ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

چشم‌پزشکی که «قصاب دمشق» شد: صعود و سقوط بشار اسد در سوریه

بشار در روزهای پایانی قدرتش همچنان ادعا می‌کرد که شورشیان را سرکوب خواهد کرد، حتی زمانی که آن‌ها به سمت دمشق پیشروی می‌کردند. اما در نهایت، ۵۰ سال حکومت خاندان اسد در یک چشم به هم زدن فروپاشید.

مطلب پیش‌رو به قلم پیتر بومونت در روزنامه گاردین منتشر شده و این تلخیصی از آن نوشته است.

در ظاهر، بشار اسدِ سال ۲۰۰۲ شخصیتی کاملاً متفاوت از دیکتاتور بی‌رحمی بود که بعدها به آن تبدیل شد؛ رهبری که بر کشوری چندپاره به مدد شکنجه، زندان و کشتار سیستماتیک حکمرانی می‌کرد.

در سال ۲۰۰۲ او تنها دو سال بود که جانشین پدرش، حافظ اسد شده بود؛ رهبری که نامش مترادف با خشونت بود. بشار، که پیش از این چشم‌پزشک بود و در لندن تحصیل کرده بود، و بعدها با اسما، یک بانکدار و مشاور سرمایه‌گذاری سوری-بریتانیایی ازدواج کرده بود، برای مدتی مشتاق بود نشان دهد که سوریه تحت رهبری او می‌تواند راهی متفاوت از پدرش در پیش بگیرد.

او در تلاش بود تا با غرب رابطه برقرار کند و با استفاده از تبلیغات و روابط عمومی گسترده، خانواده اسد جوان را به‌عنوان خانواده‌ای عادی نشان دهد، هرچند که کاخ‌هایشان و ابزار سرکوبشان همواره مشهود بود.

در سال ۲۰۰۲، پیش از سفر بشار اسد به بریتانیا که توسط تونی بلر، نخست‌وزیر وقت، ترتیب داده شد، من به دمشق رفتم و برای گفت‌وگویی خصوصی با او دعوت شدم. بشار با کت‌وشلواری شیک روی مبل سفید نشسته بود. او درباره چگونگی دیده‌شدن سوریه در جهان کنجکاو بود و پیشنهادهایی برای تغییر تصویر سوریه ارائه می‌داد. او حتی از امکان دگرگونی در روابط بین دمشق و اسرائیل سخن گفت.

این تصویر بشار در آن زمان نشان می‌داد که او سعی داشت چهره‌ای متفاوت از پدرش ارائه کند. تلاش او برای ایجاد تصویری شبیه به نسخه‌ای از خانواده سلطنتی پدرسالارانه اردن بخشی از همین پروژه بود؛ خانواده‌ای مرتب‌تر، جذاب‌تر و آگاه‌تر به اصول روابط عمومی، اما همچنان دیکتاتور.

اما در همان مکالمه، بشار جمله‌ای سرد و بی‌پروا مطرح کرد: او گفت جهان باید بداند که پدرش در سرکوب بی‌رحمانه شورشیان اسلام‌گرا «حق» داشته است.

دکترین سیاسی بشار اسد، همان‌طور که هویدا شد، هیچ تفاوتی با پدرش نداشت – دیکتاتوری کاملاً منحصر به فرد که قدرت در آن به نیروهای مسلح، از جمله نیروی هوایی، و سازمان‌های اطلاعاتی اتکا داشت.

اگرچه در ابتدای رهبری بشار اسد یک دیپلمات اروپایی جسارت کرد و سوریه را «دیکتاتوری بدون دیکتاتور» توصیف کرد، اما به زودی هیچ شکی باقی نماند که بشار اسد چه کسی است. او هم به یک دیکتاتور تمام‌عیار تبدیل شد.

پیش از بهار عربی: امنیت و سرکوب

اما حتی در روزهای پیش از بهار عربی، که حکومت او را به چالش کشید، واقعیت سوریه بشار اسد ـ مانند لیبی معمر قذافی ـ کشوری بود که در آن دستگاه امنیتی عظیم‌اش همیشه حاضر و همه‌کاره بود؛ مأمورانی که در بازارها، صف تاکسی‌ها و گوشه و کنار خیابان‌ها حضور داشتند.

با رد مدل دموکراسی به‌عنوان الگوی مناسب حکمرانی برای سوریه، پیشنهاد اولیه بشار برای اصلاحات، وعده تغییرات اقتصادی پیش از اصلاحات سیاسی بود. او وعده داد که اقتصاد دولتی را با یک سیستم مبتنی بر بازار آزاد جایگزین کند، اما در نهایت این تغییرات تنها به نفع گروهی از چهره‌های نزدیک به حکومت تمام شد.

در سال ۲۰۰۱، بشار به‌عنوان بخشی از کارزار خود برای نشان دادن تغییر در سوریه به غرب، تعدادی از زندانیان سیاسی ـ عمدتاً کمونیست‌ها ـ را در یک عفو ریاست‌جمهوری آزاد کرد. اما این اقدام صرفاً نمایشی بود. دستگیری‌ها هرگز متوقف نشده بودند؛ همه چیز طبق روال عادی ادامه داشت.

ارزش‌های خاندان اسد: از حافظ تا بشار

حافظ اسد ـ افسر نیروی هوایی و سازمان‌دهنده حزب بعث ـ اولین بار با مشارکت در کودتای نظامی سال ۱۹۶۳ که شاخه سوری حزب بعث را به قدرت رساند، پایه‌های ارزش‌های خاندان اسد را بنا کرد. بشار این میراث را به نتیجه نهایی و شدیدتر خود رساند.

در سال ۱۹۶۶، طی آنچه به «شورش حما» معروف شد، حافظ اسد دیدگاهی را مطرح کرد که به اصول بنیادین حکومت او و خانواده‌اش تبدیل شد: هرگونه مخالفت باید به‌شدت و بی‌رحمانه سرکوب شود.

حافظ اسد پس از به‌دست گرفتن کامل قدرت در یک کودتای دیگر، به تدریج اقلیت علوی را به مرکز قدرت حکومت خود تبدیل کرد و یک دولت پلیسی فراگیر ایجاد کرد.

این حکومت با سرکوب بی‌رحمانه قیام اخوان‌المسلمین در اواسط دهه ۱۹۷۰ آغاز شد و در کشتار حما در سال ۱۹۸۲ به اوج رسید.

در جریان این کشتار، هزاران زندانی به صورت دسته‌جمعی کشته شدند، اعضای اخوان‌المسلمین و خانواده‌هایشان ترور شدند، و حما با حملات زمینی و هوایی گسترده‌ای که به سیاست زمین سوخته شهرت یافت، به ویرانه‌ای تبدیل شد.

این شیوه سرکوب، الگویی بود که بشار اسد و برادرش ماهر نیز با همان شدت ادامه دادند.

سرکوب بی‌رحمانه در دوران قیام سوریه

با وجود تلاش‌هایی که تا سال ۲۰۱۱ برای زیباتر نشان دادن خانواده اسد ادامه داشت ـ از جمله انتشار گزارشی درخشان درباره اسما در مجله Vogue که او را «گل صحرایی» می‌نامید ـ حکومت بشار حتی از حکومت پدرش نیز وحشتناک‌تر شد.

با آغاز قیام سوریه در سال ۲۰۱۱، نقاب اصلاح‌طلبی از چهره رژیم افتاد. زندان، شکنجه و قتل‌های دسته‌جمعی به یک رویه تبدیل شدند. بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، حدود ۱۳ هزار نفر در زندان صیدنایا، معروف به «کشتارگاه انسانی»، به قتل رسیدند.

اگر در ابتدا بشار اسد متفاوت به نظر می‌رسید، شاید به این دلیل بود که او در ابتدا به‌عنوان جانشین حافظ اسد در نظر گرفته نشده بود. این نقش برای برادرش، باسل، در نظر گرفته شده بود، اما باسل در سال ۱۹۹۴ در یک تصادف رانندگی کشته شد. پس از این حادثه، بشار که پیش از آن علاقه چندانی به سیاست نداشت، از لندن به سوریه بازگشت و شخصاً توسط حافظ آموزش دید تا چگونگی اعمال قدرت را بیاموزد.

تا سال ۲۰۱۱ و آغاز بهار عربی، تصویر با دقت طراحی‌شده بشار و خانواده‌اش به‌عنوان نسخه‌ای سالم‌تر از دوران حافظ ـ با آخر هفته‌هایی که به تماشای فیلم‌های غربی در سینمای خصوصی‌شان و صرف غذا در رستوران‌های دمشق می‌گذشت ـ از بین رفت.

اعتراضات پراکنده علیه حکومت خاندان اسد در ماه مارس به یک جنبش گسترده تبدیل شد که شعله انقلاب را برافروخت. پاسخ حکومت بی‌رحمانه بود. نیروهای امنیتی تحت فرماندهی ماهر اسد به‌عنوان بخشی از سیاست رسمی حکومت، بر روی معترضان آتش گشودند، در حالی که شبه‌نظامیان طرفدار رژیم، معروف به شبیحه، به‌عنوان جوخه‌های مرگ وارد عمل شدند.

طی سال‌ها، بشار بارها به همان توجیهی متوسل شد که در سال ۲۰۰۲ در دفاع از پدرش استفاده کرده بود ـ اینکه تمام این خونریزی‌ها در خدمت «جنگ علیه تروریسم» است. او حتی در مقطعی کشتار معترضان را «یک فداکاری ضروری» توصیف کرد.

افشای ایمیل‌های خانواده اسد در سال ۲۰۱۲

یک سال بعد، در سال ۲۰۱۲، هزاران ایمیل هک‌شده که توسط ویکی‌لیکس افشا شد، نگاهی نادر به تأملات و زندگی خانواده اسد در دمشق ارائه داد. این ایمیل‌ها نشان دادند که اسما از پاریس جواهرات گران‌قیمت سفارش می‌داد، در حالی که مشاوران تبلیغاتی تلاش می‌کردند رژیم را در حال اصلاحات نشان دهند، حتی در حالی که سرکوب خشونت‌آمیز ادامه داشت.

یکی از افشاگری‌های کلیدی آن سال، حتی با ورود اولین مشاوران نظامی روسیه برای تقویت رژیم، نقش مستقیم بشار در امضای دستورات روزانه برای ادامه خشونت‌ها را نشان می‌داد.

این در حالی بود که برنامه روابط عمومی تصنعی رژیم حاکم ادامه داشت. یکی از جزئیات برجسته این افشاگری‌ها، انتقاد پدر بریتانیایی اسما از زمان‌بندی یک مهمانی شب سال نو بود که توسط بشار و اسما برنامه‌ریزی شده بود. او این تصمیم را در شرایطی که سوری‌ها به طور گسترده در حال قتل‌عام بودند، غیرمنطقی خوانده بود.

حمایت‌های خارجی و ادامه جنگ داخلی

اگرچه در آن دوره، قدرت بشار متزلزل به نظر می‌رسید و درخواست‌های بین‌المللی برای کناره‌گیری او افزایش یافته بود، عوامل دیگری به بقای او کمک کردند. سوریه وارد سال‌های طولانی جنگ داخلی ویرانگری شد که جان ۵۰۰ هزار نفر را گرفت و نیمی از جمعیت کشور را آواره کرد.

یکی از این عوامل ظهور خلافت خودخوانده داعش در سال ۲۰۱۳ بود که مرکز آن در شهر رقه در شمال سوریه قرار داشت. جنایات وحشیانه داعش حتی جنایات نیروهای بشار را تحت‌الشعاع قرار داد و توجه بین‌المللی را از رژیم اسد منحرف کرد. این در حالی بود که دمشق استفاده از سلاح‌های شیمیایی در حملات علیه مراکز شورشیان، از جمله حملات معروف به خان‌العسل و غوطه در همان سال را آغاز کرده بود.

بحث‌ها درباره اینکه آیا بشار شخصاً فرمان این حملات را داده بود، سال‌ها ادامه یافت. با این حال، دیده‌بان حقوق بشر سوریه در بیانیه‌ای که سال گذشته به مناسبت دهمین سالگرد حملات شیمیایی غوطه منتشر شد، تأکید کرد که حتی حملات کوچک‌تر نیز با تأیید شخص بشار انجام شده و این بخشی از سیاست رسمی رژیم بود.

استفاده از سلاح‌های شیمیایی به آزمایشی برای عزم جامعه بین‌المللی تبدیل شد. «خط قرمز» تعیین‌شده توسط باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، علیه استفاده سوریه از سلاح‌های شیمیایی بدون هیچ پیامد معناداری نادیده گرفته شد، در حالی که دیگر بازیگران وارد خلأ قدرت در سوریه شدند.

حضور نظامی روسیه در سوریه، که به فرمان ولادیمیر پوتین انجام شد، نقشی کلیدی در بقای رژیم اسد داشت. ایران نیز، برای محافظت از منافع خود در حمایت از حزب‌الله لبنان، نیروی نظامی به سوریه اعزام کرد و از نیروهای حزب‌الله برای کمک به رژیم اسد استفاده کرد.

بشار اسد: انتخابات صوری و بقای غیرمنتظره

بشار، که هیچ‌گاه علاقه‌اش به نمایش و حفظ ظاهر را کنار نگذاشت، در سال ۲۰۱۴ در مناطق تحت کنترلش انتخابات صوری برگزار کرد، تحت شعاری با عنوان «سوا» ـ به معنای «وحدت». اما یک سال بعد، نیروهای او تنها ۲۵ درصد از خاک سوریه را در اختیار داشتند.

با این حال، به شکلی غیرمنتظره، بشار اسد توانست در قدرت بماند؛ حتی زمانی که دونالد ترامپ در نخستین دوره ریاست‌جمهوری خود در سال ۲۰۱۷ دستور حمله به یک پایگاه هوایی سوریه را به دلیل حمله شیمیایی دیگری به خان شیخون صادر کرد.

آنچه بشار را در طول این سال‌ها سر پا نگه داشت، در نهایت باعث سقوط او شد: یک کشور اساساً شکست‌خورده که به شدت به بازیگران خارجی وابسته و در برابر رویدادهای خارجی آسیب‌پذیر بود. از جمله این رویدادها، تمرکز مسکو بر جنگ اوکراین و تضعیف محور مقاومت تهران در نتیجه شکست اخیر حزب‌الله توسط اسرائیل بود.

حسن حسن، سردبیر مجله New Lines و یکی از کارشناسان برجسته سوریه، چنین نوشت:

اسد تنها به دلیل یک کارزار جهادی به‌خوبی برنامه‌ریزی‌شده سقوط نکرد، بلکه ۱۳ سال جنگ داخلی ارتش او را به پوسته‌ای خالی تبدیل کرده و سربازانش را بی‌روحیه کرده بود.

کشور [سوریه] به منطقه‌ای تجزیه‌شده تبدیل شده بود که بخش‌هایی از آن در رقابت ترکیه و آمریکا در شمال و شرق کشور تقسیم و در دیگر مناطق به ایران و روسیه واگذار شده بود؛ کشورهایی که بار اصلی بازپس‌گیری حلب و شکست شورشیان مورد حمایت غرب در جنوب سوریه را به دوش کشیدند.

بشار در روزهای پایانی قدرتش همچنان ادعا می‌کرد که شورشیان را سرکوب خواهد کرد، حتی زمانی که آن‌ها به سمت دمشق پیشروی می‌کردند. اما در نهایت، ۵۰ سال حکومت خاندان اسد در یک چشم به هم زدن فروپاشید.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.