ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

در زندان: از سعیده شفیعی، داستان‌نویس و روزنامه‌نگارِ تبعیض چه می‌دانیم؟

سعیده شفیعی داستان‌نویس و روزنامه‌نگار است. حوزه تخصص او اقتصاد و تمرکز ویژه‌اش بر تبعیض اقتصادی است، در داستان‌هایش هم به اقتصاد روستا نظر دارد. علی‌رغم بیماری و عدم تحمل کیفر، او حکم سه سال و هفت‌ ماهه‌ای را پشت دیوارهای اوین می‌گذراند. از او بخوانیم.

تمام هدف زندگی‌ام خلاصه می‌شود در نقش یک‌ کنشگر اجتماعی بودن اما نیروهای امنیتی این فعالیت‌ها را امنیتی می‌دانند و حالا من یک مجرم امنیتی هستم. توی ماهنامه‌ای که به اتهام نوشتن در آن مجرم شناخته شدم (خط صلح)، از سه برابر شدن فقرا در دهه‌ی نود نوشتم. از کمبود گاز دومین دارنده‌ی منابع گازی دنیا، از تاریکخانه‌ی شرکت‌های دولتی، از نقد سیاست‌های لیبرالی و فزاینده‌ی فقر افزایش قیمت حامل‌های انرژی و از هر آن‌چه به عنوان یک اقتصاد‌خوانده‌ی نهادگرا به آن باور داشتم. در دادگاه بدوی به ریاست قاضی افشاری، علاوه بر این نوشته‌ها به دلیل مخالفت با حجاب اجباری و همراهی با جنبش زن زندگی آزادی مجرم شناخته شدم.

از یادداشت‌های سعیده شفیعی

سعیده شفیعی روزنامه‌نگار و نویسنده است. او دو کتاب منتشر کرده؛ یکی رمان «دخترپیچ» که در دل ماجرایی عاشقانه، به چالش‌های میان دو جغرافیای خراسان و تهران می‌پردازد و جزئیاتی از زعفران‌کاری در جنوب خراسان را تصویر می‌کند:

شاید تابه‌حال این‌جا، توی مهمان‌سرا یک زن تنها ندیده‌اند که برای خودش بین این‌همه مرد راه می‌رود و عین خیالش هم نیست. باید حواسم را جمع کنم. این‌جا که تهران نیست. تازه توی تهران هم دیدن یک زن تنها توی یک مهمان‌سرا چشم خیلی از آدم‌ها را می‌گیرد.

دخترپیچ، سعیده شفیعی، ۱۳۹۵

دیگری مجموعه داستان‌هایی کوتاه به نام «ایستگاه گورخوان» که پر است از فضاسازی‌، از مناطق روستایی و زندگی‌ روزمره‌ و کار کودکان و روستاییان:

حمید گفت: «گونی‌ها رو بده بهشون. دخترها همین‌جا کاکوتی بچینن، پسرها اونجا گز.»

ایستگاه گورخوان، داستان قاصدک، سعیده شفیعی، ۱۳۹۷

حوزه‌ی تخصصی کار روزنامه‌نگاری سعیده شفیعی اقتصاد است، به‌خصوص با تمرکز بر تبعیض اقتصادی و فقر زنان. او در بهمن‌ماه ۱۴۰۱ و در موج سرکوب‌ روزنامه‌نگاران بازداشت شد. عنوان شده است که در جلسه دادگاه، ایمان افشاری، قاضی دادگاه موضوع حجاب و مخالفت سه روزنامه‌نگار بازداشتی (نسیم سلطان‌بیگی، سعیده شفیعی و مهرنوش زارعی) با حجاب اجباری در شبکه‌های اجتماعی را مطرح کرده بوده است، آن‌چه در اتهام‌های آن‌ها عنوان نشده بود. نهایتا سعیده شفیعی با اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» مواجه و به سه سال و هفت ماه حبس محکوم شد. علی‌رغم بیماری و عدم تحمل کیفر، مقام‌های قضایی با آزادی او موافقت نمی‌کنند.

در ادامه نگاهی می‌اندازیم به گزارش‌ها و یادداشت‌های او، که بر فقر و تبعیض دست می‌گذارند:

چندی قبل یکی از روزنامه‌نگاران قدیمی ظروف چینی همسرش را برای فروش در یکی از سایت‌های فروش کالای دست‌دوم گذاشته بود. دیگری گزارشی تهیه کرده بود که افراد دارای ‎معلولیت با مستمری ۳۵۰هزار تومانی ‎بهزیستی توان اداره‌ی زندگی را ندارند و ناچارند برای گذران امور روزمره ویلچرهای خود را بفروشند. صفحات اینستاگرام هم پر شده از کالاهای دست‌سازی که عمدتاً توسط زنان به فروش می‌رسد. عضو اسنپ یا تپسی‌شدن که دیگر از روال‌های عادی زندگی در شهرهای بزرگ شده. دست‌فروشی در فضاهای عمومی (مانند بی‌آرتی یا مترو) که سال‌هاست این فضاها را به فروشگاه‌های متحرک تبدیل کرده. جای‌پارک‌گیر، فال‌گیر، گریه‌کُن سر قبر تا همراه بیمار، دست‌فروش، دادزن برای جلب مشتری در مغازه‌ها و مشاغلی از این دست نیز این روزها برای عده‌ای محل درآمد شده. این تنها فهرست کوتاهی از مشاغلی است که با گسترش فقر و کاهش قدرت خرید مردم برای همه‌ی ما عادی شده؛ اما مشاغلی وجود دارند که زیر پوست شهر در حال رشد و نمواند؛ فروش کودک، فروش اعضای بدن، تن‌فروشی و… که نه آماری از آن وجود دارد و نه مسئولی برای پی‌گیری.

مشاغل نوظهور ناشی از فقر در ایران، سعیده شفیعی

یکی دیگر از موارد مهم درباره‌ی فروشگاه‌های زنجیره‌ای رعایت‌نکردن حقوق نیروی کار است. زنان کارگر نیروی انسانی ارزان‌قیمت در این فروشگاه‌ها هستند؛ کارگرانی که بسیاری از مردم آن‌ها را به چشم کارمندان بی‌دغدغه‌ی هایپرمارکت‌ها و سوپرمارکت‌ها می‌بینند و نمی‌دانند پشت ظاهر خوش‌آب‌ورنگ این فروشگاه‌ها ساعات کار طولانی، حقوق و دست‌مزد اندک و سختی کار فراوان پنهان شده. نه‌تنها در ایران، بلکه شواهدی از نمونه‌های خارجی این فروشگاه‌ها در دسترس است.

امروزی بخر!؛ فروشگاه‌های زنجیره‌ای چه تهدیدهایی در پی دارند؟، سعیده شفیعی

براساس گزارش مجمع جهانی اقتصاد، ۱۸.۹درصد زنان ایرانی و ۷۶.۹درصد مردان ایرانی جزو جمعیت فعال محسوب می‌شوند که این ارقام ایران را در رتبه‌ی ۱۵۲ جهان قرار داده؛ هم‌چنین مردان برای کار مشابه چهار برابر زنان دستمزد می‌گیرند و ایران از منظر برابری دستمزد برای کار مشابه در رتبه‌ی ۱۱۰ جهان قرار دارد.

دستمزد مردان ایران چهار برابر زنان است، سعیده شفیعی

\nنابرابری آموزشی از این جهت مورد اعتناست که آموزش رکن اساسی خروج فقرا از چرخه‌ی باطل فقر است. اگر آموزش هم مبنای طبقاتی پیدا کند، دیگر نمی‌توان به خروج فقرا از فقر امید داشت. دیگر این که نتایج رقابت‌های آموزشی نابرابر مانند کنکور، در دل برندگانش بذر تکبر و غرور و در دل بازندگانش بذر تحقیر و کینه می‌کارد، بذرهایی که می‌تواند به اعتراضات عمومی منجر شود و مشروعیت یک ساختار را زیر سوال ببرد.

رشد ۵۰ درصدی ترک تحصیل در مقطع ابتدایی، سعیده شفیعی

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

تا آزادی او، همراه اندیشه و نوشته‌هایش به تبعیض اقتصادی علیه زنان نگاهی ویژه بیاندازیم، داستان بخوانیم، و از یاد او غافل نشویم که از حافظ نقل کرده بود:

دور فلکی یکسره بر مَنهَج عدل است
خوش باش که ظالم نَبرد بار به منزل

از همین مجموعه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • اردشیر از تهران

    اگر شجاعت دارید این پرسش مرا در سایتتان بگنجانید: پرسش این است: ما چپ ها چه کرده ایم که این چنین جامعه از ما گریزان است ؟ جامعه ای که فقر درش بیداد میکند و مولتی میلیاردها به غارتش تا استخوان و آب و خاک و نابودیش مشغولند. و این یعنی تمام زمینه ها برای پیشرفت چپ ! ولی کو ؟ چرا هر روز ما منزوی تر میشویم. جرا چپ اشتباهاتش را برسمیت نمی شناسد، چرا اشتباه سیاهکل را برسمیت نمی شناسد، چرا به آن افتخار میکند ! چرا آنرا جشن میگیرد و حماسه مینامد ؟؟ چرا چرا چرا ؟؟!! من از درد آتش گرفته ام ! چرا این همه تفرقه در جامعه ی ایران. شماها که در خارج هستید میتوانستید مارا کمک کنید. اما بدبختانه مارا ناامید و مایوس کرده اید. در کشورهائی که هستید اگر دچار نازیسم بودند چه کردند ! چرا بیدار نمی شویم نمیشوید !!

  • مجید از کنار شهر ری

    جناب اردشیر دوست نادیده. پرسش اصلی این است که اصولا آیا ما در ایران چپ داریم یا نداریم. اگر چپ واقعی داشتیم با شکیبائی همه را و هر ایرانی غیر اسلامگرا را چه مشروطه خواه و چه جمهوری خواه به حساب می آورد. من مخالف صددرصد سلطنت هستم، اما چرا چپها متوجه نیستند که رضا پهلوی هم در ایران طرفدار دارد. دست کم دومین طرفدار را دارد. چرا متوجه نیستیم. چرا چپها از رفراندوم حرف نمی زنند. باور کنید که اگر هممان رفراندومیست باشیم با گامهای قوی تر و راحت تری میتوانیم پیش برویم. من در شهر ری در خانواده ای هستم که هم مشروطه خواه داریم و هم جمهوری خواه لائیک، اما چیزی که مشترک است لائیسیه است و این دستاورد مهمی ست. خواهر زن من مثلا از یاسمین پهلوی به خاطر آن شعار بدش و اصولا حرفهای بیمحتوایش از سلطنت بریده شده. خصوصا انگشت رسانی آن پیرمرد و فحاشیش به هالو کار را خرابتر کرده اما باید واقعبین بود، چرا که رضا پهلوی چه بخواهیم و چه نخواهیم طرفدار دارد. همچنان جمهوریت هم بسیار طرفدار دارد. پس بیائید رفراندوم را تجویز و تبلیغ کنیم.