه آینده‌ی مطلوبی برای ایران می‌سازد همین جنبش انسان‌هایی است که سنگر به سنگر پیش می‌روند، می‌آموزند و راه آینده را می‌گشایند." . ممنون که پس از چندین سال تجربه اصلاحات، دوباره منطق "اصلاحات گام به گام(سنگر به سنگر)" رو پیش کشیدید! مطالبه‌گریِ "جامعه" معطل آمدن کسی مثل پزشکیانه؟ بفرمایید ببینیم چطور پزشکیان مطالبه‌گری رو افزایش میده؟ مطالبه‌گری در اینجا یعنی چی؟ امکان ایجاد تشکل؟ امکان اعتراض؟ دقیقا چی؟ ۴) از مثلث تنش پزشکیان و نفعش برای مردم گفتن. با همین استدلال آمدن جلیلی ریزش در نیروهای حامی حکومت و تنش بین خود نیروهای فعلی رو بیشتر میکنه. کدامیک برای مردم نفع بیشتری داره؟ احتمالا دومی! گرچه اساس کار به نیروی زحمتکشان بستگی داره. ۵) "نویسنده به شرکت نکردن در رأی‌گیری گرایش دارد. دلیل‌های بالا را برای شرکت کردن در رأی‌گیری به نفع پزشکیان پرمایه می‌داند، اما باز در رأی‌گیری شرکت نمی‌کند." این بخش رو هم نمیفهمم. تمام متن استدلال به نفع رای دادن به اصلاحات است. پس دلیل حضرتعالی برای عدم مشارکت چیه؟ رای ندادنِ اسماعیل بخشی؟ خوبه جناب نیکفر بگن که با وجود این استدلال‌ها و چنین مقاله‌ای، دلیل رای ندادنشون چیه. ۶) فرمودید رژیم به دنبال کارامدیه و احتمالا پزشکیان رو بر این مبنا به جلیلی ترجیح میده. مصاحبه‌ی امثال وحید حقانیان و منظارات انتخابات هم(همونطور که در مقالات قبلی گفتید)، کمابیش همین رو نشون میده. چطور رای دادن به پزشکیان میتونه برهم زدن بازی رژیم باشه؟ آیا چنین چیزی فضا دادن به رژیم برای قدرت گرفتن و سرکوب بیشتر نیست؟

  • شهین

    «اجرای منویات رهبری». این جمله‌ی تحکمی و امری، شاکله‌ی محوری استراتژی‌ها و به تبع آن تاکتیک‌های پزشکیان است. فارغ از نیک و بد شخصیتها، جای دیگری بریده و دوخته میشود. آنچه در این نوشته باید دلگرم کننده باشد، «فراهم آمدن بستری برای توسعه‌ی کنش‌های مدنی و متشکل شدن مردم» است. آیا چنین بستری فراهم خواهد شد؟ یک مثقال، بله و نه بیشتر. برای چه جریانها و اندیشه‌هائی؟ حاشا ندارد که طیف اصلاح طلب درون حکومتی. چانه نزنید! حتی اصلاح طلب رادیکال خارج از حوزه‌ی قدرت حالا حالاها باید سماق بمکد، چه رسد به رادیکال و سکولار دموکرات مخالف قدرت. و الا که میرحسین و تاجزاده و فائزه(که با جرزنی قاطی شده)، و بقیه تحریم نمیکردند. تازه بر فرض محال (محال به توان بی‌نهایت)، که رهبری از خوف خیزش جنبش درونی و توانمند و متشکل شدن بخشی از اپوزیسیون خارج، ارزنی کوتاه بیاید، صدر تا ذیل قانون اساسی با عبارت «بشرط مطابقت با شرع اسلام»(نقل به مضمون، قفل زده به دو تا و نصفی بندهای چس مثقال حقوق بشری و مردمی. جلیلی که ول معطل است، پزشکیان چرا دو تا برنامه‌ی مشخص حقوق مدنی و معیشتی عنوان نکرد؟!… البته کرد. درباره‌ی حجاب گفت «اینکه راهش نشد، از بچگی باید…» یا حضرت فیل! دهنش میسوخت بگوید حجاب اختیاری‌ست؟!… و البته در حوزه‌ی اقتصادی خیال سرمایه‌داران و دزدها و رانتخوارهای اینطرف را آسوده کرد، و از صدقه سر آنها لابد قرار است لقمه‌ای هم به سفره‌ی بی‌نان مردمان زحمتکش انداخته شود! دروغ هم نگفته که «هیچکس نباید سر گرسنه زمین بگذارد»؛ یک همچین چیزی. رانتخوارها و سرمایه‌دارها مگر بیشتر از یک بشقاب در هر وعده جا دارند؟ زحمتکشان هم همینطور!… تفاوت فقط در محتویات بشقاب است، و حق به غارت رفته.

  • اصغر ایزدی

    چند نوشته نیکفر درباره انتخابات هر چند که دارای نکات ارزشمندی به لحاظ تحلیل اوضاع است اما نشانه سردرگمی در پاسخ به لحظه سیاسی است و آشکارا خواهان مشارکت در انتخابات و رای به پزشکیان را "پرمایه" می داند. مهمترین مسئله این انتخابات نه پیروزی احتمالی پزشکیان، که نبرد برسر صدای بلند تحریم و یا شکستن تحریم انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و مجلس بوده است. فراموش نکنیم که تحریم ۱۴۰۰بازتاب خیزش آبان ۹۸ بود و تحریم‌ بوقوع پیوسته در انتخابات مجلس و هم‌چنین این انتخابات ۱۴۰۳ بازتاب قیام ژینا است. بیت رهبری و خامنه‌ای از تحریم گذشته که چندان برایشان اهمیت نداشت، اما اینبار از تجربه آن تحریم ها به وحشت افتادند و بهمین خاطر به پزشکیان و اصلاح‌طلبان امکان شرکت در انتخابات را فراهم ساخت؛ و تحریم نشان داد هم به خامنه‌ای و هم به اصلاح‌طلبان که ترفند آنان برای گرم کردن انتخابات بی ثمر بوده است. اگر بپذیریم تحریم یا مشارکت مساله اصلی این انتخابات بوده است و صحبت دیروز خامنه‌ای که برای اولین بار و پس از چهار روز سکوت، نارضایتی عمیق خود را از عدم شرکت مردم ابراز داشت، درمی‌یابیم که چرا موضع نیکفر خطا ست. نیکفر تلاش کرد که زیر پوشش عدم طرح "مسئله اجتماعی" در مناظرات، اهمیت میان تحریم یا مشارکت را در سایه قرار دهد؛ بجای آن که خواهان گره زدن تحریم با "مسئله اجتماعی" شود. در نوشته‌ "تلاشی برای تحلیل وضعیت و توضیح منطق تصمیم" اعتراف می کند که درهمین مناظره‌ها "مسئله اجتماعی" در چهار موضوع اساسی به میان کشیده شد . نکته این نیست که شخص نیکفر در انتخابات شرکت نمی کند، بلکه موضوع اصلی، همانا شفاف سخن گفتن است که بلاخره تحریم آری یانه؟ این پرسش نباید درلابلای تحلیل از وضعیت و یا بر بستر زاویه نگاه "جامعه محور" مه‌آلود شود. در انتخابات فردا، معیاربرای پیروزی مردم همانا تکرار تحریم دور اول است، این که تحریم به شکل معنا داری شکسته شود و پزشکیان پیروز انتخابات اعلام شود، دستاوردی برای مردم نخواهد بود و برنده واقعی آن همانا اصلاح‌طلبان و خامنه‌ای خواهد بود. امید آن که تحریم گسترده‌تر از دور اول باشد و پیروزی پزشکیان به آن اضافه شود( هر چند که بعید می دانم به‌رغم آرا بیشتر پزشکیان، بیت رهبری پزشکیان را پیروز انتخابات اعلام کند). تا آنجا که به انتخاب پزشکیان و جلیلی مربوط است، اگر پیروز انتخابات پزشکیان باشد و این پیروزی از جانب بیت رهبری پذیرفته و اعلام شود، آنگاه باید تایید صلاحیت پزشکیان را برای شرکت در انتخابات، نه صرفا "گرم کردن تنور انتخابات" بلکه فراتر از آن نشانه یک تغییر تاکتیکی در سیاست راهبردی بیت رهبری و سپاه پاسداران دانست که نیاز به یک تحلیل مجدد است؟

  • شهروند

    در غیاب بدیلی منسجم و هدفمند در برابر رژیم تفاوت چندانی نیست بین انتخاب پزشکیان و تحریم. ما زمانی می توانیم این رژیم را به زانو در آوریم که برای رسیدن به حاکمیت مردم جبهه ای متحد تشکیل دهیم. زمانی که که احزاب شکل بگیرند و هر حزبی برنامه خود را ارائه دهد. زمانی که احزاب با چهره بیرونی هویت پیدا کنند. زمانی که هر حزب سخنگو و رهبر علنی داشته باشد. زمانی که احزاب خواهان بر قراری مردم سالاری بتوانند با هم گفتگو کنند و حول محورهای مشخصی جبهه متحد دموکراسی را در برابر این رژیم تشکیل دهند تا هم چون قطب نما جهت حرکت را به مردم نشان دهند. ما میدانیم که جمهوذی اسلامی را نمی خواهیم ولی نمی گوئیم چه جایگزینی برای آن داریم، چون نمی دانیم چه می خواهیم. زمان انتقاد از جمهوری اسلامی گذشته است زمان حرکت برای به زانو در اوردن این طاعون سیاه است.

  • احسان دهکردی

    با تشکر از همه و بخصوص رادیو زمانه ، وقتی ما از تحلیل سیاسی حرکت می کنیم یعنی از بررسی شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه و بخصوص ماهیت دولت و توان ایجاد تغییرات سیاسی از کانال آن می اندیشیم. چه در قانون اساسی و چه در قوانین قضایی و حقوق شهروندی حقوق اولیه شهروندان ایرانی رعایت نشده است. مشکل جامعه کنونی ایران در ساختار سیاسی - اجتماعی نظام جمهوری اسلامی است، در اصل ولی فقیه، در حکومت دینی و عدم آزادی‌های اجتماعی، عدم حضور احزاب است. مبارزات مردم بخصوص در چند سال گذشته نشان داده که با حاکمیت دینی و بخصوص آخوندها در اداره سیاسی اجتماعی کشور مخالفند و اصل ولایت فقیه را قبول ندارند. حالا این سوال مطرح می شود، آیا با تغییر رئیس جمهور، می توان ماهیت این نظام را تغییر داد !؟ مسلم خیر . خانه از پای بست ویران است. اصل بر حاکمیت مردم است، بر جمهوری، جدایی دین و دولت و تحقق دموکراسی است. در نظام جمهوری اسلامی این خواسته ها متحقق نخواهد شد.