پایان کاپ۲۹: چگونه اجلاسهای اقلیمی جهان با دروغ، قمار و تعهد به ثروت، در جهت نابودی زندگی ما بیخاصیت شدند؟
رامتین شهرزاد - اجلاس اقلیمی سازمان ملل متحد در شهر باکو بدون رسیدن به نتیجهای تغییردهنده برای مدیریت گرمایش جهانی به پایان رسید. اجلاسهای اقلیمی جهان با تکیه بر دروغ، قمار و تعهد به ثروتمندان، در جهتی که ما را به نابودی میکشاند قرار گرفته و خاصیت خود را از دست دادهاند. اما چگونه؟
روزی که ۱۷۰۰ لابیگر سوختهای فسیلی برای شرکت در ۲۹مین دوره اجلاس اقلیمی سازمان ملل متحد یا کاپ ۲۹ وارد شهر باکو، پایتخت آذربایجان شدند، کشور فیلیپین در میانه ماهی بود که در آن، شش توفان چرخنده قدرتمند یکی پس از دیگری از این کشور عبور کردند. برنامه عمل کاپ ۲۹ احیای بازار خرید و فروش آلودگی کربنی بود و بالاخره وقت عمل به یکی از وعدههای کشورهای ثروتمندتر جهان، معروف به حکومتهای شمال رسیده بود: در سه قرن اخیر، آنها تا همین امروز بهطور گسترده به افزایش آلودگی گازهای گلخانهای مانند دیاکسید کربن یا گاز متان مشغول بودهاند در حالی که بیشترین آسیبها را کشورهای دیگر معروف به حکومتهای جنوب شاهد هستند. بهعنوان مثال کشورهایی مانند فیلیپین که برخی از جزایرشان بهتدریج با بالا آمدن سطح آب دریاها و اقیانوسها، غرق میشوند. برخی کشورها مانند جزایر سلیمان ممکن است در گذر زندگی حاضران این جلسات غرق شوند.
پیشتر در اجلاس سال ۲۰۱۵ شهر پاریس، پایتخت فرانسه که نتیجه آن امضای «پیمان پاریس» شد - البته جمهوری اسلامی علاقهای به تصویب آن نشان نداد و درنهایت به آن ملحق نشد - حکومتهای شمال گفتند علاقه دارند یکی از وعدههایشان را اجرا کنند و به همین خاطر خسارتِ حکومتهای جنوب را میدهند. همزمان وعده آنها به رایدهندگانشان این بود که ما تولید کربن را به صفر (net zero) میرسانیم. هدف این نیست که مثلاً کانادا یک زمانی در نیمه دوم این قرن میلادی دیگر یک ذره آلودگی کربنی به اتمسفر زمین انباشت نکند. هدف این است که با سرمایهگذاریهای گوناگون، بههمان مقدار «محدودی» که آلودگی تولید میشود، همان اندازه هم آلودگی از اتمسفر زمین برداشته شده باشد.
این یکی از قمارهایی است که دانشمندان حاضر در اجلاس ۲۰۱۵ پاریس را مبهوت کرد: چگونه وقتی راهحلهای واقعی دیگر وجود دارد، تمدن بشر و زندگی تمامی انسانها و حیات بر روی کره خاکی را به امید فنآوریهایی که شاید یک روز بیایند، روی میز قمار انداختهاید؟ میتوان بهجای وقتکشی، بهطور گسترده بر عبور از سوختهای فسیلی سرمایهگذاری کرد و با تولید گسترده مشاغل، بازپخش ثروت از بخش ثروتمندتر جامعه به بخش فقیرتر، برنامههای حفاظت از محیط زیست را هم بهبود بخشید تا زندگی هم برای ما و هم برای دیگر موجودات کره خاکی سادهتر و آسودهتر شود.
بهجای آن، حکومتهای جهان بر اساس بیبرنامگی و یا بیتوجهی، به وقتکشی مشغول شدند. در اجلاس باکو که دوباره در وقت اضافه تمام شد، بازار خرید و فروش آلودگی گازهای گلخانهای به تصویب رسید و دولتهای ثروتمندتر متعهد شدند تا به جای حدود سالی پنج هزار میلیارد دلار، سالی سیصد میلیارد دلار برابر قولهای خودشان در کشورهای جنوب سرمایهگذاری کنند. دست جمهوری اسلامی از این سرمایهگذاریها محدود به تحریمهاست، یعنی احتمالاً لقمه دندانگیری از آن به دست جمهوری اسلامی نرسد. هرچند ایران، جزو بزرگترین آلایندههای جهان است و درحقیقت اگر بحث تحریمها نبود، باید در کنار دولتهای شمال میایستاد.
رسانهها، بیتوجه به اینکه اینجا صحبت از بازپرداخت خسارت برای پیشگیری از غرامتهای کلانتر حکومتهای شمال است و بحث کمک نیست، بلکه بحث عمل به وعدههاییست که دولتها خود پیشتر در اجلاس پاریس اعلام کردهاند، چانهزنی بر سر مقدار پول را به «کمک مالی» خلاصه کردند. از جمله رادیو زمانه که در تیتر گزارش خبر خود نوشت: «کشورهای ثروتمند توافق کردند: افزایش کمک مالی اقلیمی به ۳۰۰ میلیارد دلار در سال». در زبان انگلیسی از عبارت «سرمایهگذاری اقلیمی» (climate finance) برای این موضوع استفاده میشود که معنای «کمک مالی» در آن نهفته نیست.
در اجلاس باکو چه توافقی محقق شد و چرا میگویم دروغ، قمار و تعهد به ثروت به نفع نابودی زندگی ما وارد عمل شدند تا برنامهریزیهای جهان را بیخاصیت کنند؟
بازار خرید و فروش کربن چیست و چگونه اجرا خواهد شد؟
اگر جهان بخواهد مصرف گسترده یکی از مواد زیربنایی زندگی امروز را کاهش دهد و بهتدریج حذف کند، چه راهحلی دارد؟ این سوالی است که دهههاست پژوهشهای اقتصادی به آن مشغولاند و یکی از پاسخها استفاده از بازار آزاد است تا خرد جمعی بهتدریج مصرف را کنترل کند. در موضوع سوختهای فسیلی، چند عبارت در اینجا مطرح میشوند: «مالیات بر کربن» (carbon tax) و «بازار کربن» (carbon market).
فرض کنیم نویسنده این مقاله که در کانادا زندگی میکند، میخواهد میانگین ۱۶ تن مصرف کربنی یک نفر در کانادا را به یک تن در سال کاهش دهد؛ صرف یک پرواز از کانادا به ایران بیش از یک تن گازهای گلخانهای برای هر مسافر به اتمسفر زمین میفرستد.
در شرایط معمول عمده حکومتهای جهان، مصرف سوختهای فسیلی یا مصرف کربن مرز ندارد. یک نفر اجازه دارد تا هرچقدر میخواهد مصرف کند، بدون توجه به اینکه صورتحساب نتایج آن را چه کسی در کجای دنیا پرداخت خواهد کرد. حال فرض کنید برای هر یک تن سوخت فسیلی که فرد مصرف میکند، یک مالیات مشخص شده باشد، مثلا ۱۵۰ دلار برای آن مالیات محیط زیستی معرفی شده باشد. این مالیات، هر سال افزایش مییابد.
در کنار آن، بهتدریج برای فرد حد مصرف مشخص میشود. مثلا گفته میشود شما از امسال حق داری ۱۰ تن سوخت فسیلی مصرف کنی. هفت سال بعد، این ده تن به پنج کاهش پیدا کند. همزمان مالیات هم گرانتر شود. مثلا پنج سال بعد، شما به جای ۱۵۰ دلار، ۱۵۰۰ دلار برای هر تن مالیات پرداخت کنی.
افزایش قیمت، باعث میشود تا راههای دیگری برای انتخابهای روزمره پیدا کنی.
حالا فرد را به حکومت تغییر دهید: هر حکومت میتواند مقدار مشخصی هر سال سوخت فسیلی مصرف کند، برای آن هم مالیات پرداخت کند. این حد بهتدریج کمتر میشود و مالیات هم بهتدریج زیادتر میشود. ولی یک کشور شاید لازم باشد تا برای یک فعالیت، مصرف کربن بالاتری را نیازمند باشد. میتواند به یک بازار کربن مراجعه کند و از بازمانده حد کربن دیگر کشورها خریداری کند.
این ایده علم اقتصاد است، اما در عمل چه شد؟
در بخشهایی از کانادا مالیات بر کربن اجرا شد. اجرای آن در سراسر کشور همچنان با تأخیرهای مختلف روبهرو است و حزبهای راستگرا مکرر وعده حذف آن را میدهند. رهبر اپوزیسون فعلی کانادا میگوید انتخابات بعدی، انتخابات مالیات بر کربن است و لیبرالهای حاکم بهخاطر این مالیات خواهند باخت. بهرغم اینکه رقم مالیات نه در محدوده ۱۰۰ دلار که خواسته علم اقتصاد است، بلکه بسیار کمتر از آن مشخص شده است. در بخشهای کانادا مانند استان بریتیشکلمبیا که نزدیک به دو دهه است این مالیات را اجرا میکند، رقم بسیار پایین مالیات برای سالها افزایش نیافت، حد مصرف مشخص نشد. بازار کربن هم افتتاح نشد.
در اجلاس ۲۰۲۴ میلادی شهر باکو بالاخره حکومتهای جهان چهارچوب نخستینِ خلق بازارهای کربن را به تصویب رساندند. با اینوجود مانند مالیات بر کربن، احتمالا اجرای موثر آن هم بهشکلی تاثیرگذار پایین است. چون مانند دیگر وعدهها، حکومتها وعده زیاد میدهند، حتی برنامهریزی هم میکنند، ولی درنهایت اجرا نمیکنند. پیشتر، در موضوع سرمایهگذاری اقلیمی، حکومتهای شمال قول داده بودند برابر برنامهریزیها و وعدههای انتخاباتی خودشان سالی ۱۰۰ میلیارد دلار در حکومتهای جنوب سرمایهگذاری کنند، اما همین را هم انجام ندادند.
چرا حکومتهای جنوب یک درصد تولید ناخالص جهان را میخواستند؟
ایده این بود: زمان محدود باقی مانده تا هرجومرج اقلیمی ناشی از افزایش میانگین دمای زمین را به چند بخش تقسیم کنیم. حکومتها به همدیگر اجازه دهند تا اقتصاد خود را سروسامان بدهند و برنامههای خود را اجرا کنند. در نخستین گام، کشورهای ثروتمند شمال که مقصر و بانی گرمایش زمین هستند، یک اتاق سرمایه درست کنند که کشورهای جنوب که بیشترین آسیبها را در کوتاهمدت از وضعیت اقلیمی میبیند، با استفاده از آن بتوانند برنامههایشان برای گذر به اقتصاد بر پایه مصرف بسیار کم کربن را اجرا کنند.
ابتدا قرار شد یک صندوق صد میلیارد دلاری درست شود که همان هم درنهایت با تأخیرهای مختلف و موانع گوناگون، تاثیرگذار نشد. امسال صحبت از این بود که خب وقت اجرای وعدههای پیمان پاریس رسیده است و بیایید حدود پنج هزار میلیارد دلار از ثروتی که پیشتر بهواسطه استعمار از اقتصاد جنوب به اقتصاد شمال منتقل شده است، به این سرزمینها برگردد.
پیش از شروع اجلاس، این رقم به حدود یک هزار میلیارد دلار یا در محدوده یک درصد تولید ناخالص کل جهان کاهش یافت. صحبت از این بود که بخش خصوصی، حکومتهای شمال و سازمانهای بینالمللی مانند بانک جهانی هرکدام بخشی از این بودجه را تامین کنند. اقتصاد جنوب بهشکلی مشخص خواستار این بود که این بودجه، سرمایهگذاری باشد، یعنی یا گرنت باشد یا سرمایهگذاری مستقیم و وام نباشد تا بدهی آنها گستردهتر شود.
با تمام اینها به شکلهای مختلف مخالفت شد و درنهایت بودجهای ۱۳۰۰ میلیاردی برای یک بازه زمانی تا ۲۰۳۵ میلادی مشخص شد که کشورهای شمال گفتند تا ۳۰۰ میلیارد دلار آن را پرداخت خواهند کرد. بقیه پول هنوز مشخص نیست به چه شکلی خواهد بود، آیا وام است؟ آیا حکومتها باید مالیات تصویب کنند؟ آیا بخش خصوصی آن را تأمین خواهد کرد؟
حکومتهای شمال بهطور مکرر گفتند همین را اگر الان قبول نکنید، سال دیگر معلوم نیست شبیه به چنین رقمی بر روی میز باشد تا سر آن صحبت کنیم. طبق گزارش رادیو زمانه از «افزایش کمک مالی اقلیمی به ۳۰۰ میلیارد دلار در سال»:
چندین وزیر کشورهای ثروتمند اعلام کردهاند که اکنون زمان مغتنمی برای توافق است، زیرا سال آینده با احتمال بازگشت دولتهای راستگرا در کشورهایی مانند آلمان و کانادا و ریاستجمهوری دوباره دونالد ترامپ در آمریکا، شرایط سختتر خواهد شد.
پایان اجلاس کاپ۲۹ باکو لبریز از نقلقولهای اعتراضی مقامات کشورهای جنوب، دانشمندان و گروههای حامی حفظ حیات بر کره خاکی بود که برنامهریزی موجود را بیخاصیت و حتی توهینآمیز خواندند. این نخستین مرتبه نیست که حکومتهای جنوب اجلاس اقلیمی را مبهوت و ناامید ترک میکنند، سال ۲۰۱۵ هم مشابه همین اتفاق افتاده بود.
قمار سیاستمداران: پیشرفت برنامهها را به آستانههای گرمایی مانند ۱٬۵ یا ۲ درجه سانتیگراد محدود کنیم
در ۲۰۰۹ میلادی، جهان تصویر دیگری را شاهد بود. برخلاف امسال که دونالد ترامپ با شعار «بِکَن عشقم، بِکَن» (drill babe, drill) وعده داده دست شرکتهای سوخت فسیلی را برای اجرای برنامههایشان برای گسترش مصرف گازهای گلخانهای باز میگذارد، باراک اوباما با شعار «تغییر» رئیسجمهور آمریکا بود و امید میرفت تا کاپ۱۵ در شهر کپنهاگ، پایتخت دانمارک به نتیجهای تغییردهنده برسد.
این اجلاس به نتایج تغییردهندهای نرسید. در آن سال، بنا بر این شد که حکومتهای شمال تا سال ۲۰۲۰ یک صندوق سرمایه یکصد میلیارد دلاری درست کنند، که شبیه به آن در متن پیمان پاریس آمده بود و حالا صحبت از رقمی بالاتر است برای صندوقی که درنهایت به یک سرمایه اقلیمی برای نجات حیات بر کره خاکی منتهی نشده است.
در آن اجلاس، حکومتهای شمال در اجلاس گروه هفت به این نتیجه رسیدند که تفسیری تازه از درک دانشمندان از گرمایش زمین درست کنند و آستانههای اقلیمی معرفی شدند. تا پیش از آن، بحث علم این بود که این شیوه فعالیتهای صنعتی و سبک زندگی به نتایجی فاجعهبار برای تمامی مردمان جهان منجر خواهد شد. قدرتمندترین سیاستمداران جهان از جمله اوباما دور هم نشستند و درنهایت گفتند هدف این خواهد بود که گرمایش زمین از آستانه دو درجه سانتیگراد عبور نکند.
در اجلاس ۲۰۱۵ پاریس تلاش حکومتهای جنوب بر این بود تا آستانه یک درجه سانتیگراد بهعنوان هدف پیمان تعیین شود ولی درنهایت هدف ۱,۵ درجه سانتیگراد معرفی شد. هماکنون هفده ماه است که در آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد زندگی میکنیم. هدف پیمان پاریس محقق نشد و نتیجه فاجعهبار خیلی زودتر از شبیهسازیهای رایانهای عیان شد.
هدف این قمار بر زندگی ما، یک ایده بود؛ ایده اینکه آینده بههمراهش گسترش فنآوریها را میآورد و فنآوریهای نوین میتوانند گازهای گلخانهای را اتمسفر زمین جمع کنند و زندگی به حالت معمول خود پیش از شروع عصر صنعتی شدن باز خواهد گشت.
قمار ثروتمندان: وقت داریم، فنآوری میآید و آلودگی را از اتمسفر زمین خارج میکند
بزرگترین قمار سیاستمداران جهان، تمام زندگی ما را روی میز بازی سیاست ریخت. در این قمار، راهحل به یک امیدواری واگذار شده است: امید به اینکه در آینده فنآوری میتواند به شکل گسترده گازهای گلخانهای را جمع کند.
این یعنی چه؟ اگر تولید انسانی گازهای گلخانهای را در ۲۰۲۳ میلادی حدود ۴۱ میلیارد تن در نظر بگیریم که ۹۰ درصد آن بهخاطر استخراج، جابهجایی و مصرف سوختهای فسیلی مانند نفت، گاز و زغالسنگ است، به فنآوریای نیاز داریم که این ۴۱ میلیارد تن را همزمان با انباشت آن در اتمسفر زمین، از جو بیرون بکشد.
بله، پروژههایی همینالان به نتیجه رسیدهاند که مثلا در ایسلند میتوانند چند ده تن کربن در سال را از اتمسفر بیرون بکشند و در غارهای زیرزمینی به شکل سنگ دفن کنند. در درازمدت، این پروژهها پیشرفت خواهند کرد ولی در چشمانداز چه زمانی ممکن است بتوانند این ۴۱ میلیارد تن را سریع از اتمسفر زمین بیرون بکشند؟
بگذارید تصویر بزرگتر را نگاه کنیم: از عصر صنعتی شدن زمین تاکنون یعنی از ۱۷۷۰ تا ۲۰۲۴ میلادی، مقدار دیاکسید کربن اتمسفر زمین را ۵۰ درصد بیشتر کردهایم. صحبت از بیش از یک هزار میلیارد تن گازهای گلخانهای است که بایستی بتوانیم در کوتاهمدت از جو زمین خارج کنیم. یعنی آلودگی را از گاز به جامع یا مایع تبدیل کنیم و در شرایطی پایدار آن را بهشکلی امن نگهداری کنیم.
بله، این شانس وجود دارد تا این اتفاق بیافتد. در عینحال حدود ۵۰ درصد شانس وجود دارد تا زندگی در آستانه ۱٬۵ درجه، یعنی شرایط فعلی، تغییر کند و به آستانه دو درجه سانتیگراد در کوتاهمدت برسیم. پیشبینی شده است تا حدود یک میلیارد نفر، یعنی یک نفر از هر هشت نفر مردم زمین با تغییر شرایط متعادل پیش از عصر صنعتی شدن به شرایط نامتعادل امروز و رسیدن به شرایط هرجومرج اقلیمی، جان خود را از دست بدهند.
شرایط هرجومرج اقلیمی، اجازه تولید غذا به شکل امروزیش را نخواهد داد. جابهجایی کالا به شکل امروزیاش متوقف خواهد شد. شهرهای بندری جهان از کار خواهند افتاد. اگر امروز ممکن است هواپیما پرواز نکند، چون موج گرما به حدی است که چرخ هواپیما در آسفالت ذوب شده گیر میافتد، در آینده این ممکن است به امری روزمره تبدیل شود. پندمیکها میتوانند هر چند ماه یا چند سال یکبار سر برسند. همزمان زندگی به رویدادهای شدید آبوهوایی محدود میشود.
اگر قمار سیاستمدارهای جهان به نتیجه نرسد، آینده تاریکتر از امروز خواهد بود. فرقی هم نمیکند در اقتصاد جنوب زندگی میکنی یا اقتصاد شمال. تفاوت فقط زمان است، بعضی زودتر به ویرانی مطلق میرسند – مانند مردم سوریه یا یمن. برخی دیرتر.
نتیجه فعلی پیمان پاریس: حکومت میلیاردرها بهنفع حفاظت از یک اقلیت ثروتمند؛ بقیه «بروند کیک بخورند»
میگویند آخرین ملکه فرانسه پیش از نخستین انقلاب این کشور، در واکنش به اعتراضات مردمی که میگفتند «نان نداریم بخوریم» گفت «خب بروند کیک بخورند». احتمال میرود این جمله، خبر جعلی باشد و به دروغ به او نسبت داده شده باشد اما این سیاست امروز جهان است. عمده مردم جهان میگویند وضع اقلیم خراب است و به زودی نان نخواهیم داشت، بخش ثروتمندتر میگویند «خب بروید کیک بخورید».
عمده کشورهای جهان مانند آمریکا بهدست ثروتمندترین مردمان آن اداره میشوند. آنها را اولیگارک/اولیگارش بخوانید یا کارآفرین، نتیجه یکی است. عمده ثروت جهان در دست بخش کوچکی از مردمان آن است. تنها سه نفر در آمریکا بهاندازه نصف جمعیت این کشور پول و قدرت دارند. در مسیر آن هستیم تا نخستین فرد جهان با بیش از یک هزار میلیارد دلار ثروت را به چشم ببینیم.
یک راه درک اعداد بزرگ، مقایسه آنها با ثانیه است. در این مقایسه، یک میلیون ثانیه کمی بیشتر از ۱۱ روز میشود و یک میلیاردر ۳۱ سال خواهد بود. یک تریلیون، نزدیک به ۳۳هزار سال میشود.
بدینشکل، فاصله ثروت بین مردمان جهان، در وضعیت هرجومرج اقلیمی، حیات را از ما خواهد گرفت در حالی که اگر کسی امروز صاحب چند میلیارد دلار ثروت باشد، در یک گوشه جهان برای خودش اقامتگاه اضطراری ساخته است که میتواند در مقابل جنگ اتمی یا فروپاشی اقلیمی، حیات او را تضمین کند. بقیه مردم در این تصویر «به درک واصل شدهاند».
پیش از کاپ۲۹ اعلام شد که در سه سال اخیر، اجلاسهای اقلیمی نتوانسته تفاوتی ایجاد کند. در حقیقت، تولید گازهای گلخانهای از ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴، حدود هشت درصد رشد کرده است. در حالی حکومتهای جنوب مبهوت و ناامید اجلاس باکو را ترک کردند که ۱۷۰۰ لابیگر سوختهای فسیلی با رضایت این شهر را ترک کردند. قرار بود در اجلاس امسال برنامهریزی شود تا استخراج سوختهای فسیلی حد داشته باشد و این حد بتدریج کاهش پیدا کند. بهلطف دخالت کشورهایی مانند عربستان سعودی، این اتفاق نیافتاد.
اجلاس باکو هم گره خورده با دروغها، قمارها و تعهد حکومتها نه به مردم خود، بلکه به اسپانسرهای ثروتمند سیاستمدارها، و بار دیگر بیخاصیت شد. پول کافی وجود دارد، اما نمیخواهند آن را برای حفظ حیات بر کره خاکی سرمایهگذاری کنند. چهارچوب بازار کربن مشخص شد اما از قدیم به ما یاد دادهاند دیواری که کج ساخته شود، تا فروپاشیاش کج بالا خواهد رفت. سرمایه اقلیمی مانند تمام دورههای قبلی اجلاسهای اقلیمی سازمان ملل، بیاهمیت است و تفاوتی تاثیرگذار خلق نخواهد کرد.
حتی یک دهه از پیمان پاریس طول نکشید تا به زندگی در آستانه ۱,۵ درجه سانتیگراد برسیم. فیلیپین تنها کشوری نیست که رویدادهای شدید آبوهوایی را تحمل میکند. پایان کاپ۲۹ همراه با شکسته شدن رکورد باران در محدوده شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا بود. پیشتر در این ایالت باران شدید برای محدوده زمانی یک تا سه چهار روز، در محدوده دو سه اینچ بود. در اکتبر ۲۰۲۱ میلادی، در حومه سانفرانسیسکو ده اینچ – نزدیک به ۲۵ سانتیمتر – در سه روز باران بارید. این هفته این رکورد شکسته شد و در همین منطقه بیش از ۱۳ اینچ یا حدود ۳۳ سانتیمتر باران در چند ساعت بر زمین ریخت. در برخی دیگر از نقاط ایالت کالیفرنیا، حجم باران کوتاهمدت را حدود ۲۰ اینج یا حدود ۵۱ سانتیمتر تخمین زدند. فروپاشی اقلیمی، فقیر و ثروتمند نمیشناسند.
نظرها
نظری وجود ندارد.