قانون حجاب، هماورد میطلبد – جامعه آماده است؟
محمدرضا نیکفر – عدهای میگویند لایحهی حجاب مظهر بیخردی حکومت است. لایحه اما متنی کامل و کار شده است، مظهر کمال عقل حکومتی است و جامعه را به یک نبرد کامل فرامیخواند. ممکن است نبردی به راستی اساسی در پیش باشد.
بحث دربارهی "لایحهی حجاب و عفاف" دارد بالا میگیرد. امروز (دوشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۳) روزنامههای عمدهی صبح پایتخت همه در صفحهی اول خود به این موضوع پرداختهاند. چشمگیر در نوشتههای آنها موضع غالب انتقادی در برابر لایحه است. مفهومهایی که به کار میبرند، گِرد محور حق شهروندی میچرخند. گفتار مجاز هم از واژگان حکومتی فاصله گرفته است.
در شبکههای اجتماعی واکنش نسبت به لایحه در حال شدت گرفتن است. به مقاومت در برابر آن فرا میخوانند. دو چهرهی شاخص مقاومت مدنی، نسرین ستوده و صدیقه وسمقی، بیانیهای منتشر کردند که در آن به «کسانی که به نادرست و غیرقانونی سکان سیاسی کشور را به دست گرفتهاند»، هشدار دادند که «سریعاً نسبت به لغو این قانون اقدام کنند، در غیر این صورت ما و قطعاً تعداد کثیری از مردم از حق مدنی خود برای اعتراض به این اقدام شرمآور در عرصهی عمومی استفاده خواهیم کرد».
عقلشان را از دست دادهاند؟
در مجموعهای از واکنشها به لایحهی حجاب، تنظیم این لایحه و تلاش برای ابلاغ آن امری نامعقول خوانده شده است.
عباس عبدی آن را از دست رفتن عقل تعبیر کرده است. مقالهای که او در روزنامهی اعتماد نوشته، این گونه آغاز میشود: «سادهترین تعریف از قانون این است: "قاعدهای که از طرف مرجع صلاحیتدار که معمولاً مجالس هستند تصویب و اجرا شود." خب حالا بیایید فرض کنیم که چنین مرجعی به علل گوناگون تصویب کند که مردم هر روز و در ساعت معینی باید یک دقیقه سکوت کنند. احتمالاً خواهید گفت که نویسنده عقلش را از دست داده است، مگر میتوان چنین قانونی را تصویب کرد؟»
محمد فاضلی، جامعهشناس مدافع پزشکیان هم در یادداشتی پس از بیان نکتههایی دربارهی لایحهی حجاب نوشته: «آنها که این گونه ایدهها را مطرح و پیگیری میکنند، عاقبت ممنوعیت ویدئو، ماهواره، اینترنت و ... را دیدهاند. میدانند چنین قوانینی اجرا نمیشوند.»
آیا به راستی لایحهی حجاب و عفاف را از سر بیعقلی و نادانی نوشتهاند؟
تصور نادان و بیشعور دانستن حکومت اسلامی، تصوری قدیم است. بارها ثابت شده که این تصور نباید مبنای قضاوت دربارهی کردار رژیم و هدفگذاریهایش قرار گیرد. باوجود این، مدام در داوریهای سیاسی، به ویژه از زبان مفسران "اپوزیسیون" میشنویم که بگویند: رژیم با این یا آن کار دست به اشتباه مهلک و خودویرانگری زده است. اگر چنین باشد، که نباید آن را به صدای بلند گفت؛ در بازی استراتژیک که نباید خطای حریف را گوشزد کرد!
بر مبنای محاسبهی سود و زیان است که مصلحان از اصولگرایان، رئیس جمهوری و خود رهبر میخواهند مانع ابلاغ لایحه شوند. از این نظر اگر لایحه ابلاغ نشود و به اجرا درنیاید، تغییر نحوهی محاسبهی سود و زیان در کانون قدرت، یعنی آنچه عقل حسابگر نامیده میشود، موضوعی مهم برای بررسی است.
اما مبنا را بر ابلاغ لایحه میگذاریم و میپرسیم پشت آن چه عقلی نهفته است.
اگر حکومت به این نتیجه برسد که مخاطرات اجرای قانون حجاب را درست حساب کرده، در عرصههای دیگر گستاختر میشود. از گفتههای مسئولان امر پیدا است که برای تحمیل قانون حجاب فکر همه چیز را کردهاند. آیا جامعه هم فکر همه چیز را کرده است؟ این یک نبرد اساسی است. در برابر عقل و ارادهی کامل حاکمیت، باید عقل و ارادهای قویتر قرار گیرد.
قانونی کامل
لایحهای که میرود به قانون تبدیل شود، هیئت و هیبتی چشمگیر دارد: بسیار مفصل است؛ در آن هر گونه سرپیچی از قانون پیشبینی و کیفر آن تعیین شده است. متن قانونِ "حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب" در ۵ فصل و ۷۴ ماده تنظیم شده است. (متن کامل آن در اینجا) قانون را معمولاً به این صورت "کامل" نمینویسند؛ تکمیل آن را به آییننامههای اجرایی وامیگذارند تا مجبور نشوند مدام این یا آن ماده یا کلیت آن را تعلیق و تعطیل کنند.
بر روی متن مفصل این قانون، مدتها کار کردهاند. آن را در واکنش مستقیم به جنبش "زن، زندگی، آزادی" نوشتهاند، نه علیرغم مقاومت فزاینده در برابر حجاب اجباری. متن قانون را میان ارگانهای مختلف دست به دست کرده و در تحریر آن خِرَد جمعیشان را به کار بستهاند.
این که قانون، به شکل نامتعارفی مفصل و حاوی جزئیات فراوان است و کار جمعی درازمدتی روی آن صورت گرفته، تقویتکنندهی این باور است که متنی فکر شده است؛ عقلانیتی در آن متبلور است که بایستی موضوع پرسش ما باشد، نه اینکه با انکار وجود آن خود را از زحمت درگیری با موضوع خلاص کنیم.
خرد نابخردان
در تحلیل سیاسی این گمان که معیارهای عمومی و مطلقی برای تعیین سود و زیان وجود دارد، به کار نمیآید. تعیین اینکه چه چیزی در بازی سیاسی سودآور است چه چیزی زیانآور، و اینکه کدام یک بر دیگری میچربد، تابع موضِع است. تا زمانی که تضاد منافع وجود دارد، نحوهی محاسبهی سود و زیان برای طرفهای درگیر فرق میکند. از این نظر به جای اینکه طرف مقابل را بیشعور بخوانیم، بهتر است دریابیم ذهن او بر پایهی چه محاسباتی به این یا آن نتیجه رسیده است.
شاید پرسش دربارهی عقلانیت تصمیمی شتابزده و بیمطالعه موجه باشد، چون زاویهی آن تناسب برداشت از واقعیت و واکنش به وضعیت است. اما وقتی در برابر خود لایحهی کامل و کارشدهی حجاب را داریم، بهتر است بپرسیم که مبنای آن چه عقلانیتی میتواند باشد.
این پرسش به معنای وانهادن معیار عقلانیت سنجشگر نیست، بلکه ادراک این تناقض است که چیزی ممکن است عقلانی و همزمان ناعقلانی باشد. در این حال گاه از اصطلاح "نابخردی بخردانه" (rational irrationality) استفاده میشود. کاربرد آن از جمله در مورد تصمیمی است که مبنای ارزشی آن نابخردانه است، اما خود آن تصمیم را با محاسبهی سود و زیان و سنجش جوانب مختلف گرفتهاند. به یادآوریم که بخش اصلی داستانهای جنایی بر زیرکی فرد شرور استوار است.
همبسته با نابخردی بخردانه، "نادانی بخردانه" (rational ignorance) است. جهالت کسی که در کاری سودی عظیم ببیند و فکر کند کسب اطلاع بیشتر در مورد آن و پیامد آن نمیصرفد، به نوعی به یک محاسبه برمیگردد، و از این رو از منظر تصمیمگیرنده "معقول" است.
نابخردی بخردانهی مبنای موردی چون لایحهی حجاب به این برمیگردد که پیشبرندگان آن به این نتیجه رسیدهاند که ریسک امر نامعقول را بپذیرند، با این حساب که دامنهی آن محدود و پیامد آن مهارشدنی است.
لزوم مقاومت کامل در برابر قانون کامل
به این دو گزاره رسیدیم:
- قانون حجاب کامل است و کمال عقل حکومتی را میرساند.
- عقل حکومتی به این نتیجه رسیده که سود اجرای آن از زیانهای برخی رخدادهای حاصل از آن بیشتر است.
از ترکیب این دو گزاره میتوان به این نتیجه رسید که پای نبرد تعیینکنندهای برای تحمیل حجاب و در نهایت همهی ارزشهای حکومتی به جامعه در میان است و نظام فکر میکند میتواند این نبرد را ببرد. این گونه نیست که پیامدهای درگیریها را در نظر نگرفته باشند. از گفتههای مسئولان امر پیدا است که فکر همه چیز را کردهاند.
آیا جامعه هم فکر همه چیز را کرده است؟
این یک نبرد اساسی است. در برابر عقل و ارادهی کامل حاکمیت، باید عقل و ارادهای قویتر قرار گیرد.
وقت است که هر روز و هر ساعت فراخوان برای مقاومت داده شود. لازم است همه به لحاظ ذهنی برای چگونگی مقاومت آماده باشند. بایستی بارها و بارها صحنههای درگیری با کارگزاران حکومت را در موقعیتهای مختلف در ذهن مرور کرد و برای دخالت فعال آماده شد.
زنان به زرادخانهای از شیوههای مقاومت مجهز هستند. لازم است موجودی آن را از نظر نمادها، روشهای اطلاعرسانی و ارتباطهای شبکهای بروز کرد. بدیهی است که مردان نیز باید شیوههای پشتیبانی و مقاومت را بیاموزند و آموختهها را مرور کنند.
مقاومت کامل میتواند حکم کامل نظام را به محکومیت بکشاند. پس از این نبرد، مقاومت در برابر دیگر احکام آن ساده میشود.
نظرها
یکی
مقاوت نیرو میخواهد، امکانات لجستیکی میخواهد، فرمانده میخواهد. مبارزه نیاز به خواست پیروزی دارد. پیروزی معیار میخواهد. فرمانده میدانی که نیروها را به میدان فرا خواند، از نیروها بخواهد ساز و برگ خود را به میدان آورند و وعده پیروزی با معیارهایی معین (نه فقط برانداری یا سرنگونی) بدهد سراغ دارید؟ کفشهایمان پایمان است، فرمانده کو؟
پویا
مرسی آقای نیکفر. نکاتی که درباره عقلانیت بیان کردید مهم هستند. مرا به یاد ریموند اسمولیان و کتاب Forever Undecided انداخت؛ این مدخل ویکی پدیا از این کتاب وام گرفته شده: https://en.wikipedia.org/wiki/Doxastic_logic پیشنهاد میکنم بخوانیدش.
تلنگر
به نظر من این مقاله بهترین مسیر مبارزه با تحمیل را نشان میدهد .آقای نیکفر به درستی صحنه نبرد را تشریح کرده است
شهروند
تنها راه نجات متشکل شدن است، امری دشوار در شرایط امروز ایران ولی غیر ممکن نیست.باید به گفتگو بنشینیم تا راه چاره ای بجوئیم. راه چاره در انتظار آرش بودن نیست تا جان خود را در کمان کند،چاره، یافتن آن سی مرغ است که در این راه پر دشوار یگدیگر را بیابند.باید بپذیریم که متفاوت فکر میکنیم ولی باید به دنبال نقاط مشترک نیز باشیم. آزادی میتواند آن آرزوی دیرینه ای باشد که ما را متحد میکند. حاکمیت مردم و پذیرش حقوق شهروندی میتواند هدف مشترک همگی ما باشد. باید بدون گزاف اسباب بزرگی و سربلندی را برای مردم ایران آماده کنیم تا در روز موعود رقصی چنان میانه میدان بر پا کنیم که ارتجاع بر خود بلرزد.
محمد رحیم
زنده با مقاومت