آزادی طعم بوسههای تو در میدان نقشجهان است: نگاهی به تصویرسازیهای فروزان صفری
قدرت تخیل کردن آزادی در ایران و تصور جایگزینی شکل دیگری از زندگی در آثار فروزان صفری بیپروایانه دیده میشود و سوال اصلی را ایجاد میکند: «داستان زندگی ما بدون جمهوری اسلامی چگونه میتوانست باشد؟»
فروزان صفری، هنرمند تجسمی ساکن لسآنجلس است که با تصویرسازیهای هنجارشکنانهاش شناخته میشود. فروزان سال ۱۳۶۵ در اصفهان به دنیا آمد. وقتی ۱۲ سال داشت مادرش به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و همین باعث شد او در خانوادهای سنتی با مادربزرگ و پدربزرگش رشد کند. فروزان از همان کودکی به هنر علاقه داشت. معماری و هنر اصفهان او را درگیر نقاشی ایرانی و موتیفهای هنر ایرانی-اسلامی کرده بود. او در ۲۲ سالگی پس از پایان تحصیل در رشتهی گرافیک در اصفهان به تهران رفت تا کارهای مهاجرتش به ایتالیا را پیگیری کند. در این حین مادر او در تلاش بود تا برای فروزان و خواهرش اقامت آمریکا را مهیا کند. پس از مهاجرت به ایتالیا، کارهای اقامت او از طریق مادرش انجام شد و در ۲۶ سالگی به آمریکا مهاجرت کرد. در آنجا به دانشگاه اوتیس (Otis College of Art and Design) رفت تا نقاشی بخواند و دو سه سال پس از آن رشتهی انیمیشن را در دانشگاه یوسیالای (UCLA School of Theater Film and Television) برای تحصیل انتخاب کرد.
تغییر رشتهی این هنرمند از گرافیک به نقاشی باعث شد فروزان بتواند مفاهیم و دغدغههای مورد نظرش را راحتتر وارد آثارش کند. فروزان کار حرفهای را از سال ۲۰۱۸، یکسال پس از تمامکردن رشتهی نقاشی، شروع کرد. او همیشه کار دیجیتال و تصویرسازی را به نقاشی ترجیح میداد. آثار او تصویرسازیهایی مختلفی هستند که بیشترشان با داستانهای متنوع همراهند. بسیاری از این آثار که از فرهنگ پاپ تاثیر گرفتهاند، به شکل جدید و هنجارشکنانهای زندگی و رویای نسل جوان در ایران را نشان میدهند. فیگورهایی که آزادانه در فضای عمومی حضور دارند، به صورتی که تنها شاید در فضای خصوصی امکان و اجازهی چنین حضوری را داشته باشند. در برخی از این آثار شاهد بدنهای زنانهای هستیم که در آزادی مطلق در مکانهای قدیمیِ نوستالژیک و تاریخی اصفهان و شهرهای دیگر هستند. حضوری که در نگاه اول تناقض عجیب و شیرینی را القا میکند و بعد مخاطب را به تخیل برای امکان این آزادی دعوت میکند. قسمت دیگری از آثار این هنرمند با الهام از تصاویر فیلمها و سریالهای دههی شصت و هفتاد که در کودکی تماشا میکرده خلق شده است. با اینکه همیشه مسئلهی جنسیت از موضوعات فروزان بوده، پس از آبان ۹۸ کارهای او بیشتر از قبل سیاسی شده است. پیام آثار او همواره صریح و روشن است. موضوع کارهای فروزان بیشتر حول تخیل برای زندگی ممکنی است که هر کدام از ما میتوانست در ایران داشته باشد.
رویای آزادی چه شکلی است؟
استفاده از مدیوم دیجیتال یکی از ویژگیهای آثار این هنرمند است که آنها را قابل دسترس میکند؛ قابلیتی که آن را با بسیاری از آثار تجسمی مانند نقاشی متفاوت میکند که در آن تنها یک یا چند ادیشن محدود از اثر وجود دارد. چنین کیفیتی ارتباط آثار او را با درونمایهی آنها نیز بیشتر میکند. این درونمایه احتیاجی به رمزگشایی خاصی ندارد و در دسترس همگان است. پیام اثر شفاف است و همین امر سبب شده مخاطب آثار فروزان وسیع باشد و طیفهای مختلفی با کارهای او ارتباط برقرار کنند. اگرچه مضامین آثار او همواره چالشبرانگیز است. چراکه همواره دست روی مسائلی میگذارد که کمتر در جامعه پذیرفته شده و درباره آن حتی صحبت میشود.
فروزان درباره این انتخاب و حساسیتهای مربوط به آن میگوید:
همیشه دوست داشتم مسائلی را کار کنم که دربارهی آن شرم وجود دارد و به آن پرداخته نمیشود. تابوها یا اجبارهایی که همهی محدودیتها را عادیسازی میکنند، باعث سانسور من و خیلیهای دیگر شده و میشود. دلم میخواست با استفاده از فرهنگ عامه (پاپ) روی این موضوعها دست بگذارم و دربارهی چیزھایی چون سکسوالیته، که ممنوع بودم دربارهشان حرف بزنم، کار کنم. دیدن آثار ھنرمندانی که بدنھایی آزاد میکشیدند به من جرأت میداد و الهام میبخشید.
به همین دلیل در بسیاری از تصویرسازیهای فروزان بدن حرف اول را میزند. بهویژه بدن زنانه یا بدنهای کوییر در حال عشقورزی که از بزرگترین تابوهای جامعهی ایران است.
در کارهای دو سه سال اخیر فروزان، فیگورها هم به صورت فردی و هم به شکل تودهای از تن هستند. این تنها به شکلهایی ممنوع در فضاهای عمومی قرار میگیرند و مرز بین فضای خصوصی و عمومی را میشکنند و شکلی از آرزوی حذف کردن این مرزهای پررنگ را خلق میکنند.
مرزهایی که از کودکی حس میشدند و بین بخشهای مختلف زندگی اجتماعی و شخصی فاصله میگذاشتند. زندگی و هویتهایی که فرد همواره مجبور به پنهان کردنش میشود تا برای کوچکترین تخطی از قوانین جنسیتزده مواخذه، تنبیه و طرد نشود. فروزان دربارهی این محدودیتها میگوید:
در دوران راھنمایی دیگر فهمیده بودم چه تفاوتهایی بین ما و پسرھا وجود دارد. به عنوان یک دختر احساس میکردم در یک قفس هستم. انگار با همهی حریمها بلعیده میشوی. حتی اسمی پسرانه برای خودم انتخاب کرده بودم تا با آن اسم تصور آزادى بيشترى بكنم.
حضور سنگین تمامی این محدودیتهایی که برای زنان بیشتر است، این آرزو را رویاییتر میکند که روزی در همان خیابانها و کوچهها بتوان عاشقانه و بیپروا معشوق را بوسید. بنابراین، این رویا که نوعی بازپسگیری فضاست، تبدیل به درونمایهی آثار بسیاری از کارهای فروزان شده است که بازنمایی آمال بسیاری از نسل جوان در ایران است. او اصفهان و زیباییهایش را به شکل دیگری به تصویر میکشد، به شکلی که تنها در سر میپروانیم.
فروزان با آثارش میپرسد: «نقش جهان چه شکل دیگری می توانست باشد اگر آزاد میبود؟ طعم بوسه ھای تو در مسجد شیخ لطف الله و میان آن همه زیبایی چگونه است؟ شاید طعم این رویا همان حظ دیدن پوست بدن تو در پشت بام مکانھای تاریخی این شهر است.» طعم این رویا همان آزادی بدنهای رهایی است که مرز خفقانآور و شدیدِ بین فضای خصوصی و عمومی را شکستهاند».
فروزان دربارهی این آرزوی جمعی محسوس در آثارش میگوید:
برای من این فضا مانند یک خواب یا رویاست، رویایِ چشیدنِ آزادی. رویاست چون فکر میکنم بدن زن بیشتر از اینھا قفل و زنجیر شده است. برای ھمین در کارھایم این آزاد بودنِ بدن زنانه زیاد دیده میشود. شاید فضای رویایی من جایی است که در آن ھیچ مردی وجود ندارد.
فروزان دربارهی شروع ساختارشکنیها و هنجارشکنیها در آثارش و پروسهای که طی کرده است توضیح میدهد که در ابتدا همزمان با شوق زیاد احساس ترس شدید میکرده است. اما به تدریج ترس او برای آزادانه به تصویر کشیدن ایدههایش از بین رفت و جرأت بیشتری برای کار بدون سانسور پیدا کرد.
این پروسه برای بسیاری از هنرمندان نوعی مواجه با تروما و سرکوبهای اجتماعی و خانوادگیست. هنرمندان با خلق اینگونه آثار شدیدتر با ترسهایشان روبهرو میشوند و گاه عمق این تاثیرها در روند خلاقانهی تولید اثر فهم میشود.
از طرفی هر چقدر فرد در چنین فرهنگ و جوامعی بیشتر در اقلیت باشد، فشارها روی او بیشتر میشود. فروزان در بسیاری از آثارش به گرایشهای جنسی مختلفی میپردازد که جزو اصلیترین تابوهای اجتماعی و فرهنگی است و ریشههایی قوی و قدیمی دارد. روند هنری او دست و پنجه نرم کردن با تعصبات و واکنشهای مختلفی بوده است که از محیط اطراف و فضای مجازی میگرفت. او فشار زیادی به خاطر قضاوت شدن از طرف خانواده و جامعه احساس میکرد. اما این ترس بر او غلبه نکرد و توانست راه خود را پیدا کند.
کشیدن افراد کوییر در خیابانها و مکانهای عمومی در حال زندگی روزمره یکی از تصاویر چالشبرانگیز آثار فروزان است. آن هم در کشوری که وجود این افراد کتمان میشود یا با آن به عنوان نوعی نقص و بیماری برخورد میشود.
این آزادیِ بدنها، رویایی است که در برخی آثار فروزان از مرزهای جغرافیایی نیز فراتر میرود و تنها را در محیطی جدید به تصویر میکشد. به شکلی که گاه در آثار او این تنها در محیطهایی عجیب و انتزاعی به تصویر کشیده میشوند. محیطهایی که چیزی بین خواب و رویا یا فضایی فراواقعی در آیندهای دور هستند. بنابراین تصویرسازی بدنهای آزاد لایههای معنایی و ضمنی مختلفی در آثار فروزان پیدا میکنند.
پایان قصه بدون جمهوری اسلامی چگونه میتوانست باشد؟
ویژگی بعدی آثار او بُعد داستانی آنهاست. روایتی که در این آثار وجود دارد آنها را شبیه به تصویرسازی قصههای هنرمند میکند. قصههایی که در آن بیپروایانه به آرزوها و رویاهایش میپردازد یا به تابوها و محدودیتهای مرتبط با سنت و مذهب اشاره میکند که در جامعهی پدرسالارانه وجود دارند. یکی از ایدههایی که فروزان برای نشان دادن این هنجارها از آن استفاده میکند، تصاویر سینمایی و سریالهای قدیمی است که محبوبیت ویژهای داشتند. صحنههای رومانتیک و اروتیکی که باید به شکل اسلامی ساخته و در واقع جایگزین صحنههای حقیقی شوند.
فروزان میگوید:
«همیشه تخیل میکردم که پایانبندی کارهای سینمایی بدون ممیزیهای جمهوری اسلامی چگونه میتوانست باشد؟ آخر قصه چه پایانی میتوانست داشته باشد؟ اگر در فرهنگ ما انقدر تابو وجود نداشت این داستانها چه شکل دیگری داشتند؟» \nقدرت تخیل کردن آزادی در ایران و تصور جایگزینی شکل دیگری از زندگی در آثار فروزان بیپروایانه دیده میشود و سوال اصلی را ایجاد میکند: «داستان زندگی ما بدون جمهوری اسلامی چگونه میتوانست باشد؟»
در خانوادهی فروزان، مانند بسیاری دیگر از خانوادههای ایرانی در دهههای ابتدایی انقلاب اسلامی، فیلم و سریال دیدن از تفریحات اصلی و در واقع معدود سرگرمیها بود. به همین دلیل تصویرهای کلیشهای این فیلمها در ذهن فروزان ثبت شده بودند. سریالهایی مانند «در پناه تو» که بارها پخش شد و همه آن را تماشا میکردند. آن هم در شرایطی که فیلمها و موزیکهای خارجی مانند بسیاری چیزهای دیگر ممنوع بود. فروزان از عطش کودکان و نوجوانان برای دیدن این سریالها میگوید که گاه حتی دیدن همینها هم از طرف خانواده ممنوع میشد: «بیشتر سریالها شبها پخش میشد و من باید میخوابیدم. ولی حتی با چشمهای بستهای که خودم را به خواب زده بودم هم داستان را دنبال میکردم.»
فروزان همچنین به زبان خاصی از سانسور و پروپاگاندا که در سینما و تلویزیون ایران جاری بوده و هست علاقهمند است. محدودیتها باعث شدند نشانههایی جایگزین صحنههای عاشقانه یا جنسی شوند و جای خالی صحنههایی که اجازهی ساخت نمیگیرند، با نوعی از فتیشهای اسلامی و دیالوگها و حرکات نامأنوس و غیرمستقیم پر شوند. در واقع پروپاگاندای جمهوری اسلامی این نوع خاص از زبان سانسور را ایجاد کرد که با زیباییشناسی خاص ایرانی-اسلامی به سینمای ایران لایهی جدیدی افزوده است. منظور افراد در بسیاری از دیالوگها و موقعیتها حذف یا به شکلی در لفافه گفته میشود. از طرفی خود فیلمها نشانی از عمق فاجعههای اجتماعی و فرهنگی است که در انتخاب موضوعها، دیالوگها و شخصیتپردازیها منعکس میشود. مانند استفاده از دیالوگهایی به شدت زنستیزانه، جنسیتزده و نژادپرستانه که به راحتی بازگو و به این شکل عادیسازی میشوند.
مردسالاری خشونتآمیز عیانی که با تحقیر زنان و بهحاشیهراندهشدگان به تصویر کشیده میشد و هنوز هم ادامه دارد. همینطور ساخت الگوهای شخصیتی بر اساس کلیشههایی که نقش زن، مرد، کارگر، معلول و مهاجر در آن ثابت است. مانند مردی که همیشه نانآور خانواده است و زنانی که در سریالها همیشه چشم و همچشمی میکنند و به دنبال پول و شوهر هستند.
این مسئله در موردهای زیادی چون جامعهی کوییر صدق میکند که با تاکید بر الگوهای شخصیتی کلیشهای سعی بر خراب کردن تصویر جامعهی الجیبیتیکیو دارند. مانند نحوهی نشان دادن همجنسگرایان و تیپهایی مشخصی که از آنها در سینما و تلویزیون ارائه میدهند. الگوهایی که همواره میخواهد بگوید این فرد یک فرد عادی نیست.
فروزان در آثارش با این الگوها هوشمندانه شوخی میکند. او همچنین تصویر جدیدی از جامعهی کوییر نشان میدهد که اقلیت نیست. بلکه تنها اجازهی حضور واقعی خود را در جامعه ندارد و همین آنها به حاشیه میراند. فروزان در آثارش این هنجارها را میشکند و ایران واقعی با تمام رنگها را جسورانه به تصویر میکشد.
اگر خودم را سانسور نکنم دوباره به اصفهان باز خواهم گشت؟
برای بسیاری از افرادی که مهاجرت کردهاند دور بودن از جامعه و ممنوع شدن از بازگشت به جایی که به آن تعلق دارند یک کابوس است. پس از قیام ژینا، بسیاری از هنرمندان با اسم مستعار، گمنام یا با هویت حقیقی شروع به خلق آثاری کردند تا صدای مردم داخل ایران را به گوش جهان برسانند. تصمیمهایی که در لحظه گرفته شد و آیندهای در پی داشت که مبهم بود.
پس از جنبش زن زندگی آزادی در آثار فروزان نیز بیان جدیدی دیده شد که بازتاب اتفاقات ایران بود. بازتابی که در فضاهای بینالمللی نیز بازخورد خوبی داشت و دیده شد. در روند هنری فروزان میتوان به خوبی دید که چگونه سانسورھا دود میشوند و به هوا میروند. او این روند را با ھویت واقعی خود پیش میبرد. ھنجارشکنیھایی که تبعات زیادی دارد و از آن آگاه است. او میگوید: «وقتی شروع کردم به تصویرسازی از خامنهای خیلی ترسیدم که به ایران برگردم. و تنها باری که پس از کار حرفهای به ایران سفر کردم ھم با ترس و نگرانی زیاد بود که تا لحظهی برگشت در فرودگاه ادامه داشت».
فروزان دربارهی این تصمیم و پیامدهایش توضیح میدهد:
برای من امکانات لازم مهیا بود که صدای مبارزان داخل ایران را بازتاب دهم و دیگر به چیزی فکر نکردم. اصلا حتی فکرش را نمیکردم این حکومت باقی بماند. این را هم باید در نظر گرفت که وقتی فردی مهاجرت میکند و از آن فضا بیرون میآید، دیگر پذیرفتن شرایط قبلی برایش سختتر میشود و نمیتواند راحت محدودیتها را بپذیرد. ھنوز هم فصلھایی چون تابستان ھست که شدیدا میخواهم ایران باشم. ولی در نهایت متوجه شدم در یک پروسهی تدریجی مسیری را ساختهام که در وسط آنم و راه بازگشتی نیست، برایم واجب بود که حرفم را بزنم. هم یک میل شخصی و هم یک مسئولیت اجتماعی. مثل موقعیتی اضطراری بود که من ھم پذیرفتمش.»
مسئلهی مواجه شدن با ترس از شکستن تابوها و حتی ترس از آزادی، اصلیترین محتوای فروزان صفری در تصویرسازیهایش است. او مانند خیلیهای دیگر از همنسلان خود نه تنها از این آزادی نمیترسد، بلکه از ترس قضاوت شدن برای همین رهایی و نترسیدن نیز گذشته است. او مانند بسیاری دیگر پس از جنبش «زن زندگی آزادی» تصمیم گرفته بدون ترس، خودش باشد و خود واقعیاش را به خاطر ترسِ دیگران از رهایی پنهان نکند. این رشد شخصی و جمعی با روند خلق آثار او عجین شده و نتیجهای بصری دارد که برای خیلی از همنسلانش دلنشین است چون حرف دلشان را به تصویر میکشد. حتی آنهایی که هنوز بنا به شرایط سخت و تگناهای خانوادگی و اجتماعی فرصت و اجازهی بروز خود را نداشتهاند و مجبور بودند طبیعیترین مسائل چون گرایش جنسی خود را از نزدیکترین کسان خود پنهان کنند.
با نگاهی به آثار فروزان روند خلقشان میبینیم که تاروپود امر شخصی تا چه حد سیاسی است. و برای همین است که فروزان عنوان یکی از آثارش را میگذارد: «من هر چی می کشم سیاسیه». او به خوبی میداند درگیر سیاست بودن یا نبودن در حکومتهایی مانند ایران یک تصمیم نیست، بلکه یک واقعیت است. برای همین است که هر چه میکشیم از دست سیاست است و فروزان برآن است آنها را به تصویر بکشد. تصویری که جرأت و قدرت تخیلِ فردای بدیلی به ما میدهد. فردایی که در آن بدون سانسور خودمان هستیم، آزادنه در فضایی که به آن تعلق داریم و از آن ماست.
نظرها
نظری وجود ندارد.