ابومالک الشمعی: بنکسی سوریه
فیروزه زمانی - ابومالک الشمعی که لقب «بنکسی سوریه» گرفته است، از دیوارخرابههای دارایا، شهری که در جنگ داخلی سوریه ویران شد، به مثابه بوم استفاده کرد تا داستان تابآوری، تلفات و هزینۀ انسانی جنگ را بازگو کند.
ابومالک الشمعی، هنرمند سوری میگوید دیوارنگاره میکشد تا به سوریها روحیه بدهد و از ویرانهها چیزی زیبا بیرون بکشد. او در سال ۲۰۱۴ شروع به دیوارنگاری کرد، در حالی که واهمه داشت اهالی دارایا از او برنجند که چرا ویرانههای خانههایشان را به جای بوم خود انتخاب کرده است. اما برعکس، طولی نکشید که توجه مخاطبان بسیاری را به کارهای خود جلب کرد:
مردم دربارۀ این دیوارنگارهها پرسوجو میکردند. به من ایده و سرنخ میدادند و جاهایی برای نقاشی دیواری پیشنهاد میدادند. حتی کمکم میکردند که کارها زیباتر و بینقصتر شوند. نظرات مردم انگیزهای قوی برای ادامۀ کارم بود.
الشمعی نام مستعار این هنرمند در سالهای ابتدای دیوارنگاری بود تا دوستان و خانوادهاش که تحت سلطۀ حکومت اسد زندگی میکردند، به خطر نیفتند. او میگوید ابتدا کارش را در خفا انجام میداد:
وقتی در دارایا بودم برای دیوارنگاری سراغ جاهای مخفی میرفتم و بعد عکسی میگرفتم و منتشرش میکردم، چون از واکنش مردم میترسیدم. اما وقتی دیدم مردم کنجکاو هستند، کارم را در جاهای عمومیتری انجام دادم و مردم تشویقم کردند و همین اتفاق در ادلب هم تکرار شد.
الشمعی به خانوادۀ گستردهای از کنشگران سیاسی تعلق دارد و دو سال قبل از ترک خانهاش در دمشق در سال ۲۰۱۳، هنگامی که هنوز دانشآموز دبیرستان بود، در تظاهرات شرکت میکرد. اما پاسخ سرکوبگرانه و خونین حکومت به اعتراضات مدنی، این هنرمند را متقاعد کرد که اعتراض کافی نیست و لذا به سمت مواضع ارتش آزاد سوریه راه افتاد که غرش گلولههای سربازانش از روی تپههای دارایا به گوش میرسید.
کارهای او آکنده است از اسلحههایی که گل شلیک میکنند، کودکان، قلبها، سربازان و کلمات. انتخاب بلوکهای سیمانی و دیوارهای فروریخته به مثابه بوم نقاشی، در عین طعنهآمیزی صادقانهاند. دوستی که به الشمعی پیشنهاد داد گرافیتی بکشد، در جنگ کشته شد. با این همه، تمام طرحهای دیواری این مبارز جوان خلاقانه و طنازانهاند.
دیوارهای فروریخته، ساختمانهای بدون سقف
به نظر این هنرمند سوری، نقاشی روی آوار حتی وجه مثبتی دارد. بینظمی بومها (دیوارهای فروریخته، ساختمانهای بدون سقف) باعث میشود طرحها و نقشها از هر طرف دیده شوند. این وجه مثبت را میتوان در طراحی دخترکی با پیراهن آبی و روبانهای زرد روی بتنی مخروبه دید. دخترک روی نوک پاهایش بر جمجمههایی بلند شده و کلمۀ hope را روی دیوار خرابه مینویسد. همین نقش بود که در سال ۲۰۱۴ الشمعی را به شهرت رساند و لقب «بنکسی سوریه» را برایش به ارمغان آورد. این دو نفر که یکی سرباز مقاومت سوریه است و آن یک هنرمند خیابانی انگلستانی، از نظر فرمی و رگههای اکتیویستی شباهتهایی با هم دارند. اما تفاوتهای بارز و واضحی هم دارند. هنگامی که بنکسی نقش معروفش را روی دیوار حائل اسرائیل در کرانۀ باختری میکشید، توریستی بیش نبود. از طرف دیگر، الشمعی در خط مقدم است، او در جنگی شرکت دارد و قربانی آن است که کشورش را به ویرانی کشانده است.
ابومالک الشمعی، امید، ۲۰۱۴
بنکسی، دخترک بادکنکی پرنده، ۲۰۰۵
با خاتمۀ رژیم اسد و با گذار سوریه به فصلی جدید، کارهای هنری الشمعی به نمادهای دیرپای رنج این ملت و روحیۀ تسلیمناپذیرشان تبدیل میشوند. نقاشیهای دیواری او لابهلای ویرانهها، یادآور عوارض روحی و جسمی سالها خشونت و در عین حال پیامآور امیدواری و انسانیت است. نگاهی به برخی از کارهای او بیندازیم که شاهدی هستند بر مقاومت مردم سوریه و دعوتی به صلح در فردای بعد از جنگ.
(از زبان دانشآموزان:) «ما به شوخی میگفتیم خدایا این مدرسه را ویران کن... خدا هم این کار را کرد.»
عنوان طعنهآمیز: «روز مادر مبارک»
«امسال عید را چطور جشن میگیریم؟»
«گلهای سرخ ما ارزانی آنان که با خونشان آبیاریشان کردند.»
آگاهی از قدرت هنر
ابومالک الشمعی در سال ۱۹۹۴ در دمشق متولد شد، نهمین فرزند خانواده بود. در اولین اعتراضات سال ۲۰۱۱، الشمعی به جمعیت معترضان در منطقۀ کَفَر سوسه ملحق شد و برای راهپیماییهای ضدحکومتی بنرنویسی و طراحی کرد. همین جا بود که پی به «قدرت هنر در همبسته ساختن مردم و رساندن پیام انقلابیها به دنیا» برد. تا پایان سال ۲۰۱۲، سوریه در چنگال جنگ داخلی خونینی گرفتار شد و برادران الشمعی دستگیر شدند. او نیز دست از تحصیل کشید و دمشق را ترک کرد. اوایل سال ۲۰۱۳، نوجوانی بیش نبود که راهی دارایا شد تا به ارتش آزاد سوریه ملحق شود. او که اسلحهای جز دفتر نقاشی و مدادهایش نداشت، خیلی زود با واقعیتهای موحش جنگ مواجه شد. روز اول ورودش به دارایا نحوۀ استفاده از اسلحه را یاد گرفت. تا روز دوم، به خط مقدم رسیده بود.
در سال ۲۰۱۴ بود که سفرش به نقطۀ عطف رسید. او با هنرمندی به نام مجد ملقب به «چشم دارایا» آشنا شد. مجد تشویقش کرد استعدادش را در هنر خیابانی به کار بگیرد. اولین نقاشی دیواری به یادماندنیاش روی ویرانههای خانهای بزرگ نقش بست و دخترکی را به تصویر کشید که به قلبی اشاره میکند و به سربازی که راهی جنگ است، درس عشق میدهد. این دیوارنگاره آغاز مسیر هنرمندانۀ الشمعی از میان خرابههای جنگ بود. الشمعی میگوید: «کودک سعی دارد به سرباز درس سادهای بدهد، به تصویر قلبی اشاره میکند تا سرباز از خودش بپرسد چرا و برای چه کسی میجنگد.» سرباز این گرافیتی به گروه نظامی خاصی متعلق نیست، بلکه به همۀ سربازان کشور اشاره میکند.
«اول عشق را یاد بگیر»
بنکسی یا الشمعی؟
آنچه طی سالها پیرامون هنر بنکسی حاشیهای مهمتر از متن به وجود آورده است، هویت پنهان این هنرمند انگلیسی است. الشمعی نیز نام مستعاری بود که هنرمند سوری اوایل کار دیوارنگاری برای خود انتخاب کرده بود. اما ناگفته پیداست که آنچه بنکسی در پی آن است، جلب توجه به مضامین بدون تأکید بر هویت خویشتن و البته در سالهای ابتدایی گریز از هزینههای اجتماعی و نظارتی جامعه بود. اما گمنامی هنرمند سوری بیش از سویههای هنری و اعتراض اجتماعی، از واهمۀ خطر جانی برای اعضای خانوادهاش بود که تحت لوای حکومت اسد زندگی میکردند.
حالا ببینیم گذشته از وجه گمنامی، آیا شباهت کارهای الشمعی و بنکسی به قلبها و دخترکها خلاصه میشود و آیا این دو هیچ تفاوتی با هم دارند؟
بادکنک (قلب) سرخ، در کارهای بنکسی نماد کهنی از کودکی و آزادی است. بیش از اسباببازی محض کودکانه، شکنندگی چیزی را به نمایش میگذارد که نشانش داده است: معصومیت، رؤیاها، امید و عشق. «دخترک با بادکنک» یکی از کارهای بنکسی است که روی مضمون کودکی تأکید میکنند. هنرمند با استفاده از معصومیت و پاکیای که کودکان تداعی میکنند، آینهای به سمت جامعه میگیرد تا خطاها و بیعدالتیهای جامعه را به چشمش بیاورد. بنکسی غالباً تصاویر کودکی و تصورات پاکی و نوستالژی را که با کودکی همراهند، با مضامین غمبار و حزنانگیز جنگ، اختلافات سیاسی و نظارت گسترده بر مردم تلفیق میکند. با این کار، تصویر شکنندۀ کودک پیامی بهشدت قدرتمند و برانگیزاننده میدهد. دختر بادکنک به دست ما را به همدلی با دخترک وامیدارد. اما دستی که به سمت بادکنک از دست رفته دراز کرده است، شوقی از سر عزم را به نمایش میگذارد. به همین دلیل، این تصویر به نمادی جهانی از خوشبینی مبدل شده است.
توجه ویژه به ویرانهها
پسزمینۀ اجرای گرافیتی در کارهای الشمعی ویرانههای جنگی است. اگر به گرافیتیهایش نگاه کنیم، شاید بیش از خود گرافیتیها متوجه ویرانههای اطرافشان شویم. گویی هنرمند بیش از کاری که اجرا کرده است، توجه ما را به ویرانهها و اثاثیۀ زیر آوار مانده جلب کرده باشد. به دیوارهای ترکخورده، تختهسیاه و نیمکتهای شکسته، آجرها و اثاثهها. بهخصوص در گرافیتی «امید»، دیوار شکستۀ مثلثی حسی از بیثباتی دخترک امیدوار را القا میکند، انگار هر لحظه ممکن است دیواری که بر نوک مثلث ایستاده فروبریزد و اگر عنقریب اقدامی عملی صورت نگیرد، دخترک و امیدهایش فرومیریزند. همین بیثباتی در «اول عشق را یاد بگیر» با زمینۀ تیرهای که دخترک و سرباز روی آن ایستاده و نشستهاند، در حالی که وزن سرباز الاکلنگ این زمینۀ تیره را به هم زده است، بار دیگر القا میشود. این موضوع را در اعتراضیترین کارهای بنکسی که هنرمند خیابانی شهری است، به سختی میتوان دید. پرترههای او از کودکان، زنان، مردان، رفتگران، پلیسها در حالتی از تعادل تصویر شدهاند.
جولیا تولکه و هند العوضی مینویسند: مردم سوریه بر این باورند که دیوارنوشتۀ گروهی از نوجوانان با عنوان «نوبت توست، دکتر» خطاب به بشار اسد و روی دیوارهای مدرسهای در شهر دارایا در سال ۲۰۱۱ بود که جرقۀ جنبش انقلابی سوریه را زد. میبینیم که پیش از دیوارنگارههای الشمعی و طی این کار مردم مشارکت فعالانهای در بیان اعتراضی با استفاده از هنر خیابانی گرافیتی داشتهاند. سویۀ دیگری از کار الشمعی این است که هنوز گرافیتیهای او در دام «فلاکتفروشی» نیفتاده و هنرش به جای فروش در گالری در مسیر تقویت روحیۀ مردم و رساندن پیام صلح قدم برداشته است. الشمعی هنرمند خیابانی اجتماعی-سیاسی با توجه ویژه بر نقش تودههایی است که در فرآیندهای ایجاد و تثبیت صلح از آنها سلب قدرت شده است. هدف او تأثیرگذاری بر دورنمای سیاسی- اجتماعی خاورمیانه با استفاده از قلمموست. این دیوارنگارهها بر درگیریهای خشونتآمیز شهادت میدهند، و عواطف و همدلی برمیانگیزند.
منابع:
نظرها
نظری وجود ندارد.