ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

از تپه‌های اوین تا کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام...

غزل عبدالهی - چرا صدای اعتراض به احکام اعدام در میان فعالین سیاسی مدنی ایران خاموش است؟

دیدگاه

در حالی که ایران همچنان با موج گسترده‌ای از اعدام‌ها مواجه است، سوالی مهم و اساسی همچنان بی‌پاسخ باقی مانده است: چرا در جامعه‌ای که فعالانش ادعای مبارزه برای حقوق بشر و عدالت را دارند، اعتراض جدی و گسترده‌ای به این احکام در سطح فعالان اجتماعی و سیاسی به شکل پیوسته دیده نمی‌شود؟ آیا به راستی دفاع از جان انسان‌ها که بدیهی‌ترین حق هر فرد است، اهمیتی کمتر از مسائل دیگر پیدا کرده است؟

در شرایطی که احکام اعدام به صورت روزافزون اجرا می‌شود و صدها نفر در زندان‌ها در انتظار اجرای این حکم غیر‌انسانی قرار دارند، سکوت جامعه مدنی و فعالان حقوق بشر در این خصوص قابل تأمل است.

هر چند روز یا هر چند هفته یک‌بار بیانیه یا نامه‌ای با هزار امضاء، پانصد امضاء، هفتصد و پنجاه امضاء و یا کمتر و بیشتر در اعتراض به بازداشت فعالین و غیرفعالین شناخته شده و حمایت شده منتشر می‌شود. اقدامی که نشان‌دهنده همبستگی و بسیج اجتماعی برای یک موضوع خاص است و طبیعتا هیچ‌کس نمی‌تواند از درد و اهمیت حتی یک روز زندان چشم‌پوشی کند؛ زندان، خود یکی از ابزارهای سرکوب و نقض حقوق بشر است. اما پرسش اصلی اینجاست: چرا چنین همبستگی و انرژی‌ای در اعتراض به احکام اعدام که به‌طور مستقیم جان انسان‌ها را هدف گرفته است، دیده نمی‌شود؟

چرا وقتی موضوع به اعدام‌های وسیع و ناعادلانه در ایران می‌رسد، همبستگی و اعتراض به این مقوله در سطح وسیع دیده نمی‌شود؟ چرا نهادهای مدنی و فعالان سیاسی که در موارد دیگر توانسته‌اند به طور مؤثر صدای خود را بلند کنند، در برابر این موضوع سکوت کرده‌اند یا دست‌کم از جدیت و پیگیری‌های لازم برای توقف اعدام‌ها غافل شده‌اند؟

این سکوت، نه تنها تردیدهایی در مورد اولویت‌های واقعی فعالان اجتماعی ایجاد می‌کند، بلکه خود به نوعی باعث بی‌اعتنایی و مشروعیت‌بخشی به نظام حاکم در ادامه این سیاست‌های سرکوبگرانه و ناعادلانه می‌شود. آیا جامعه مدنی از نگرانی‌های خاصی چون تبعات سیاسی این اعتراض‌ها هراس دارد؟ یا شاید این حس وجود دارد که اعتراض به احکام اعدام ( زندانیان سیاسی و یا جرائم عمومی )، خطرات بیشتری برای فعالان به همراه خواهد داشت؟ آیا از این رو‌ است که سکوت را بر واکنش موثر و فعالانه در برابر اعدام‌ها ترجیح می‌دهند؟ یا نجات جان زندانیان بی‌صدای محکوم به اعدام، برای فعالان و غیر‌فعالان در پی کسب نشان و قدرت با کنش‌های اعتراضی کم‌خطر، اهمیت چندانی ندارد؟

نکته‌ای که نباید فراموش کرد این است که هر انسانی، صرف‌نظر از هویت سیاسی یا اجتماعی‌اش، مستحق برخورداری از حقوق اولیه خود است. این حقوق، از جمله حق حیات، نباید در هیچ شرایطی تحت تاثیر فشارهای سیاسی یا ایدئولوژیک قرار گیرد. اعدام، به عنوان مجازاتی غیرقابل برگشت و بی‌رحمانه، نه تنها مغایر با موازین حقوق بشری است؛ بلکه خود عاملی برای تشدید فرهنگ خشونت و سرکوب در جامعه است.

در این میان، سؤالی که باید به طور جدی از خود بپرسیم این است: اگر اعتراض به اعدام به عنوان یکی از بنیادی‌ترین و اساسی‌ترین موضوعات حقوق بشری، در اولویت فعالیت‌های مدنی و سیاسی قرار نگیرد، چگونه می‌توان انتظار داشت که جامعه‌ای مدعی عدالت، به سایر حقوق بشر نیز توجه کند؟ آیا اگر برای نجات جان انسان‌ها، حتی با فرض ارتکاب جرایم، این حجم از همبستگی و اعتراض دیده نشود، می‌توان ادعای حقیقی و پایبند بودن به اصول حقوق بشر داشت؟

اگر چه در برخی موارد، اعدام به عنوان ابزاری از سوی رژیم‌های سرکوبگر برای به دست آوردن کنترل اجتماعی استفاده می‌شود، اما سکوت در برابر این اقدام‌های ناعادلانه خود در نهایت به تقویت همان رژیم‌های سرکوبگر منتهی می‌شود. این بدان معناست که سکوت فعالان حقوق بشر و نهادهای مدنی در برابر چنین موضوعاتی، در عمل به نوعی به چشم‌پوشی و هم‌راستایی با سیستم‌های حاکم بر سرنوشت مردم تبدیل می‌شود.

آیا می‌توان در شرایطی که هر روز به دلایل سیاسی اجتماعی و فقر اقتصادی و شرایط فرهنگی حاکم بر شمار اعدام‌ها افزوده می‌شود همچنان به این سکوت ادامه داد؟ آیا این سوال را نباید از خود پرسید؛ «چرا در برابر چنین نقض‌های گسترده‌ای از حقوق بشر، آن همبستگی و نیروی اجتماعی که در مسائل دیگر به وضوح دیده می‌شود، به چشم نمی‌آید؟»

انتظار این است که در جغرافیای سیاسی کنونی ایران، صدای اعتراض به احکام اعدام فراتر از مرزهای سنتی فعالان حقوق بشری و سیاسی باشد و به یک مطالبه عمومی اعتراضی تبدیل شود. آن‌چه مسلم است، هر گام برای پایان دادن به این وضعیت، نه تنها به نفع افرادی است که به ناحق محکوم به اعدام شده‌اند، بلکه به نفع کل جامعه و ارتقاء وضعیت حقوق بشر خواهد بود.

این تغییر، زمانی تحقق خواهد یافت که صدای اعتراض به احکام اعدام به یک اجماع و همبستگی ملی تبدیل شود.

باید از خود بپرسیم:

آیا همچنان در اولویت‌های‌مان جای کافی برای حقوق اولیه انسان‌ها قائل هستیم، یا آن‌که برخی حقوق، بسته به شرایط سیاسی یا دخالت دادن سلایق شخصی در امر حقوق بشر، همچنان کمتر به چشم خواهد آمد؟

بدون تردید، سکوت بیش از پیش در مورد سلب حق حیات انسان ها چهره‌ای شرم‌آور از پایمال کردن حقوق بشر برای ما خواهد داشت.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.