دیدگاه
در ستایشِ تنها تاریخِ شکوهمند: تاریخ (نا)زمانمند و ابدیِ تنندادن زنان
عسل عباسیان - زنان قربانی سرنوشت نیستند. هشتم مارس نه تنها یک جشن، بلکه روز یادآوری مبارزهی بیوقفه زنان و کوییرها در برابر مردسالاری، خشونت و برای حقوقشان در مسیر مقاومت و همبستگی است.

تظاهرات زن، زندگی، آزادی، در بروکسل، بلژیک در ۱ اکتبر ۲۰۲۲ ویکتوریا بیکانوا.

سیمون دوبوار ۷۷ سال پیش در «جنس دوم» نوشته بود: «زنان قربانی سرنوشت نیستند.» امروز شاید بهتر است کمی فراتر از ایدهی او برویم و بگوییم: زنان* به قربانیشدن در جبر سرنوشت تن نمیدهند.
از همین روست که هشت مارس، نه فقط یک روز در سال برای تبریکگفتن به زنان، که روزی برای یادآوری مبارزهی هرروزه و بیتوقف زنان و کوییرها در مسیر دادخواهی و عاملیتشان در مقاومت، مراقبت، ایجاد همبستگی و مبارزه است.
باید اندیشید که آیا با این همه خون ریختهشدهی زنان در پستوهای تیره و تاریک تاریخ، با این همه زنکشی هر روزه و خشونت عادیسازیشده علیه زنان در خانه و خیابان، جایز است که روزی بهنام زنان را جشن بگیریم؟ روزی که حتی اگر هم بنا باشد آن را جشن بگیریم، داغ سوگهایش لحظهای بخشیده و فراموش نمیشود. پس این روز در همآمیزی سوگ و جشنیست به پاسِ سدهها همبستگی و اتحاد زنان، در سراسر جهان علیه مردسالاری سیستماتیک، علیه زنستیزی (میساژنی) و تحقیر و قیومیت، علیه تبعیض و دیگریسازی و انحصارطلبی. زنانی که فارغ از رنگ پوست و زبان و نژاد و قوم و ملیت، فارغ از طبقهی اجتماعی و جایگاه سیاسی دمبهدم مبارزه میکنند و علیه مناسبات ارباب-بردگی میشورند.
فرقی هم ندارد که این جدال با «دیگری بزرگ» و نظم نمادین، برای قانونیشدن حق سقط جنین باشد، برای بهرسمیتشناختن عاملیت و حق زنان بر بدنهایشان و تصمیمگیری در مورد فرزندآوری، یا برای بهدستآوردن دستمزد و مزایای برابر در محیط کار، یا حمایت از حق زنان بر بدنشان در انتخاب همجنسگرایی و کارگری جنسی. همچنین ممکن است برای حمایت از زنانی باشد که دههها علیه حجاب اجباری و آپارتاید جنسیتی مبارزه کردهاند. و شاید از همه مهجورتر مبارزه با فمینیستهای رادیکال ترنسستیز (TERF) و مقابله با کوییرفوبیا، ترنسهراسی و همجنسگراییستیزی باشد.
باید هر لحظه بیاد بیاوریم که زن بودن، ابدن به معنای زیستن در بدنی دارای واژن و کلیتوریس نیست و نمیتواند هم باشد. مسئلهی اصلی ستیز با سلطهی فالوس است. این ستیز مقابله با دیگریسازی، بهحاشیهراندن، طرد، تبعیض، محرومیت و ستم است. در این مسیر، رادیکالفمینیستهای چپ، ضداستعمار، کوییر و اینترسکشنال همصدا میشوند. آنها فراتر از مطالبهی حداقلی «برابری» میروند. آنها در برابر نسلکشی، جنگافروزی، تجاوز و آزار میایستند. همچنین بر علیه فاشیسم، تکنوفئودالیسم، ناسیونالیسم، توتالیتریسم، کاپیتالیسم و هر آنچه که شامل اعدام، شکنجه، قتل، غارت و ستم طبقاتی است، میشورند.
مسئلهی اصلی مبارزهی زنان، در همهی تاریخشان، در همهی مانیفستها و اعتصابها و شورشها و جنبشها و «نه» گفتنهایشان، مقاومت در برابر توزیع نامتوازن، سلسلهمراتبی و مرکزگرای «قدرت» است. هر کجا که تمرد از کرامت انسانی بروز کند، جاییست که همهی جنبشهای زنان و کوییرها را در طول تاریخ بههم میرساند:
- از افشاگریهای جمیلا بوپاشا از شکنجه و تجاوز توسط نیروهای استعماری فرانسه در الجزایر تا روایتگری نادیه مراد از تجربهی شکنجه و تجاوز زنان ایزدی توسط سربازان داعش؛
- از استونوال (Stonewall) تا لزبین اونجرز (Lesbian Avengers)؛
- از جنبش زندگی سیاهان اهمیت (#blacklivematters) دارد تا جنبش روایتگری آزارهای جنسی (#metoo)؛
- از ایستادگی زنان نیجریه علیه توحش بوکوحرام در کمپین «دخترانمان را بازگردانید» تا مقاومت زنان ایزدی علیه تاخت و تاز داعش در جنبش «زنان خورشید»؛
- از ایستادگی ملاله یوسفزای علیه طالبان برای بهرسمیتشناختن حق تحصیل دختران تا اعتصاب دانشآموزی گرتا تونبرگ برای تغییرات اقلیمی؛
- از سالها مبارزه نیروهای مترقی کرد در ایران، ترکیه، عراق و سوریه تا روژاوا؛
- از «کمپین یک میلیون امضا» تا «زن، زندگی، آزادی».
آنچه اهمیت دارد این است که ما امروز میراثدار تاریخی هستیم که برای حفظ آن باید بیشمسئولانه و بیوقفه بکوشیم و در همین راستا موظفیم میدان مبارزه را از «اندیشمردان» و سربازان ارتشها، باز پس گیریم و یادمان بیاید چه زنانی پشت سر ما و چه زنانی پیش روی ما ایستادهاند و به ما درسِ مبارزه دادهاند.
از طاهره قرةالعین، بیبی خانوم استرآبادی، قمرالملوک وزیری، صفیه فیروز و منیژه اشرفزاده گرفته تا هما دارابی، ساقی قهرمان، زینب جلالیان، نرگس محمدی، ویدا موحد، آنیشا اسدالهی، سپیده قلیان و ژینا مدرسگرجی. و البته پخشان عزیزی، وریشه مرادی و شریفه محمدی که جمهوری اسلامی حکم اعدام آنها را صادر کرده و خطر اعدامشان جدی است. بیاد بیاوریم که چه خونهایی ریخته شدهاند تا به اینجا رسیدهایم؛ خون پروانه اسکندری، زهرا کاظمی، شیرین علمهولی، ندا آقاسلطان، مینو مجیدی، ژینا، نیکا، سارینا، حدیث و یلدا…
تاریخ مبارزات زنان، تاریخی (نا)زمانمند، ریزوماتیک، ابدی و نامتنهاست. تاریخِ «تنندادن»، تنها تاریخ شکوهمند و سربلند در میان هر روایت دیگری از تاریخ است. یگانه تاریخی که باید «تاریخِ فاتحان» باشد؛ فاتحانی علیه هر سودای غارت و غنیمتطلبی. تاریخ «سلیطههای ساحرهای که سوزانده نشدند»، تاریخِ جان به در بردگان.
تاریخی که هیچگاه جایگاهی برای خاکخوردن در ویترین موزهها یا لابلای سطور کتابها ندارد و نخواهد داشت. تاریخی زنده و زاینده که هنوز و هر روز آن را زیست میکنیم. این تاریخ فارغ از برخورداریها و محرومیتهایمان، فارغ از اینکه کجا زندگی میکنیم، چه رنگ پوستی داریم، به کدام زبان صحبت میکنیم، از کدام طبقهایم، لای پاهایمان واژن و کلیتوریس داریم یا نداریم، در کدام نقطه از اسپکتروم هویت جنسیتی ایستادهایم و چه گرایش جنسیای داریم، در حال شدن است؛ به قدمت زن* شدنهایمان. تاریخی که گرچه هر سطرِ از تقویمش سرخ از خونِ کسان است، اما سربلند است از آن رو که مبارزانش هرگز منفعلانه به وضعیتِ موجود تن ندادهاند و در عین مقاومت، مراقبت کردهاند، چرا که دانستهاند «مراقبت، مقاومت است.» مراقبتی همگانی و جهانشمول: مراقبت از خود و مراقبت از دیگری، مراقبت از انسان و دیگر ساکنان جهان.
نظرها
نظری وجود ندارد.