ناکارآمدی دولت در بحران آب زایندهرود: منازعه بین مردم سه استان بهعلت فقدان عدالت زیستمحیطی
الهام طارمی ـ اعتراضهای مردمی برای بازگرداندن جریان دائمی زایندهرود، به یکی از مسائل مهم اجتماعی تبدیل شده است. خشک شدن زایندهرود نه تنها برای اصفهان مشکلات زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد کرده بلکه به شکلگیری ستیز و منازعه بین مردم در استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری و یزد نیز منجر شده است.

بحران زایندهرود
زایندهرود، شریان حیاتی اصفهان، بخشی جداییناپذیر از زندگی، کشاورزی و هویت فرهنگی مردم این استان بهشمار میآید. قطع جریان این رودخانه خسارتهای سنگینی به اقتصاد، معیشت و محیط زیست وارد کرده است. کاهش ورودی آب به سد زایندهرود، تغییرات اقلیمی، افت بارندگی و خشکی بستر رودخانه از مهمترین عوامل بحران آب در اصفهان هستند که پیامدهایی مانند کاهش زمینهای زیر کشت، فقر گسترده و مهاجرت کشاورزان را به همراه داشته است.
شغل اصلی مردم شرق اصفهان کشاورزی است که به جریان زایندهرود وابسته است. خشک شدن زمینهای کشاورزی در سالهای اخیر باعث شده فقر در این منطقه گسترش یابد و حقآبه کشاورزان و محیط زیست، که از گذشته در طومار شیخ بهایی ثبت شده، بهطور جدی تضییع شود. مهاجرت کشاورزان به شهرها به دلیل نبود برنامهریزی مناسب برای جمعیت مهاجر، باعث مشکلاتی نظیر محرومیت از شغل و رفاه، و در مواردی افزایش بزهکاری شده است. از طرفی کشاورزی در اصفهان بیشترین مصرف آب را به خود اختصاص میدهد. کاشت محصولات پرآببر که نیازمند روشهای غرقابی هستند، در این اقلیم نامناسب است و یکی از دلایل اصلی هدر رفت منابع آبی به شمار میرود.
قناتها که زمانی حدود ۱۵درصد از نیاز آبی کشور را تامین میکردند، بهدلیل تغییر شرایط اجتماعی، اقتصادی و فناوری، به فراموشی سپرده شدهاند. کنارگذاشتن مدیریت سنتی آب و کاهش بهرهوری قناتها، پیامدهای منفی زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی بهویژه در فلات مرکزی ایران به دنبال داشته است.
در پی بحران آب اصفهان و خشک شدن زایندهرود که در دهه ۱۳۷۰آغاز شد و از آن پس بهعنوان یک بحران پایدار ادامه داشت؛ تنشها و نارضایتیهای مردمی و بهویژه اعتراضات کشاورزان شرق اصفهان نیز شدت گرفت.
اعتراضات مردمی برای بازگرداندن جریان دائمی زایندهرود، به یکی از مسائل مهم اجتماعی تبدیل شده است. این اعتراضات که در سال ۹۱ شروع شدند به مرور شدت گرفتند چرا که کشاورزان از چنین وضعیتی خشمگین بودند؛ آنها شغل و معیشت خود را از دست رفته میدیدند و دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند. اما خشک شدن زایندهرود نه تنها مشکلات زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی برای اصفهان ایجاد کرد بلکه به شکلگیری ستیز و منازعه بین مردم در استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری و یزد نیز منجر شد.
پروژههای انتقال آب که برای تامین نیازهای مناطق کمآب مانند استان یزد و چهارمحال و بختیاری طراحی شده بودند، فشار بسیاری بر منابع آبی زایندهرود وارد کردند و همین مسئله به هر چه ناراضیتر شدن مردم و به ویژه کشاورزان شرق اصفهان دامن زد تا جایی که در سال ۱۳۹۷، کشاورزان اصفهانی میخواستند انشعاب لولههای انتقال آب به استان یزد را قطع کنند. آن هم در شرایطی که یزد نیز یک استان خشک است و برای بقا به آب نیاز دارد.
یکی از ابعاد عدالت محیط زیستی جلوگیری از مناقشات محیط زیستی است. توزیع عادلانه منابع طبیعی میتواند از بروز درگیریهای مرتبط با بهرهبرداری از منابع جلوگیری کند. همچنین عدالت توزیعی به حل تعارضات بین گروههای مختلف کمک میکند و باعث میشود استفاده از منابع بهطور مسالمتآمیز و هماهنگ انجام شود. از این رو شاید بتوان ادعا کرد که سوءمدیریت در کنترل بحران زایندهرود و ایجاد ستیز و منازعه میان ساکنان استانهای ذینفع، از روشنترین مثالهایی است که فقدان عدالت محیط زیستی را در ایران نشان میدهد.
سیاستهای تقسیم آب، از جمله انتقال آب به یزد و سایر مناطق، در بسیاری از موارد منجر به نارضایتی مردم اصفهان شده است. استان چهارمحال و بختیاری نیز به دلیل منابع طبیعی (چشمهها و رودخانهها) بر سر مالکیت و اولویت دسترسی به آب با اصفهان اختلاف دارد.
نقطه مشترک مردم: نارضایتی از دولت، و نگرانی از آینده آب
نظر مردم درباره منازعات زایندهرود و مسائل مرتبط با آن بهشدت تحت تاثیر موقعیت جغرافیایی، منافع اقتصادی و شرایط اجتماعی آنها قرار دارد. حامد، یکی از حامیان حفظ منابع طبیعی در استان چهارمحال و بختیاری میگوید که مردم در این استان بر این نظر هستند که انتقال آب از چشمهها و رودخانههای این استان به اصفهان و یزد باعث کاهش دسترسی آنها به منابع آبی و تخریب منابع طبیعی محلی شده است. کشاورزان این استان نیز معتقدند که اولویت استفاده از آب باید به خود استان داده شود، چرا که آنها نیز به این منبع حیاتی وابسته هستند. به گفته حامد، مردم محلی در چهارمحال و بختیاری نگران تخریب جنگلها، کاهش چشمهها و افت سطح آبهای زیرزمینی به دلیل انتقال آب هستند.
او میگوید مردم در استانهای اصفهان و یزد نظرات دیگری دارند، برای مثال ساکنان استان یزد که در یکی از خشکترین مناطق کشور زندگی میکنند بر این نظرند که انتقال آب از زایندهرود به این استان ضروری است. آنها این مسئله را نیازی حیاتی برای تامین آب شرم و توسعه صنعتی استان میدانند و بر این باورند که نباید فقط انتقال آب به یزد را دلیل خشکی زایندهرود دانست بلکه سوءمدیریت آب در اصفهان نیز نقش مهمی در این بحران داشته است.
ندا، ۲۸ ساله است و ساکن اصفهان. او از کودکی تا به امروز شاهد مشکلات بسیاری در آب شرب و کشاورزی و صنعتی در اصفهان بوده است. مسئلهای که از آن به عنوان «جنگ» نام میبرد و میگوید:
زایندهرود تامین کننده آب شرب بسیاری از مردم در استانهای اصفهان، یزد و چهارمحال و بختیاری است و آب صنایع مستقر در حوزه این رودخانه و برخی صنایع بزرگ ملی و آب زمینهای کشاورزی هم به این رودخانه وابسته است. درحالیکه آب سد زایندهرود محدود است و بارندگیها هم کاهش داشتهاند و در دهه اخیر شاهد خشکسالی بودیم. ما بارها شاهد اعتراضات خشمگین کشاورزان در اصفهان بودهایم و بهویژه نسبت به انتقال آب زایندهرود به استان یزد واکنشهای شدید نشان دادهاند. این مسئلهای است که مسئولان باید آن را مدیریت کنند اما مردم این دو استان قربانی سیاستهای نادرست دولت شدهاند و به ستیز و جنگ با هم دست زدهاند.
به گفته او کشاورزان در اصفهان بهشدت از کمبود آب آسیب دیدهاند و معتقدند سیاستهای دولت در انتقال آب به دیگر استانها مانند یزد ناعادلانه است. آنها خواستار بازگشت جریان زایندهرود و بازنگری در اولویتهای توزیع آب هستند. بسیاری از مردم شهر اصفهان نیز خشک شدن زایندهرود را فاجعهای زیستمحیطی و اجتماعی میدانند. آنها بر این باورند که این مشکل ناشی از سوءمدیریت منابع آب و عدم رعایت عدالت در تقسیم آن است.
این شهروند اصفهانی میگوید:
کاهش آب زایندهرود به خشک شدن تالاب گاوخونی منجر شده که پیامدهای زیستمحیطی جبرانناپذیری به همراه داشته است. تخریب اکوسیستم منطقه باعث از دست رفتن تنوع زیستی و افزایش خطرات زیستمحیطی مانند فرسایش خاک و ریزگردها شده است. بنابراین نگرانی بسیاری درباره پیامدهای خشک شدن تالاب گاوخونی و افزایش ریزگردها وجود دارد. مردم اصفهان این مسئله را تهدیدی جدی برای سلامت و محیط زیست میدانند.
میلاد، سی و پنج ساله و ساکن اصفهان نیز بر این نظر است که سوءمدیریت مسئولان در بحران آب زایندهرود بر طیف مختلفی از مردم تاثیر داشته است. او میگوید:
از کشاورزها گرفته تا کسی که برای تفریح میرود لب رودخانه از شیوه اشتباه انتقال آب شاکی هستند. این مسئله به مردم اصفهان هم محدود نمیشود، مردم استان چهارمحال و بختیاری هم فکر میکنند که مردم اصفهان دارند آب را از آنها میدزدند. ولی مسئله خود دولت است که آب را به شکل اشتباه انتقال میدهد و اصلا مدیریتی ندارد. در واقع بر اثر این سوءمدیریتها مردم اصفهان هم دارند بیآبی میکشند درحالیکه مردم استان چهارمحال و بختیاری تصور دیگری دارند.
او درباره مشکلاتی که بیآبی برای مردم در اصفهان ایجاد کرده میگوید:
تقریبا کسی نیست که برای دسترسی به آب از پمپ و تانکر استفاده نکند. الان خود ما دو روز است پمپ آب خانهمان خراب شده و تعمیرکار گفته هفته آینده میتواند بیاید و تعمیرش کند. گاهی حتی آب نیست که ما بخواهیم برویم دستشویی یا دوش بگیریم. این وضعیت واقعا خسته کننده است.
توسعه بیرویه کشاورزی در اصفهان و چهارمحال و بختیاری باعث افزایش تقاضای آب شده است. میلاد یکی از دلایل این بحران را کشاورزی ناکارآمد و سنتی میداند و بر این باور است که دولت باید شیوههای آلترناتیو برای کشاورزان ایجاد کند اما این کار را انجام نمیدهد.
گسترش صنایع در اصفهان، بهویژه صنایع آببر نظیر فولاد نیز سهم بزرگی در مصرف آب این منطقه دارد. در همین رابطه، میلاد سوءمدیریت در بخش صنایع را از دیگر مشکلات ذکر میکند و میگوید:
من چون کارشناسی ارشد را در دانشگاه یزد خواندم همیشه در راه بین اصفهان و یزد صنایع مصرفکننده آب زیادی میدیدم مثل صنایع شیشه یا کاشی. مقصر اصلی این صنایع هستند که آب زایندهرود به شکل میلیون لیتری مصرف میکنند، مردم هیچ قصوری ندارند و این درست نیست که مردم فکر میکنند انتقال آب از این شهر به آن شهر باعث ایجاد بحران آب شده، در واقع وجود صنایع با مصرف آب بسیار بالاست که بحران ایجاد کرده است.
ناکارآمدی دولت، سوء مصرف آب و نگرانی از آینده، مسائلی هستند که بسیاری از مردم در استانهای مختلف درباره آن اشتراک نظر دارند. میلاد میگوید:
خیلیها چه در اصفهان و چه در یزد و چهارمحال و بختیاری دولت را به دلیل ناکارآمدی در مدیریت منابع آبی و عدم توجه به عدالت در توزیع آب مقصر میدانند. حتی برخی از الگوی کشاورزی پرمصرف در اصفهان یا صنایع آببر در این استان انتقاد میکنند. با اینهمه احساس مشترک میان مردم این است که نسبت به آینده منابع آبی، تاثیرات زیستمحیطی و پیامدهای اجتماعی ناشی از آن نگران هستند. دیدگاه مردم به شدت به منافع محلی و شرایط زیستی آنها وابسته است، اما یک نقطه مشترک وجود دارد؛ و اینکه همه از وضعیت موجود ناراضی هستند و خواهان تغییر در مدیریت منابع آب به شکلی عادلانه و پایدار هستند.
در آبان ۱۴۰۲ علی اکبر کاظمی، مشاور وزیر نیروی وقت خبر داد که در ایران سالانه ۱۰۰ میلیارد متر مکعب آب مصرف میشود که حدود ۹۰ درصد آن در بخش کشاورزی، ۶ درصد در بخش شرب و بقیه در بخش صنعت مصرف میگردد. بنابراین میزان آبی که در حوزه کشاورزی بهعلت تدام کشاورزی سنتی ـ صنعتیِ ناپایدار و ناهماهنگ با زیستبوم مناطق هرز میرود با میزان آبی که در بخش صنعت هدر میرود قابل مقایسه نیست. گرچه اختصاص آب شرب به بخش صنعت نیز ناشی از بیخردی و سوءمدیریت است.
نظرها
امیر
چند نکته مهم قابل توجه: استان یزد در پرتو قدرت سیاسی که در حکومت داشت توانست طرح انتقال آب را اجرا کند. آیا می دانید که در یزد صنایع آب بر مانند فولاد و شیشه و ... در دو دهه گذشته ایجاد و رشد صعودی داشته اند؟ و یزد بیش از نیمی از کاشی کشور را تولید می کند؟ به آمارهای کشوری رجوع شود. یزد مقام اول یا دوم را در تولید محصولات کشاورزی مانند خیار سبز دارد که در دو دهه گذشته توسعه یافته است؟ به آمارهای کشوری رجوع شود. در دو دهه گذشته بیش از ۱۰۰۰ استخر خصوصی در خانه های لاکچری احداث شده است؟ استان یزد در ردیف استانهای اول در ویلا داری (مناطق کوهستانی) است؟ و.... در همین حال آب از خلیج فارس (با رانت انرژی) به یزد انتقال پیدا کرده است؟ تعدادی از مردم مناطق سرچشمه زاینده رود برای کار به یزد مهاجرت کرده اند؟ مسئله این است که یک استان با نفوذ سیاسی و در پرتو قدرت سیاسی توانسته با منابع آبی و انرژی استانهای دیگر به یک توسعه نامتعارف دست پیدا کند.