ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

روزنامه‌نگاری چاره‌جو

از زهره کودایی تا ایمان خلیف: چگونه می‌توان تصویر بزرگ‌تر را دید؟

رامتین شهرزاد ــ اردن دو سال پیش زهره کودایی، دروازه‌بان تیم ملی فوتبال زنان ایران را بدون ارائه هیچ مدرکی «مرد» خواند و به کنفدراسیون فوتبال آسیا شکایت کرد. شکایت اردن همانند شکایت معترضان به ایمان خلیف رد شد. اما چگونه این زبان خشن و حذف‌کننده علیه زنان، به خشونت‌های اجتماعی دامن می‌زند و در مقابل، چه می‌توان کرد؟

از تصویرهایی که می‌تواند از المپیک پاریس در یادها باقی بماند، تصویر ایمان خلیف، برنده مدال طلا در بوکس زنان است؛ زن اهل الجزایر که دنیای مردسالار او را متهم کرد که «زن» نیست و مدعی شد او ترنس است، قوی‌تر از رقیبش بوده، سطح تستوسترونش بالاست و بازی با او منصفانه نبوده است. همه این موارد یکی پس از دیگری تکذیب شدند و کار به آنجا رسید که رقیب ایتالیایی او عذرخواهی کرد و خلیف از تمامی جهانیان خواست تا قلدری را علیه تمامی ورزشکاران کنار بگذارند.

در نخستین قسمت این سلسه گزارش‌ها، «ایمان خلیف در المپیک پاریس: ماجرا چیست و در مواجه با خشونت کلامی چه می‌توان کرد؟» روایت آنچه را بر خلیف گذشت بازگو کردم و مباحث مختلفی در این موضوع مطرح شد، از جمله اینکه پژوهش کمیته جهانی المپیک می‌گوید برخی ورزشکاران مرد، حتی سطح تستوسترونی پایین‌تر از حد نصاب زنان دارند.

در دومین قسمت، «ایمان خلیف در مقایسه با حضور ورزشکار کودک‌آزار هلندی در المپیک پاریس؛ و چرا تفکر انتقادی در اینجا مهم است؟» یادآور یک مرد سفیدپوست بلوند اروپایی شدم، استیفن فان دِ وِلدِه (Steven van de Velde) که به‌رغم محکومت و سابقه زندان برای آزار جنسی یک کودک ۱۲ ساله، همچنان توانست در المپیک بازی کند و جامعه مردسالار هم مشکلی در او و شرکتش در المپیک ندید.

در این قسمت، به‌سراغ زهره کودایی رفته‌ام و وضعیت چند سال پیش او را با ایمان خلیف مقایسه کردم تا این سوال را مطرح کنم: معترضان به حضور خلیف، زبان و عقیده چه گروه‌هایی را تکرار می‌کنند؟

زهره کودایی و شکایت تیم اردن: «مبادا مرد باشد»

یک کاربر ایکس/توییتر سابق همزمان با اوج‌گیری جنجال ایمان خلیف در شبکه‌های اجتماعی نوشت:

داستان ایمانه [ایمان] خلیف من رو یاد شکایت رسمی فدراسیون فوتبال اردن از ایران و تقاضای تست جنسیت زهره کودایی می‌ندازه. بقیه جاها رو نمی‌دونم، ولی ما تو هرمزگان و فک کنم تمامی جنوب ایران از این زن‌ها خیلی زیاد داریم. سر و صورت و سینه‌هاشون به مونیکا بلوچی نمیخوره. ولی زنن. انسانن.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

زهره کودایی، ۳۵ ساله، مانند ایمان خلیف در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد، در شهر باغملک در استان خوزستان. او در تیم‌های باشگاهی شهرداری بم، شهرداری سنندج، پاس همدان، سپاهان و ذوب آهن بازی کرده است. کودایی برای تیم ملی فوتبال زنان ایران در نقش دروازه‌بان بازی می‌کرد که تیم اردن خواستار تحقیق در موضوع جنس او شد. این درخواست پس از آن صورت گرفت که در جام ملت‌های زنان آسیا در ۲۰۲۲ میلادی، او دو پنالتی تیم اردن را مهار کرد و ایران توانست به دور نهایی این جام راه یابد.

به‌فاصله‌ای کوتاه، کاربران عرب‌زبان شبکه‌های اجتماعی با قضاوت ظاهر کودایی، او را با طعنه و تحقیر «مرد» و یا «ترنس» خطاب کردند و سپس فدراسیون فوتبال اردن علیه این بازیکن به کنفدراسیون فوتبال آسیا شکایت کرد. شکایت آن‌ها مانند شکایت معترضان به ایمان خلیف، رد شد چون مدرکی وجود نداشت که بخواهند او را مرد یا ترنس معرفی کنند. سپس گفته شد فدراسیون فوتبال ایران و کودایی از فدراسیون فوتبال اردن شکایت کرده‌اند.

در زبان عربی، کودایی «دروازه‌بان مرد ایران» معرفی شد و سپس در برخی شهرهای ایران، تصویر او را با تیتر درشت «دختر قهرمان» در خیابان‌ها قرار دادند. در آن زمان، برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی از جامعه فمینیست‌های ایران شکایت داشتند که چرا همراه آنان به دفاع از کودایی نپرداخته است. مانند یک کاربر ایکس که نوشت:

از فمنیستای ما که صدایی درنمیاد ولی بزنید رو هشتگ زهره کودایی ببینید کاربرای لبنانی و عراقی چقدر ازش حمایت کردن.

دیگر کاربران، که بعضاً پرچم جمهوری اسلامی را در پروفایل‌هایشان قرار داده‌اند با تکیه بر اتهام‌ها به دروازه‌بان ایرانی، تلاش‌شان را کردند تا فمینیسم و برابری‌خواهی را زیر سوال ببرند. برخی دیگر، معیارهای زیبایی را ملاک سخن خود قرار دادند؛ مانند این توییت که بیش از ۳۶۱هزار مرتبه دیده شده است:

نمونه این داستان ترنسفوب بوکسور الجزایری رو ایران هم داشت. دروازه‌بان تیم ملی زنان رو که میگفتن مَرده. اینقدر که به چهره‌ش خندیدند و مسخره کردند، حد نداشت. تهش هم مشخص شد یه زن فقیر روستاییه که با سلیقه زن جذاب از نظر حضرات متفاوته فقط.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

به دوستان نگران حقوق زن که فکر میکنن اگر زنی مدل سفیدپوست روسی نباشه و نتونه با نازکی دماغش میوه پوست بکنه دیگه طبق نظر آقا زن نیست و تهدید برای حقوق زنه، توصیه می‌کنم که حتما سرچ کنن ببینن که چطور زن ایرانی دروازه‌بان تیم ملی فوتبال زنان با همین حرف‌ها درگیر شد.

کاربری دیگر هم در پاسخ به علیرضا صلواتی که در توییتی در مورد ایمان خلیف نوشت «آخه این نره خر زنه؟! چرا چپی جماعت گند میزنند به همه‌چیز؟!» در یک رشتو نوشت:

بعضی‌ها بازنده‌های خوبی نیستند. باخت خود را توجیه می‌کنند. بعضی جوگیرند. بعضی ناآگاهند و بعضی دیگر، صرفا نژادپرستند. به نظر شما، این نره‌خرهای ایرانی چرا چنین بی‌اخلاقی می‌کنند؟ جوگیرند، نا آگاهند، یا نژادپرست؟

یک خبرنگار هم در ایکس به گستردگی حمله‌ها به ایمان خلیف اشاره کرد و نوشت:

ماجرای ايمان خليف من رو یاد زهره کودایی می‌اندازه جایی که بازنده‌ها به جای پذیرش شکست به برنده حمله می‌کنند. حالا تفاوت ماجرای ایمان با زهره اینه که حجم حمله بزرگتر و‌ بیشتره و افراد مشهوری مثل ایلان ماسک و جی‌کی رولینگ هم در صف اول دروغ پراکنی علیه او هستند

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

چه چیزی را تکرار می‌کنند؟

از مزایای مرد بودن در جهانی مردسالار این است که فرد مذکر خود را واحد سنجش رویدادهای اجتماعی می‌شناسد و استانداردهای خودش را به بقیه جامعه بسط می‌دهد؛ مانند آنچه علیرضا کیانی در ایکس در واکنش به ایمان خلیف ادعا کرد:

«برابری»، جز در زمینه‌ حقوق بنیادین، توهم است و اصرار بر اجرای آن ستم آشکار و نقض عدالت است. پذیرش این واقعیت که مردان عموما توان بدنی بیشتری از زنان دارند تحقیر زن نیست؛ از خصایص زیستی این جهان است. اصلاً مشکل آن چیست؟! یک مشت متوهم که از پدافند از زن، جز ستم بر زن نیاورده‌اند.

تصویری که کاربرانی مانند کیانی یا صلواتی در فضای مجازی عرضه می‌کنند، صدایی‌ست همگام با افراط‌گرایان در دیگر کشورها با این هدف: یک بخش جامعه (مانند افراد ترنس) را از بقیه جامعه جدا نگه داریم، اجازه حضور آزادانه آن‌ها را در جامعه ندهیم، از تحصیل و کار گرفته تا فرهنگ و هنر، جایی به آنها ندهیم. سپس، با تمام قوا آنها را از هویت انسانی‌شان جدا کنیم و صرف هم‌بازی شدن احتمالی یکی از آن‌ها با یک نفر از بخش نزدیک به خود را یک فاجعه بخوانیم. یا مانند نقل‌قول صلواتی در این گزارش، اول افراد ترنس را هدف قرار بدهید، بعد ترنس بودن را چپ‌‌‌گرایی در نظر بگیرید، سپس همراه آن چپ را هم بزنید. مانند نازی‌ها که در سال‌های قدرت در آلمان علیه یهودیان نفرت‌پراکنی نژادی می‌کردند و همزمان می‌گفتند کمونیسم از یهودی‌ها شکل گرفته و «توطئه‌ای یهودی» است.

زنان ترنس (البته این شامل بقیه جامعه ترنس و ان‌بی هم میشه) رو بیماران روانی معرفی کردند همیشه، حتی انسان‌زدایی کردند، هویت‌زدایی کردند، مورد انواع خشونت‌های روانی و جسمی قرارشون دادند. زنان ترنس همیشه مورد انواع تبعیض‌ها قرار گرفته‌اند. زندگی و تجربه زیسته زنان ترنس همیشه ایگنور شده [نادیده گرفته شده]. روانکاوان و روانشناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی به ما به دید «کیس استادی» [نمونه مورد مطالعه] نگاه کردند بی‌آنکه به خود ما مراجعه کنند. در اکثر موارد زنان ترنس به عنوان «نمونه» و «مثال» برای کیس استادی دعوت میشن به سخنرانی نه به عنوان پژوهشگر و دانشمند صاحب نظر. زندگی و هویت ما زیر ذره بینِ شما سیس‌هاست که مبادا دوگانه و باینری جنسیت بهم بریزه. تازه وقتی دود همین نگاه باینری و گفتمان ذات گرایانه (essentialist) به چشم خود شما میره (مثال: بوکسور الجزایزی)، در بهترین حالت، با یک دید ترنسفوب و ترنس میساژن از یک زن سیس دفاع می‌کنید و سهم ما زنان ترنس هم فحاشی و تنفر از این فضاست.

این شیوه نگاه مردسالارانه متکی بر سنت و مذهب است که از یک سو تاریخ، فرهنگ، هنر و تمدن یک سرزمین را نادیده می‌گیرد، مانند تصویر معشوق شاه عباس دوم که در رودخانه سن در افتتاحیه المپیک پاریس استفاده شد، از آن سو، راه را برای خشونت چه در فضای مجازی و چه در واقعیت مشترک ما باز می‌کند.

مانند قتل پارسا، ۱۷ ساله از تبریز که پدرش او را به‌خاطر انتخاب‌هایش در سکس و «زنانه‌»شدن به قتل رساند. پس از فرونشست بحث قتل او در فضای مجازی، پدرش ابتدا به سه سال زندان محکوم شد و درنهایت، این حبس هم به یک سال کاهش یافت. تصویری از پارسا در این میانه منتشر نشد.

یا علی فاضلی منفرد که ۲۰ ساله بود و برادر ناتنی و دو پسرعمویش او را در اهواز ربودند و جانش را گرفتند. یا زانیار ۲۳ ساله در سنندج که برادرش با چاقو به او حمله کرد و اگر کمک یک عضو دیگر خانواده نبود، به قتل رسیده بود. یا... فهرست زن‌کشی، ترنس‌کشی و کوییرکشی چه در ایران چه در خارج از ایران فهرست مفصلی است. صدایی که مردسالاری مکرر تکرارش می‌کند، راه را باز گذاشته تا خشونت در همه جا در کمان یک انسان باشد تا او را به‌خاطر جنبه‌های انسان بودنش، مجازات کند.

هورمون به‌تنهایی کافی نیست

جودیت باتلر در کتاب «چه کسی از جنسیت می‌ترسد؟» چندین مرتبه یادآور می‌شود که جامعه مردسالار می‌خواهد به ما اجبار کند که فرد با یک جنس مشخص بدنیا می‌آید و پس از آن دیگر جنس را نمی‌شود بررسی کرد، موضوع تمام شده است. این در حالی است که در واقعیت، فرد به شکل‌های مختلف، فیزیک و روان خود را می‌سازد و به‌تدریج خود را می‌شناسد. آنچه در ظاهر دیده می‌شود می‌تواند در تضاد با واقعیت درون فرد باشد. یک کاربر ایکس نوشت:

لباس جنسیت رو مشخص نمیکنه. مردخواندن یک بزرگسال بخاطر نوع پوشش، مسخره است؛ و البته به همین اندازه مسخره هست که یک کودک رو بخاطر پوششی که ننه باباش در کودکی تنش کردند زن بخونیم. ایمان خلیف، زن هست نه بخاطر پوشش کودکی یا بزرگسالی، به این خاطر که خودش، خودشو زن هویت‌یابی میکنه.

همان‌طور که زن، مرد یا ترنس/نان‌باینری/کوییر بودن در زمان تولد به نتیجه نمی‌رسد، صرف یک هورمون هم نمی‌تواند واقعیت زندگی یک نفر، از جمله قدرت بدنی او را به تنهایی تغییر دهد. هم خلیف و هم کودایی در فقر به‌دنیا آمدند و با کارگری توانستند از گستره‌ای از موانع عبور کنند و به جایگاه یک ورزشکار حرفه‌ای برسند. یک کاربر ایکس نوشت:

این مدل نگاه آدما به ورزش نشون می‌ده اساتید واقعا به تمرین و مهارت و آموزش و امکانات و تغذیه و اینا اصلا اعتقادی ندارند :)) بابا حتی دوبار تو زندگیتون دعوا خیابونی هم دیده باشید، حتما یه بارش آدم ریزجثه‌تر درشته رو زده لت و پار کرده. چه برسه به جنسیت و اینا.

باتلر در «چه کسی از جنسیت می‌ترسد؟» یادآور می‌شود که صرف هورمون تستوسترون یک نفر را ورزشکار و قدر نمی‌کند بلکه محیط در این میانه اهمیت بیشتری دارد. او می‌گوید:

واجد شرایط بازی در ورزش‌های زنان با مردان با توجه به موارد ذکر شده می‌بایست نه با صرف تعیین جنس یک نفر، بلکه با معیارهایی مشخص شود که هم فراگیر و هم منصف باشد. در دفاع از مقررات تازه کمیته جهانی المپیک، باجت (Budgett) اشاره می‌کند که عوامل گوناگونی در خلق یک ورزشکار نقش بازی می‌کنند، شامل بر «جنبه‌های فیزیکی، آناتومی و ذهنی [یا روانی]»، برای همین به‌ دشواری می‌توان نتیجه گرفت که بلوغ یک مرد دلیل قطعی برتری او باشد. در عوض، هر مرتبه یک فرد ترنس در ورزش به پیروزی می‌رسد، خیال می‌کنیم که هورمون‌ها بانی پیروزی او بود‌ه‌اند، ولی هر مرتبه یک ورزشکار ترنس در مسابقه‌ای می‌بازد، به سراغ هورمون‌ها نمی‌رویم. زمانی که بحث رشد و هورمون را کنار بگذاریم، با تصویری واضح‌تر از تبعیض علیه افراد ترنس روبرو می‌شویم که بدنبال حذف حضور آنان در ورزش است. پس اگر برای فرد ترنس مزیتی وجود داشته باشد (که وجود ندارد)، می‌گویند پس هیچ زن ترنسی هرگز نباید در صحنه ورزش [زنان] حاضر شود. با وجود این، آسیبی که این افراد از ورزش نکردن متحمل می‌شوند، به‌زحمت در معرض توجه قرار می‌گیرد.

راه‌حل چیست؟

نخستین گام می‌تواند تلاش برای درک جامعه در تصویری جامع، برابر و منصفانه باشد. گام بعدی، تفکر انتقادی است که در قسمت دیگر این گزارش‌ها به آن پرداختم. فرد به‌جای اینکه بازی مردسالاری را بخورد، بایستی بتواند با ابزارهای گوناگونی که موجود هستند، مانند دسترسی به گستره‌ای از داده‌ها و دانش‌ها، خود را نسبت به دروغ و فریب، مجهز کند.

گام دوم می‌تواند توجه به تصویر بزرگ‌تر باشد: چرا در میان صدها بازی المپیک پاریس، تنها یک نفر به‌عنوان بازیکن «غیرمنصف» معرفی شده است؟ رقیب او کیست؟ آن‌ها از چه خاستگاهی آمده‌اند، چه امکاناتی داشته‌اند و چگونه به زمین این بازی رسیده‌اند. در تصویر بزرگ‌تر، ورزش حق همگان است اما چقدر از جامعه به آن دسترسی دارند؟ سوال‌های زیادی می‌توان پرسید تا بتوان تصویری بزرگ‌تر خلق کرد.

گام بعدی می‌تواند این باشد که به‌جای برچسب زدن انسان‌ها و قضاوت آنها، آنان را به همان شکلی که هستند، قبول کنیم. حتی اگر فکر می‌کنیم یک نفر اشتباه می‌کند، می‌توانیم اجازه دهیم که تجربه کسب کند. منظور این است که قبل اینکه کاربران شبکه‌های اجتماعی بر هویت حقیقی ایمان خلیف یا زهره کودایی دست بگذارند، گستره‌ای از سازمان‌های گوناگون تلاش کرده‌اند تا مانع حضور آنان در زمین ورزش باشند اما با وجود این، آنها به این نقطه رسیده‌اند.

مانند نیما نیا که در پاسخ به یک توییت خشن نوشت:

این «گروه‌های طرفدار ترنسجندر»، گروه سرود بسیج مسجد محله‌تون که نبوده :)) سازمان‌هایی مثل بهداشت جهانی، سازمان ملل، کمیسیون حقوق بشر، عفو بین‌الملل و‌ فیفا و… بودن. بعدم که خب آره سال ۲۰۱۵ قوانین به‌روزتر و بهترم شد خب که چی حالا ؟ :)))

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.