دیدگاه
پُررنگی جنبش تحریم و پیشروی خاکستریرنگ اصلاحطلبان در انتخابات
مهرداد درویشپور − این واقعیتی است که در پی سرکوب خشن خیزشهای مردمی و همچنین بیکفایتی اپوزیسیون دمکراتیک در ارائه آلترناتیو قدرتمند و بدتر از آن اشاعه وحشت و لمپنیسم توسط راست افراطی، گروههایی از مردم چنان ناامید و مستاصل شدهاند که به جای امید به بهبود اوضاع، به پرهیز از مترسک جلیلی میاندیشند.
امروز انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران به صحنه نمایش تکراری و همزمان نوینی از زورآزمایی بنیادگرایان اسلامی، اصلاحطلبان و ساختارشکنان بدل میشود. دور نخست این زورآزمایی با پیروزی قاطع و بینظیر دستکم ۶۰ درصدی ساختارشکنانی که در انتخابات شرکت نکردند همراه شد. همچنین شاهد پیشروی اصلاحطلبان به گرد نمایندهای شدیم که خود را «اصولگرای اصلاحطلب» و تابع فرامین ولی فقیه خوانده و البته خواهان اعدام رئیس جمهوری است که به وعدههایش عمل نکند! او خود گرچه وعدههایی بسیار گنگ و کمرنگی در حوزه بهبود اوضاع در برخی زمینهها و بازگشت به برجام داده، اما قول داده که در صورت ناتوانی در اجرای وعدههای انتخاباتی از مقام خود استفعا دهد. به نقد اما در گرماگرم مبارزات انتخاباتی در ایران، حکم اعدام شریفه محمدی فعال جنبش کارگری صادر شده است.
پاسخ اکثریت مردمی که از نظام عبور کردهاند و به ویژه زنان و جوانان و اتنیکهای تحت ستم نه به شرکت در انتخابات مهندسی شده و اندکی رقابتی بود که به نظر میرسد این بار مسئله کانونی آن پاسخ تلویحی به بحران جانشینی رهبری و اتخاذ کدام سیاست در واپسین سالیان دوران حکمرانی او و پس از او است. با این همه بخشی از مخالفان نظام نیز از طریق رای باطله و رای به پزشکیان اعتراض خود را بیان کردند و پیشبینی میکنم بخشی از تحریمیان یا کسانی که در دور نخست در انتخابات شرکت نکردند و افراد مردد احتمالا در دور دوم از وحشت پیروزی جلیلی به پزشکیان رای خواهند داد.
یعنی همان انگیزه و سیاست دفع شر بدتر که با دست رد زدن به سینه دیکتاتور اعظم در دو خرداد به روی کار آمدن خاتمی و سپس در «جنبش سبز امید» به انتخابات ۸۸ منجر شد؛ همان انگیزه و سیاستی که پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ و شکست جنبش سبز به عقب نشینی دو دورهای به سود رنگ بنفش و انتخاب روحانی «اعتدال گرا» منجر شد؛ همان انگیزه و سیاست امروز ممکن است بخشی از مردم مستاصل و ناراضی را با کاهش سطح توقع خود به انتخاب رنگ خاکستری که پزشکیان نماد آن است - به قصد پرهیز از تغییر بدتر و سیاهی و تباهی هرچه بیشتر که جلیلی نماد آن است – وادارد.
میبایست ضمن استقبال از اشکال گوناگون رای اعتراضی و گسترش شکاف در حکومت که میتواند فرصت تازهای برای تقویت جامعه مدنی و برآمد جنبشهای اجتماعی ایجاد کند و استقبال از عقب رانده شدن افراطیترین جریانهای بنیادگرا که جامعه ایران را به پرتگاه سقوط بیشتر سوق میدهند، به سهم خود بر ضرورت ساختارشکنی و گذار از این نظام و دستیابی به انتخابات آزاد پافشاری کنیم.
این واقعیتی است که در پی سرکوب خشن خیزشهای ساختارشکن در دی ۹۶ و آبان ۹۸ و جنبش مهسا در ۱۴۰۱ و همچنین بی کفایتی اپوزیسیون دموکراتیک در ارائه آلترناتیو قدرتمند و بدتر از آن اشاعه وحشت و لمپنیسم توسط راست افراطی، گروههایی از مردم چنان ناامید و مستاصل شدهاند که به جای امید به بهبود اوضاع، به پرهیز از مترسک جلیلی میاندیشند.
اما این تنها استیصال مردم در برابر وخامت اوضاع نیست که بخشی از معترضان ساختار شکن را به سمت پزشکیان سوق میدهد. گویا نظام حاکم نیز با شکست سیاست خالصسازی خود و نگران از تشدید تنشها در صورت پیروزی ترامپ با آمریکا و اسرائیل و افزایش فشار دولتهای غربی در برابر پروژه هستهای ایران، و به ویژه نگران از برآمد ابرجنبشهای دیگر - که با مرگ خامنهای میتواند به بزرگترین چالش نظام بدل شود- به سیاست به بازی گرفتن دوباره اما مهار شده کاندیدای خاکستری اصلاحطلبان رضایت داده است. علاوه بر آن این سخت پرمعنا است که «سردار وحید حقانیان» معاون اجرایی بیت رهبری و از نزدیکترین مباشران خامنهای و از عوامل اصلی سرکوب جنبش ۸۸ و حصر کروبی و موسوی، رسما از پزشکیان حمایت کرده است. این در حالی است که بخشی دیگر از منصوبان خامنهای رسما از جلیلی حمایت میکنند. به نظر میرسد تشدد و اشفتگی حتی در میان اصول گرایان و هسته سخت قدرت نیز بالاگرفته است. علاوه برآن گیرکردگی سیاست و موقعیت مستاصل و بیافقی چنان جامعه ایران را سورئال کرده است که شوربختانه کاندیدای مشترک طیف گستردهای از وحید حقانیان گرفته تا یوسف اباذری و کیوان صمیمی یکی شده است!
این واقعیتی است که هسته سخت نظام با پیش راندن افراطیترین جریان بنیادگرایی اسلامی در رقابت با «اصولگرای اصلاحطلب» در این انتخابات برآن شد که هم تنور انتخابات را به قصد افزایش مشارکت رای دهندگان و گسترش مشروعیت از دست رفته خود داغ تر کند، هم برای بحران جانشینی رهبری در آینده راه حل قابل کنترلی ایجاد کند و هم در صفوف دمکراسی خواهان شکاف اندازد. سیاستی که در دور نخست انتخابات با ضربه سنگینی از سوی تحریمیها روبرو شد.
گرچه این بار نیز احتمالا همچنان بیش از نیمی از مردم این انتخابات را تحریم خواهند کرد، اما شاهد افزیش چند درصدی میزان شرکت کنندگان در دور دوم انتخابات به قصد دفع شر بدتر خواهیم بود. با این همه راه حل مقابله با ترفند نظام در گسترش شکاف در جنبش دمکراسی خواهی نه دامن زدن به این شکاف از طریق همداستانی عملی با خامنهای است که هر رای در این انتخابات را رای به نظام میخواند و نه تولید خوشبینی به پزشکیان و ستایش اصلاحطلبانی که امیدها و وعدههای پیشین خود را به رنگ خاکستری درآوردهاند. همچنین باید نشان داد سیاست تحریم و عدم شرکت نیروهای دمکراتیک ساختارشکن در این انتخابات هیچ سنخیتی با راست افراطی در اپوزیسیون ندارد که هر مخالفتی با نظام را نشانگر گرایش به آلترناتیو خود و بازگشت به گذشته خوانده و با روش خشونت بار و لمپنیستی با رای دهندگان برخورد میکند و قاطعانه باید با آن مرز کشید.
ما میبایست ضمن استقبال از اشکال گوناگون رای اعتراضی و گسترش شکاف در حکومت که میتواند فرصت تازهای برای تقویت جامعه مدنی و برآمد جنبشهای اجتماعی ایجاد کند و استقبال از عقب رانده شدن افراطیترین جریانهای بنیادگرا که جامعه ایران را به پرتگاه سقوط بیشتر سوق میدهند، به سهم خود بر ضرورت ساختارشکنی و گذار از این نظام و دستیابی به انتخابات آزاد پافشاری کنیم. هم از این رو شخصا در کنار تمام کسانی که با عدم شرکت در این انتخابات به افزایش سطح توقع جامعه و گسترش مبارزات علیه استبداد دینی نظر دارند، میایستم!
نظرها
نظری وجود ندارد.