از بایگانی زمانه
تولدی دوباره برای سینمای ایران: «من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر»
از آرشیو زمانه به قلم فرشته نزاکتی - یک فیلم سانسورگریز که بدون مجوز ارشاد اسلامی در فضاهای داخلی ساخته شده و از جسارت و نیاز به آزادی نشان دارد. آغازگر یک روند تازه که حکومت را هم به وحشت انداخته است.
پس از شروع اعتراضات سراسری جنبش زن، زندگی، آزادی، اتفاقات متعدد بزرگی در عرصههای مختلف داخلی و خارجی ایران رقم خورد. تحولاتی که در بدنه سینمای ایران رخ داد، یکی از پررنگترین این موارد بود. سینماگران به صف اول انتقاد صریح از جمهوری اسلامی پیوستند و با توجه به شهرت و اعتبار داخلی و جهانیشان، توانستند صدای اعتراضات داخل ایران را بسیار بلند کنند. دستگیریها و احکام مختلفی که برای سینماگران صادر شد هم نتوانست این روال را متوقف کند. بسیاری از بازیگران زن حجاب اجباری را به صورت علنی کنار گذاشتند و بسیاری دیگر با صدا و سیما و سینمای جمهوری اسلامی قطع همکاری کردند.
در راستای حمایت از سینماگران ایرانی، جشنوارههای طراز اول اروپایی سینمای حکومتی جمهوری اسلامی را تحریم کردند. جشنواره برلین شروعکننده این روند بود و باقی جشنوارهها مانند کن و ونیز هم به این روند ادامه دادند. با تشکیل کانون سینماگران مستقل ایران، سینمای نوین ایران بیشتر دیده شد و فیلمهای متفاوتی از سینمای ایران، به جهان، معرفی شد. این فیلمها، شروع جدیدی برای سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی بودند که همگی با موازین اسلامی ساخته میشدند و اگر کارگردانی قصد داشت این موازین را رعایت نکند باید مانند عباس کیارستمی شخصیت زن را حذف میکرد یا مانند اصغر فرهادی و برخی دیگر از فیلمسازان، در خارج از ایران و با استفاده از بازیگران غیرایرانی فیلم میساخت.
تاکنون سه «فیلم من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» به کارگردانی فرشاد هاشمی، «ماده تاریک» به کارگردانی کریم لکزاده و «منطقه بحرانی» به کارگردانی علی احمدزاده بدون داشتن مجوز از جمهوری اسلامی در داخل ایران و بدون رعایت موازین اسلامی مد نظر حکومت، ساخته شده و در جشنوارههای مختلف خارج از کشور شرکت کرده و مورد توجه قرار گرفته و برنده جایزه شدهاند و خبر توقیف ساخت فیلم «کاباره» از سوی معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی وابسته به وزارت ارشاد اسلامی، از ادامهدار بودن این روال نشان دارد. خبرگزاری امنیتی فارس از توقیف ساختِ یک فیلم «زیرزمینی» خبر داده بود. خبرگزاری امنیتی فارس از توقیف ساختِ یک فیلم «زیرزمینی» خبر داده بود و خبرگزاری امنیتی تسنیم گفته بود که در تولید این فیلم تعدادی از سینماگران سرشناس ایرانی مشارکت داشتند؛ هنرمندانی که تسنیم از آنها نام نبرده و با اختصار «ف.م»، «ع.م» و «ن.ج» معرفی کرده است. این خبرگزاری نزدیک به سپاه نوشته است: «نقش اصلی را بازیگر زن پیشکسوت، «ف.م» بدون داشتن حجاب بازی میکرد.» به ادعای تسنیم، کارگردانی فیلم را «م.خ»، و تهیهکنندگی را «س.ج» بر عهده داشت.
آنچه «من، مریم..» را دیدنی و به یادماندنی میکند فقط وجه هنری و فنی آن نیست، جسارتی است که کارگردانی تازهکار در اولین فرصت فیلمسازی مستقل خود به کار میبرد تا فیلمی را بسازد که به آن عمیقاً باور دارد نه فیلمی در چارچوب تحمیلی جمهوری اسلامی. آنچه تولدی دوباره برای سینمای ایران رقم زده همین آزادگی و جسارت سینماگران بوده است که در یک سال گذشته در مقیاسی وسیع اتفاق افتاده.
من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر
«من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» اولینِ این دسته فیلمهاست و اولین فیلم بلند کارگردانش فرشاد هاشمی است که پس از تجربه دستیار کارگردانی در فیلمهای «بمب یک عاشقانه» ساخته پیمان معادی، «مادر و پسر» به کارگردانی مهناز محمدی و «عنکبوت مقدس» به کارگردانی علی عباسی این فیلم را در ایران جلوی دوربین برد.
«من، مریم...» داستانی ساده دارد. شخصیت اول فیلم که دختری درونگرا با خلقی افسرده است در گذشته و با خاطرات عزیزان از دست رفتهاش زندگی میکند، برای تامین مخارجش مجبور میشود خانه خود را به یک گروه فیلم برداری اجاره دهد تا فیلمشان را بسازند. همین پسزمینه به کارگردان اجازه داده تا تقریباً تمام فیلم را در لوکیشن داخلی و مطابق با آنچه واقعیت جامعه امروز است بسازد. دختر در خانه خود حجاب ندارد. باقی عوامل فیلم هم فقط در مواقعی که از بیرون میآیند یا وقتی جلوی دوربین برای فیلمبرداری فیلم کوتاهشان میروند، حجاب دارند. مانند روابط معمول ایران امروز در جایی که اقتضا کند زنها و مردها از نشستن کنار هم و دست دادن و بغل کردن و رقصیدن با هم ابایی ندارند و فضا بدون هیچگونه تاثیری از مذهب یا دیگر قوانین دست و پاگیر جمهوری اسلامی که فضای فیلم را تصنعی کند، ساخته شده است.
داستان فیلم را در سه ماجرا دنبال میکنیم، فیلم کوتاهی که از رابطهای تمام شده فیلمبرداری میشود، رابطهای که جز پوستهای از آن باقی نمانده است و زوج بازیگر در پروسه دردناکی مشغول پایان دادن به آن هستند. داستان فرعی دیگر حال و هوای گروه فیلمسازی، روابط و مشکلات آنها و چالشهایی است که با آن روبرو هستند. و داستان اصلی و پررنگ فیلم ماجرای خانم علومی، شخصیت جوان اصلی فیلم است که خانه و همینطور زندگیاش را در حال تغییر برای فیلمبرداری میبیند و با اینکه در ابتدا از این روند ناراضی است اما کمکم روحیه گروه فیلمسازی، صمیمیت آنها و همنشینیهای کوتاه و صمیمی با نگهبان شب صحنه فیلمبرداری بر روی او هم اثر میگذارد. داستان فیلم وارد تخیلات او میشود و او فیلم را به گونهای دیگر در ذهن خود پیش میبرد و تمام میکند.
در پایان فیلمبرداری، او انسان جدیدی است، فیلم تمام شده اما او حالا توان تازهای برای بازگشت به زندگی و مواجه شدن با مسایل خودش پیدا کرده است و عوامل فیلم برای او دوستانی تازه یافته اما نزدیک هستند. آنچه برای او اتفاق افتاده به نوعی تمثیل جادوی سینماست. او روند زندگی بخشیدن به داستانی جلوی دوربین را در خانه خود تجربه میکند و این تجربه اصیل و رابطه با افرادی که خود واقعیشان هستند او را با زندگی و آدمها آشتی میدهد. اگر چه این مفهوم در بعضی صحنههای فیلم به شکلی مستقیم و بدون ظرافت مطرح میشود، اما در شکل دیگری مانند زمانی که داستان فیلم کوتاهی که ساخته میشود با تخیل دختر میآمیزد، همین مفهوم به زیبایی نشان داده میشود.
مسلماً نکات فنی زیادی مانند بازی، قاببندی و فیلمنامه میتوانست بهتر پرداخته شود اما آنچه «من، مریم..» را دیدنی و به یادماندنی میکند فقط وجه هنری و فنی آن نیست، جسارتی است که کارگردانی تازهکار در اولین فرصت فیلمسازی مستقل خود به کار میبرد تا فیلمی را بسازد که به آن عمیقاً باور دارد نه فیلمی در چارچوب تحمیلی جمهوری اسلامی. آنچه تولدی دوباره برای سینمای ایران رقم زده همین آزادگی و جسارت سینماگران بوده است که در یک سال گذشته در مقیاسی وسیع اتفاق افتاده و امیدواریم یکی از ارکان اصلی ثبت وضعیت واقعی ایران و طی مسیر آزادی باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.