ماجرای اجارهنشینان خیابان اصلیپور پلاک ۱۷
الاهه نجفی ـ ماجرای بیخانمانی اجارهنشینان یک واحد مسکونی در خیابان اصلیپور بیانگر گرفتاری طبقه متوسطیست که اکنون همه دار و ندار خود را باید برای برخورداری از سقف بالای سر خرج کند. پانزده خانوار که در میان آنها پرستار و جانباز و یک فیلمساز هم هست بیخانمان شدهاند.
لقمان خالدی، مستندساز ۴۶ ساله که تاکنون چندین فیلم مستند از جمله «من مسافرم»، «خصوصی»، «مورد نظر»، «کمی بالاتر»، و «نسا» را ساخته و چندین جایزه سینمایی را هم دریافت کرده است تا ۲۹ مهر یکی از ساکنان مجتمع خیابان اصلیپور پلاک ۱۷ بود. در همسایگی او دو پرستار، یک جانباز، یک پلیس، وکیل و در مجموع ۱۵ خانواده زندگی میکردند. عمارت به مرتضی حیدری، مجری بانفوذ صدا و سیمای جمهوری اسلامی تعلق دارد. حیدری که از سال ۹۱ به خاطر مصاحبههایش در برنامه ویژه خبری روز به روز بر نفوذ و اعتبارش افزوده شده، موفق شد با یک اقدام فراقانونی حکم تخلیه ۱۵ مستأجر این مجتمع ۲۰۰ میلیارد تومانی را دریافت کند. شورای حل اختلاف هم به جای آنکه جانب مستأجران را بگیرد و حداقل به مدت سه ماه به آنها فرصت دهد تا سقفی برای خود بیابند، جانب مجری متنفذ صدا و سیمای جمهوری اسلامی را گرفته است.
سرمایه کلان یک مجری حکومتی
این پرسش که یک نفر مانند حیدری چگونه موفق شده در مدت کمتر از ۲۰ سال صاحب چنین سرمایهای بشود (بر فرض که این ملک تنها ملکی باشد که او در اختیار دارد) وقتی قابل تأمل میشود که بدانیم تخصص اصلی مرتضی حیدری فیزیوتراپیست. در همان حال وقتی این خبر تکاندهنده را میخوانیم که وحید وکیلیفر، فیلمساز شناخته شده به دلیل بیپولی قصد دارد یک کلیه خود را بفروشد، ملک ۲۰۰ میلیارد تومانی آقای مجری صدا و سیمای جمهوری اسلامی معنای ویژهای مییابد.
همینجا باید یادآوری کنیم که وحید وکیلیفر یکی از متفاوتترین فیلمسازان مستقل سینمای ایران است که بیش از ۱۵ سال از ساخت اولین فیلم او میگذرد، او چهار فیلم سینمایی بلند در کارنامه دارد: «گِشِر»، «تابور»، «کی ۹» و «کرگدنها خاورمیانه را فتح کردند». هالیوود ریپورتر درباره فیلم «گِشِر» او نوشته بود که این فیلم «یک پرتره انسانی بیادعاست که شرافت را در سادهترین شکلش به تصویر میکشد.»
لقمان خالدی، یکی از ساکنان بیخانمان شده خیابان اصلیپور پلاک ۱۷ اکنون دوربین به دست گرفته که پرتره انسانی و بیادعای همسایگان شریفاش را به ما نشان دهد.
در این فیلم کوتاه یک خانم پرستار میگوید:
من یکی از ساکنان خیابان اصلیپور پلاک ۱۷ هستم. من یک پرستارم با سابقه بیست سال کار. من این پول را به راحتی به دست نیاوردهام. خیلی زحمت کشیدم. شبها نخوابیدم. از چند جا وام گرفتم دارم قسطهایش را میدهم.
رابطه شکرآب «سید» با «دکتر»
بحث بر سر ۷۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان است که مستأجران برای رهن کامل به شخصی به نام سید حسین طباطبایی پرداختهاند. این شخص که اکنون در دسترس نیست، با «دکتر» مرتضی حیدری اجارهنامهای داشته که به موجب آن مالک این اختیار را به او داده بود که آپارتمانها را به نمایندگی از او به رهن کامل بدهد و سپس مبلغی را خودش بهعنوان حقالزحمه بردارد و باقی را به حیدری بدهد. به دلایلی که پوشیده مانده، رابطه این دو که تا پیش از این همدیگر را «سید» و «دکتر» خطاب میکردند به هم میخورد. پولها نزد طباطباییست. مستأجران میگویند به ما حتی سه ماه وقت ندادند که چارهای بیندیشیم:
واقعا من فکر میکنم از نظر آنها ۷۰۰ میلیون و ۸۰۰ میلیون و یک میلیارد پولی نیست. ولی واقعیتش این است که این سرمایه زندگی همه ماست و برای ما به دست آوردن دوبارهاش کار سختیست.
لقمان خالدی، فیلمساز دو هفته قبل که مجتمع در محاصره پلیس درآمد، نوشته بود:
هیچوقت فکر نمیکردم با این حجم پلیس با تهدیدهای وحشتناک مقابل خانهام روبهرو بشم، درست است که آقای حسین طباطبایی همکار آقای مرتضی حیدری پول پیش ما را برده اما مرتضی حیدری که به عنوان صاحبخانه که این همه در رسانهها از حق مظلوم میگفت چطور دلش آمد این همه پلیس رو به در خانه ۱۵ خانواده بکشاند؟
دریغ از یک مهلت سه ماهه
تنها درخواست مسأجران یک مهلت سه ماهه بود. اما حیدری این درخواست را اجابت نکرد. علاوه بر این هیأت اختلاف هم به اجارهنامه مستأجران با طباطبایی و قرارداد طباطبایی و حیدری بیتوجه ماند و به این ترتیب از شناسایی مستأجران بهعنوان شخص ثالث خودداری کرد. چرا؟
«دکتر» مرتضی حیدری، مجری صدا و سیما که از افتخاراتش گفتوگوهای ویژه خبری در شبکه دو است، تخصص او فیزیوتراپیست و با اینحال ادعا میکند که در سال ۱۳۸۸ به قصد ادامه تحصیل در فرانسه از کشور خارج شده و بعد از بازگشت عنوان دکتری را هم به دنبال خود میکشد، چنین فردی چرا باید در پیشگاه قانون مورد عنایت بیشتری قرار داشته باشد تا یک خانم پرستار زحمتکش و بسیار شریف که عمری را به کار سخت در بیمارستانها گذرانده؟ او اکنون بعد از کشیک شب، زیر کدامین سقف، شب را به صبح برساند؟
این انسانهای زحمتکش و نجیب با مالک توافق کرده بودند که ماجرا را فعلا رسانهای نکنند با این امید که مالک برای تخلیه مهلتی تعیین کند:
[حیدری] سریعا جلسهای با ما ۱۵ خانواده گذاشت و قول داد مشکل را به نحوی حل کند. از ما خواست دست نگه داریم و چیزی را انتشار ندهیم. ما به احترام قول ایشان ۲۲ روز آوارگی رو تحمل کردیم سکوت کردیم اما حالا بعد از تحمل این مدت ایشان چند روز پیش از طریق وکیلش اعلام کرد شرایطی برای حل مشکل ندارد و سپس به ما ۱۵ خانواده ابلاغیه داد که باید تا ۲۸ آبان وسایلمان را از آپارتمان پلمپ شده تخلیه کنیم وگرنه وسایل را به انباری انتقال میدهند. ما حالا تا ۲۸ آبان فرصت داریم که هر طور شده شرایط را تغییر دهیم.
ما هم حقی داریم
اجاره مسکن در سال جاری در تهران در قالب رهن کامل، حدود ۸۵۰ میلیون تومان و در قالب اجاره کامل تقریباً ماهی ۲۵ میلیون تومان خرج روی دست مستأجران طبقه متوسط میگذارد. یک پرستار تحصیلکرده با پایه حقوق هشت میلیون تومان و کمک هزینه ۴۵ هزار تومان چگونه میتواند این مبلغ را تأمین کند؟
«قانون جدید اجارهبها»، دوم «سامانه خودنویس» و «کد رهگیری رایگان اجارهنامه» و سرانجام «وام ودیعه مسکن» میبایست کمکحال اقشار متوسط جامعه باشد اما در عمل همهچیز به پول، توقع صاحبخانهها درباره میزان اجاره پرداختی و پول پیش بستگی دارد.
در چنین شرایط غیرقابل تحملی، هم اعمال نفوذ یک نفر مانند «دکتر» مرتضی حیدری قابل درک میشود و هم اعلان فروش کلیه وحید وکیلیفر، فیلمساز مستقلی که دو فیلمش را جمهوری اسلامی توقیف کرده و هم عصیان همکار او لقمان خالدی که فریاد میزند: آقایون مرد قانون، ما هم حقی داریم.
کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما) با انتشار بیانیهای اعلام کرده است که در کنار هنرمندانی که «با وجود تنگنای طاقتفرسای اقتصادی و خفقان هنری، همچنان زیر بار پذیرش سانسور نمیروند،» میایستد.
ایفما از جامعه بینالمللی خواسته است که «صدای فیلمسازان مستقل باشد» و به هنرمندان ایرانی در «پایان دادن به سیاستهای ناعادلانه هنری و اقتصادی رژیم اسلامی در ایران» یاری رساند.
در این میان چه کسی به فریاد کارمند بازنشسته بیخانمان شده خیابان اصلیپور میرسد که با متانت درآمیخته با تلخی میگوید:
برخی از این ساکنین شهرستانیاند، برخی دانشجو هستند،برخی پزشک، برخی وکیلاند، عرض کنم یک پلیس ساکن اینجاست، خانواده شهدا اینجا زندگی میکنند، خانوادهها نگراناند، استرس دارند، خبر دارم که یکی حتی سکته کرد و در بیمارستان بستری شد.
دکتر مرتضی حیدری، مجری نامآشنای صدا و سیمای جمهوری اسلامی که تا چهل و پنج سالگی با مادرش زندگی میکرده، اکنون متأهل است. همسر او، زهره کاظمی در مصاحبهای گفته است که «آقا مرتضی» مرد مسئولیست که به او کمک میکند. این مرد مسئول به زودی ۱۵ واحد مسکونی را برای اجاره در بازار مسکن میاندازد. از آن پس هرکس به راه خود میرود. خانم پرستار، آقای فیلمساز، کارمند بازنشسته شهرستانی، او که سکته کرده بود و همسایگانش در خیابانهای پایتخت از نظر دور میشوند. در همان حال چهره حیدری یک بار دیگر در خانههای مردم قاب صفحه تلویزیون را پر میکند. او صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است.
نظرها
نظری وجود ندارد.